به گزارش خبرنگار گروه جهاد و مقاومت مشرق ، طي يک قرن گذشته ، ملي گراياني که کارنامه سياهي در طول تاريخ مشروطه از خود باقي گذاشته اند ، تلاشي وافري نمودند تا نام و سابقه يکي از مجاهدان مسلمان و آزاده ايراني را به نفع خود مصادره به مطلوب نمايند ، اما امروز آن چه سنگ گور اين فدايي اسلام نقش بسته است ، بافته هاي ملي گرايان مذهب ستيز را نقش بر آب مي نمايد:
اين بنده عاصي ستار ، براي اجراي احکام شريعت غراء احمدي ، مطابق احکام صادره علماي اعلام آ از جان و مال و اولاد و هستي خود صرف نظر کرده تا دولت جابره تبديل به دولت عادله و قوانين حضرت سيد المرسلين ، رويه و مسلک اهل اسلام شود
نويسنده اين سطور ، يعني « سردار ملي » ستار خان ، با جان و آبروي خود ، به پاي اين ادعايش ايستاد.
ستار قرهداغي سومين پسر حاج حسن قره داغي به سال ???? ق (???? ميلادي) در تبريز به دنيا آمد. دو برادر او ، اسماعيل و غفار ، هر دو در جريان مخالفت هايشان با حکام قاجار و عمال آنان در آذربايجان ، به قتل رسيده بودند. او از اهالي قرهداغ آذربايجان بود که در مقابل قشون عظيم محمد علي شاه پس از به توپ بستن مجلس شوراي ملي و تعطيلي آن که براي طرد و دستگير کردن مشروطه خواهان تبريز به آذربايجان گسيل شده بود ايستادگي کرد و بناي مقاومت گذارد. وي مردم را بر ضد سپاه محمدعلي شاه قاجار فرا خواند و خود رهبري آن را بر عهده گرفت و به همراه ساير مجاهدين و باقرخان سالار ملي مدت يک سال در برابر قواي دولتي مقاومت نمود و اجازه نداد تبريز به دست طرفداران محمد علي شاه بيفتد.
ستارخان در مدت يازده ماه از ?? جمادي الاول ???? ق تا هشتم ربيع الثاني ???? ق رهبري ِ مجاهدين تبريزي را بر عهده داشت و مقاومت شديد و طاقت فرساي اهالي تبريز در مقابل سي و پنج الي چهل هزار نفر قشون دولتي ، با راهنمايي و رهبريت او انجام گرفت، به طوري که شهرت او به خارج از مرزهاي کشور رسيد و در غالب جرايد اروپايي و آمريکايي هر روز نام او با خط درشت ذکر ميشد و درباره مقاومتهاي سرسختانه وي مطالبي انتشار مييافت.
پس از ماهها محاصره تبريز قواي روسيه با موافقت دولت انگليس و محمد علي شاه،از مرز گذشتند به سوي تبريز حرکت کردند و راه جلفا را باز کرد.ستارخان و ديگران مجاهدين تبريز که به شدت از روسها متنفر بودند، براي رفع بهانه? تجاوز روسها تلگرافي به اين مضمون به محمد علي شاه فرستادند :
« شاه به جاي پدر و توده به جاي فرزندان است . اگر رنجشي ميان پدر و فرزندان رخ دهد نبايد همسايگان پا به ميان گزارند . ما هرچه مي خواستيم از آن در مي گذريم و شهر را به اعلي حضرت مي سپاريم . هر رفتاري که با ما مي خواهند بکنند و اعلي حضرت بيدرنگ دستور دهند که راه خوار و بار باز شود و جايي براي گذشتن سپاهيان روس به ايران باز نماند.»
.محمد علي شاه پس از دريافت اين تلگراف به نيروهاي دولتي دستور ترک محاصره داد اما روسها به پيشروي ادامه دادند و وارد تبريز شدند، ستارخان حاضر به اطاعت از دولت کافر روس نشد . در منابع ذکر شدهاست که ستارخان به کنسول روس (پاختيانوف) که ميخواست بيرقي از کنسول خانه خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در زينهار دولت روس قرار دهد گفت: «ژنرال کنسول، من ميخواهم که هفت دولت به زير بيرق دولت ايران بيايند. من زير بيرق بيگانه نميروم.»
پس از عقب نشيني روس ها از تبريز ، ستار خان به دنبال تلگراف مرجع عاليقدر تشيع ، حضرت آيت الله العظمي ملامحمدکاظم خراساني براي ساقط کردن محمدعلي شاه قاجار ، به همراه « باقر خان » به سمت تهران حرکت کرد. در همين ايام بود که از سوي دولت مشروطه به او لقب «سردار ملي» داده شد همان دولتي که چندي بعد کمر به قتل وي بست.
ستار خان و يارانش هنگام ورود به تهران با استقبال گسترده مردم مواجه شد. نيمي از شهر براي استقبال به مهرآباد شتافتند و در طول مسير چادرهاي پذيرايي آراسته با انواع تزيينات، و طاق نصرتهاي زيبا و قاليهاي گران قيمت و چلچراغهاي رنگارنگ گستردند. در سرتاسر خيابانهاي ورودي شهر، تابلوهاي زنده باد ستارخان و زنده باد باقرخان مشاهده ميشد. تهران آن روز سرتاسر جشن و سرور بود. او مدت يک ماه مهمان دولت مشروطه بود اما حقيقت اين بود که وجود هزاران مجاهد مسلمان تبريزي ، آن هم تحت رهبري آزاده مردي که وفاداري خود را به مرجعيت و روحانيت شيعه آشکارا ابراز مي کرد ، براي مشروطه خواهاني که قصد مبارزه با اساس مذهب و شريعت را داشتند و در اين مسير تا ترور آيت الله بهبهاني هم پيش رفتند مانعي بزرگ و خطر آفرين به شمار مي رفت. ستار خان به شدت از فضاي رعب و وحشتي که از سوي مشروطه خواهان سکولار بر تهران حاکم شده بود گله داشت و مصرانه بر تعقيب عوامل ترور و ارعاب پافشاري مي نمود و همين براي صدور فرمان اسقاطش از سوي محافل فراماسونري وابسته به سفارتخانه هاي روس و انگليس کفايت مي کرد.
سرانجام نااهلان و منافقان ، با تحريک عوامل بيگانه دست به کار تدارک توطئه اي دردناک شدند و با هماهنگي مشروطه خواهان سکولار ، تصميم به خرد کرده «اسطوره مسلمان آذربايجاني» گرفتند.
بعدازظهر اول شعبان ????ه ق قواي دولتي، که جمعا سه هزار نفر ميشدند به فرماندهي يپرم خان ارمني (قاتل شيخ فضل الله نوري) ، «باغ اتابک» (محل استقرار ستار خان و يارانش ) را محاصره کردند و جنگ بين مزدوران دولتي و مجاهدين مسلمان آذربايجاني آغاز گشت. پس از ? ساعت، ??? نفر از همرزمان ستار خان کشته شدند و خود وي نيز از ناحيه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت. به اين ترتيب ، بزرگ ترين مانع براي قلع و قمع مشروطه خواهان مدافع اجراي شريعت از سر راه برداشته شد و عملا ميدان براي جولان مذهب ستيزان خالي گرديد.
بعد از اين وقايع، ستارخان خانه نشين شد و تلاش براي درمان زخم پاي او به به جايي نرسيد و سرانجام ، عفونت اين زخم در تاريخ ?? ذي الحجه ????هـ. ق (?? آبان ????ش/ ?? نوامبر ????م) باعث شهادت ستار خان گرديد. جنازه او با تشييع هزاران نفر از اهالي تهران در باغ طوطي در جوار بقعه حضرت عبدالعظيم حسني در شهرري به خاک سپرده شد. ستار خان به هنگام شهادت حدود ?? سال داشت.
بر روي سنگ مزار «ستار خان » بخشي از نامه او به دولت مشروطه که در آن گلايه هاي خود و دلايل قيامش را ذکر کرده بود ، حک شده است: