شب‌های زیادی شده که روی مبل دفتر می‌خوابیم چون برنامه برای‌مان مهم است. برای اینکه ماه عسل برای مردم است و یک رسانه برای کسانی است که رسانه‌ای برای حرف زدن ندارند.

گروه فرهنگ و هنر مشرق-  بعد از اولین سالی که «ماه عسل» را اجرا کرد، نام خود و برنامه‌اش بر سر زبان‌ها افتاد. اولین بار بود که مردم می‌دیدند افرادی از جنس خودشان در قاب تلویزیون حاضر می‌شوند و از تجربه‌های عجیب و غریب‌شان می گویند.

کسانی که خیلی‌های‌شان نه دانشمند و نابغه بودند، نه مشهور و محبوب و نه حتی متعلق به طبقات بالای جامعه. همین از جنس مردم و از طبقه مردم بودن مهمانان باعث شد که برنامه آنچنان جذاب باشد که از سال 86 تا همین امسال 30 روز تمام پیش از زمان معنوی افطار مخاطبان را پای تلویزیون می‌نشاند تا برنامه «ماه عسل» شروع شود. بحق احسان علیخانی با وجود جوانی توانسته از پس برنامه مهمی چون «ماه عسل»‌ برآید و به خوبی هم برآمد تا آنجا که بارها در عناوین مختلف از این برنامه و احسان علیخانی تجلیل شده است. به گزارش سیب سبز، در نظر سنجی‌های مردمی هم احسان علیخانی و برنامه «ماه عسل»‌ توانسته در طبقه مجریان توانا و آثار پرمخاطب قرار بگیرد. اما موضوع به همین ویژگی‌های مثبت ختم نمی‌شود. در طرف دیگر طرفداران علیخانی، مخالفان و منتقدان قرار دارند که این حد از غم و اندوه در برنامه‌های او را نمی‌پسندند.

نسل مردهای مسئولیت پذیر،نسل پدران ما منقرض شده!/من بچه مردم هستم

منتقدان او و برنامه‌اش معتقدند غم و اندوهی که از برنامه «ماه عسل»‌ به مخاطب منتقل می‌شود بسیار زیاد است و احساسات مردم را بیش از اندازه تحریک می‌کند. علیخانی به واسطه شهرت و توانایی اجرای خود حاشیه‌های زیادی را هم در طول سال‌ها با خود داشته است، از ماجرای دست کشیدن روی سر یک کودک 8 ساله گرفته تا ماجرای ... و باقی حاشیه‌ها. او ماه رمضان امسال هم طبق سال‌های گذشته پیش از افطار مهمان مردم است.

نسل مردهای مسئولیت پذیر،نسل پدران ما منقرض شده!/من بچه مردم هستم

*بچه جنگم!


در نسل من و بچه‌های دهه شصت که وسط جنگ به دنیا آمده‌ایم، گوشه گیری و تنهایی وجود داشت. حتی شاید الان بتوانند اثبات کنند کسی که نطفه‌اش در یک شرایط اضطراب و استرس شکل می‌گیرد ممکن است در انزوا و آرام بودن دوران کودکی‌اش تأثیر داشته باشد. من هم وسط جنگ به دنیا آمدم و روزهایی که با مادرم به بیمارستان می‌رفتم را به خاطر دارم که اوضاع و بمباران آن زمان چطور بود.

 با این حال از کودکی،‌ مادرم سعی می‌کرد استقلال به من بدهد و با اینکه فرزند آخر خانواده هستم  اما هیچ وقت مرا لوس نکردند. یادم می‌آید زمان‌هایی که جلوی مادرم زمین می‌خوردم،‌ او نگاهی می‌کرد تا بلند شوم یا بار اولی که 8 سالم بود و مادرم گفت باید خودم تنهایی سوار اتوبوس شوم و به مدرسه بروم. از همین دوران یاد گرفتم مستقل باشم و کم کم وارد اجتماع و روابط با مردم شدم. هر چه معاشرت من بیشتر شد تبدیل به یک آدم پر هیجان و پر انرژی شدم.



*متولد خیابان آذربایجان


متولد 15 آبان 1361 هستم. در خیابان آذربایجان تهران یعنی یک خیابان پایین‌تر از جمهوری به دنیا آمدم. بزرگ‌تر که شدم چند چهار راه بالاتر از محل تولدم زندگی می‌کردیم و تمام خاطرات کودکی و نوجوانی من آنجا شکل گرفته است و هنوز هم سالی یک یا دوبار به مناسبت‌های مختلف به محله قدمی‌ام سر می‌زنم. با اینکه متولد پاییز هستم و قبلا برای ژست هنری و روشنفکری می‌گفتم پاییز را دوست دارم اما الان عاشق تابستان و هندوانه هستم.

*از بچگی غافلگیری را دوست داشتم

یکی از قشنگ‌ترین خاطرات دوران کودکی‌ام زمانی بود که مادرم با خرید دوچرخه مرا غافلگیر کرد. دوچرخه‌ای برایم خریده بود و در جایی پنهان کرده بود. به من گفت برو و چیزی را برایم بیاور. پرده را کنار زدم و دیدم که یک دوچرخه بزرگ آبی برایم خریده‌اند که خیلی خوشحال شدم. برایم جذاب بود که مادرم در 7سالگی این طوری مرا غافلگیر کرده است. دوران کودکی زیاد در کوچه بازی نمی‌کردم چون مادرم سختگیر بود. به علاوه اینکه مادرم پرستار بود، صبح‌ها مرا با خود به مهد می‌برد و بعدازظهر بر می‌گرداند و در همان فضای مهد و آمادگی انرژی‌ام تخلیه می‌شد.

نسل مردهای مسئولیت پذیر،نسل پدران ما منقرض شده!/من بچه مردم هستم

*وکالت و سینما را با هم دوست داشتم


من در کودکی تکلیفم معلوم بود و می‌دانستم که باید درسم را بخوانم. دوست داشتم وکیل شوم اما در عین حال عاشق سینما هم بودم. کاراکتر وکیل‌ها در فیلم‌ها را خیلی دوست داشتم چون احساس می‌کردم به شکل ناجی وارد فیلم‌ می‌شوند و همه باید در حضور وکیل صحبت کنند. جالب است تفریحم در تابستان این بود که به تقلید از فیلم‌هایی که دیده بودم در اتاقم فضای دادگاه را ترسیم می‌کردم و بلند می شدم از یک متهم دفاع می‌کردم. در کنکور هم حقوق قبول شدم و هم مدیریت. زمان انتخاب رشته،‌ یکی از آشنایان‌مان مرا به دادگاه برد تا فضای وکالت را ببینم و آنجا بود که فهمیدم اصلا این کاره نیستم. این شد که مدیریت بازرگانی خواندم.

*قرار بود مستندساز شوم

من از ابتدا دوست داشتم در سینما کار کنم، هنوز هم دوست دارم و اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که یک روزی مجری شوم. من تلویزیون را با دقت تماشا می‌کردم و کار بسیاری از بهترین مجری‌ها را دیده بودم اما هیچ وقت تصور نمی‌کردم مجری تلویزیون شوم. قبلا در سینما دستیار کارگردان بودم و حتی ورود من به تلویزیون به عنوان مستند ساز بود.

برای انجام اولین کارم خیلی تلاش کردم که مسئولان را راضی کنم، دوربین بگیرم و بتوانم مستندم را بسازم. در آن زمان 18 سالم بود و هیچ تجربه‌ای نداشتم. از مستند سازی و آیتم سازی برای برنامه‌های دیگر آغاز کردم اول کار، پشت دوربین بودم و فقط آیتم سازی می‌کردم اما کم کم در همین آیتم‌ها لازم بود که بعضی مواقع خودم هم حرفی بزنم یا جلوی دوربین حاضر شوم کم کم کارم شکل دیگری پیدا کرد.

نسل مردهای مسئولیت پذیر،نسل پدران ما منقرض شده!/من بچه مردم هستم

*نسل پدران ما منقرض شده است


من اعتقاد دارم نسل پدران ما منقرض شده است. نسل مردهای مسوولیت پذیری که سختی را می‌پذیرند. کسانی که غم همسر و بچه‌شان را می‌خورند. نسل اخیر پسرها کمی لوس است. وقتی می‌گویم خبری نیست یعنی دارم به طیف خودم و مردان جوالدوز می‌زنم. از طرفی دختران ما از نسل مادرانی هستند که دنبال آروزهای خود در وجود بچه‌هایشان می‌گردند. در همه جای دنیا مادرها کنار مادرانگی دنبال آرزوهای خودشان هم هستند. اما مادران ما در جایی نقطه‌ای می‌گذارند و زندگی برایشان سریع تمام می‌شود و دیگر هر چه می‌خواهند برای بچه‌هاست.

در یک نسلی پدران ما هم این شکلی بوده‌اند، اما نسل جدید ما کمی توقعات بالایی دارد. البته به بعضی سوال‌های این نسل هم جواب داده نشده و هنوز سرگردان است و شاید این موضوع یک امر طبیعی باشد. خلاصه باید بگویم کسی که رسانه ملی را اشغل می‌کند باید دارای برهان باشد، اما الزاماً هر صحبتی که به موضوعات فان تنه می‌زند حکم قطعی نیست.

 من در برنامه‌هایم حرف رکی را به دختر خانم‌ها و آقا پسرها گفتم که فکر می‌کنم تا قبل از آن کسی نگفته بود. از جایی به بعد آدم‌ها وارد فاز دیگری می‌شوند. دیگر دانش مطرح است و صبوری،‌ مهربانی، سازگاری و درک. گاهی آدم‌ها با نقاب با هم آشنا می‌شوند و بعد نقاب برداشته می‌شود. با کلاس بودن‌های غیر اصیل که بعد از ازدواج درمی‌آید. این یک موضوع قابل طرح است و ما نشسته‌ایم به این صحبت که چرا آمار طلاق بالاست. بعد زندگی‌ها را با زندگی پدربزرگ و مادربزرگ خودمان هم مقایسه می‌کنیم و متعجب می‌شویم؛ در حالی که امروز ساختن با سختی‌ها و غم خوردن و ... اصلا برای خیلی‌ها قابل درک نیست.

نسل مردهای مسئولیت پذیر،نسل پدران ما منقرض شده!/من بچه مردم هستمنسل مردهای مسئولیت پذیر،نسل پدران ما منقرض شده!/من بچه مردم هستم

*«ماه عسل» برایم تمام نمی‌شود


من برای «ماه عسل» ایده‌های زیادی داشته و دارم. زحمت زیادی برای این برنامه کشیدیم و با وجود حاشیه‌هایی که وجود داشته، رضایت مردم خستگی‌ام را از بین می‌برد. ذات برنامه ماه عسل این طوری است که برنامه بعد از تمام شدن، برای ما تمام نمی‌شود و بعد از اتمام برنامه هم تا مدت‌ها درگیر فضای آن هستیم. حتی بعد از عیدفطر هم که خداحافظی می‌کنیم این طور نیست که تمام شود و به خانه‌های‌مان برویم. گاهی اوقات آن‌قدر درگیر فضای برنامه می‌شوم که حتی نمی‌توانم به کار جدید فکر کنم.

*دردسرهایی که معمولا شیرین تمام می‌شوند

از تمام مهمانانی که در برنامه ماه عسل می‌آیند به صورت پیگیر و ممتد خبر ندارم چون اصلا نمی‌شود که این کار را انجام بدهم. «ماه عسل» قسمت‌های زیادی دارد و هر قسمت هم مهمانان زیادی می‌آیند. در تمام این سال‌ها خیلی مهمان به برنامه‌ام آمده‌اند. برخی مهمانان هم با آنها ارتباط برقرار کردمی و ممکن است به دلایلی نشده که در برنامه حضور پیدا کنند. اگر بخواهم زندگی و سرنوشت تمام اینها را پیگیری کنم واقعاً وقتی برای زندگی‌ام نمی‌ماند. اما جسته گریخته خصوصا بعد از برنامه خبر دارم که چه اتفاقاتی برای‌شان می‌افتد. گاهی اوقات خبری از مهمانی می‌رسد که مثلا اتفاق خوبی بوده است. همین اتفاق بسیار خوشحالم می‌کند. آن قدر از اخبار خوبی که از مهمانان برنامه به ما می‌رسد خوشحال می‌شویم که قابل توصیف نیست. ساختن ماه عسل گاهی اوقات خیلی دردسر دارد اما این حال خوب که بعدش اتفاق می‌افتد مرا تسلیم می‌کند که ادامه بدهم.

*گاهی بلاتکلیف می‌مانیم


به هر حال هر برنامه‌ای که مخاطب زیادی داشته باشد ممکن است اتفاقات و انتقادات زیادی را به همراه داشته باشد جالب است که ما یک روزهایی با مهمانان می‌گوییم و می‌خندیم بعضی مردم می‌گویند چرا حقیقت را نمی‌گویید، پس درد مردم کو؟‌ مشکلات مردم کو؟ چرا دروغ می‌گویید؟ و ... وقتی هم از درد و آسیب می‌گوییم باز ایراد می‌گیرند که چرا برنامه‌ات غمگین است آقا ما چه کار کنیم؟‌ ما تمام سال می‌دویم و زحمت می‌کشیم تا بتوانیم سوژه‌ها را پیدا کنیم هر کسی می‌تواند اصلا از قیافه من خوشش نیاید اما صندلی برنامه «ماه عسل» برای مردم است.

 درست است که زمان برنامه ماه عسل که نزدیک افطار است واقعا زمان مهم و تأثیر گذاری است،‌ می‌توانند یک مرجع تقلید را بیاورند تا ساعات دم افطار برای مردم حرف‌های مفید بزند، من تمام اینها را می‌فهمم که وقت مهمی را به برنامه من داده‌اند. زحمت زیادی می کشیم که این ساعت را به بهترین شکل داشته باشیم و آنچه می توانیم را ارائه دهیم. اما به هرحال ممکن است اشتباه هم بکنیم و این را انکار نمی‌کنم. اما اینکه بگویید ما رذل هستیم چون یک بدبختی بزرگ‌تر را در مقابل بدبختی‌های دیگر نشان می‌دهیم، منصفانه نیست.

نسل مردهای مسئولیت پذیر،نسل پدران ما منقرض شده!/من بچه مردم هستم

*یک خاطره بد از فضای مجازی


پس از یکی از قسمت‌های برنامه «ماه عسل» یک نفر در کمال بی‌رحمی در فضای مجازی مرا مخاطب قرار داده و نوشته بود: «دست کثیفت را از سر آن کودک بردار» من می‌گویم باشد، دست من کثیف است و چهره من پلاستیکی است تو که دستت تمیز و نورانی است برای این کودک کاری بکن انتقاد کردن و توهین کردن به خانواده دیگران،‌ حتی بدون اینکه بدانیم منظور طرف چه بوده، کار خوبی نیست و نه تنها من،‌ خیلی دیگر از همکاران من از این قضیه اذیت می‌شوند. اگر ما هستیم به خاطر مخاطب و روایت قصه مردمی است که مثل شما هستند و نه هیچ چیز دیگری. اگر روزی به این نتیجه برسیم که مخاطب ماه عسل را دوست ندارد، خداحافظی می‌کنیم. من مخلص و کوچک همه مردم هستم و هیچ اعتباری جز تلویزیون و نگاه مردم ندارم. من خاک پای تمام مردم هستم.

نسل مردهای مسئولیت پذیر،نسل پدران ما منقرض شده!/من بچه مردم هستم

*اگر مردم نخواهند نمی‌مانم

من مجری مردم هستم و تا لحظه‌ای که مردم مرا تماشا و تحمل می‌کنند، هستم. لحظه‌ای که احساس کنم خاطر مردم را مکدر می‌کنم امکان ندارد که بمانم حتی اگر میلیاردی به من پول بدهند تا اجرا کنم. به نظر من نشستن در برابر دوربین و پند دادن آسان است، اما «ماه عسل»‌ برای ما مهم‌تر از این حرف‌هاست. ما حتی بعد از برنامه به خانه نمی‌رویم.

گاهی اوقات شب‌های زیادی شده که روی مبل دفتر می‌خوابیم چون برنامه برای‌مان مهم است. برای اینکه ماه عسل برای مردم است و یک رسانه برای کسانی است که رسانه‌ای برای حرف زدن ندارند. اما به هر حال اشتباه هم می‌کنیم و این غیر قابل کتمان است. من بچه مردم هستم و در قاب تلویزیون،‌ جلوی چشم مردم قد کشیدم؛‌ اصلا مگر می‌شود اشتباه نکنیم؟‌ اما به هر حال گاهی اوقات هم نقدهایی وجود دارد که منصفانه نیست. بعضی‌ها در فضای مجازی یک لشگر زخمی می‌شوند که با تمام قوا هویت آدم را به لجن بکشند و به نظرم این بداخلاقی‌ها در حال زیاد شدن است. به هر حال ما و تیم «ماه عسل»‌ تمام تلاش‌مان را می‌کنیم تا به بهترین وجه در برابر نگاه مردم حاضر شویم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 11
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • ۱۰:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
    0 0
    ماه عسل حرف نداره
  • ۱۱:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
    0 0
    برنامه گریه آوریه
  • ۱۲:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
    0 0
    علیخانی تو عالی هستی میدونستی
  • ۱۲:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
    0 0
    ماه عسل در ماه عسل
  • ۱۲:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
    0 0
    من که فقط تکرار پایتخت رو از آی فیلم میبینم
  • امیرسعیدابوزهرا ۱۲:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
    0 0
    بایدبرنامه ای ساخت که هرگز ترور بیولوژیکی درکارنباشد.... احسان و آرش وامثالهم مجریان خیلی خوبی هستند..... کبریت بی خطر برای مغرب زمینی ها.
  • ۱۲:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
    0 0
    :(
  • ۱۲:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
    0 0
    در طول سال هم باید پخش بشه
  • ۱۲:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
    0 0
    خانواده ها باید بیشتر به تربیت نوجوانان خود اهمیت بدن تا پدران و مادران سالمی فردای جامعه رو تشکیل بدن
  • امید ۱۳:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
    0 0
    انقدر از آدم اشک میگیره که دیگه اشکی برای استغاثه های نمیه شب در درگاه خداوند برای آدم نمیمونه
  • ۰۷:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۶
    0 0
    واقعا این برنامه رو میبینید؟؟

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس