به گزارش مشرق، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشتی به بازخوانی بلای تاریخی سکوت و بیتفاوتی در میان امت اسلامی پرداخت.
متن کامل این یادداشت به شرح ذیل است:
باسمه تعالی
بازخوانی یک بلای تاریخی در میان امت اسلامی تاریخ اسلام تاریخ درسآموزی برای همیشه ماست؛ همچنانکه در قرآن کریم خدای تعالی با بازخوانی داستان اقوام و ملتهای پیشین، عبرتها را یادآوری و الگوهای راستین را ترسیم میکند. حیات و شهادت امام حسین(ع) از جمله مهمترین و درسآموزترین مقاطع در تاریخ اسلام است که برهه منتهی به شهادت آن امام همام، خود شاهبیت این مقطع ویژه به شمار میرود. جریان تاریخی زندهای که پس از نزدیک به 1400 سال همچنان الهامبخش بوده و بهعنوان یک فرهنگ پویا در زندگی طیف گستردهای از مسلمان و غیر مسلمان، خصوصا شیعیان، نقشآفرین است.
امروز و در شرایطی که بر امت اسلام میگذرد نمودهایی روشن از تقابل دو جبهه کفر و ایمان را تجربه میکنیم و درسهای فرهنگ عاشورا در مقابل چشمان ما مرور میشود و نامسلمانانی را ببینیم که کرسی حاکمیت بر یک کشور مسلمان را غصب کرده و اختیار سرزمین وحی و حج را قبضه کرده اند. امروز با چشمان خود میتوانیم تصویر روشنی از حاکمیت بنیامیه را مشاهده کنیم که دو جریان جهانی صهیونیزم و سرمایهداری غرب از آن به عنوان ابزار علیه اسلام و ایران بهره میگیرند.
در آخرین حج حضرت اباعبدالله(ع) بود که ایشان به جهت فضای ناامنی که یزیدیان در حرم امن الهی حاکم کرده بودند تا با شکستن قداست این سرزمین مقدس، حضرت را که از امضای خلافت نامشروع یزید خودداری میکرد به شهادت برسانند، احرام عمره مفرده بستند و پس از اتمام مناسک عمره از مکه خارج شدند. خروج حضرت از مکه به قصد عزیمت به کوفه بود؛ آنجا که مردمانی حضرت را برای اقامه دین رسول خدا(ص) دعوت کرده بودند. یزید ملعون که عزم خود را برای ریختن خون فرزند رسول خدا جزم کرده بود، راه بر کاروان آن حضرت بست تا در سرزمین کربلا زمینه یکی از عظیمترین رخدادهای تاریخ را رقم زند.
حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران ایشان در حالیکه در آستانه عزیمت به کوفه، با آن وضع غریبانه به شهادت رسیدند که کوفیان پیمانشکن، آنان خود آن حضرت را برای اقامه و احیای دین نبوی دعوت کرده بودند، بر غیرت و شرف خود مهر سکوت زدند؛ گروهی پیمان خود را به سکههای طلای پسر مرجانه فروختند و گروهی مرعوب خفقان یزیدی شدند و برخی با غلبه تردید بر ایمانشان، در مقام ولایتپذیری و وفای به عهد ابتر ماندند.
اقدام به ناامن ساختن سرزمین حج در سلسله ملعونه بنی امیه سابقهدار است؛ در جریان عزیمت مسلمین به مکه در سال ششم هجری بود که با اقدام قریش به ممانعت از ورود مسلمانان به مکه و تهدید به کشتار کاروان حجاج، خدای تعالی این آیه را نازل فرمود که: «إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فیهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ» (حج/25)؛ آنهایى را كه كافر شدند و مردم را از راه خدا و مسجد الحرام، كه براى مردم چه مقیم و چه غریب یكسان است، بازمىدارند و نیز هر كه را در آنجا قصد كجروى یا ستمكارى داشته باشد، عذاب دردآور مىچشانیم. یزیدبنمعاویهبنابیسفیان که جدش(ابوسفیان) رهبری قریش را در جریان تقابل با پیامبر اکرم(ص) بر عهده داشت و راه را بر کاروان حجاج بسته بود، بعدها و در جریان تقابل با نواده گرانقدر پیامبر اکرم حج را برای ایشان ناامن میسازد و قصد میکند تا خون امام را در سرزمین وحی بر زمین بریزد!
امروز نیز شاهد همین خط باطل هستیم؛ خط جاهلیت اُموی که برای تحقق منافع دنیوی خود از هیچ ابزاری نمیگذرد، حتی از به بازی گرفتن امنیت و حرمت سرزمین مقدسی که به تعبیر امام خمینی(ره)، نه تنها برای مسلمین که برای همه ادیان الهی مقدس و محترم است. این خط باطل از بنی امیه دیروزی خباثت بیشتری دارد و نوکری صهیونیزم جهانی و دشمنان تاریخی مسلمانان بر آن افزوده شده است. چگونه میتوان از فاجعه منا که در آن امنیت حجاج خانه خدا و سرزمین وحی به بازی گرفته میشود و چند هزار زائر مُحرِم با زبان تشنه و در یک شرایط هولناک خفه میشوند و جسدهای ایشان در بدترین وضعیت با بیحرمتی مواجه میشود گذشت؟! این به مراتب بدتر از خط جاهلیت اموی است که ریشه در اجداد این سلسله خبیث دارد.
نکته بسیار مهم دیگر در این مقارنه تاریخی متوجه برخورد مسلمین با این جاهلیت است؛ همچنان که اشاره کردیم اقدام یزید ملعون در ناامن ساختن حج برای امام حسین(ع) و تعقیب کاروان ایشان که راهی کوفه بود تا رقم زدن فاجعه بزرگ قتل ایشان و یارانشان در سرزمین کربلا در بستری از سکوت و چشمپوشی مسلمین صورت گرفت. این همان بلای بزرگی است که پیش از این و در جریان توجه نکردن به وصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از رحلت وجود نازنین ایشان، ضربه سنگینی به پیکره جامعه اسلامی وارد کرده و مسیر تاریخ را از آنچه خدای تعالی مقرر فرموده بود منحرف ساخت؛ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»... این بلای بزرگ در جریان کربلا نیز دامن امت اسلام را گرفت و چنان رویداد هولناکی را رقم زد.
امروز و در حالیکه تاریخ اسلام به عنوان یک گنجینه درسآموز، تجارب گرانسنگی برای جامعه اسلامی در خود دارد همچنان رگههایی از بلای خانمانسوز سکوت را در امت اسلامی مشاهده میکنیم. جریان اموی آلسعود با احیا و اقامه تمام عیار ارزشهای جاهلیت فتنههای گوناگونی را در کشورهای اسلامی منطقه رقم میزند و دست در دست شیاطین امریکایی و صهیونیست، امنیت و منافع ملتهای مسلمان را به چالش میکشد و این ناامنی را تا قلب سرزمین حج توسعه میدهد و هرگز پاسخ درخوری از سوی امت اسلام و دولتهای اسلامی دریافت نمیکند! این سلسله ملعونه با کشتار مسلمانان در عراق، سوریه، بحرین، یمن و الجزایر، ثابت کرده اند که از همتایان اموی خود خبیثتر و خونریزترند.
رهبر انقلاب در تبیین این بلای بزرگ که جامعه اسلامی، خصوصا علما و نخبگان، همچنان بدان گرفتار است اینگونه میفرمایند:
«یک بُعد دیگر مسئله، مسئله امّت اسلام است. امّت اسلامی در ابعاد وسیع خود نسبت به این حادثه داغدار شد. [...] چرا در کشورهای دیگر، دولتها، خانوادهها، ملّتها عکسالعمل نشان ندادند نسبت به این حادثه؟ این چه بلای بزرگی است که جان امّت اسلامی را فراگرفته؟ این، مصیبتِ بزرگ است. دولتها دچار رودربایستی سیاسیاند، دولتمردان کشورهای مختلف احیاناً اسیر پول و قدرت و روابط سیاسی و مانند اینها هستند، [امّا] دانشمندانشان چرا ساکت ماندند؟ علمایشان چرا حرف نزدند؟ فعّالان سیاسی چرا صحبت نکردند؟ روشنفکرانشان چرا مقاله ننوشتند، اعتراض نکردند، حرف نزدند؟ البتّه در کشورهای دیگر، به تعداد شهدای ما شهید نبود امّا صد نفر، دویست نفر در کشورهایی مثل مصر، مثل مالی، مثل نیجریه و دیگر کشورها به شهادت رسیدند. خب حالا رؤسای کشورها دچار معادلات سیاسی و معادلات قدرتند، آنها [اعتراض] نمیکنند، انسان از آنها خیلی هم توقّعی ندارد با این وضعی که متأسّفانه دولتها دارند، انسان نمیتواند خیلی هم انتظار داشته باشد؛ لکن آحاد برجسته جامعه چرا حرف نزدند، چرا سکوت کردند؟ برای دنیای اسلام، بلا این است، مصیبت این است؛ حسّاس نبودن در مقابل یک حادثهی به این عظمت در خانهی خدا که در جوار بیت الهی...» (17/6/1395).
در ریشهیابی آسیبهایی که جامعه اسلامی به آن گرفتار است، با مراجعه به تاریخ اسلام، درسها و عبرتهای بسیاری به دست میآید که متاسفانه کمتر به آن توجه شده و امت اسلام مدام از همان نقاط آسیب دیده و همچنان میبیند. نمونه بارزی از درس و عبرت تاریخ اسلام برای مسلمین در موضوع این اقدام یزید ملعون در حمله به خانه خدا و به آتش کشیدن آن است! ممکن است همچنان بعضی بر این باور باشند که اقدام یزید در قتل حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران ایشان در کربلا، ناشی از یک خصومت سیاسی دو طرفه میان وی و امام بوده است.
دو سال بعد از جنایت یزید ملعون در قتل امام حسین(ع) اما وی جنایت هولناک دیگری رقم میزند و در پی شکستن بیعت از سوی مردم مدینه با دستور یزید قتلعام وسیعی در شهر مدینه صورت میگیرد که به واقعه حرّه معروف است. در این اقدام شنیع، بیش از دههزار نفر قتلعام شدند که در میان ایشان طیف گستردهای از مسلمانان، ازجمله مهاجرین و انصار حضور داشتند و نقل شده که هشتاد نفر از صحابی پیامبر در میان کشتهشدگان بودند! کمی بعد از آن، حمله به مکه و آتشباران خانه خدا صورت گرفت که در آن زمان عبداللهبنزبیر حاکم مکه بود!
این وقایع درسها و عبرتهای بسیاری برای جامعه اسلامی دارد؛ امروز میبینیم که رژیم سعودی نهتنها در مورد ملت و دولت ایران و شیعیان لبنان، بحرین، عراق و جریان مقاومت شیعی، که در مورد همه مذاهب مسلمان و اقوام از عرب و غیر عرب دست به جنایت گستردهای زده، عملا و علنا امنیت و منافع مسلمین را به بهای حفظ سلطنت سعودی با امریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی معامله کرده است. تبانی بر سر سرزمین قدس، حمایت گسترده از جریان تروریسم تکفیری، حمایت از دیکتاتوری بحرین بر علیه مردم بیگناه این کشور و جنگ مستقیم با مردم یمن! آیا این همان خط یزیدی نیست؟!
حاصل آنکه سکوت و صبر در برابر این همه فتنه و جنایت آشکار، خصوصا از سوی علما و نخبگان امت اسلامی نتیجهای جز توسعه این خونریزی و ناامنی در همه سرزمینهای اسلامی نخواهد داشت؛ این خط اُموی به تبع سلسله خبیثهای که به آن تعلق دارد، از هیچ جنایتی اِبا نداشته و این دشمنی منحصر به جمهوری اسلامی و شیعیان نخواهد بود؛ همچنانکه هماینک، انحصاری به این بخش از جامعه اسلامی ندارد. به روشنی میتوان دریافت که گرهگشای این گرفتاری بزرگ، همان فراخوان رهبر انقلاب است که فرمودند:
«جهان اسلام، اعم از دولتها و ملّتهای مسلمان باید حاکمان سعودی را بشناسند و واقعیت هتّاک و بیایمان و وابسته و مادّی آنان را بدرستی درک کنند؛ باید بهخاطر جنایاتی که در گسترهی جهان اسلام به بار آوردهاند، گریبان آنها را رها نکنند؛ باید بهخاطر رفتار ظالمانهی آنان با ضیوف الرّحمان، فکری اساسی برای مدیریّت حرمین شریفین و مسئلهی حج بکنند. کوتاهی در این وظیفه، آیندهی امّت اسلامی را با مشکلات بزرگتری مواجه خواهد ساخت»
متن کامل این یادداشت به شرح ذیل است:
باسمه تعالی
بازخوانی یک بلای تاریخی در میان امت اسلامی تاریخ اسلام تاریخ درسآموزی برای همیشه ماست؛ همچنانکه در قرآن کریم خدای تعالی با بازخوانی داستان اقوام و ملتهای پیشین، عبرتها را یادآوری و الگوهای راستین را ترسیم میکند. حیات و شهادت امام حسین(ع) از جمله مهمترین و درسآموزترین مقاطع در تاریخ اسلام است که برهه منتهی به شهادت آن امام همام، خود شاهبیت این مقطع ویژه به شمار میرود. جریان تاریخی زندهای که پس از نزدیک به 1400 سال همچنان الهامبخش بوده و بهعنوان یک فرهنگ پویا در زندگی طیف گستردهای از مسلمان و غیر مسلمان، خصوصا شیعیان، نقشآفرین است.
امروز و در شرایطی که بر امت اسلام میگذرد نمودهایی روشن از تقابل دو جبهه کفر و ایمان را تجربه میکنیم و درسهای فرهنگ عاشورا در مقابل چشمان ما مرور میشود و نامسلمانانی را ببینیم که کرسی حاکمیت بر یک کشور مسلمان را غصب کرده و اختیار سرزمین وحی و حج را قبضه کرده اند. امروز با چشمان خود میتوانیم تصویر روشنی از حاکمیت بنیامیه را مشاهده کنیم که دو جریان جهانی صهیونیزم و سرمایهداری غرب از آن به عنوان ابزار علیه اسلام و ایران بهره میگیرند.
در آخرین حج حضرت اباعبدالله(ع) بود که ایشان به جهت فضای ناامنی که یزیدیان در حرم امن الهی حاکم کرده بودند تا با شکستن قداست این سرزمین مقدس، حضرت را که از امضای خلافت نامشروع یزید خودداری میکرد به شهادت برسانند، احرام عمره مفرده بستند و پس از اتمام مناسک عمره از مکه خارج شدند. خروج حضرت از مکه به قصد عزیمت به کوفه بود؛ آنجا که مردمانی حضرت را برای اقامه دین رسول خدا(ص) دعوت کرده بودند. یزید ملعون که عزم خود را برای ریختن خون فرزند رسول خدا جزم کرده بود، راه بر کاروان آن حضرت بست تا در سرزمین کربلا زمینه یکی از عظیمترین رخدادهای تاریخ را رقم زند.
حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران ایشان در حالیکه در آستانه عزیمت به کوفه، با آن وضع غریبانه به شهادت رسیدند که کوفیان پیمانشکن، آنان خود آن حضرت را برای اقامه و احیای دین نبوی دعوت کرده بودند، بر غیرت و شرف خود مهر سکوت زدند؛ گروهی پیمان خود را به سکههای طلای پسر مرجانه فروختند و گروهی مرعوب خفقان یزیدی شدند و برخی با غلبه تردید بر ایمانشان، در مقام ولایتپذیری و وفای به عهد ابتر ماندند.
اقدام به ناامن ساختن سرزمین حج در سلسله ملعونه بنی امیه سابقهدار است؛ در جریان عزیمت مسلمین به مکه در سال ششم هجری بود که با اقدام قریش به ممانعت از ورود مسلمانان به مکه و تهدید به کشتار کاروان حجاج، خدای تعالی این آیه را نازل فرمود که: «إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فیهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ» (حج/25)؛ آنهایى را كه كافر شدند و مردم را از راه خدا و مسجد الحرام، كه براى مردم چه مقیم و چه غریب یكسان است، بازمىدارند و نیز هر كه را در آنجا قصد كجروى یا ستمكارى داشته باشد، عذاب دردآور مىچشانیم. یزیدبنمعاویهبنابیسفیان که جدش(ابوسفیان) رهبری قریش را در جریان تقابل با پیامبر اکرم(ص) بر عهده داشت و راه را بر کاروان حجاج بسته بود، بعدها و در جریان تقابل با نواده گرانقدر پیامبر اکرم حج را برای ایشان ناامن میسازد و قصد میکند تا خون امام را در سرزمین وحی بر زمین بریزد!
امروز نیز شاهد همین خط باطل هستیم؛ خط جاهلیت اُموی که برای تحقق منافع دنیوی خود از هیچ ابزاری نمیگذرد، حتی از به بازی گرفتن امنیت و حرمت سرزمین مقدسی که به تعبیر امام خمینی(ره)، نه تنها برای مسلمین که برای همه ادیان الهی مقدس و محترم است. این خط باطل از بنی امیه دیروزی خباثت بیشتری دارد و نوکری صهیونیزم جهانی و دشمنان تاریخی مسلمانان بر آن افزوده شده است. چگونه میتوان از فاجعه منا که در آن امنیت حجاج خانه خدا و سرزمین وحی به بازی گرفته میشود و چند هزار زائر مُحرِم با زبان تشنه و در یک شرایط هولناک خفه میشوند و جسدهای ایشان در بدترین وضعیت با بیحرمتی مواجه میشود گذشت؟! این به مراتب بدتر از خط جاهلیت اموی است که ریشه در اجداد این سلسله خبیث دارد.
نکته بسیار مهم دیگر در این مقارنه تاریخی متوجه برخورد مسلمین با این جاهلیت است؛ همچنان که اشاره کردیم اقدام یزید ملعون در ناامن ساختن حج برای امام حسین(ع) و تعقیب کاروان ایشان که راهی کوفه بود تا رقم زدن فاجعه بزرگ قتل ایشان و یارانشان در سرزمین کربلا در بستری از سکوت و چشمپوشی مسلمین صورت گرفت. این همان بلای بزرگی است که پیش از این و در جریان توجه نکردن به وصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از رحلت وجود نازنین ایشان، ضربه سنگینی به پیکره جامعه اسلامی وارد کرده و مسیر تاریخ را از آنچه خدای تعالی مقرر فرموده بود منحرف ساخت؛ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»... این بلای بزرگ در جریان کربلا نیز دامن امت اسلام را گرفت و چنان رویداد هولناکی را رقم زد.
امروز و در حالیکه تاریخ اسلام به عنوان یک گنجینه درسآموز، تجارب گرانسنگی برای جامعه اسلامی در خود دارد همچنان رگههایی از بلای خانمانسوز سکوت را در امت اسلامی مشاهده میکنیم. جریان اموی آلسعود با احیا و اقامه تمام عیار ارزشهای جاهلیت فتنههای گوناگونی را در کشورهای اسلامی منطقه رقم میزند و دست در دست شیاطین امریکایی و صهیونیست، امنیت و منافع ملتهای مسلمان را به چالش میکشد و این ناامنی را تا قلب سرزمین حج توسعه میدهد و هرگز پاسخ درخوری از سوی امت اسلام و دولتهای اسلامی دریافت نمیکند! این سلسله ملعونه با کشتار مسلمانان در عراق، سوریه، بحرین، یمن و الجزایر، ثابت کرده اند که از همتایان اموی خود خبیثتر و خونریزترند.
رهبر انقلاب در تبیین این بلای بزرگ که جامعه اسلامی، خصوصا علما و نخبگان، همچنان بدان گرفتار است اینگونه میفرمایند:
«یک بُعد دیگر مسئله، مسئله امّت اسلام است. امّت اسلامی در ابعاد وسیع خود نسبت به این حادثه داغدار شد. [...] چرا در کشورهای دیگر، دولتها، خانوادهها، ملّتها عکسالعمل نشان ندادند نسبت به این حادثه؟ این چه بلای بزرگی است که جان امّت اسلامی را فراگرفته؟ این، مصیبتِ بزرگ است. دولتها دچار رودربایستی سیاسیاند، دولتمردان کشورهای مختلف احیاناً اسیر پول و قدرت و روابط سیاسی و مانند اینها هستند، [امّا] دانشمندانشان چرا ساکت ماندند؟ علمایشان چرا حرف نزدند؟ فعّالان سیاسی چرا صحبت نکردند؟ روشنفکرانشان چرا مقاله ننوشتند، اعتراض نکردند، حرف نزدند؟ البتّه در کشورهای دیگر، به تعداد شهدای ما شهید نبود امّا صد نفر، دویست نفر در کشورهایی مثل مصر، مثل مالی، مثل نیجریه و دیگر کشورها به شهادت رسیدند. خب حالا رؤسای کشورها دچار معادلات سیاسی و معادلات قدرتند، آنها [اعتراض] نمیکنند، انسان از آنها خیلی هم توقّعی ندارد با این وضعی که متأسّفانه دولتها دارند، انسان نمیتواند خیلی هم انتظار داشته باشد؛ لکن آحاد برجسته جامعه چرا حرف نزدند، چرا سکوت کردند؟ برای دنیای اسلام، بلا این است، مصیبت این است؛ حسّاس نبودن در مقابل یک حادثهی به این عظمت در خانهی خدا که در جوار بیت الهی...» (17/6/1395).
در ریشهیابی آسیبهایی که جامعه اسلامی به آن گرفتار است، با مراجعه به تاریخ اسلام، درسها و عبرتهای بسیاری به دست میآید که متاسفانه کمتر به آن توجه شده و امت اسلام مدام از همان نقاط آسیب دیده و همچنان میبیند. نمونه بارزی از درس و عبرت تاریخ اسلام برای مسلمین در موضوع این اقدام یزید ملعون در حمله به خانه خدا و به آتش کشیدن آن است! ممکن است همچنان بعضی بر این باور باشند که اقدام یزید در قتل حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران ایشان در کربلا، ناشی از یک خصومت سیاسی دو طرفه میان وی و امام بوده است.
دو سال بعد از جنایت یزید ملعون در قتل امام حسین(ع) اما وی جنایت هولناک دیگری رقم میزند و در پی شکستن بیعت از سوی مردم مدینه با دستور یزید قتلعام وسیعی در شهر مدینه صورت میگیرد که به واقعه حرّه معروف است. در این اقدام شنیع، بیش از دههزار نفر قتلعام شدند که در میان ایشان طیف گستردهای از مسلمانان، ازجمله مهاجرین و انصار حضور داشتند و نقل شده که هشتاد نفر از صحابی پیامبر در میان کشتهشدگان بودند! کمی بعد از آن، حمله به مکه و آتشباران خانه خدا صورت گرفت که در آن زمان عبداللهبنزبیر حاکم مکه بود!
این وقایع درسها و عبرتهای بسیاری برای جامعه اسلامی دارد؛ امروز میبینیم که رژیم سعودی نهتنها در مورد ملت و دولت ایران و شیعیان لبنان، بحرین، عراق و جریان مقاومت شیعی، که در مورد همه مذاهب مسلمان و اقوام از عرب و غیر عرب دست به جنایت گستردهای زده، عملا و علنا امنیت و منافع مسلمین را به بهای حفظ سلطنت سعودی با امریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی معامله کرده است. تبانی بر سر سرزمین قدس، حمایت گسترده از جریان تروریسم تکفیری، حمایت از دیکتاتوری بحرین بر علیه مردم بیگناه این کشور و جنگ مستقیم با مردم یمن! آیا این همان خط یزیدی نیست؟!
حاصل آنکه سکوت و صبر در برابر این همه فتنه و جنایت آشکار، خصوصا از سوی علما و نخبگان امت اسلامی نتیجهای جز توسعه این خونریزی و ناامنی در همه سرزمینهای اسلامی نخواهد داشت؛ این خط اُموی به تبع سلسله خبیثهای که به آن تعلق دارد، از هیچ جنایتی اِبا نداشته و این دشمنی منحصر به جمهوری اسلامی و شیعیان نخواهد بود؛ همچنانکه هماینک، انحصاری به این بخش از جامعه اسلامی ندارد. به روشنی میتوان دریافت که گرهگشای این گرفتاری بزرگ، همان فراخوان رهبر انقلاب است که فرمودند:
«جهان اسلام، اعم از دولتها و ملّتهای مسلمان باید حاکمان سعودی را بشناسند و واقعیت هتّاک و بیایمان و وابسته و مادّی آنان را بدرستی درک کنند؛ باید بهخاطر جنایاتی که در گسترهی جهان اسلام به بار آوردهاند، گریبان آنها را رها نکنند؛ باید بهخاطر رفتار ظالمانهی آنان با ضیوف الرّحمان، فکری اساسی برای مدیریّت حرمین شریفین و مسئلهی حج بکنند. کوتاهی در این وظیفه، آیندهی امّت اسلامی را با مشکلات بزرگتری مواجه خواهد ساخت»