درج خبر اظهارات دکتر دینانی استاد فلسفه دانشگاه تهران در ستایش از سماع(1)و رقص صوفیانه (در شبکه چهارم سیما) و فتوای مراجع عظام تقلید بر رد و بطلان این گونه اظهارات در سایت مشرق، با واکنشهای موافق و مخالف فراوانی مواجه شد و خبر مزبور در صدر پر بحث ترین خبرها قرار گرفت.

به گزارش مشرق، عده ای از موافقان اظهارات دکتر دینانی که نظراتشان در یادداشت های ذیل خبر به صورت کامنت آمده است این ادعا را مطرح کرده اند که سخنان دکتر دینانی خوب فهمیده نشده و موضوع به مراجع تقلید نیز بد و تحریف شده منتقل شده است و الا منظور آقای دینانی از سماع و رقص یک حالت عالی و بالا و والای عرفانی است که هر کس نمی تواند آن را درک کند و با رقص مرسوم و مبتذل تفاوت دارد و یا این که مقصود ایشان از این رقص همان حرکت از نقص به سوی کمال موجودات است و .... توضیحات و توجیهاتی از این دست.
اما به راستی منظور آقای دکتر چه بوده است؟ البته اندک تاملی در متن اظهارات دکترـ که در خبر مشرق  آمده است ـ موضوع را روشن می کند و نشان می دهد که مراجع عظام تقلید نیز به درستی مقصود آقای دکتر را دریافته اند و فنوا داده اند ولی برای توضیح بیشتر باید بگوییم که جناب دکتر در بخشی از سخنانشان گفته اند که:

«عرض کنم که خب این نسبت هایی که میدن هر کسی به اندازه فهم خودش حرف میزنه. یعنی چون در همون مرتبه هستند از رقص فقط الواطی می فهمند و رقاصی می فهمند و هرزه درائی! کسی که رقص رو هرزه درائی میدونه فکر می کنه که رقص مولانا هم هرزه درائیه. این دیگه بیشتر از این هم نمی تونه بفهمه! بیچاره خب چیکار بکنه. این مرتبه فهمش همینه. اون خودش همینه فکر می کنه هر کسی که از رقص صحبت کرد هم در همین حد رقص اوست!»
خب، از اظهارات فوق چنین بر می آید که از نظر جناب دکتر، رقص و سماع مولوی، همان رقص آرمانی و عرفانی بالا و والا است که عده ای نمی توانند والایی و بالایی آن را درک کنند و به انکار بر می خیزند.
 اکنون با این مقدمه به توضیح ابعادی از رقص و سماع جناب مولوی می پردازیم تا معلوم شود که بالاخره حق با آقای دکتر است و یا با مراجع تقلید که بر غیر شرعی بودن چنین اعمال و آدابی تاکید و تصریح فرموده اند.
به نوشته کتب متعدد عرفانی مولوی پس از آشنایی با شمس تبریزی و عشق آتشینش به این مرد، به رقص و سماع رو آورد:
 كتب مناقب و آثار بر اين متفق است كه مولانا بعد از اين خلوت (خلوت با شمس) روش خويش را بدل ساخت، و به جاي اقامه نماز و مجلس وعظ به سماع نشست، و چرخيدن و رقص بنياد كرد، و به جاي قيل و قال مدرسه و اهل بحث، گوش به نغمه جان‏سوز ني و ترانه رباب نهاد. (2)
سماع، يكي از ارمغان‏هايي بود كه شمس تبريزي همراه خود براي مولوي آورد. مولوي قبل از ملاقات با شمس، هر چند صوفي بود، ولي اهل سماع و شعر و... نبود.(3) 
و لكن بعد از آشنايي با شمس و انفعال باور نكردني وى، يكسره به شعر و سماع پرداخت. به خصوص چرخ زدن در حال رقص و سماع را بايد يكي از آموزه‏ ها و نوآورى هاي شمس تبريزي در قونيه به حساب آورد.(4) 
مولوي پس از بر خورد با شمس، موسيقي و دوستي سماع را تا بدان حد گسترش می ‏دهد كه حتي به طور هفتگى، مجلسي ويژه بانوان، همراه با گل‏افشاني و رقص و پاى‏كوبي زنان در قونيه بر پا می‏ دارد.(5) ... تا جايي كه حتي در مواردي چون سرگرم رباب و موسيقي می شده است نمازش قضا می ‏شده است، و با وجود تذكار به وى، موسيقي را رها نمی كرده است، بلكه نماز را ترك می گفته است! (6)
علاوه بر زنان طبقات مرفه، بين زنان... طبقات پايين و اصناف نيز مولانا علاقه‏منداني داشت كه به خاطر او مجلس ترتيب می ‏دادند و دعوتش مى‏كردند. وقتي مولوي در مجلس آنان حاضر می شد، گلبارانش مى‏كردند و همراه او به سماع بر می خاستند! شب‏هاي جمعه زنان قونيه در منزل امين‏ الدين ميكائيل كه نايب خاص سلطان بود گرد می ‏آمدند و سماع می كردند. (7)
روزي علم‏الدين قيصر سماع بزرگ داشت، و مولانا در آن سماع هر چه پوشيده بود به قوّالان (خوانندگان) بخشيده و همچنين عريان رقص مى‏كرد! و بعد از سماع، علم‏الدين لباس سر تاپايي كه مناسب او بود آورد و مولانا پوشيد و بيرون آمد. در راه آواز "رباب" از خانه ارمنيان شنيد، به چرخ آمد و ذوق‏ها كرد تا صباح ديگر بر سر آن راه، در نعره و صياح بود، باز هر چه پوشيده بود به مردمان شراب‏خانه بخشيد و برفت! (8)
و بالاخره سلطان ولد (فرزند مولوى) با اشاره به حالت پدر بعد از فراق شمس مى‏گويد:
 شيخ مفتي ز عشق شاعر شد          گشت خمار اگر چه زاهد بد
 يك نفس بي سماع و رقص نبود      روز و شب لحظه‏ اي نمی ‏آسود
 خلق از روي وي ز شرع و دين گشتند     همگان عشق را رهين گشتند
 ورد ايشان شده است بيت و غزل      غير اين نيستشان صلات و عمل
 عاشقي شد طريق و مذهبشان      غير عشق است پيششان هذيان
 كفر و اسلام نيست در رهشان          شمس تبريز شد شهنشهشان
 گفته منكر ز غايت انكار          نيست بر وفق شرع و دين اين كار(9) 
بله اين خلاصه ای از سماع و رقص عرفانی مولانا بود که جناب دکتر دینانی آن را ستوده و بین آن با هرزه درایی و رقاصی مبتذل فرق گذاشته اند!
فکر می کنم اکنون قضاوت (برای کسانی که شریعت برایشان اصل و معیار و مبنا است) در مورد این که آیا مراجع تقلید در فتوایشان مقصود آقای دکتر را درست فهمیده اند یا نه، بسی سهل و آسان است. البته برای کسانی که دینشان بر مدار تصوف و عرفان است پذیرش اموری چون رقص و سماع و ... بسی سهل است چرا که جناب مولوی که از پیامبران محوری مرام تصوف و عرفان صوفیانه است، در مقدمه مثنوی تصریح می کند که: اذا ظهرت الحقایق بطلت الشرایع یعنی هرگاه بر عارف و صوفی حقیقت آشکار شود، احکام شریعت باطل می شود!  

*م-صالح- طلبه حوزه علمیه قم
--------------------------------------------------

1. سماع عبارت است از وجد و سرور و پاي كوبي و دست افشاني صوفيان با آداب و تشريفاتي خاص.( فرهنگ معين، واژه سماع)

[2] . رساله در تحقيق حال و شرح آثار مولوى ص 70، مناقب العارفين، ص 89؛ فروزان‏فر، بديع الزمان: احوال و زندگى مولانا جلال الدين محمد، تهران، 1315، ص 70 ـ 69، به نقل از خط سوم، 56 ـ آ

[3] . خط سوم، ص 39 بخش آ

[4] . خط سوم، ص 77، بخش آ

[5] . افلاكى: 3 / 468، 3 / 591، به نقل خط سوم: 74، آ

[6] . افلاكى 3 / 328، به نقل خط سوم: 75 ـ آ

[7] . مولانا جلال الدين، 34، دكتر زرين كوب: پله پله تا ملاقات، 165

[8] . مناقب العارفين، 489، بنا به نقل تنبيه الغافلين، 80

[9] . رجوع كنيد به: نقد مثنوي، 311 ، 56؛ سماع، عرفان و مولوي، 125؛ مولانا جلال الدين، 149


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 77
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 8
  • ۰۰:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    5 1
    بسم الله الرحمن الرحیم از مشرق هم باید خلاف اسلام بشنویم؟ خجالت نمی کشید تصوف و عرفان را یکی می کنید و به بزرگان توهین می کنید؟
  • روح الله ۰۰:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 3
    بسیار عالی بود این شبهاتی که طرفداران آقای دینانی می اندازند واقعا شبهه ای است که متاسفانه با مبانی غلط وانحرافی وارد افکار جامعه شده ویا برخی می خواهند به خاطر تعصبی که به آقای دینانی دارندتوجیه کنند ولی باز هم از مشرق کمال تشکر راداریم واز اینکه جامعه را آگاه می کنید بسیار سپاسگذاریم
  • احمد ۰۲:۳۰ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    3 1
    امان از دست شما ژورنالیست ها اونم از نوع به اصطلاح حزب الهی؛ سیدنا الاستاد جناب آقای دکتر دینانی خوب گفتند که هرکس به اندازه فهمش حرف میزنه؛ بابا به خدا مولوی اینی نیست که شما فهمیدید؛ دریغ از اندکی مطالعه؛ آقایونی که خودتون رو مرید حضرت آقا میدونید برید سخنرانی آقا رو در میلاد امام حسین(ع)‏ سال 89 بخونید بفهمید مولانا کیه
  • ۰۷:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    بسم الله الرحمن الرحیم جماعت صوفی و عارف مسلک باید خجالت بکشند که اینگونه تفسیر به رای میکنند و قران را به رای ناصواب بزرگان قومشان تفسیر و تایید میکنند
  • ۰۷:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    سلام نظر این بازدید کننده کاملا صحیح است تصوف و صوفی گری ارتباطی به مقام عرفان ندارد تنها امتحانی است برای گذشتن.
  • ۰۷:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    نقد صوفي نه همه صافي وبي غش باشد اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد
  • ۰۷:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    1 0
    مولانا نماز را ترک کرد؟؟؟؟؟
  • محمدی ۰۷:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    احسنت البته تو پست قبلی هم هر کی اطلاع از سماع متصوفه داشت براش واضح بود ولی الان دیگه کاملا روشن شد برای همه
  • مجید ۰۸:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    1 0
    ترسم که به خانه نرسی ای اعرابی این ره که تو مروی به ترکستان است ، شما چرا هی دوست داری این رو جلو اون و اون رو جلوی این بذاری از این شخصیتی که تو نوشتی شخصی مثل مولانا در نمیاد ممد خردادیان در میاد برادر!
  • ۰۸:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    سلام من موندم مگه این دوتا متضاد هستن که نمیتونن جمع بشن؟؟؟ نمیشه آدم هم اهل شریعت باشه و هم مثلا کنارش اهل مدیتیشن؟؟؟ نمیشه ادم نماز بخونه و و عباداتش رو بر اساس فتوای مراجع انجام بده ولی کنارش سماع هم داشته باشه؟؟؟ اینکه یک سری اعمال را جایگزین عبادات بکنیم یه حرفه ...اینکه در کنار اون عبادات کارهای دیگه ای هم بکنیم حرف دیگه.... توی مسابقات قرائت قران در محضر رهبری ...وقتی قاری ها می خونن ... اسم اون حالت شعف و وجدی که باعث میشه همه الله الله بگن رو چی میزارین؟؟؟؟ یا در عزاداری اینکه کسی از شدت حزن و اندوه از خود بیخود بشه و به سر و صورتش بزنه اسمشو چی میزارین؟؟؟ صحبت دکتر دینانی سر موضوع سماع بوده ...در مورد خود سماع ...نه در مورد فرقه ها
  • رضا ۰۸:۲۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    مولانا مرد بزرگی بوده و جهانیان او را میشناسند و میستایند این حرفها در شان مولانا نیست در همان زمان مولانا هم کم نبودند کسانی به خون شمس تبریزی تشنه بودند و با مولانایی که باب طبعشان نبود مخالفت میکردند .
  • حسین ۰۸:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    جناب ناشناس این حرف خلاف اسلام مشرق چیست؟ یه کم توضیح بدین....
  • حامد ر ۰۸:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    1 0
    درسته که عرفان و تصوف فرق دارن ولی بسیاری از کسانی که ما بزرگشون می داریم، مثل مولانا، ایندو مقوله رو قاطی کردن و از راه تصوف به خیال خودشون عارف شدن! این جماعت ادعا می کنن که به نهایت معرفت و عشق خدا رسیدن و درنهایت مثل حلاج هذیان می گن و برای توجیح کار می گن اسرار هویدا می کرد! کدوم اسرار؟ مگه نهایت عرفان اینه که بشیم و بگیم اناالحق؟ ائمه ما نهایت معرفت و عرفان الهی هستند، در کلام این بزرگواران ذره ای شرک و خودبزرگبینی وجود نداره. ایشون بزرگترین عارفان واصل بودند اما یک لحظه هم (با وجود واصل بودن) خود را هم مرتبه خدا نداستند و نگفتند اناالحق. بلکه واصل بودن آنها و عارف کامل بودن آن ها به معنی شناخت کامل خود و خدا بود و اینکه هرچقدر هم بزرگ شویم در مقابل خدا هیچیم. دوستان من الگو و اسوه ما شیعیان ائمه معصومین هستند نه حلاجان و مولوی های جو گیر! راستی کسانی که اینهمه سنگ حلاجو به سینه می زنن بدونن که نائب خاص امام زمان هم حکم به مشرک بودن حلاج داده بود(توسط نامه ای از امام عصر)
    • م IR ۱۹:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۵
      1 0
      خداشفات بده
  • ناشناس ۰۸:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    سلام وادب بنده معمولا از سایت شما استفاده میکنم اما از برخی اخبار شما که خروجی ان به تخریب شخصیتها می انجامد کمی دلگیر میشوم.
  • سعيد ۰۸:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    1 0
    اين مرد خيلي بزرگواره واقعا بد عمل كرديد يك انسان وارسته و زاهد را اينگونه ميخواهيد دچار مشكل كنيد به دور از انصافه
  • خدامی ۰۸:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    1 0
    شما چرا حرف‌های دیگه اقای دینانی را نمی‌بینید٬ این آقا یک فیلسوف و دانشمنده نباید خبرها برای تخریب تنظیم شود
  • ۰۹:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    1 0
    استاد ديناني فرد فاضل و فيلسوف برجسته
  • مهدي ۰۹:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    1 0
    مطلب روشنگرانه اي بود و با توجه به مبنا بودن دين و شريعت براي حقير نه تصوف و پايه هاي باطل آن، به نظرم منطق شما صحيح باشد اما براي رعايت انصاف و وجهه مثبت دكتر ديناني مناسب است مصاحبه اي با ايشان ترتيب دهيد تا موضوع كاملا روشن شود. ضمنا با نظر يكي از كامنت گذاران كه گفته تصوف و عرفان را نبايد در كنار هم آورد موافقم چرا كه ما عرفايي مانند حضرت امام خميني (قدس سره) داريم كه عرفانشان برگرفته از آموزه‌هاي اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) است و بس. پس عرفان را نمي توان با تصوف يكي دانست و يا به طور مطلق آن را رد كرد چرا روش صحيح آن نيز هست.
  • خیالی ۰۹:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    1 0
    سنارسوی دیگری در راه است که مراجع معظم تقلید واستاد بزرگ فلسفه اسلامی و عارف به معنای واقعی را در برابر هم ومخالف هم قرار بهند . خداوند عاقبت همه را ختم به خیر کند.
  • میترا ۰۹:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    ناشناس عزیز !میشه توچند خط خلاصه ومفید وهمه فهم بفرمائید دقیقا عرفان چیه وجزو کدام 1از اصول یا فروع دین ماست یا زیر مجموعه ی کدام قرار میگیرد ؟ متشکر میشوم .{ البته اگر این را هم مثل فلسفه نگویند که انرا عوام نمیفهمند و......}
  • ۱۰:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 1
    کجا به بزرگان توهین شد . خواستی حرفی زده باشی
  • احمد ۱۰:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 3
    از آقای دکتر باید پرسید ما دین خود را باید از رسول خدا و اهلبیت (ع) بگیریم یا از مولوی آیا رسول خدا رقص سماع داشت آیا اهلبیت (ع) رقص سماع داشتند صوفیان منحرف از دین خدا فهم شعورشان بیش از این نیست و باید به این منحرفان گفت( این تذهبون) از مشرق هم جهت روشنگری تشکر می شود
  • م.ح ۱۰:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    خواستم جهت استحضار و تلطيف افكار خشك و بي روح بضي ها كه بجز كتابهاي درس و بحث چيزي نخوانده اند و از مرحله عشق و عاشقي بويي به مشامشان نرسيده چند تن از بزرگان اهل تصوف و عرفان را نام ببرم 1 - حافظ شيرازي 2 - خواجه عبدالله انصاري 3 - عطار نيشابوري 4 - شيخ بهايي 5 - ملا صدراي شيرازي 6 - سعدي شيرازي 7 - ملامحسن فيض (كتاب كلمات مكنونه را بخوانيد ) حالا اگر ميتوانيد اين بزرگان را هم زير سوال ببريد چرا كه با قلم شريف و مباركشان به صوفي بودن و از اهل تصوف بودن خود آشكارا سخن گفته اند
  • کمالوند ۱۰:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    دوست عزیز طلبه، آنچه در رد سخنان دکتر دینانی نوشته اید بر خلاف برداشت سطحی شما از زندگی و اشعار مولانا، هـمه در تائید فرمایشات ایشان است. بنظرم جوابتان را در هـمان چند خطی که از ایشان نقل قول کرده اید می توانید بیابید. جسارتأ مرتبه فهـم شما در حال حاضر اینست، انشاالله که با مطالعات عمیق تر و دقت بیشتر در سخنان اساتیدی مانند دکتر دینانی بالاتر برود
  • ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    وقتي مرجع نظرات مشرق آقاي مهدي نصيري و م- صالح و... باشند، بايد هم شاهد توهين به بزرگان عرفان و يكي دانستن عرفان و تصوف با هم باشيم... مشرق چه مي داند قيمت عرفان ناب؟!!
  • محمد ۱۱:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    1 0
    بزرگوار اگر نظر مولوی را نقل میفرمایید از منابع اصلی منسوب به او باشد تنها یک نقل قول از مولوی آورده‌اید که آنرا هم غلط ترجمه فرمودید:: اذا ظهرت الحقایق بطلت الشرایع نوشتید که معنی(!) این عبارت چنین است: هرگاه بر عارف و صوفی حقیقت آشکار شود، احکام شریعت باطل می شود! حال که ترجمه‌اش چنین میشود: هنگامی که حقایق ظاهر شوند شرایع(شریعت‌ها) باطل میشوند اصلا اینجا حرفی از احکام شرع(مفرد است این واژه) مقدس اسلام هست؟ گفته شرایع! شرایع ملل و نحل... متوجه هستید که صرف و نحو هم نمیدانید و جمع و مفدر هم نمیشناسید؟ آیا قرآن را هم اگر اینطور ترجمه و معنایابی بفرمایید که... لا اله الا الله خداوند همه‌مان را در راه فهم دینش و نصرت ولی‌مان، حضرت صاحب الامر یاری رساند.
  • علی ۱۱:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    فکر میکنم باید یادآور بشم که مولوی سراینده مثنوی معنوی بوده! فکر نمیکنم این مطالب با روح مولوی که اون معانی عمیق رو تو مثنوی بیان کرده مطابقت داشته باشه. مولوی جز کسانی هست که معرفتی نسبت به دین داشته. همچین ادمی نمی تونه مبتذل باشه
  • ابن عربي ۱۱:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    بابا مشرق دست بردار از اين مزخرفات. اون دفعه قبلي هم اشتباه كردي. اول برو ببين اين سايت «ابن عربي» كيه و چرا تشكيل شده؟ بابا اونا مرض دارند. سر قضيه صمدي آملي هم مرضشون رو نشون دادند و رفتند بعد از 15 سال فايل سخنراني صمدي رو منتشر كردند! اينها كار خبريه؟ كار علميه؟ كار دينيه؟ يه كم توجه داشته باشيد. آخه الان وقت زدن ديناني هم هست؟
  • من ۱۱:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    وقتي طلبه حوزه باشي، بايدم به مولانا چنين حرفهايي نسبت بدي چرا به مآخذ ديگري كه حرف‌هاي خلاف آنچه ذكر كرديد دارند رجوع نمي‌كنيد. حالا غير از آقاي ديناني، مولانا را هم زير سؤال مي‌بريد؟ تعصبات كور را كنار بگذاريد و بي طرف مطلب بنويسيد، جانب حق، خود اشكار خواهد شد
  • محمد ۱۱:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    مشرق اوندفعه هم نظر منو درباره خبر آقای دینانی نذاشتی ولی بازم میگم: تو تریبیون آقای مهدی نصیری و افکارش هستی. یه دلیلش هم اینکه این نظرات رو نمیزاری.
  • ۱۲:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    وقتي قرار است راجع به شخصيت علمي اي همچون كتر ديناني نقد صورت بگيرد بايد دقت بيشتري نمود و از نوشتن مقالات سطحي پرهيز كرد تا شخصيت افرادي مانند ايشان و ديگر شاگردان علامه طباطبايي به جهت تخريب نشود.
  • ابن فارسی ۱۲:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    اصلا 150 سال! چه ربطی به اصل قضیه داره لطفا فایل توهینش به یکی از مراجع عالیقذر را که وی را عوام علما و علمای عوام میخونه منتشر کنید
  • آریوبرزن ۱۲:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    به بچه کلاس اول میگویند الف را باید راست بنویسید سر خط بنویسید و....ولی وقتی استاد ادبیات شد اگه به شکل پرانتز هم بنویسد هیچکس بر وی خرده نخواهد گرفت. اساس دین و شریعت برای این به وجود آمده که انسانها مثل آدم با هم رفتار کنند و از اعمال ناشایست دوری کنند تا در رفاه و آرامش باشند به غیر از این مردود است.
  • محسن فاضلی ۱۸:۰۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    من شيطان است. مولانا مگر کيست؟ يک شاعر! تعصب کور اين است که از تعرض به مولانا اينگونه هذيان می گويی آقای من يا خانم من!!
  • محسن ۱۹:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    سلام البته احترام فیلسوف عالی مقام ...جناب دکتر دینانی باید حفظ شود ...اما شریعت چیزی نیست که بتوان ان را نظر فلاسفه قیاس نمود ...بلکه شریعت پیرو سنت و طریقه قران و نظر رسول الله و ال بیت علیه السلام است که نباید در مورد ان شک داشت . و در اصل موضوع ...فلاسفه از درک شریعت عاجزند ...نه اینکه مراجع از درک فلسفه عاجز باشند ...هر ادعایی که خلاف قران و نص صریح ان باشد باطل است و رقص هم در اصل حرام است و جای بحث ندارد. علی یارتان باد.
  • درود بر مولوی بلخی رومی و نه تهرانی و کاشانی ۲۰:۰۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    ان وقت فغان بردارید که چرا ترکیه مولانا را از ان خود می داند. د اگر خدای ناکرده مزار و خانقاه مولوی ایران می بود که تا به حال تخریب می شد. خدا را شکر که در قونیه هست. مشرق جان سانسور نکن!
  • ناشناس ۲۳:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۶
    0 0
    مشرق روزگاری است که با فلاسفه سر ستیز داری!!! در انتشار مطلب اصلا تقوی رسانه ای نداشتی.
  • ۱۱:۰۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    هرکسی از ظن خود شد یارمن واز درون من نجست اسرارمن...
  • سلام و صلوات بر امیر المؤمنین علیه السلام و شیعیان آن حضرت ۱۱:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    دو بیت از مولوی را تقدیم به نویسنده این کامنت می کنم تا اگر شیعه امیر المؤمنین است، به خود آید: پس به هر دوری ولیی قائم است تا قیامت آزمایش دائم است پس امام حی ناطق آن ولی است خواه از نسل عمر خواه از علیست
  • مسعودی ۱۱:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    دوستان لابد کتاب خاطرات مستر همفر جاسوس انگلیسی را ـ که در تاسیس فرقه عنود و نادان وهابیت نیز نقش داشته است ـ خوانده اند. وی در این کتاب می نویسد: آنچه وزارت مستعمرات انگلیس به هنگام اعزام به شرق به من توصیه نمود عبارت بوده از: • گسترش همه جانبه مراکز درویش پروری همانند خاناقاه‌ها و تکثیر و انتشار رساله ها و کتابهایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها، گوشه گیری و مردم گریزی سوق می دهد؛ مانند کتاب احیاء العلوم غزالی، مثنوی مولوی، و کتابهای محی الدین عربی. دستهاي ناپيدا- خاطرات مستر همفر صفحه 64 نشر گلستان کوثر
  • طلبه ۱۱:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    تقدیم به این آقای مولوی دوست که حشره الله مع المولوی: مولوی کینه خود را نسبت به حضرت ابوطالب پدر امیر المؤمنین که بر اساس نظر شیعه موحد از دنیا رفت، این گونه بیان می کند: گفتش ای عم یک شهادت تو بگو تا نمایم من شفاعت بهر تو لیک گر بودیش لطف ما سبق کی بودی این بد دلی با ذات حق منصب اجداد و آبا را بماند در پی احمد چنین بی ره بماند
  • ۱۱:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    به نظر بنده شاگردان علامه طباطبایی (ره) باید موظب اعنقادات و اظهارات خود باشند، تا این گونه مورد نقد قرار نگیرند.
  • من ۱۱:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    در پاسخ به محسن فضلي: لطفاً در جملات خود لختي تأمل كنيد، فكر مي كنم معني تعصب را دريابيد. مولانا يك انسان است و ما حق نداريم بدون اينكه سند و مدرك معتبري در اختيار داشته باشيم امور ناروايي را به او يا هر انسان ديگري نسبت دهيم.
  • ۱۱:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    ملا محسن فیض از فلسفه و عرفان توبه کرد لطفا ایشان را در زمره فلاسفه و عرفا قرار ندهید. علاقه مندان را به رساله الانصاف فیض ارجاع می دهم.
  • ۱۲:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    ایسکا نیوز: آیت‌الله‌العظمی نوری همدانی گفت: کتاب شعر مولوی از نظر ادب و تمثیل قابل استفاده است، ولی در این کتاب انحرافات بسیاری وجود دارد که با اصول و عقاید ما همخوانی ندارد و سبب منحرف شدن جامعه می شود.معظم­له در دیدار مسئولین هماهنگ کننده سازمان تبلیغات سراسر کشور با انتقاد از برگزاری مراسم بزرگداشت مولوی گفت: مولوی بینش درستی نسبت به اهل بیت (ع) نداشت و برخی از آثار او از اندیشه های انحرافی سرچشمه گرفته است و کلمه مولا را در روایت من کنت مولاه فهذا علی مولاه به معنای دوست می گیرد در حالیکه در تفکر شیعی به معنای سرپرست و زعامت جامعه است.
  • منتقد ۱۳:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    فرمایش صحیحی‌ست این مضمون یا نزدیک به آن را حافظ کلام الله هم دارد جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند این اشاره به واحد شدن شرایع متکثر دارد و اشاره به رفع اختلافات هفتاد و دو ملت، در اثر ظهور حقیقت است نه نشانه‌ی بر حق بودن تمام شرایع یا باطل بودن تمام شرایع، نزد عرفا و متصوفه و شعراء و ...! حافظ را با حافظ، و مولوی را با مولوی تفسیر بفرمایند، و از تفاسیر من عندی و تعبیر به رای خودداری کنند. اصل مشکلشان همین است
  • مصطفي بخشي (ناشناس فوق!) ۱۴:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    خانم ميترا: عرفان در يك كلام يعني معرفت الهي. يعني رسيدن به درك حقيقي باطن دين. يعني اين كه به جايي برسيم كه به قول حضرت رب الارباب جل جلاله "اكثرهم لايفقهون...و لايعقلون" و... نباشيم. عرفان يعني حركت جهت دار و هدف دار در عبادت و سير الي الله تا از عبادت زدگي هاي روزانه كه ما رو از فحشاء و منكر دور نمي كنه رها بشيم. عرفان يعني معرفت نفس، معرفت و محبت اهل بيت(ع) و در نهايت يعني معرفت و محبت و تقرب به ذات اقدس الهي. اين به طور خلاصه يعني عرفان از نوع ناب شيعه... حالا اگه امثال مشرق و مغرب و نصيري و م. صالح و غيره اصرار دارن كه عرفان را همرديف تصوف به خورد شما بدند، حسابشون با ذات اقدس احديت. ياعلي shahrahedalat.blogfa.com
  • مصطفي بخشي ۱۴:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    وقتي كرسي هاي آزاد انديشي مشرق صرفا تبديل به كرسي آزاد انديشي آقاي نصيري و نشريه سمات مي شه، چطور مي شه انتظار داشت كه نظر ديگران در رد آن از حد كامنت هايي با چند پاسخ!! فراتر رود؟!!
  • saeid ۱۵:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    سلام چرا در توضیح مطلب فوق از منابعی که فقط به نقد مثنوی و مولانا پرداخته اند استفاده شده آنهم اندک و دوما در اول بحث کلام استاد را آورده اید که منظورشان این الواطیها نیست و بعد خودتان میروید یه سری مطلب جمع میکنین خلاف نظر استاد و به ایشون نسبت میدید ؟!!!!! بحث شما مغالطه است نه استدلال و تهمت است نه رفع ابهام حتما منتشرش کنید
  • من ۱۶:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    مشرق جان جواب من رو به محسن فاضلي بذار صبح برات نوشتم، نامردي نكن
  • ۱۶:۰۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    امام صادق (ع) فرمود هر کسی بر سر قبری از اهل تصوف برود گویی برسر قبر یزید بن معاویه رفته است
  • ۱۶:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    امام صادق (ع): هر کسی به صوفیه تمایل ÷یدا کرد بداند از ما اهل بیت نیست
  • سامان ۱۶:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    سلام اینکه این همه نسبت به معارف اهل بیت و مصون ماندن آنها از تحریف حساسیت وجود دارد خوشحالم :اما ۱- مگر جناب استاد دینانی گفته که برید برقصید که انقد بهتون بر خورده؟ ۲- مگر جناب استاد رقص لهوانه و الواطی گری و رقص هرزه درایی را تکذیب ننموده ؟(http://khabarfarsi.com/ext/2583575) 3-اینکه شما به محض شنیدن کلمه رقص ذهنتان سریع به منفی منحرف میشود تقصیر دیگران جچیست ؟ ۴-مگر استاد رقص منظور خویش را از نقص به کمال معنا نکردند ؟ پس چرا به ایشان رقص عوامانه را نسبت میدهید ؟!!!!!!!!! ۵-مگر استاد در آخر بحث نمیگوید که بدن عارف به موازات قلبش و حالات روحی که دارد به صورت موزون و هماهنگ در حرکته ؟ از شما میپرسم قلب و روح یک عارف چگونه میتواند باشد به نظرتان؟ از بی انصافی که خرج دادید خیلی متاسفم. بنده حاضر به بحث هستم.
  • کبوتر عاشق ۱۶:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    استاد دینانی از نوادر هستند وخداوند ایشان را حفظ نماید . افرادی که با قصد و غرض اختلاف افکنی بین علمای حوزه و اساتید دانشگاه این شبهات را مطرح می کنند ، فقط سر در گریبان استکبار جهانی دارند اگر نویسنده این مطالب در سایت مشرق پیگیر بحث های استاد در شبکه چهار بودند هیچ وقت از بیانات استاد این طور برداشت نمی کردند سخن استاد را به مراجع بسیار بی شرمانه و وقیح منتقل کردند ......... استاد وقتی از تکامل واز نقص به تکامل سخن می گویند برای علاقه مندان استاد و کسانی که به کلام شیوای استاد آگاهند معنی ومفهوم خود را می رساند استاد دینانی از مدارج بالای عرفان و فلسفه اسلامی سخن گفتند و حق مطلب را هم ادا کردند .......به جای اینکه در آتش دشمن هیزم بریزیم و خودمان به دست خودمان این نوادر علمی و مراجع بزرگ را به جان هم بندازیم که مثلا سایت ما ... یا هر چیزی که نفعی به ظاهر ببرید ..... به جنگ با افرادی بروید که این توطئه چینی ها را می کنند ....... دوستان گرامی عنایت داشته باشند که هیچ گاه به اساتید وعلمای خودمان به این راحتی اجازه جسارت ندهیم .... چرا اینقدر بی حرمتی؟؟؟ موقعی که خدایی نکرده استادا از بین ما رفت شما می خواهید بگویید وای استاد بزرگ ما رفت ؟؟ چرا تا زمانی که افراد عالم در بین ما هستند از ایشان استفاده نکنیم ؟؟ در تاریخ کم نیستند علمایی که به خاطر نیرنگهای دشمنان وبعضی دوست نما ها ضربه خوردند خداوند استاد دینانی و علما و مراجع ما را از مکر استکبار جهانی وحیله گران داخلی حفظ بفرماید
  • محمد ۱۹:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    نظریات مراجع تقلید برای ما حجت است ، حال هرکس می خواهد هر چه بگوید ... مخالفت با مراجع عظام تقلید مخالفت با امام زمان است .... متاسفانه دکتر دینانی علاقه بسیاری در توجیه حرف عرفا دارند .... حتی ایشان حرف نیچه که می گوید خدا مرده است را توجیه می کنند !!!!!! به کتاب هستی و مستی ایشان رجوع شود .
  • ۲۲:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۷
    0 0
    حاجی مگه متن آبی رنگ رو نخوندی، متن برگرفته از صحبت جناب استاد؟ ما که با صوفی و صوفی گری مخالفیم، فقط مکتب اهل بیت عصمت و طهارت پیغمبر و قرآن برای ما حجته. و این رو بگم هر کسی این مکتب (اهل بیت)رو ول کرد، سقوط کرد و هر کسی این مکتب (اهل بیت) نجات یافت.
  • ۰۴:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۸
    0 0
    عشق یعنی انتظار...و رسیدن یعنی کام و پایان عشق. فاصله میان عشق و کام در چیست؟ عاشق آن است که شمس خود را زیباترین وجود انتخاب کند..تا هیچ گاه نرسد..و همیشه عاشق بماند.. آیا خدای زیباترین نیست؟
  • نصیر ۰۴:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۸
    0 0
    بلخ و قونیه زمان مولوی هر دو بخشی از ایران بود... دیروز رو با امروز مقایسه نکن مولوی یک بیت هم به ترکی شعر نگفته..
  • محمد ۰۶:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۸
    0 0
    واقعا برای این اظهار نظرها متاسفم! الیس الله بکاف عبده؟! آیا قرآن و عترت علیهم السلام کافی نبود؟! چه نیازی به سماع و خذعبلات صوفیه است؟ ولی بدانید : هر که گریزد ز خراجات شاه خارکش غول بیابان شود
  • ۱۰:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۸
    0 0
    سامان جون، مث اینکه نگرفتی مطلبو! چون تحلیل مقاله در مورد رقص مولانا است. دقت کن رقص مولانا جلال الدین محمد بلخی. من خودم از بلخ هستم (بلخ افغانستان) ولی متاسفم از این که شاعر بزرگ به چه بی راهه ای کشیده شد. فقط مکتب آل طه (اهل بیت پیغمبر صل الله علیه و آله) رو بچسب...
  • ۱۸:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۸
    0 0
    هر مطلبی از آدمای ناشناس وبی سواد میزارین تا آدمای بزرگ و عالمو تخریب کنین بسیاری از بزرگان دین ما موقع موعظه از اشعار مولانا استفاده می کنن امام خمینی هم اهل عرفان بود .لطفا چاپ کن
  • پویا ۲۳:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۸
    0 0
    آقا یا خانم م.ح فکر میکنم خیلی نبایستی به اشخاص تعصب داشت بنده مکاتیب عرفانی بزرگانی مانند عارف سالک مرحوم آیت الله بهجت را بسیار مفیدتر از عطار نیشابوری میدانم به هر شکل مکاتیب این بزر گان متصل به چشمه زلال معارف اهل بیت عصمت و طهارت بوده است. به نظر بنده ما نمیتوانیم مسائلی مانند رقص و سماع را تحت عنوان عشق و عاشقی توجیه کنیم به قول عارف و فیلسوف الهی مر حوم علامه طباطبایی هر آنچه که مربوط به معارف رشد انسان باشد در قرآن آمده است مسائلی مانند سماع را بسیاری از بزرگان دیگر مانند حضرت امام (ره) نیز رد کرده اند.
  • محمدنوروزی ۱۶:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۹
    0 0
    سلام دوستان عزیز اینقدر نگویید مولانا مولانا در حقیقت امیرالمومنین علیه السلام است و امروز حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است مولانا مولوی نیست مولانا یعنی مولای ما مولای ما نیست نگویید مولانا بگویید مولاهم میگه مولاکم مولاه مولا .. اسمش مولوی بوده مولوی ارشادی نبوده که مولوی بوده اسمش شما ارشادی میخونیدش میشه مولانا در صورتی که مولانا نبوده مولاشون بوده یه عده احمق نفهم کردنش مولاشون ما نمیخواهیم مولامون باشه ما صاحاب داریم مولا داریم مولای ما نیست پس نگید مولانا بگید مولوی جلال الدین محمد بلخی رومی مولای ما نیست
  • من ۰۹:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۳۰
    0 0
    در پاسخ به طلبه: مولانا در این ابیات، در خصوص اختیار و شک صحبت میکند و داستانی راجع به گفتگوی بین پیامبر و ابوطالب را نقل میکند که ابوطالب در شک و تردید پذیرش اسلام است! اما نکته اینجاست که مولانا اصلا اشاره ای به زمان این گفتگو نمیکند و تنها به نقل آن میپردازد. در حالیکه بین پیامبر نازنین(ع) و ابوطالب چندین بار در خصوص اسلام بحث شده که حتی در جایی پیامبر عاشق(ع) خطاب به عمویشان فرمودند : اگر ماه و خورشید را در دستانم بگذارند از رسالتم دست برنخواهم داشت! اگر جناب ابوطالب اسلام را پذیرفته بود پس چرا پیامبر اکرم چنین سخنی را خطاب به ایشان فرمودند! بعدها همانطور که در تاریخ آمده ابوطالب مسلمان شده. اما مولانا داستانی راجع به قبل از مسلمان شدن ایشان آورده است و قصدش هرگز توهین و تحقیر جناب ابوطالب عموی پیامبر و پدر شاه اولیاء نبوده و نیست! صد دل و جان عاشق صانع شده چشم بد یا گوش بد مانع شده خود یکی بوطالب آن عم رسول می‌نمودش شنعهٔ عربان مهول که چه گویندم عرب کز طفل خود او بگردانید دیدن معتمد گفتش ای عم یک شهادت تو بگو تا کنم با حق خصومت بهر تو گفت لیکن فاش گردد از سماع کل سر جاوز الاثنین شاع من بمانم در زبان این عرب پشت ایشان خوار گردم زین سبب لیک گر بودیش لطف ما سبق کی بدی این بددلی با جذب حق الغیاث ای تو غیاث المستغیث زین دو شاخهٔ اختیارات خبیث من ز دستان و ز مکر دل چنان مات گشتم که بماندم از فغان من که باشم چرخ با صد کار و بار زین کمین فریاد کرد از اختیار که ای خداوند کریم و بردبار ده امانم زین دو شاخهٔ اختیار جذب یک راههٔ صراط المستقیم به ز دو راه تردد ای کریم زین دو ره گرچه همه مقصد توی لیک خود جان کندن آمد این دوی
  • BBLVC ۱۸:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۳
    0 0
    از صحبت هاي خود استاد، کليپي تهيه شده است در رد شبهه اي که اخيرا در اين باره مطرح شده و استاد ضمن تفکيک رقص عرفاني با رقص حرفه اي و هرزه درآيي، به روشني مقصود خود را از رقص بيان نموده اند. اين کليپ در سايت آپارات موجود است
  • نفیسی ۱۸:۰۶ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۴
    0 0
    احسنت. (ما صاحاب داریم مولا داریم بلخی مولای ما نیست).
  • مسعود ۰۱:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۹
    0 0
    سلام جدیدا این گونه بحث ها بالا گرفته است خوب در مورد مولانا افراد بسیار صحبت کرده اند اما احوال شخصی افراد در اینجا گاهی مد نظر میاد دوستان مانند اخباری ها مطلب را منتشر نکنند
  • آمین ۱۸:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۵/۱۳
    0 0
    زنان و پسران نابالغ و کسانی را که در سماع به چشم لهو و عیش می نگریستند در این مجالس راه نمی داد و بدین گونه هرگونه سوء ظنی را از ساحت حوزه سماع خویش دور می کرد (پله پله تا ملاقات خدا)اثر دکتر عبدالحسین زرین کوب صفحه179
  • ۱۲:۲۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۲
    0 0
    سلام ای وای من چه بگویم زفهم این کج فهمان همیشه فقط ادعای فقه مطلق دارند و نایب خدا بودن ولی درکشان نسبت به خدا چقدر است شایددر حد کتابهایی که خوانده اند وبس. واز تجربه عرفان چیزی نمیدانند در گذشته در مورد حافظ هم کج فهمیدند وحکم ارتداد دادند وبعدها بازماندگان آنها تقدسش نمودند به اینها می گویم خواهش دارم بیشتر فکر کنید وشخصیت وعارف بزرگی مانند دکتر دینانی که خود مجتهد هم هستند را بیشتر بشناسید وبه سخنانشان بیشتر گوش دهید مهم فرم و لباس وریش نیست مهم ریشه است که باید درحقایق داشت وای بر آنانی که براستاد قرن ما توهین کنند وافترا بندند از خدای عارفان {الله} بترسید و بدانید: عاشقان مستند و ما دیوانه ایم ..... عارفان شمعند وما پروانه ایم . چیزی از حق و حقیفت نمی دانید پس قضاوت نکنید وبدانید نهایت سعادت بشر بعد از امامان معصوم که خود بزرگ ترین عارفان الی الله بودند از آن عارفان حقیقی و رهروان عرفان است.ع.ه
  • کمیل یار علی ۱۶:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    سلام علیکم من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی یادتان باشد که چه گفتند و چه گفتید و چه ها خواهند گفت!! نسبت ناروا به کسی می دهید و بس!! و نمیدانید به کی چه می گویید!! از آن شخصی که مدعی شد مولا دارد و مولانا کیست تا آن شخص که تاریخی مشکوک و بی معتبر در مورد مولانا گفت همه روزی در پیشگاه خدا حاظر خواهیم شد!! اگر نقل به روایت است خود رهبر و شهید بزرگوار مطهری مثنوی مولوی را اصول و اصول و اصول قران خواندند!!! بقول استاد بزرگ دینانی خود هر کسی به اندازه فهم خود میفهمد... پس سزاوار نیست که انسان که نمی فهمد توهین و اهانت کند!! درس بخوان تا بفهمی...
  • شیدا ۱۰:۵۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    0 0
    عوام؟! اصلا عوام چیست؟چرا باید عوامی وجود داشته باشد؟چرا کسانی نمیفهمند؟چرا هر کسی به اندازه ی عقل خود می فهمد چرا؟ چرا همه یکسان نیستند؟!!!!!!!! اری هر کس به اندازه ی عقلش،دانشش،فکرش فکرش فکرش فکرش! میفهمد،میداند،بالا میرود،می اندیشد، ارزش هر کس به اندیشه ی اوست،اندیشه تمام هستی هر کس است،کسی که هیچ فکری از خود ندارد همه ی زندگی اش دیگران اتد تمام هستی اش ان است که نه خود، که دیگران ساخته اند و همه را بی چون و چرا پذیرفته است، او چیست؟!!!!!!!!!!! هیچ.فقط وسیله! وقت ان نیست کمی در فکر هایی که از دیگران به ارث برده ایم !! بیندیشیم وفکرهایمان را خود بسازیم؟!!!!!!! انگاه دیگر اینقدر درگیری های پست با خود و دیگران نخواهیم داشت!!.
  • شیدا ۱۳:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    0 0
    دید موسی یک شبانی را به راه کاو همی گفت ای کریم و ای اله تو کجائی تا شوم من چاکرت؟ چارقت دوزم کنم شانه سرت ای خدای من فدایت جان من جمله فرزندان و خان و مان من تو کجائی تا که خدمتها کنم؟ جامه ات را دوزم و بخیه زنم جامه ات شویم شپشهایت کشم شیر پیشت آورم ای محتشم ور تو را بیمارئی آید به پیش من تو را غمخوار باشم همچو خویش دستکت بوسم بمالم پایکت وقت خواب آید، بروبم جایکت گر بدانم خانه ات را من مُدام روغن و شیرت بیارم صبح و شام هم پنیر و نانهای روغنین ُخمرها، چغراتهای نازنین سازم و آرم به پیشت صبح و شام از من آوردن، ز تو خوردن تمام ای فدای تو همه بُزهای من ای به یادت هی هی و هیهای من زین نمط بیهوده می گفت آن شبان گفت موسی با کی استت؟ ای فلان گفت با آن کس که ما را آفرید این زمین و چرخ از او آمد پدید گفت موسی، های خیره سر شدی خود مسلمان ناشده کافر شدی این چه ژاژ است و چه کفراست وفشار؟ پنبه ای اندر دهان خود فشار َگند کفر تو جهان را َگنده کرد کفر تو دیبای دین را ژنده کرد گر نبندی زین سخن تو حلق را آتشی آید بسوزد خلق را آتشی گرنامدست، این دود چیست؟ جان سیه گشته، روان مردود، چیست؟ شیر او نوشد که در نشو و نماست چارق او پوشد که او محتاج پاست ور برای بنده است این گفت وگو آنکه حق گفت او من است و، من خود او آن که بی یسمع و بی یبصر شدست در حق آن بنده این هم بیهدست بی ادب گفتن سخن با خاص حق دل بمیراند سیه دارد ورق دست و پا در حق ما استایش است در حق پاکی حق، آلایش است لَمْ یلِدْ لَمْ یولَدْ او را لایق است والد و مولود را او خالق است گفت ای موسی، دهانم دوختی و ز پشیمانی تو جانم سوختی جامه را بدرید و آهی کرد تفت سر نهاد اندر بیابانی و رفت وحی آمد سوی موسی از خدا بنده ما را ز ما کردی جدا تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی تا توانی پا منه اندر فراق أبغض الأشیاء عندی، الطلاق هر کسی را سیرتی بنهاده ایم هر کسی را اصطلاحی داده ایم در حق او مدح و در حق تو ذم در حق او شهد و در حق تو سم در حق او نور و در حق تو نار در حق او ورد و در حق تو خار در حق او نیک و در حق تو بد در حق او قرب و در حق تو رد ما بری از پاک و ناپاکی همه ازگران جانی و چالاکی همه من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم هندوان را اصطلاح هند مَدح سندیان را اصطلاح سند مدح من نگردم پاک از تسبیحشان پاک هم ایشان شوند و دُر فشان ما برون را ننگریم و قال را ما درون را بنگریم و حال را ناظر قلبیم، اگر خاشع بود گر چه گفتِ لفظ، ناخاضع بود زانکه دل جوهر بود، گفتن عرض پس طفیل آمد عرض، جوهر غرض چند ازین الفاظ و اضمار و مجاز سوز خواهم، سوز، با آن سوز ساز آتشی از عشق در جان بر فروز سربسر فکر و عبارت را بسوز موسیا، آداب دانان دیگرند سوخته جان و روانان دیگرند عاشقان را هر نفس سوزیدنیست بر دِه ویران، خراج و عُشر نیست گر خطا گوید، و را خاطی مگو وربود پر خون شهید، او را مشو خون شهیدان را ز آب اولی تر است این خطا از صد ثواب اولی تر است در درون کعبه رسم قبله نیست چه غم ار غواص را پاچیله نیست تو ز سر مستان قلاویزی مجو جامه چاکان را، چه فرمایی رفو ملت عشق از همه دینها جداست عاشقان را مذهب و ملت خداست لعل را گر مُهر نبود، باک نیست عشق در دریای غم، غمناک نیست بعد از آن در سِرّ موسی حق نهفت رازهایی کان نمی آید بگفت بر دل موسی سخنها ریختند دیدن و گفتن به هم آمیختند چند بی خود گشت و چند آمد به َخود چند پرید از ازل سوی ابد بعد از این، گر شرح گویم، ابلهیست زانکه شرح این ورای آگهیست ور بگویم، عقلها را بَر َکند ور نویسم، بس قلمها بشکند ور بگویم شرحهای معتبر تا قیامت باشد آن بس مختصر لاجرم کوتاهکردم من زبان گر تو خواهی از درون خود بخوان چونکه موسی این عتاب از حق شنید در بیابان در پی چوپان دوید بر نشان پای آن سرگشته راند گرد از پرده بیابان بر فشاند گام پای مردم شوریده َخود هم ز گام دیگران پیدا بود یک قدم چون رخ، ز بالا تا نشیب یک قدم چون پیل، رفته بر اُریب گاه چون موجی، بر افرازان علم گاه چون ماهی، روانه بر شکم گاه بر خاکی نوشته حال َخود هچو رمّالی که رملی بر زند گاه حیران ایستاده، گه دوان گاه غلطان همچو گوی از صولجان عاقبت دریافت او را و بدید گفت مژده ده که دستوری رسید هیچ آدابی و ترتیبی مجو هر چه میخواهد دل تنگت بگو کفر تو دین است، و دینت نور جان ایمنی، و ز تو جهانی در امان ای معاف یفْعَلُ الله ما یشاء بی محابا رو، زبان را بر گشا گفت ای موسی از آن بگذشته ام من کنون در خون دل آغشته ام من ز سدر? منتهی بگذشته ام صد هزاران ساله زآنسو رفته ام تازیانه بر زدی، اسبم بگشت گنبدی کرد و ز گردون بر گذشت محرم ناسوت ما لاهوت باد آفرین بر دست و بر بازوت باد حال من اکنون برون از گفتن است آنچه می گویم نه احوال من است نقش می بینی که در آیینه ایست نقش توست آن نقش، آن آیینه نیست دم که مرد نائی اندر نای کرد در خور نای است، نی در خورد مرد هان و هان، گر حمد گوئی، گر سپاس همچو نافرجام آن چوپان شناس حمد تو نسبت بدان، گر بهتر است لیک آن نسبت به حق هم ابتر است چند گوئی؟ چون غطا برداشتند کاین نبوده آنچه می پنداشتند در سجودت کاش رو گردانیی معنی سبحان ربی دانیی کای سجودم چون وجودم ناسزا مر بدی را تو نکویی ده جزا هر گیا را، کش بود میل عُلا در مزید است و حیات و در نما چون که گردانید سر سوی زمین در کمی و خشکی و نقص و غبین میل روحت، چون سوی بالا بود در تزاید، مرجعت آنجا بود ور نگونساری، سرت سوی زمین آفلی حق لا یحب الآفلین آفلی حق لا یحب الآفلین آفلی حق لا یحب الآفلین............!!
  • سید علی حجازی ۰۹:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۳۰
    0 0
    بسم الله الرحمن الرحیم باید عرض کنم که صحبت های دکتر دیناینی صدرو ذیلش یعنی اول و آخرش با هم تناقض داره در اول میفرمایند تمر مرالسحاب و این را می آورند برای اینکه حرکت درونی یعنی حرکت از نقص به کمال رو مطرح کنند این لازمه اش اثبات ارامش تن هست اما بعد در انتها میفرمایند در عارف این حرکت از درون به برون سرایت میکند که خب البته میتواند بر اساس گفته ی ایشان درجات عرفان افراد را مطرح کند اما صحبت این است اولا ثابت کنید این حرکتی که در برون سرایت کرد بع عنوان رقص سماع همان حرکتی است که روح دارد و همان حرکت روح است که بدن را به حرکت در می آورد جناب دکتر عزیز یعنی در بیان شما روح هم دارد این گونه که جسم این ها میرقصد ، میرقصد که این گونه در بدن جلوه کرد ؟ یا شما خود به انچه که فرمودید در بحث حرکت درونی قائل نیستید اگر حرکت روح از نقص به کمال است خب باید بدن هم از نقص به کمال حرکت کند و الزاما این به معنای رقص موزون در اثر حرکت روح نیست چون حرکت جسم در جهت کمال، بر اساس اموزه های اسلامی این گونه نمیتواند باشد ، این نشانه ای است که اهلبیت علیهم السلام به ما اموخته اند : که حرکت موزونی که عرف ان را رقص انگارد مشروع نیست . پس قطعا حرکت روح از نقص به کمال نمیتواند چنین حرکتی در بدن ایجاد کند چرا ؟ چون این چنین حرکتی در بدن به نص روایت معتبر حرکت از کمال به نقص است یعنی حرکت قهقرایی پس چنین حرکتی در بدن نمیتواند اثر چنان حرکتی در روح باشد به همین دلیل رقص سماع از اساس بر ما مکشوف است که جز حرکت شیطانی نیست ثانیا کی گفته تسلط روح بر بدن لازمه اش حرکت موزون بدن است ؟ ثالثا ما نباید حد اقل یک مورد از چنین تجلی حرکت روح در بدن در سیره اهلبیت معصومین و 124000 پیامبر دیده باشیم که نقل شده باشد ؟ البته نقد منصفانه قابل پذیرش است
  • حسین ۰۸:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۸
    0 0
    همین امثال مشرق بودن که تفسیر سوره حمد امام خمینی رو به تعطیلی کشوندند و کاری کردند که امام جرئت تدریس فلسفه و عرفان رو نداشت.
  • rasoul ۲۱:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۴
    0 0
    با سلام.من برنامه های دکتر دینانی را دیده ام و ان را به دوستانم با عقاید متفاوت معرفی کرده ام و همگی به علم فوق العاده ایشان اذعان کرده اند... در مورد ایشان این نکته را باید بگویم که اقای دینانی از هر شخصی نسبت به اهل بیت پایبند تر هستند.... من آثار ایشان و آثار عرفا از جمله کتاب های علامه طهرانی را مطالعه کرده ام و انتقاداتی که اقای دکتر نصیری و امثال ایشان به بن عربی و عرفا دارند را دیده ام، تنها چیزی که می توانم بگوییم این است که در عالم اسراری است که گه بزرگان در غالب کلمات بیان می کنند.... نزد ما جواهری از علوم توحید است که اگر مردمان مسلمان بدان آگاه شوند خون ما را حلال می شمارند_امام سجاد(علیه السلام) برای فهم اسرار تنها و تنها تقوا لازم است و بس....... یا عباد فاتقون
  • روح الله ۰۰:۵۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۵
    2 0
    بسم الله من کم پیش می اید نظر بگذارم در سایت های خبری! ولی وجدانا این نظر را که خواندم خیلی از نگاه مخاطب لذت بردم. آفرین بر نگه خوش لطفت. لطیفه خوبی گفتید. التماس دعا.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس