گروه بینالملل مشرق - همان اندازه که
پیشتازی دانلد ترامپ در اردوگاه جمهوریخواهان در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری
آمریکا به یک شگفتی دور از انتظارات اولیه تبدیل شده است، چهره شگفتیسازی هم در اردوگاه
دموکراتها وجود دارد که کسی نیست جز، سناتور «برنی سندرز».
برنی سندرز نه پول و اعتبار اقتصادی ترامپ را دارد و نه دلقکبازیها و اظهارنظرهای افراطی و عوامپسندانه او را. آن چه سندرز را به یک چهره مهم در اردوگاه دموکراتها تبدیل کرده (که آرزوهای چندین ساله هیلاری کلینتون کهنهکار را برای رسیدن به ریاست جمهوری با چالش جدی مواجه کرده است) برنامهها و طرحهای اوست. اقبال عمومی طرفداران حزب دموکرات به ایدههای نسبتا سوسیالیستی او، آن هم در قلب سرمایهداری دنیا، نشان از آن دارد که لااقل بخش بزرگی از جامعه آمریکا، از سیطره سرمایه و بازار آزاد بر همه شوونات زندگی خود خستهاند و قصد دارند به یک نامزد جامعهگراتر عرصه پرش بدهند.
یک سوسیالیست در دیار سرمایهسالاران
برنارد (برنی) سندرز، در سپتامبر 1941 در ناحیه بروکلین شهر نیویورک در یک خانواده مهاجر یهودی از لهستان به دنیا آمد. پدر او یک کارگر بود و برنی سندرز از کودکی در شرایط سختی بزرگ شد. از همین رو در نوجوانی برای تامین مخارج به شغلهایی چون فروش روزنامه میپرداخت.
عکس سندرز در کتاب یادبود کالج
«من شاهد بیعدالتی بودم. امری که به مهمترین منبع الهام من در سیاست تبدیل شد.» در ابتدای جوانی، الگوی سیاسی او «یوجین وی. دِبز» یکی از چهرههای شاخص سوسیالیستهای آمریکا بود.
سندرز برای تحصیل به دانشگاه شیکاگو رفت و از همین دوره فعالیت سیاسی خود را به عنوان فعال حقوق مدنی (جنبش مبارزه با تبعیض نژادی) آغاز کرد. برنی جوان یکی از چهرههای فعال دانشجویی در مبارزه با نژادپرستی و جنگ ویتنام بود.
سندرز جوان در دوران فعالیت سیاسی در دانشگاه
برنی سندرز پشت سر مارتین لوترکینگ
او در راهپیمایی عظیم 28 آگوست 1963، برای احقاق حقوق مدنی و اقتصادی سیاهپوستان به رهبری مارتین لوترکینگ فقید حضور داشت و توسط پلیس هم بازداشت شد. این همان تجمعی بود که مارتین لوترکینگ، رهبر بزرگ سیاهان آمریکا خطابه معروف «من رویایی دارم» را ارایه کرد. برنی در کتاب زندگینامه خود مینویسد:
دستگیری سندرز توسط پلیس
«برای من حداقلی از عدالت مساله بود. این واقعیت در آمریکا قابل پذیرش نبود که یک جمعیت قابل ملاحظه از آفریقاییتبارها در آمریکا زندگی میکردند که نمیتوانستند رای بدهند، در رستوران غذا بخورند، بچههایشان باید به مدارس جداگانه میرفتند، نمیتوانستند در هتل اتاق بگیرند و باید در مناطقی جدای از سفیدپوستان ساکن میشدند. این یک بیعدالتی واضح در آمریکا بود که باید کاری برای آن انجام میگرفت.»
او در 1964، بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی، به واسطه تبار یهودی خود، و از آن مهمتر علاقهمندی به نوعی از سوسیالیزم که در آن مقطع در سرزمینهای اشغالی توسط اسراییل به اجرا گذاشته شده بود، به آن جا سفر کرد تا مدتی را در مزارع اشتراکی اسراییلی موسوم به «کیبوتز» بگذراند.
بعد از بازگشت به آمریکا، مدتی را به مشاغلی چون فیلمسازی و نویسندگی پرداخت، در حالی که علاقهاش به سیاست به طور روزافزونی افزایش مییافت.
در دهه 1970، سندرز چند تلاش ناموفق برای به دست آوردن مناصب دولتی انجام داد. در این سالها او عضو حزب ضدجنگ «اتحادیه آزادی» بود.
اولین منصب حکومتی او در انتخابات شهرداری برلینگتون در 1981 به دست آمد که او موفق شد رقیبش را تنها با اختلاف 12 رای شکست دهد. او سه دوره در این مقام ابقاء و کم کم تصویرش به عنوان یک «سوسیالیست دموکرات» مستقل تثبیت شد.
شادی سندرز پس از پیروزی در انتخابات شهرداری
ظاهر ساده و بعضا آشفته او با تصویر استاندارد سیاستمداران امریکایی کاملا متمایز بود، اما سندرز توانست در سال 1991 به عنوان نماینده از ایالت ورمونت به مجلس نمایندگان راه بیاید. از این مقطع او مجبور بود برای ادامه راهش در سیاست آمریکا به عضویت یکی از دو حزب بزرگ درآید. افکارش هیچ سنخیتی با جمهوریخواهان نداشت و از همین رو به حزب دموکرات رو کرد، و علی رغم مخالفت اعضای محافظهکار حزب دموکرات، که وجه سوسیالیستی افکار او را نمیپسندیدند، وارد این حزب شد.
با این حال، هرگاه سندرز احساس میکرد که سیاستهای هر یک از دو حزب اشتباه است، فارغ از وابستگی حزبی، به انتقاد صریح و بیتعارف از جمهوریخواهان و دموکراتها میپرداخت. او مخالف سرسخت تهاجم به عراق و نگران عوارض منفی آن بر اقتصاد و جامعه آمریکا بود. در یکی از سخنرانیها خود در کنگره چنین گفت: «ما باید به خاطر کشورمان، هر کاری بکنیم تا جلوی رنج وحشتناکی را که از جنگ حاصل خواهد شد، بگیریم... آن هم در زمانی که این کشور (آمریکا) با یک بدهی ملی 6 تریلیون دلاری و یک کسری بودجه فزاینده رو به روست.»
سناتور سندرز
برنی سندرز در 2006 پای در عرصه رقابت برای ورود به سنا گذاشت. رقیب او یک تاجر جمهوریخواه معروف به نام ریچارد تارانت بود. علی رغم سرمایهگذاری سنگین تارانت و حامیانش، سندرز توانست او را شکست دهد. گفتنی است که تارانت 7 میلیون دلار را فقط از سرمایه شخصی خود، صرف این رقابتها کرده بود.
در رقابت برای ورود به سنا، 2006
در سال 2010، سندرز اصلیترین مخالف تمدید قانون معافیتهای مالیاتی دوران بوش به نفع ثروتمندان بود. به نظر او این یک «توافق بسیار بد میان اوباما و قانونگذران جمهوریخواه کنگره» بود. سندرز سعی کرد با یک سخنرانی 8 ساعته در روند رایگیری «مانع تراشی» (فیلیباستر) کند. متن این سخنرانی در کتاب «سخنرانی: یک مانعتراشی تاریخی جلوی حرص شرکتها و سقوط طبقه متوسط» به چاپ رسید.
سناتور سندرز پشت سر اوباما در ابتدای ریاست جمهوری او
سندرز در دوران سناتوری در کمیتههای مختلف فعالیت کرد و در روند رایگیری برای شماری از مهمترین طرحها در سالهای اخیر، نقش فعالی، له یا علیه، ایفاء کرد.
از ثروتمندان مالیات بگیرید، فقر فروکش می کند. به من اعتماد کنید. معرکه است!
او در کمیته بودجه- کمیته سلامت، آموزش، کار و مستمریها- کمیته امور کهنه سربازان- کمیته اقتصادی مشترک- کمیته محیط زیست و فعالیتهای عمومی و کمیته انرژی و منابع طبیعی عضویت داشته است. برنی سندرز به خاطر دفاع سرسختانه از گسترش حق رای و رفع تبعیض نژادی در این زمینه، جایگزینی سوختهای فسیلی با انرژیهای تجدیدپذیر برای حفظ محیط زیست و سیستم درمانی فراگیر و دولتی معروف است.
شغل آمریکاییها توسط سرمایهداران طمعکاری دزدیده میشود و به خارج از کشور برده میشود که مالیاتهای بالا نمیپردازند. خب من قصد دارم تا 90 درصد از آنها مالیات بگیرم. این قطعا آن ها را برخواهد گرداند.
سودای ریاست جمهوری
در آپریل 2015، سندرز علام کرد که نامزد ریاست جمهوری از حزب دموکرات خواهد شد. این چهره مستقل، به واسطه ضرورت سیاسی مجبور به تعمیق پیوندهایش با حزب دموکرات شد، چرا که به قول خودش «جمع آوری رای در 50 ایالت برای یک نامزد مستقل نیازمند زمان، انرژی و پول عظیمی است که تقریبا ناممکن است.»
او
با علم به این که
از نظر افکار عمومی و اعضای حزب دموکرات، شانس چندانی برای رقابت با پیشتاز
حزب،
هیلاری کلینتون ندارد، با اعتماد به نفس بالا وارد عرصه رقابت شد و بارها
در سخنرانیها خود یادآور میشد که «آمریکاییها نباید او را دست کم
بگیرند، چون او
خارج از سیستم دوحزبی قبلا با نامزدهای هر دو حزب رقابت کرده و آنها را
شکست داده
بود.»
با وجود وابستگی رسمیاش به حزب دموکرات، او همچنان در چارچوب فکری خود فعالیت میکند و بنمایههای
سوسیالیستی اندیشه خود را حفظ کرده است. تمرکز اصلی او بر مساله «نابرابری» در
آمریکاست که از سالها قبل ذهن او را به خود مشغول داشته است.
در برنامه او امور
مهمی چون اصلاح قوانین مالیاتی و افزایش سهم ثروتمندان در پرداخت مالیات، افزایش
نظارت دولتی بر وال استریت و متوازن کردن دستمزد نیروی کار زن و مرد قرار دارند.
او وعده داده که در صورت انتخاب تلاش خوهد کرد تا اداره نظام سلامت عمومی را به دست دولت بسپارد. آموزش عالی کم هزینه برای عموم از طریق برنامههایی چون راهاندازی کالجها و دانشگاههای دولتی رایگان و گسترش تامین اجتماعی و بیمههای درمانی از دیگر سرفصلهای وعدههای انتخاباتی سندرز است.
لازم به ذکر است که او به عنوان یک سوسیالیست دموکرات از مدافعان حقوق و ازدواج همجنسبازها و آزادی سقط جنین هم محسوب میشود، گرچه این بخش از تفکرت او چندان در کمپین انتخاباتی او پررنگ نیست.
انتقادات
حتی بسیاری از کسانی که عمیقا به اهداف اعلامی برنی سندرز معتقدند، احتمالا درباره شیوههای تحقق این اهداف با فرض انتخاب او به ریاست جمهوری، تردیدهای جدی دارند. در حالی که جمهوریخواهان بر مجلس نمایندگان سیطره دارند، سندرز از تحول در حکومت از طریق یک «انقلاب سیاسی» سخن میگوید که احتملا میلیونها نفر از رایدهندگان کم درآمد را پای صندوق خواهد کشید.
برای بسیاری از ناظران عرصه سیاسی در آمریکا، با توجه با ساختار درهم تنیده اقتصاد و سیاست در آمریکا و نقش تراستهای بزرگ تجاری در سیاست، برنامههای سندرز آرمانگرایانه، غیرواقعی و حتی متوهمانه به نظر میرسد. بسیاری از کارشناسان سیاسی در آمریکا احتمال موفقیت او را کم میدانند.
اما خود سندرز تا چه حد به برنامههای خود ایمان دارد؟ شرح حال خودنوشت سندرز (1997) به نام «یک غریبه در کاخ سفید»، میتواند بهترین منبع در شناخت سندرز باشد.
«من بر اساس تجربیات برشمرده خود در این کتاب، انقلاب سیاسی را در امریکا ممکن میدانم.»
کتاب سندرز تمرکز بدیعی بر درک نقش «نژاد» در سیاست آمریکا دارد که اساسا مشابه نقش زمینداران بزرگ طرفدار بردهداری در جنوب آمریکا، پیش از جنگهای استقلال است. سندرز در این زمینه مینویسد:
«کارگران سفید تشویق میشدند که از همسایگان سیاهپوست خود نفرت داشته باشند و خود را در برابر آنها محافظت کنند، وگرنه میبایست منتظر از دست دادن دارایی خود میبودند.»
به نظر سندرز، جمهوریخواهان امروز با همان دوگانگی مواجهند که طبقه نخبه حاکم بر جنوب پیش از جنگهای استقلال با آن مواجه بودند: چگونه میتوان کارگران و طبقه متوسط را به رای دادن بر خلاف منافع خود قانع کرد؟
به باور او، نژادپرستی ترفندی است که نخبگان نژاد سفید برای جلوگیری از اتحاد سفیدپوستان کم بضاعت با سیاهپوستان فقیر به کار میگیرند.
«برای یک قرن، کارگران سفید جنوبی بیش از هر قشری در آمریکا مورد بهرهکشی بودند، ولی در عوض چه داشتند؟ به آنها نفرت و نخوت (نسبت به سیاهان) القاء میشد.»
این تفسیر تاریخی، شیوه تحلیل او از سیاست امروز آمریکا هم هست و خود تا حد زیادی روشن میکند که چرا او «انقلاب سیاسی» را ممکن میداند. در رقابت تنگاتنگ انتخاباتی، هیلاری کلینتون دست روی این نقطه گذاشته است که سندرز یک نامزد «تک موضوعی» است و تنها درباره یک موضوع، «نابرابری اقتصادی» در آمریکا، حرف میزند. به باور کلینتون سندرز نمیتواند برای شکاف نژادی در آمریکا راه حل بدهد، اگر تنها جنبه شکاف ثروتی آن را ببیند:
«همه چیز که اقتصادی نیست، مگر نه؟ اگر ما همه بانکهای بزرگ را فردا تعطیل کنیم...آیا نژادپرستی پایان مییابد؟»
سندرز در کتاب خود این نظریه را ارایه میدهد که نژادپرستی، اساس قدرت بیش از اندازه نخبگان مالی در آمریکاست:
«نیوت گینگریچ (رییس وقت مجلس نمایندگان) نمیتواند مشکلات واقعی طبقه متوسط را به بحث بگذارد و راهحل ارایه دهد، ولی قطعا میتواند توجهات را از آن منحرف کند. آنها میتوانند طبقه متوسط را از طبقه فقیر جدا کنند، و میتوانند بین همه ما بر اساس نژاد، جنسیت، ریشههای ملیتی و گرایشهای جنسی جدایی بیاندازند.»
گینگریچ
البته او این اندازه سادهلوح نیست که بپندارد که پایاندادن به سلطهگری اقتصادی طبقه نخبه مالی، میتواند به یک اشاره، نژادپرستی را از بین ببرد، ولی چنین استدلال میکند که اگر آمریکا بر نژادپرستی غلبه کند، آن گاه ایجاد یک اتحاد فرانژادی طبقاتی برای تعدیل سلطه نخبگان مالی آسانتر خواهد بود.
سندرز از مطرح کنندگان و حامیان ایده اصلاح اقتصاد رسانهها در آمریکاست. این سناتور ایالت ورمونت استدلال میکند که تضمین اطلاعرسانی درست به رایدهندگان، قطعا مشارکت سیاسی را ارتقاء خواهد داد که به نوبه خود صدای طبقات متوسط و پایین جامعه را در عرصه سیاسی رساتر خواهد کرد.
«این انحصار بر فکر، مسلما خطری بزرگ برای دموکراسی شکننده ماست.»
این مساله چنان جزو اولویتهای ذهنی او بوده که در سال 1993، وقتی به عنوان نماینده نه چندان شناختهشده مجلس نمایندگان به دیدار رییس جمهور وقت، بیل کلینتون، رفت از او خواست که «درباره مساله بسیار جدی کنترل شرکتها بر رسانهها و راهحلهای آن (اگر راه حلی وجود داشته بشد) فکر کند.»
به طور کلی میتوان سرفصلهای اصلی برنامههای برنی سندرز را اینگونه خلاصه کرد:
1: مبارزه با نابرابری در درآمد و ثروت
2: بیرون بردن پولهای کلان از سیاست و احیاء دموکراسی
3: ایجاد شغل با درآمدهای آبرومندانه
4: تامین حداقل معاش برای نیروی کار
5: سیستم مهاجرتی انسانی و منصفانه
6: عدالت نژادی در ابعاد مختلف آن
7: بیمه درمانی همگانی دولتی
8: اصلاح سیستم مالیاتی با تمرکز بر مالیاتگیری از شرکتهای بزرگ و ثروتمندان
9: در نظر گرفتن جنگ به عنوان آخرین ابزار در سیاست خارجی، با تاکید بر دیپلماسی (گفتنی است که سندرز یکی از موافقان جدی توافق هستهای با ایران در کنگره آمریکا است).
پی نوشت: در آخرین لحظات تنظیم این گزارش، هیلاری کلینتون با 51 درصد در برابر 48 درصد توانست سندرز را در ایالت نوادا شکست دهد.
منابع:
http://www.vox.com/2016/2/19/11060112/bernie-sanders-political-revolution
https://votesmart.org/candidate/biography/27110/bernie-sanders#.VshKaoUznxw
https://berniesanders.com/about/
http://www.biography.com/people/bernie-sanders