مراسم رونمایی از دو کتاب درباره شهیدان لشکریان و تجلیل از پدر و مادر شهیدان امروز، ۱۱ مردادماه به همت انجمن سپاس در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مراسم رونمایی از کتاب "پرواز با مین جهنده" شامل خاطرات و زندگی‌نامه شهید عبدالرضا لشکریان و کتاب "کاک مجید" دربردارنده خاطرات شهید مجید لشکریان به همت انجمن سپاس و با حضور حمیدرضا مقدم‌فر مشاور فرهنگی و رسانه‌ای فرمانده کل سپاه، مجید قلی‌زاده مدیرعامل خبرگزاری تسنیم، غلامرضا لشکریان و خدیجه جعفری پدر و مادر این دو شهید، حمیدرضا و علیرضا لشکریان دو برادر شهیدان لشکریان، لهراسب بهمن‌پور مسئول انجمن سپاس، اکبر ضرابی، رشاد زاهدی، حمید صباغیان، هادی جمشیدیان، عبدالله درونه از همرزمان شهید در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.

مجید قلیزاده مدیرعامل خبرگزاری تسنیم در ابتدای این مراسم گفت: خدا را شکر می‌کنم که توفیق میزبانی از این جلسه نورانی را به خبرگزاری تسنیم داد. هرگاه توفیق برگزاری چنین جلساتی به خبرگزاری داده می‌شود، خدا برکات زیادی را نصیب ما در خبرگزاری تسنیم می‌کند.

وی در ادامه به حدیثی از پیامبر در شأن شهدا اشاره کرد و گفت: علامه طباطبایی در ذیل آیه 169 سوره آل عمران نوشته است که ابن مسعود از پیامبر(ص) نقل می‌کند بعد از آنکه شهدای احد را به خاک سپردند، خداوند از آنها می‌پرسد که چه آرزویی دارید؟ شهدا در جواب می‌گویند که چه آرزویی بالاتر از اینکه زیر سایه نعمت و رحمت جاودان تو قرارگرفته‌ایم، اما یک تقاضا داریم و آن اینکه دوباره به دنیا بازگردیم و شهید شویم. خداوند در جواب شهدا می‌فرماید که وعده ما تخلف‌ناپذیر است، اما پیام شما را به دیگران می‌فرستم؛ لذا همان موقع این آیه شریفه نازل می‌شود: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتًا بَل اَحیآءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون».

قلی‌زاده: مشتری اصلی شهدا خداست

مدیرعامل خبرگزاری تسنیم با اشاره به مقام شهدا در کلام علما افزود: امام(ره) جملاتی درباره شهدا دارند که عجیب است ایشان با آن عظمت وجودی که داشتند می‌فرمایند که معنای «عند ربهم یرزقون» را نمی‌فهمم. حقیقت شهید و شهادت آنقدر شگفت انگیز است که نمی‌توانیم درک کنیم. در واقع ظرف وجودی دنیا به حدی کوچک است که این بزرگی در آن نمی‌گنجد. نهایت درک دنیا در این است که به آنها نعمت‌هایی مانند باغ و غیره می‌دهند. خدا توفیقی به ما داد که مأنوس و هم‌نفس با این شهدا بودیم و نشست و برخاست کردیم، به همین دلیل عظمت آنها را دیدیم و لمس کردیم، اما حالت ما همانند حالت کسانی است که دائماً زیر تابش خورشید قرار دارند و از شدت ظهور خورشید، حضورش را حس نمی‌کنند.

وی با بیان اینکه مشتری اصلی شهدا خداست، بر ترویج فرهنگ شهادت تأکید کرد و یادآور شد: وظیفه اصلی ما در حفظ و ترویج عظمت و صفات نورانی و بهشتی این شهداست. رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کردند که بزرگداشت یاد شهدا از خود شهادت سخت‌تر است. این موضوع در سیره امام سجاد(ع) دیده می‌شود ایشان طی 30 سال بعد از عاشورا به شکل‌های مختلف یاد شهدای کربلا را زنده نگه می‌داشتند. به زعم من جمع‌آوری کتاب‌هایی از این دست از جنس حفظ فرهنگ شهادت و اشاعه آن است که امیدوارم نویسندگان آن نزد خدا مأجور باشند.

حمیدرضا مقدم‌فر مشاور فرهنگی و رسانه‌ای فرمانده کل سپاه طی سخنانی در این مراسم گفت: امیدواریم همانطور که در دنیا بخشی از جوانی‌مان را با این جوانان محشور بودیم، در قیامت هم با آنها فاصله نداشته باشیم. شهید عبدالرضا لشگریان از السابقون و از شهدای اول جنگ بود. برخی از صفات در میان شهدا معمولاً برجسته‌تر است و بیشتر به چشم می‌آید. آنچه از بین ده‌ها صفت از این شهید در ذهن من به جای مانده شور، نشاط و باانگیزه بودن اوست. عبدالرضا که ما او را «عبدی» صدا می‌زدیم، تمام وجودش حرکت بود.

مقدم‌فر: شهید عبدالرضا لشکریان مصداق تمام عیار جوان انقلابی بود

وی  با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب بارها بر پرنشاط و با انگیزه بودن جوانان توصیه می‌کنند، افزود: شهید عبدالرضا لشگریان یکی از مصادیق تمام عیار جوان انقلابی سراسر شور و جهاد بود. در بین تمام خصوصیت‌های زیای که در او وجود داشت، این ویژگی موج می‌زد. شهید عبدالرضا در جمع کسانی مانند شهید تهرانی مقدم بود که همه پرشور بودند، اما وی از این جهت در این جمع نیز می‌درخشید.

مقدم‌فر به ویژگی‌های شهید مجید لشکریان اشاره کرد و گفت: شهید مجید لشگریان علاوه بر پرشور و با نشاط بودن، صفت دیگری داشت که در ذهن من پس از 30 سال باقی‌مانده و آن «فکور» بودن اوست. اهل مطالعه بود؛ به طوری که مثلاً در یک سفر از تهران تا مشهد، دو کتاب را در اتوبوس خواند. وی ضمن اینکه آدم عملیاتی و پرتحرکی بود، عمق داشت و این عمیق بودن در او برجسته بود. او پس از شهادت عبدالرضا، خیز پرجهشی برای رسیدن به برادرش برداشت. در عرصه‌های مختلف مانند بسیج محل، حوزه‌های فرهنگی و عملیاتی، امنیتی و غیره فعالیت کرد و از  حیث روحی فرد زاهد و دارای سیر و سلوک بود و بالاخره به شهادت رسید و به برادرش ملحق شد.

خرده‌روایت‌هایی از شهیدان لشکری از زبان همرزمان

سیدمرتضی وکیلی، یکی از همرزمان شهیدان لشکریان، با اشاره به خاطرات مشترک با شهید عبدالرضا لشکریان، گفت: اوایل سال 58 در مسجد الجواد(ع) فعالیت داشتیم و آنچه که از عبدی(شهید عبدالرضا لشکریان) همیشه در ذهنم به جای مانده است و در بسیاری از مجموعه‌های اداری مطرح می‌کنم، روش فعالیت او در این مقطع بود. من، عبدی و چند نفر از دوستان مسئول کارهای فرهنگی، تبلیغات و ورزشی بودیم. یکی از کارهای مهمی که تأثیر عمیق آن را دیدم برایتان نقل می‌کنم. عبدی دست‌خط خیلی خوبی داشت و مطالب خوبی را می‌توانست با خط درشت روی مقوا بنویسد.

وی ادامه داد: منطقه‌ای که ما در آن فعالیت داشتیم اکثراً مسیحی بودند. عبدی مطالبی آیاتی از قرآن درباره حضرت مسیح(ع) و حضرت مریم(س) را با خط خوب می‌نوشت و با اجازه کسبه محل آن را روی شیشه مغازه‌ها و در و دیوار محل نصب می‌کرد. ما سنمان در آن مقطع کم بود و یادم هست صاحب یکی از مغازه‌هایی که ارمنی بود، با چهره اخم آلودی به سمت ما آمد و در مورد محتوای آن چیزی که قصد نصبش را داشتیم سوال کرد، اما به محض اینکه متن آن را خواند آن را بوسید پشت شیشه مغازه را تمیز کرد و خودش آن را چسباند. مطلب آیه‌ای در مورد حضرت مریم(س) بود که با نقل منبع عنوان شده بود.

وکیلی ادامه داد: نگاه فکری عبدی در مقوله‌های فرهنگی بسیار باز و خوب بود و در کنار این تصمیمات، کار رزمی نیز انجام می‌داد. یادم هست آن زمان شبها نگهبانی می‌دادیم، یک شب ساعت حدود 11 شب در کتابخانه مسجد الجواد را زدند و یک خانم حدوداً 40 ساله پشت در بود که به همراه یک آقا وارد شد. گفت ما مشکلی داریم که می‌خواهیم شما آن را برای ما حل کنید.از آنها خواستیم که به مسجد وارد شوند، اما آنها امتناع کردند و گفتند که از اقلیت هستند و نمی‌توانند وارد مسجد شوند. وقتی با آنها مشغول صحبت شدیم متوجه شدیم آنها زن و شوهری هستند که به اختلاف افتاده‌اند و آمده‌اند تا کسانی مانند ما که سن و سال کمی داشتیم، مشکلاتشان را حل کنیم. به نظرم، شناخت منطقه، مردم و تأثیرگذاری عبدی در این نوع شناخت بسیار جالب بود.

این رزمنده گفت: خاطره‌ای از روز شهادت شهید عبدالرضا لشکری نیز به خاطر دارم که به نقل از شهید سعید موسوی افتخاری نقل می‌کنم. عبدی علاقه زیادی داشت که زمانی که کاتیوشا شلیک می‌شود، شلیک آن را ببیند. ظاهراً سعید و عبدی هر دو در میدان مین بودند. عبدی شهید می‌شود و سعید او را به عقب می‌رساند. زمانی که در حال حرکت بودند و سعید داشت پیکر عبدی را به عقب برمی‌گردادند، کاتیوشاها داشتند شلیک می‌کردند. من خیلی کم گریه سعید را دیده بودم، اما آن لحظات دیدم که با گریه و چشمان اشک‌بار رو به عبدی می‌گفت، عبدی ببین کاتیوشاها دارند شلیک می‌کنند.

جمشیدیان: شهید مجید لشکریان تا زنده بود، گمنام بود

هادی جمشیدیان، یکی از دوستان و همرزمان شهیدان لشکریان، نیز در ادامه این مراسم به بیان خاطراتی از شهیدان لشکریان پرداخت. وی با اشاره به آشنایی‌اش با این شهدا گفت: من حداقل یک سال با مجید مأنوس بودم و هر روز او را در محل کار می‌دیدم. او تا زنده بود، گمنام بود و وقتی به شهادت رسید، خوش‌نام شد اما این خوش‌نامی هم دیر عنوان شد. او در بیستم مردادماه سال 65 به شهادت رسید. مجید درون‌گرا و اهل تهجد و راز و نیاز بود. وقتی کار می‌کردیم یک ربع مانده به اذان کار راه می‌کرد و وضو می‌گرفت و در مسجد نماز می‌خواند. ما هفتگی مسئول شب بودیم و یک شب را می‌ماندیم. من آن زمان تازه عقد کرده بودم و مجید خیلی‌وقت‌ها جای من می‌ماند.

وی با اشاره به موارد عنوان شده در کتاب «کاک مجید» گفت: در فصل چهار این اثر انقطاعی احساس می‌شود؛ چون کتاب در قالب یک رمان زیبا و جذاب نوشته شده است، می‌باید نکات ظریف آن را در نظر گرفت. اسم «کاک مجید» تا فصل هفتم این اثر از سوی نویسنده و در لابه‌لای کتاب عنوان نشده است و معرفی این اصطلاح از فصل 9 آغاز می‌شود. با وجود اینکه کتاب مطالب ارزشمندی دارد، اما اگر برخی از فصل‌هایش غنی شود قابل استفاده‌تر خواهد بود. شهید مجید لشکریان انسان وارسته‌ای بود که اگر زنده می‌ماند هم یک نخبه علمی منحصربه‌فرد بود و هم در زمینه کاری می‌توانست نقش آفرینی کند و بسیار کارآمد بود.

مصطفی تقوایی نیز یکی دیگر از همرزمان شهیدان لشکریان بود که در این مراسم به بیان خاطراتی پرداخت. وی گفت: من هم مقطعی را خدمت این شهدا بودم مدرسه‌ای به نام مدرسه شهید بهشتی در منطقه 14 داشتیم که حکم خانه ما را داشت. هم برایمان محل کار بود و هم محل تفریح و خواب. قرار شد در آن مدرسه کار تربیتی برعهده اقا مجید باشد و من هم معاون مدرسه بودم. کارهای مختلفی در آنجا انجام می‌دادیم از جمله اردوهایی که برگزار می‌شد. غذاخوری پایین‌تر از مدرسه وجود داشت که در آنجا با آقا مجید خاطرات شیرینی داشتیم. یادم هست مجید کوبیده‌ها را قبل از خوردن خرد کرده و کم کم مصرف می‌کرد. من گاهی بعد از خوردن کباب خودم سراغ غذای او می‌رفتم و بدون آنکه متوجه شود ذره ذره از غذایش می‌خوردم. یک بار او متوجه شد و وسط غذا دنبالم کرد. برخوردش با ما که دوستان او بودیم و با بچه‌های مدرسه بسیار خوب بود و خاطرات خوبی برای همه به جای گذاشت.

رشاد زاهدی، یکی دیگر از همرزمان شهیدان لشکری بود که در این مراسم با بیان اینکه صحبت کردن راجع به این دو شهید برای من دور از ذهن و دست‌نیافتنی است، گفت: من با مجید بیشتر محشور بودم و خیلی به ایشان علاقه داشتم. من به‌خاطر یک حرف مجید سه سال در کردستان بودم. من ابتدا در منطقه جنوب در قرارگاه رمضان بودم که به‌اصرار مجید به منطقه کردستان رفتم. دو روز قبل از شهادت مجید با اصرار از او خواستم که از این منطقه برویم، اما او حرفی فراموش‌نشدنی به من زد و گفت که "قبر هر جفت ما را در اینجا کنده‌اند". او دو روز بعد شهید شد.

وی گفت: جدیت در کار از شاخصه‌های بارز مجید بود. شخصی به‌نام امام خلیفه مسئول دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان بود و سعی می‌کرد از مجید اطلاعات زیادی بگیرد و همیشه می‌گفت مجید از همه سر است. زمانی که مجید شهید شد، وی بر پیکر مجید نماز خواند و سخنرانی کرد. او در این سخنرانی آن‌چنان از مجید سخن می‌گفت که من فکر کردم دیگر همانند او کسی پرورش نمی‌یابد. زمانی که خبر شهادت مجید به استخبارات عراق رسید، رئیس استخبارات با دیدن عکس مجید سیلی محکمی به صورت سرباز خود زد و گفت که "من انتظار داشتم این شخصی که کشته شده 40ساله باشد، اما اینکه عکس بچه است" و باورش نمی‌شد که مجید با 23 سال سن این‌گونه کار اطلاعاتی کرده باشد. مجید گستره دیدش مثال‌زدنی بود.

حمید صباغیان از دیگر همرزمان شهیدان لشکریان نیز در این مراسم گفت: ابتدای فعالیت ما در شمال کشور بود. عبدالرضا و مجید با اینکه دو برادر بودند، اما دو خصوصیت متضاد هم داشتند. عبدالرضا فردی برونگرا بود اما مجید، فردی درونگرا، ساکت، صبور و فکور بود. الآن متوجه می‌شویم که چه افرادی با چه خصوصیت‌هایی را از دست داده‌ایم و امروز حسرت نبود آنها را در زندگی خود احساس می‌کنیم.

وی به بیان خاطره‌ای از شهید عبدالرضا لشکریان پرداخت و گفت: شهید عبدالرضا لشکریان و شهید طهرانی مقدم از دوستان نزدیک هم بودند و روابطشان مانند برادر بود، با اینکه عاشق هم بودند، از هفت روز هفته، پنج روز با هم قهر بودند، آن کسی که آشتی می‌کرد، عبدی بود.

شمسی خسروی، نویسنده کتاب «کاک‌مجید» در این مراسم با اشاره به نحوه نگارش این کتاب گفت: از بین 37 عنوانی که برای نگارش اثر به من معرفی شد، چهار عنوان را به انتخاب خودم برگزیدم و از بین این چهار عنوان، با شخصیت شهید مجید لشکریان ارتباط خاصی برقرار کردم. این کتاب محصول مصاحبه‌هایی است که در انجمن سپاس انجام شده است. تلاش کردم در این کتاب نگاه مادرانه را در نظر بگیرم.

به گفته این نویسنده؛ امیداورم همانگونه که من برای این کتاب از دل مایه گذاشتم و همانطور که مجید را در ذهن خود الگو قرار دادم، آیندگان نیز از این کتاب نهایت استفاده را ببرند. این شهید از هنر دینی برای ترویج اندیشه‌اش استفاده کرد و با همین دیدگاه وارد کردستان شد. او با کمک همین هنر توانست برخی از اهل سنت را به تشیع دعوت کند. بسیاری از اهالی کردستان پس از شهادت شهید مجید لشکریان گفته بودند که دلمان برای صدای مجید تنگ شده است. «کاک‌ مجید» تکرار نشدنی است و اسوه خوبی برای جوانان است واگر یک جوان با خواندن این کتاب تحت تاثیر آن قرار بگیرد، برای من کافی است و من مزد خود را دریافت کرده‌ام.

عزیزی نیک: افتخار می‌کنم که کتاب شهیدی را نوشتم که سرباز نوزاد امام خمینی(ره) بود

نادره عزیزی‌نیک، نویسنده کتاب «پرواز با مین جهنده» نیز در ادامه این مراسم با اشاره به چرایی نگارش این کتاب گفت: تقدیر بر این بود که من در کتابی به زندگی‌نامه شهید عبدالرضا لشکریان بپردازم. برادر من در آبادان مفقودالاثر شده است؛ به همین دلیل همیشه بخشی از ذهن من در آبادان است و سعی می‌کنم از اتفاقات آبادان برای نگارش کتاب سوژه پیدا کنم. در وهله نخست از اینکه نتوانستم به جبهه بروم، ناراحت بودم، اما کم‌کم به پیشنهاد همسرم وارد حوزه نگارش خاطرات رزمندگان و شهدا شدم و از این راه توانستم تا حدودی آن ضربه روحی را جبران کنم. در این کتاب تلاش کردم تا نشان دهم که شیهد عبدالرضا لشکریان چرا به جنگ رفت و هدفش چه بود. شهید عبدالرضا لشکریان 18 سال از عمر پرافتخارش را در این راه گذاشت. من توانستیم در این کتاب قطره کوچکی از این زندگی پربار را بنویسم. افتخار می‌کنم که کتاب شهیدی را نوشتم که سرباز نوزاد امام خمینی(ره) بود.

وی ادامه داد: دگیر توفیقی که در حین نگارش این کتاب به من دست داد، آشنایی با شهید حسن طهرانی مقدم بود. وقتی نامه‌هایی که عبدالرضا و حسن برای هم می‌نوشتند را می‌خوانم بسیار متعجب می‌شدم که چه ارتباط صمیمی و دوستانه‌ای بین آنها وجود داشت.

علیرضا لشکریان، برادر شهیدان لشکریان از دیگر سخنرانان این مراسم بود. وی با بیان اینکه برای نگارش این دو کتاب جلسات متعددی برگزار شد، افزود: برای نگارش این دو اثر فکر شد تا به چه صورت نوشته شود تا بیشترین تأثیر را بر جوانانی که در آینده آن را مطالعه می‌کنند، داشته باشند. به همین دلیل شیوه روایت داستان‌گونه را برگزیدیم تا زندگی آنها به این شیوه روایت شود.

وی در خصوص شخصیت شهیدان عبدالرضا و مجید لشکریان گفت: عبدالرضا کسی بود که هیچ ترس و باکی برای انجام کارها نداشت. در مسائل انقلابی در دل ماجرا می‌رفت و بدون هیچ‌گونه هراسی کارها را به انجام می‌رسانید. نمونه بارز این نوع اقدامات، در حادثه چهاردهم اسفند است؛ زمانی که بنی‌صدر با کمک منافقین تجمعی برای زیر سوال بردن حاکمیت حقیقی نظام برگزار کرد. شهید عبدالرضا لشکریان در آن روز، عکس شهید بهشتی را در دست می‌گیرد و به درون جمعیت آنها می‌رود و کتک می‌خورد و راهی بیمارستان می‌شو؛ یا در ماجرای عملیات برون‌مرزی بصره که تا 7 کیلومتری شهر بصره برای شناسایی پیش رفت. این خاطرات، نکاتی دارد که باید برای جوانان امروز گفته شود. این دو کتاب دو الگو را به جامعه امروز ایران معرفی می‌کند.

درونه: چشیدن شیرینی حیات طیبه در گرو اقتدا به مرام شهداست

جعفر درونه، از فعالان فرهنگی و از همرزمان شهیدان لشکریان، با بیان اینکه گاه این شهادت است که به استقبال انسان می‌‌آید، گفت: اما ما در زندگی این دو شهید بزرگوار شاهد هستیم که آنها خود به استقبال شهادت رفتند. ما باید از این نوع زندگی درس بگیریم. نکته مهم فلسفه زندگی این شهدا و الگو قرار دادن آنها در میان جوانان است که باید این امر به جامعه معرفی شود. ما این خلق و بروز این روحیه را مدیون روحیه بزرگ و ایثارگر پدر و مادر شهیدیان هستم.

درونه یادآور شد: شهدا الگوهای حیات طیبه هستند و هر کس که بخواهد شیرینی حیات طیبه را در دنیا و آخرت بچشد، باید به آنها و راه و مرامشان اقتدا کند. اما فقط شهدا برای ما الگو نیستند بلکه والدین آنها نیز برای ما الگو هستند. کار بزرگ پدران و مادران شهدا بنا نهادن خانه‌هایی است که با ذکر خدا و یاد خوبان الهی آبادان شده است. آنها خانه‌های خود را خدایی کردند و برای همین است که خانه‌هایشان چون خانه خداست آبادان و به ذکر الهی و یاد الهی و به نور الهی گرم و روشن و چراغ راه سالکان راه عشق و فضیلت است. به همین دلیل است که پدران و مادران شهدا چشم و چراغ این ملتند و مایه غرور و عزت ملی کشور عزیزمان هستند.

خاطراتی از سابقه دوستی شهیدان عبدالرضا لشکری با طهرانی مقدم

خدیجه جعفری، مادر شهیدان لشکریان نیز به بیان خاطراتی از فرزندان خود پرداخت و گفت: پیکر شهید عبدالرضا پنج روز پس از شهادت به وطن بازگشت. قبل از اینکه پیکر او به کشور بازگردانده شود، من شبی در خواب دیدم که او به من می‌گفت که مادر مادر نگران نباش و گریه نکن؛ چون با گریه تو دشمن شاد می‌شود و من دوست ندارم این اتفاق بیفتد. دقایقی بعد از این خواب، تماس گرفتند و خبر پیدا شدن پیکر را دادند.

وی ادامه داد: یکی دیگر از خاطراتی که از عبدالرضا در ذهن دارم، مربوط به دوستی او با شهید طهرانی مقدم می‌شود. خاطرم هست یکی از شب‌هایی که می‌خواست به منطقه اعزام شود، منتظر شهید طهرانی مقدم بود. آن شب شهید طهرانی مقدم به دلیل تنهایی مادرش نتوانست به بدرقه او بیاید. پس از رفتن عبدالرضا به فرودگاه، شهید طهرانی مقدم به منزل ما آمد و بعد از آن با مجید به فرودگاه رفتند. وقتی عبدالرضا از آمدن شهید طهرانی مقدم مطلع شد، بسیار خوشحال می‌شود و دست در گردن شهید طهرانی مقدم می‌اندازد.

به گفته این مادر؛ شهید عبدالرضا با قرآن مأنوس بود و سعی می‌کرد در هنگام خواب به قرآن گوش دهد. او هیچ وقت بالش زیر سرش نمی‌گذاشت. وقتی از او دلیل این کار را سوال کردم، می‌گفت که آخر باید در خاک شویم و من نمی‌توان بپذیرم که من اینجا به راحتی بخوابم و رزمندگان در سختی باشند.

وی به بیان خاطراتی از شهید مجید لشکریان پرداخت و گفت: شبی را به یاد دارم که مجید در سجده به شدت می‌گریست. وقتی دلیل آن را پرسیدم، گفت مادر ما اینقدر گناه کرده‌ایم که باید گریه کنیم تا خدا ما را ببخشد. او احترام ویژه‌ای برای پدر و مادرش قائل بود. وقتی من را می‌دید می‌گفت مادر سلام به روی ماهت بگذار پیشانی‌ات را ببوسم، چون می‌گویند هر کسی پیشانی مادرش را ببوسد جایش در بهشت است.

غلامرضا لشکریان، پدر شهیدان لشکریان، نیز در ادامه با تشکر از همه مسئولان برای برگزاری این مراسم و نویسندگان کتاب، با بیان خاطره‌ای از شهید عبدالرضا لشکریان گفت: زمانی که عروسی برادر بزر گش بود در اول مراسم آمد و به همه گفت از شما خواهش می‌کنم قبل از اینکه مراسم عروسی را آغاز کنید، ابتدا نماز جماعت را برپا کنید و بعد به ادامه مراسم بپردازید.

در پایان این مراسم نیز ضمن رونمایی از دو کتاب «پرواز با مین جهنده» و «کاک مجید»، از غلامرضا لشکریان و خدیجه جعفری، پدر و مادر شهیدان لشکریان، به پاس 30 سال صبوری و ایثار با حضور حمیدرضا مقدم‌فر و مجید قلی‌زاده تجلیل به عمل آمد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس