به گزارش مشرق، آیت الله جوادی آملی در پیامی تصویری به اولین همایش آیین های عاشورایی دانشگاه آزاد اسلامی که در واحد یادگار امام خمینی(ره) برگزار شد، با اشاره به قابلیت بالای هیئت های مذهبی در اشاعه فرهنگ ناب عاشورایی اظهار کرد: هیئتهای گرانبهای عاشورایی گرچه اجر و کوشششان نزد خدا محفوظ است ولی چون پیوست و ارتباط عمیقی با جریان عاشورای سالار شهیدان داشته و دارید میتوانید بیش از دیگران و پیش از دیگران نهضت سالار شهیدان حسینبنعلی(ع) را به صورت اینکه «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش» با اقسام هنر متجلّی کنید.
متن کامل پیام وی به شرح زیر است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الائمة الهداة المهدیین سیما خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیاء علیهما آلاف التحیة و الثناء بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله.
«أعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین(علیه السلام) و جعلنا و ایاکم من الطالبین لثاره(علیه الصلاة و علیه السلام)».
مقدم شما فرهیختگان و بزرگواران و سوگواران سالار شهیدان حسین بن علی بن ابیطالب را گرامی میداریم از برگزارکنندگان این همایش وزین حقشناسی میکنیم از همه فرهیختگانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش افزودند سپاسگزاریم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم که سعی همه شما بزرگواران را مشکور قرار بدهد!
هیئتهای گرانبهای عاشورایی گرچه اجر و کوشششان نزد خدا محفوظ است ولی چون پیوست و ارتباط عمیقی با جریان عاشورای سالار شهیدان داشته و دارید میتوانید بیش از دیگران و پیش از دیگران نهضت سالار شهیدان حسینبنعلی(ع) را به صورت اینکه «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش» [۱] با اقسام هنر، متجلّی کنید.
هنرنمایی حسین بن علی بن ابیطالب یک هنر عقلی و آسمانی بود که توانست عرش را به فرش بیاورد هنری میتواند متعالی باشد و جامعه را به انسانیت سوق دهد که متنزّل باشد نه نازل، از شعر نازل، از هنر نازل، از تعزیه نازل، از تماشای نازل، کار افقی ساخته است نه کار عمودی، اگر جامعه بخواهد انسانی شود، اگر جامعه بخواهد عرشی شود با پیام فرشی، با پیام نازل، با شعر و تعزیه و هنر نازل چنین کاری شدنی نیست. فرق بین هنر نازل و هنر متنزّل آن است که هنر نازل از زمین نشأت گرفته و خودش زمینگیر است و مخاطبش را در فضای زمین سیر افقی میدهد، هنر متنزّل چون از سنخ تجلّی است نه تجافی، از معقول شروع میشود به متخیل و بعد به حسّ میرسد مخاطب خودش را از حسّ به خیال میبرد و از خیال به عقل مینشاند او را به عقلانیت میرساند عقلی که به تعبیر کلینی(رضوان الله علیه) قطب فرهنگی جامعه بشری است [۲] به آنجا میرساند.
در روایات ما آمده است که قلب مؤمن، عرش خداست این قلب وقتی عرش خدا میشود که در جهاد اکبر نه جهاد اوسط، در جهاد اکبر بر عقل پیروز شود. ما یک جهاد اوسط داریم و یک جهاد اکبر داریم در قبال جهاد اصغر، جهاد اصغر جنگ برونمرزی با دشمن خاکی است که سلاحش آهن است و نمونهاش دفاع مقدس هشت سال، جنگ اوسط ابزارش آه است که «وَ سِلَاحُهُ الْبُکَاء» [۳] نه آهن، در جنگ اوسط طرفین جنگ یکی نفس است و یکی عقل، یکی هوس و هواست یکی تقوا، انسان در جهاد اوسط موفق میشود یا عابد بشود یا زاهد بشود ولی خدا بشود در این دو محدوده، جهاد اکبر که بالاتر از جهاد اوسط است جنگ بین قلب است و عقل، عقل میخواهد حکیمانه بفهمد، قلب میخواهد عارفانه ببیند، کوشش عقل در فلسفه و کلام این است که مفهومی را از ذهنی به ذهنی منتقل کنند، جوشش قلب در بخش عرفان این است از عمل که وجود خارجی است به مشهود عینی عالمان دین و فرشتهها برسد در جهاد اکبر اگر قلب پیروز شد میشود «عرش الرحمان» , «أَنَّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن» [۴] آنها که در جهاد اکبر یعنی بین قلب و عقل پیروز شدند و عرش قلبی اینها پایگاه علوم و معارف الهی شد هر مطلبی که خدای سبحان بر قلب اینها القا کرد میشود «حکمةٌ عرشیة» , گرچه بعدها هر مطلب عمیق و اریقی را میگویند مطلب عرشی، ولی زادگاه این اصطلاح آنجایی است که بر قلب خود عارف مطلبی افاضه شود چون قلب مؤمن «عَرْشُ الرَّحْمَن» است آن مطلب عرشی خواهد بود.
اگر از عرش رحمان مطلبی تنزّل کند به عقل برسد و از عقل به خیال و وهم برسد و از خیال و وهم به حسّ برسد آن است که میتوان به تعبیر جناب سنایی گفت: «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش» این حرف راه دارد. جریان حسین بن علی این طور بود او آنچه با قلب خودش یافت که «عرش الرحمان» بود آن را در قالب علوم عقلی و معارف عقلی خطابهها و خطبهها و نامهها و پیامها و گفتمان و اینها بیان کرد و از مرحله عقل به مرحله خیال آورد که در شب عاشورا برای عدهای مجسّم کرد بهشت را به اینها نشان داد این معقول را متخیل کردن است، وجود مثالی دادن است، از عالَم مثال به عالم طبیعت آورد که خود و شهدای او و فرزندان او و یاران او «ارباً اربا» شدند نشان دادند که در این جهاد باید فانی شد بدن را فانی کردند بعد از آنکه عقل را به فنای قلب رساندند و در بارگاه قلب، عقل را تضحیه کردند از عقل رها شدند و قلبی فکر کردند آنجا که «عرشالرحمان» است.
شعرای ما که شعرهایی سرودند برخی شعرشان نازل است حداکثر اثرگذاریشان سیر افقی است از خیال به خیال، از حسّ به حسّ، از مدار حسّی به مدار حسّی دیگر، از مدار وهمی به مدار وهمی دیگر و مانند آن، ولی شعری که متنزّل باشد از قلب به عقل آمده باشد، از عقل به وهم و خیال آمده باشد از وهم و خیال به گوش رسیده باشد میتواند مخاطب و مستمع خود را به وهم و خیال برساند اولاً و دست اینها را بگیرد به عقلانیت برساند ثانیاً و از آنجا به حوزه قلب بکشاند ثالثاً، این راه باز است. حسین بن علی(سلام الله علیه) این کار را کرد؛ یعنی شما وقتی تابلوی عاشورا را میبینید، میبینید از قلب شروع شده است بعد به عقل رسیده است وجود مبارک حسین بن علی بن ابیطالب مرگ را تفسیر کرد؛ یک و آن را زیور معرفی کرد؛ دو و گفت این مرگ که تفسیر شد و زیور هست پلّههایی است که شما که شهیدان کوی حق هستید روی پلّههای مرگ پا میگذارید و بستر قرار میدهید و از روی مرگ عبور میکنید مرگ پوسیدن نیست از پوست به در آمدن است.
یک، مرگ نابودی نیست و از بین رفتن نیست مرگ پل است و لاغیر، در اثنای روز عاشورا که «أَقبَلَتِ السِّهَامُ مِنَ القَومِ کَأَنَّهَا القطَر» [۵] مانند قطرات باران تیر از هر جهت میآمد وجود مبارک حسین بن علی(ع) یاران خود را با این جمله دلگرم میکرد دستور صبر و بردباری به آنها میداد، میفرمود: «صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُم» [۶] فرمود دوستان من، یاران من، فرزندان کرامت! این فرزندان کرامت ما را به یک همایش و کنگره دیگر دعوت میکند در این مملکت آنچه ما دیدیم و شنیدیم تأسیس و تشکیل همایشهای مشترک بین انسان و دام است که جواب استفتا را از آزمایشگاه موش میگیرد این کار، کار علمی است و کار خوبی است اثر بهداشتی و پزشکی دارد و حقشناسی هم باید کرد که کار علمی است اما انسان، همه انسان و حقیقت انسان در همایش مشترک بین انسان و دام خلاصه نمیشود همه فتواها را آزمایشگاه موش جواب نمیدهد بخش مهمّی را که کربلا به عهده دارد تشکیل همایش، جشنواره، کنگره و مانند آن برای تبیین مشترکات بین انسان و فرشته است که ما با فرشتهها در بسیاری از معارف وحیانی شریک هستیم.
اگر ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ﴾[۷] آمده است، درباره فرشتگان نیز ﴿بِأَیدی سَفَرَةٍ ٭ کِرامٍ بَرَرَةٍ﴾[۸] است و اگر فرشتگان کسانیاند که فرّاشی طالبان علوم دینی را خواه در حوزه، خواه در دانشگاه به عهده دارند که «إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِه» [۹] این فرّاشی، پیام بلندی دارد و آن، این است که به طالبان حوزوی، به دانشگاهیان و دانشجویان دانشگاهی همین فرشتههایی که فرّاشی را به عهده دارند ﴿أُولی أَجْنِحَةٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ﴾[۱۰] هستند به ما میگویند ما بال و پر را زیر پای شما پهن کردیم برای چند نکته: یکی اینکه شما هم مثل ما پر دارید از پرتان حمایت کنید.
یک، پرواز کنید از پرتان بهره بگیرید اهل پرواز باشید؛ دو، سوم که اساسیترین کار است این است که فرشتهها میگویند ما با این بال و پر ﴿أُولی أَجْنِحَةٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ﴾ «از جهت» پرواز میکنیم نه «در جهت» آن مرغ خاکی است که به تبع طعمه به تالاب شرق یا غرب پر میکشد از غرب به شرق، از شرق به غرب، از شمال به جنوب، از جنوب به شمال و استوا و مانند آن پر میکشد آن به طمع طعمه «در جهت» حرکت میکند ما از طمع طعمه منزّه هستیم از جهت بیرونیم از شش جهت خارج میشویم این مشترک بین انسان و فرشته است که «از جهت» خارج میشود پرواز درمیآورد این کار جعفر طیارهاست و از جعفر طرّار برنمیآید.
حسین بن علی(ع) در روز عاشورا فرمود: «صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ» شما فرزندان کرامت هستید مانند فرشته ها که کریم هستند: «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُم» مرگ امر عدمی نیست؛ یک، یک امر وجودی است مرگ پوسیدن نیست از پوست به در آمدن است؛ دو، مرگ یک ابزار خوبی است یک مسیر خوبی است نردبان است که با این نردبان از جایی به جای دیگر حرکت میکنیم تمام برکات آن طرف آب است که فرمود: «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُم» این قلب را بر عقل مسلّط کردن و از رهگذر خیال و وهم، حسّ را یاری دادن و دست حسّ را گرفتن پا به پا بردن به خیال و وهم رساندن به قلّه عقل نشاندن و در پای قلب ذبح کردن و قربانی کردن این کار عاشورای حسین بن علی است اگر نثر است باید متنزّل باشد و اگر نظم است باید متنزّل باشد و اگر نمایش و تعزیه است باید متنزّل باشد تا هیئت عاشورایی، پیوند عمیق قلبی و عرشی خود را با سالار شهیدان حسین بن علی بن ابیطالب بیش از گذشته تحکیم کند و آن هنر که بتواند عرش را به فرش بیاورد؛ یک، فرشیان را روی این فرش بنشاند؛ دو، دست اینها را بگیرد از همین مسیر بالا ببرد.
سه، این کار هیئتهای هنرورز و هنرپیشه هنرتوشه عزاداران حسینی است، آن هنرپیشهای موفق است که هنرتوشه باشد، آن هنری اثر دارد که متنزّل باشد نه نازل، آن نمایشی قدرتمند است که از قلب به عقل و از عقل به وهم و خیال و از آنجا به عالم حسّ بیاید تا دست مخاطبان را بگیرد، این ﴿إِلَیهِ یصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ﴾[۱۱] را به تعبیر جناب سنایی «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش» امیدواریم کار حسین بن علی بن ابیطالب(صلوات الله و سلامه علیه و علی اصحابه) که کار عرشی بود و فرشیان را به عرش برد ـ انشاءالله ـ به دست شما بزرگواران، هنرمندان هنرپیشهٴ هنرتوشه محقّق کند!
پروردگارا نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما و این بزرگواران را مشمول ادعیه زاکیه ولی عصر قرار بده! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبیا و اولیای الهی محشور بفرما! خطر تکفیری و سلفی و داعشی را به استکبار و صهیونیسم برگردان! بین ما و قرآن و عترت در دنیا و برزخ و قیامت جدایی نینداز!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
پی نوشت ها:
[۱]. دیوان اشعار سنایی، غزلیات، غزل ۲۰۹.
[۲]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج ۱، ص ۹.
[۳]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۱، ص ۳۶۱.
[۴]. بحارالأنوار، ج ۵۵، ص ۳۹.
[۵] . اللهوف، المتن، ص ۱۰۰.
[۶]. معانی الأخبار، النص، ص ۲۸۹.
[۷]. سوره إسراء، آیه ۷۰.
[۸]. سوره عبس، آیات ۱۵ و ۱۶.
[۹]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج ۱، ص ۳۴.
[۱۰]. سوره فاطر، آیه ۱.
[۱۱]. سوره فاطر، آیه ۱۰.
متن کامل پیام وی به شرح زیر است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الائمة الهداة المهدیین سیما خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیاء علیهما آلاف التحیة و الثناء بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله.
«أعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین(علیه السلام) و جعلنا و ایاکم من الطالبین لثاره(علیه الصلاة و علیه السلام)».
مقدم شما فرهیختگان و بزرگواران و سوگواران سالار شهیدان حسین بن علی بن ابیطالب را گرامی میداریم از برگزارکنندگان این همایش وزین حقشناسی میکنیم از همه فرهیختگانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش افزودند سپاسگزاریم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم که سعی همه شما بزرگواران را مشکور قرار بدهد!
هیئتهای گرانبهای عاشورایی گرچه اجر و کوشششان نزد خدا محفوظ است ولی چون پیوست و ارتباط عمیقی با جریان عاشورای سالار شهیدان داشته و دارید میتوانید بیش از دیگران و پیش از دیگران نهضت سالار شهیدان حسینبنعلی(ع) را به صورت اینکه «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش» [۱] با اقسام هنر، متجلّی کنید.
هنرنمایی حسین بن علی بن ابیطالب یک هنر عقلی و آسمانی بود که توانست عرش را به فرش بیاورد هنری میتواند متعالی باشد و جامعه را به انسانیت سوق دهد که متنزّل باشد نه نازل، از شعر نازل، از هنر نازل، از تعزیه نازل، از تماشای نازل، کار افقی ساخته است نه کار عمودی، اگر جامعه بخواهد انسانی شود، اگر جامعه بخواهد عرشی شود با پیام فرشی، با پیام نازل، با شعر و تعزیه و هنر نازل چنین کاری شدنی نیست. فرق بین هنر نازل و هنر متنزّل آن است که هنر نازل از زمین نشأت گرفته و خودش زمینگیر است و مخاطبش را در فضای زمین سیر افقی میدهد، هنر متنزّل چون از سنخ تجلّی است نه تجافی، از معقول شروع میشود به متخیل و بعد به حسّ میرسد مخاطب خودش را از حسّ به خیال میبرد و از خیال به عقل مینشاند او را به عقلانیت میرساند عقلی که به تعبیر کلینی(رضوان الله علیه) قطب فرهنگی جامعه بشری است [۲] به آنجا میرساند.
در روایات ما آمده است که قلب مؤمن، عرش خداست این قلب وقتی عرش خدا میشود که در جهاد اکبر نه جهاد اوسط، در جهاد اکبر بر عقل پیروز شود. ما یک جهاد اوسط داریم و یک جهاد اکبر داریم در قبال جهاد اصغر، جهاد اصغر جنگ برونمرزی با دشمن خاکی است که سلاحش آهن است و نمونهاش دفاع مقدس هشت سال، جنگ اوسط ابزارش آه است که «وَ سِلَاحُهُ الْبُکَاء» [۳] نه آهن، در جنگ اوسط طرفین جنگ یکی نفس است و یکی عقل، یکی هوس و هواست یکی تقوا، انسان در جهاد اوسط موفق میشود یا عابد بشود یا زاهد بشود ولی خدا بشود در این دو محدوده، جهاد اکبر که بالاتر از جهاد اوسط است جنگ بین قلب است و عقل، عقل میخواهد حکیمانه بفهمد، قلب میخواهد عارفانه ببیند، کوشش عقل در فلسفه و کلام این است که مفهومی را از ذهنی به ذهنی منتقل کنند، جوشش قلب در بخش عرفان این است از عمل که وجود خارجی است به مشهود عینی عالمان دین و فرشتهها برسد در جهاد اکبر اگر قلب پیروز شد میشود «عرش الرحمان» , «أَنَّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن» [۴] آنها که در جهاد اکبر یعنی بین قلب و عقل پیروز شدند و عرش قلبی اینها پایگاه علوم و معارف الهی شد هر مطلبی که خدای سبحان بر قلب اینها القا کرد میشود «حکمةٌ عرشیة» , گرچه بعدها هر مطلب عمیق و اریقی را میگویند مطلب عرشی، ولی زادگاه این اصطلاح آنجایی است که بر قلب خود عارف مطلبی افاضه شود چون قلب مؤمن «عَرْشُ الرَّحْمَن» است آن مطلب عرشی خواهد بود.
اگر از عرش رحمان مطلبی تنزّل کند به عقل برسد و از عقل به خیال و وهم برسد و از خیال و وهم به حسّ برسد آن است که میتوان به تعبیر جناب سنایی گفت: «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش» این حرف راه دارد. جریان حسین بن علی این طور بود او آنچه با قلب خودش یافت که «عرش الرحمان» بود آن را در قالب علوم عقلی و معارف عقلی خطابهها و خطبهها و نامهها و پیامها و گفتمان و اینها بیان کرد و از مرحله عقل به مرحله خیال آورد که در شب عاشورا برای عدهای مجسّم کرد بهشت را به اینها نشان داد این معقول را متخیل کردن است، وجود مثالی دادن است، از عالَم مثال به عالم طبیعت آورد که خود و شهدای او و فرزندان او و یاران او «ارباً اربا» شدند نشان دادند که در این جهاد باید فانی شد بدن را فانی کردند بعد از آنکه عقل را به فنای قلب رساندند و در بارگاه قلب، عقل را تضحیه کردند از عقل رها شدند و قلبی فکر کردند آنجا که «عرشالرحمان» است.
شعرای ما که شعرهایی سرودند برخی شعرشان نازل است حداکثر اثرگذاریشان سیر افقی است از خیال به خیال، از حسّ به حسّ، از مدار حسّی به مدار حسّی دیگر، از مدار وهمی به مدار وهمی دیگر و مانند آن، ولی شعری که متنزّل باشد از قلب به عقل آمده باشد، از عقل به وهم و خیال آمده باشد از وهم و خیال به گوش رسیده باشد میتواند مخاطب و مستمع خود را به وهم و خیال برساند اولاً و دست اینها را بگیرد به عقلانیت برساند ثانیاً و از آنجا به حوزه قلب بکشاند ثالثاً، این راه باز است. حسین بن علی(سلام الله علیه) این کار را کرد؛ یعنی شما وقتی تابلوی عاشورا را میبینید، میبینید از قلب شروع شده است بعد به عقل رسیده است وجود مبارک حسین بن علی بن ابیطالب مرگ را تفسیر کرد؛ یک و آن را زیور معرفی کرد؛ دو و گفت این مرگ که تفسیر شد و زیور هست پلّههایی است که شما که شهیدان کوی حق هستید روی پلّههای مرگ پا میگذارید و بستر قرار میدهید و از روی مرگ عبور میکنید مرگ پوسیدن نیست از پوست به در آمدن است.
یک، مرگ نابودی نیست و از بین رفتن نیست مرگ پل است و لاغیر، در اثنای روز عاشورا که «أَقبَلَتِ السِّهَامُ مِنَ القَومِ کَأَنَّهَا القطَر» [۵] مانند قطرات باران تیر از هر جهت میآمد وجود مبارک حسین بن علی(ع) یاران خود را با این جمله دلگرم میکرد دستور صبر و بردباری به آنها میداد، میفرمود: «صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُم» [۶] فرمود دوستان من، یاران من، فرزندان کرامت! این فرزندان کرامت ما را به یک همایش و کنگره دیگر دعوت میکند در این مملکت آنچه ما دیدیم و شنیدیم تأسیس و تشکیل همایشهای مشترک بین انسان و دام است که جواب استفتا را از آزمایشگاه موش میگیرد این کار، کار علمی است و کار خوبی است اثر بهداشتی و پزشکی دارد و حقشناسی هم باید کرد که کار علمی است اما انسان، همه انسان و حقیقت انسان در همایش مشترک بین انسان و دام خلاصه نمیشود همه فتواها را آزمایشگاه موش جواب نمیدهد بخش مهمّی را که کربلا به عهده دارد تشکیل همایش، جشنواره، کنگره و مانند آن برای تبیین مشترکات بین انسان و فرشته است که ما با فرشتهها در بسیاری از معارف وحیانی شریک هستیم.
اگر ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ﴾[۷] آمده است، درباره فرشتگان نیز ﴿بِأَیدی سَفَرَةٍ ٭ کِرامٍ بَرَرَةٍ﴾[۸] است و اگر فرشتگان کسانیاند که فرّاشی طالبان علوم دینی را خواه در حوزه، خواه در دانشگاه به عهده دارند که «إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِه» [۹] این فرّاشی، پیام بلندی دارد و آن، این است که به طالبان حوزوی، به دانشگاهیان و دانشجویان دانشگاهی همین فرشتههایی که فرّاشی را به عهده دارند ﴿أُولی أَجْنِحَةٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ﴾[۱۰] هستند به ما میگویند ما بال و پر را زیر پای شما پهن کردیم برای چند نکته: یکی اینکه شما هم مثل ما پر دارید از پرتان حمایت کنید.
یک، پرواز کنید از پرتان بهره بگیرید اهل پرواز باشید؛ دو، سوم که اساسیترین کار است این است که فرشتهها میگویند ما با این بال و پر ﴿أُولی أَجْنِحَةٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ﴾ «از جهت» پرواز میکنیم نه «در جهت» آن مرغ خاکی است که به تبع طعمه به تالاب شرق یا غرب پر میکشد از غرب به شرق، از شرق به غرب، از شمال به جنوب، از جنوب به شمال و استوا و مانند آن پر میکشد آن به طمع طعمه «در جهت» حرکت میکند ما از طمع طعمه منزّه هستیم از جهت بیرونیم از شش جهت خارج میشویم این مشترک بین انسان و فرشته است که «از جهت» خارج میشود پرواز درمیآورد این کار جعفر طیارهاست و از جعفر طرّار برنمیآید.
حسین بن علی(ع) در روز عاشورا فرمود: «صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ» شما فرزندان کرامت هستید مانند فرشته ها که کریم هستند: «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُم» مرگ امر عدمی نیست؛ یک، یک امر وجودی است مرگ پوسیدن نیست از پوست به در آمدن است؛ دو، مرگ یک ابزار خوبی است یک مسیر خوبی است نردبان است که با این نردبان از جایی به جای دیگر حرکت میکنیم تمام برکات آن طرف آب است که فرمود: «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُم» این قلب را بر عقل مسلّط کردن و از رهگذر خیال و وهم، حسّ را یاری دادن و دست حسّ را گرفتن پا به پا بردن به خیال و وهم رساندن به قلّه عقل نشاندن و در پای قلب ذبح کردن و قربانی کردن این کار عاشورای حسین بن علی است اگر نثر است باید متنزّل باشد و اگر نظم است باید متنزّل باشد و اگر نمایش و تعزیه است باید متنزّل باشد تا هیئت عاشورایی، پیوند عمیق قلبی و عرشی خود را با سالار شهیدان حسین بن علی بن ابیطالب بیش از گذشته تحکیم کند و آن هنر که بتواند عرش را به فرش بیاورد؛ یک، فرشیان را روی این فرش بنشاند؛ دو، دست اینها را بگیرد از همین مسیر بالا ببرد.
سه، این کار هیئتهای هنرورز و هنرپیشه هنرتوشه عزاداران حسینی است، آن هنرپیشهای موفق است که هنرتوشه باشد، آن هنری اثر دارد که متنزّل باشد نه نازل، آن نمایشی قدرتمند است که از قلب به عقل و از عقل به وهم و خیال و از آنجا به عالم حسّ بیاید تا دست مخاطبان را بگیرد، این ﴿إِلَیهِ یصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ﴾[۱۱] را به تعبیر جناب سنایی «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش» امیدواریم کار حسین بن علی بن ابیطالب(صلوات الله و سلامه علیه و علی اصحابه) که کار عرشی بود و فرشیان را به عرش برد ـ انشاءالله ـ به دست شما بزرگواران، هنرمندان هنرپیشهٴ هنرتوشه محقّق کند!
پروردگارا نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما و این بزرگواران را مشمول ادعیه زاکیه ولی عصر قرار بده! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبیا و اولیای الهی محشور بفرما! خطر تکفیری و سلفی و داعشی را به استکبار و صهیونیسم برگردان! بین ما و قرآن و عترت در دنیا و برزخ و قیامت جدایی نینداز!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
پی نوشت ها:
[۱]. دیوان اشعار سنایی، غزلیات، غزل ۲۰۹.
[۲]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج ۱، ص ۹.
[۳]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۱، ص ۳۶۱.
[۴]. بحارالأنوار، ج ۵۵، ص ۳۹.
[۵] . اللهوف، المتن، ص ۱۰۰.
[۶]. معانی الأخبار، النص، ص ۲۸۹.
[۷]. سوره إسراء، آیه ۷۰.
[۸]. سوره عبس، آیات ۱۵ و ۱۶.
[۹]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج ۱، ص ۳۴.
[۱۰]. سوره فاطر، آیه ۱.
[۱۱]. سوره فاطر، آیه ۱۰.