گروه سیاسی مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

**********

رشته‌هایی‌که پنبه شد‌!/موانع اقتصاد مقاومتي

محمدکاظم انبارلویی در بخش سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت:‌

امسال را مقام معظم رهبري سال اقتصاد مقاومتي، اقدام و عمل نام نهادند. سياست‌هاي اقتصاد مقاومتي در اواخر دولت دهم ابلاغ شد و اگر قرار بود اقدام و عملي درباره آن صورت بگيرد بايد در برنامه و بودجه‌هاي سال‌هاي 92 و 93 و 94 و نيز 95 خطوط علمي و عملي آن ظاهر شود. اما اين طور نشد! چرا؟ بايد ديد موانع علمي و عملي اجراي سياست‌هاي اقتصاد مقاومتي چيست؟ كه در زير به پاره‌اي از آنها اشاره مي‌شود؛

1- طبقه جديد و پيوند آن با طبقه ثروتمند قديم:

واقعيت آن است كه پس از انقلاب كساني كه مدعي اجراي عدالت با بهره‌گيري از فنون سوسياليسم بودند در اين دام افتادند كه طبقه جديدي از مترفين را در جامعه انقلابي ما شكل دهند و اين طبقه در پيوند با طبقه مترفين در زمان طاغوت و نيز پيوند با سرمايه‌داري جهاني كم كم از ارزش‌ها الهي انقلاب فاصله گرفتند و در برابر امام، اسلام و انقلاب موضع‌گيري كردند.

قرآن كريم بارها خطر مترفين و ايستادگي در برابر پيامبران را متذكر شده است. خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «و ما ارسلنا في قريه من نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كافرون و قالوا نحن اكثر اموالا و اولادا و ما نحن بمعذبين - ما هيچ رسولي را در دياري نفرستاديم جز آنكه ثروتمندان عياش آن ديار به رسولان ما گفتند ما به رسالت شما كافريم و هيچ ايماني به آن نداريم، و باز گفتند كه ما بيش از شما مال و فرزند داريم و در آخرت هم هيچ رنج و عذابي نخواهيم داشت.» (سبأ 34 و 35)

مترفين در طول تاريخ نشان داده‌اند در برابر برنامه‌هاي اصلاحي پيامبران و اولياي الهي ايستاده‌اند. آنها جماعتي هستند مرفه كه در لذات و شهوات دنيايي غوطه‌ورند و غالب آنها مشغول فسق و فجورند و به مقدسات و ارزشها توهين مي‌كنند و مومنين را مسخره مي‌نمايند. آنها با حفظ پايگاه ثروت با ساخت سياسي ورود مي‌كنند. آنها در حوزه اخلاق و فرهنگ به «تهمت»، «تبليغ دروغين» و «تمسخر» عليه ارزش‌هاي الهي روي مي‌آورند و تمام زيرساخت‌هاي نظام سلطه نيز در اختيار آنان است.

انقلاب اسلامي، دشمن را در پشت مرزهاي جغرافيايي متوقف كرده است. اما آنها در حوزه فرهنگ، همه مرزها را درنورديده و در داخل خانه‌هاي ما نفوذ كرده‌اند و مشغول ترويج و تبليغ سبك زندگي اي هستند كه هيچ تناسبي با ارزش‌هاي قرآني و اسلامي ندارد و با آن سر ستيز دارد.

2- كفران نعمات اقتصادي:

كشور ايران مملو از ثروت‌هاي روي زميني و زيرزميني است. بركات الهي از زمين و آسمان ايران مي‌جوشد. موقعيت‌هاي اقليمي و جغرافيايي ايران در كمتر كشوري در جهان وجود دارد. معادن بي‌حساب و كتاب نفت و گاز، نيروهاي نخبه، خردمند و دانشمند، سرمايه‌هاي مادي و معنوي كه خداوند بزرگ در اين سرزمين به وديعت در اختيار مردم قرار داده است. اما همه اين نعمت ها توسط طبقه جديد مترف كفران مي‌شود.

خوشگذراني، عياشي، هوسراني، اسراف و تبذير، تجمل‌پرستي، نازپروردگي، رفاه‌طلبي، تكبر، فخرفروشي و عيش و نوش‌هاي بي‌حساب توسط طبقه جديد، تهديد بزرگي براي اقتصاد مقاومتي است.

قرآن كريم خطر «بطر و بطرت» را يادآور مي‌شود. بَطِر به معناي سوء استفاده از ثروت و طغيان به هنگام نعمت است. «وكم اهلكنا من قريه بطرت معيشتها فتلك مساكنهم لم تسكن من بعدهم الا قليلا... - و چه بسيار شده كه ما اهل دياري را كه به هوسراني و خوشگذراني پرداختند، هلاك كرديم، اين خانه‌هاي ويران آنهاست كه بعد از آنها جز عده قليلي در آن ديار سكونت نيافتند.» (قصص، 58)

3- اقتصاد ما به ربا، رشوه، كم فروشي، گران‌ فروشي و بخل و در يك كلمه به فساد آلوده است. هر كدام از اين امراض كافي است كه كمر اقتصاد كشور را بشكند كه شكسته است. مناسبات ربوي در بانكها صداي مراجع را در آورده است. داد مسئولان و نخبگان اقتصادي از اين روابط ظالمانه كه عملاً جنگ با خداست بلند است. اما چرا چاره‌اي انديشيده نمي‌شود. بايد در مكانيزم حضور طبقه جديد در ساخت اقتصادي كشور جستجو كرد.

مرز منكرها و معروف‌ها در حوزه اقتصاد در هم نورديده شده است. آنجا كه مرز هم روشن است امر به معروف نمي‌شود و نهي از منكر هم صورت نمي‌گيرد. سلامت بازارهاي ايران و مراكز داد و ستد در معرض امراض ياد شده و منكرات اقتصادي و معروف‌هاي فراموش شده است. وظيفه دولت و حاكميت در اين برهه، خطير و تعيين كننده است. دولت‌هاي پس از انقلاب هيچ گاه حاضر نشدند در صف و ستاد «اتاق جنگ اقتصادي» حضور يابند. كار عملا در دست كساني بوده است كه كشور را در حوزه اقتصاد به مرز فاجعه هدايت كرده‌اند. مرز فاجعه كجاست؟ مرز فاجعه همين فاصله عظيم طبقاتي است كه چون دره‌اي هولناك و سياهچالي وحشتناك همه تدابير اصلاحي را مي‌بلعد و اجازه نمي‌دهد دو قدم پيش برويم.

ما در حوزه اقتصاد ريل‌گذاري‌هاي خوبي داريم. برنامه چشم‌انداز بيست ساله كشور، برنامه‌هاي پنج‌ساله، سياست‌هاي اجراي اصل 44 قانون اساسي، سياست‌هاي روشن اقتصاد مقاومتي كه بارها مقام معظم رهبري آن را تبيين فرموده اند اما در عرصه «اقدام» و «عمل» چيزي عايد ملت نشده است.

هريك از سه قوه در اين سياستها وظيفه مشخصي بر عهده دارند. اما وقتي جلسه سران قوا تشكيل مي‌شود هيچ آثاري از تعقيب و پيگيري سياست‌هاي اقتصاد مقاومتي مشاهده نمي‌شود! چرا؟ اين سئوال بايد در اولين نشست سران قوا در سال جديد پاسخي شايسته پيدا كند. ان‌ شاء الله.

رشته‌هایی‌که پنبه شد‌!/رشته‌هایی‌که پنبه شد‌!


حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز کیهان نوشت:‌

1- بخش اصلی ماجرا سال گذشته از همین روز آغاز شد. در دقایق پایانی روز سیزدهم و در آغاز روز چهاردهم فروردین‌ماه سال 1394، تیم هسته‌ای کشورمان و گروه کشورهای 5+1 بعد از یک دور فشرده مذاکرات در شهر لوزان سوئیس به توافق رسیدند و اعلام کردند که برنامه جامع اقدام مشترک هسته‌ای ایران و 5+1 (برجام) در آینده‌ای نزدیک بر مبنای «توافق لوزان» تدوین و به اجرا درخواهد آمد. دولت محترم از توافق لوزان با عنوان یکی از دستاوردهای بزرگ - و بعدها با عنوان بزرگترین دستاورد - تاریخ انقلاب یاد می‌کرد و بر این باور بود که توافق لوزان به معنای «تسلیم قدرت‌های بزرگ جهان در مقابل خواست و اراده ایران است»! و مدعی بود که به فتح‌الفتوح! دست یافته و «آفتاب تابان» در عرصه کشور طلوع کرده و به نورافشانی مشغول است. از همان ساعات اولیه اعلام توافق لوزان سیل تبریک و تهنیت از سوی دولتمردان خطاب به یکدیگر و ملت ایران سرازیر شد و بسیاری از مسئولان دیگر نیز - متاسفانه بدون توجه به اصل ماجرا و بی‌آن که از محتوای توافق باخبر باشند- این پیروزی بزرگ! را به دولت و مردم تبریک گفتند و...

کیهان در همان ساعات اولیه با مراجعه به متن توافق لوزان و مقایسه «داده»ها و «گرفته‌»های آن، به این نتیجه رسیده بود که نه فقط میان داده‌ها و گرفته‌ها توازنی وجود ندارد، بلکه در مقابل امتیازهای نقد فراوانی که داده‌ایم، غیر از چند «وعده نسیه» چیزی به دست نیاورده‌ایم. کیهان با استناد به این برداشت که برگرفته از متن توافق لوزان بود، به گلایه و از سر هشدار، اعلام کرده بود «نام توافق دو مرحله‌ای را بیانیه مطبوعاتی گذاشته‌ایم و در یک کلمه باید گفت؛ اسب زین شده را داده‌ایم و افسار پاره تحویل گرفته‌ایم». دولتمردان محترم اما، نه خدای نخواسته از روی «بدخواهی»! بلکه به علت اعتماد فراوان - و البته بی‌علت! - به آمریکا، کماکان از دستیابی به یک پیروزی بزرگ سخن می‌گفتند و در همان حال، منتقدان را به کج‌فهمی!، تندروی!، جنگ‌طلبی!، کاسب تحریم! و حتی همراهی با اسرائیل متهم می‌کردند. از جمله در همان ایام، روزنامه انگلیسی گاردین نوشت «در همه دنیا فقط 2 نفر از توافق هسته‌ای لوزان عصبانی هستند، نتانیاهو در اسرائیل و مدیرمسئول کیهان در ایران»!

2- بسیاری از منتقدان با استناد به این که «توافق لوزان» یک «پیش‌نویس» است که قرار است «برجام» بر مبنای آن تدوین شود، خواستار توجه و دقت‌نظر دست‌اندرکاران در برخی از بندها و مفاد آن بودند اما دولت محترم تقریبا - بلکه تحقیقا- به هیچیک از انتقادها توجهی نکرد و کماکان به راهی که در پیش گرفته بود ادامه داد. روز 20 فروردین‌ماه 94 رهبرمعظم انقلاب در دیدار مداحان با ایشان به ماجرای یاد شده، اشاره‌ای گذرا، اما راهگشا داشته و فرمودند؛ «می‌پرسند چرا فلانی(رهبری) درباره هسته‌ای موضع نگرفته، جایی برای موضع‌گیری وجود نداشته، مسئولین می‌گویند هنوز کاری انجام نشده و چیز الزام‌آوری نیست... نه موافقم نه مخالف. ممکن است طرف بدعهد مقابل بخواهد در جزئیات، کشور ما را محصور کند؛ اینکه حالا به بنده و دیگران تبریک می‌گویند بی‌معنیست؛ آنچه تاکنون انجام شده نه اصل توافق و محتوای آن را تضمین می‌کند، نه حتی اینکه مذاکرات تا به آخر برسد».

در بیان رهبرمعظم انقلاب نیز به وضوح دیده می‌شود که ایشان توافق لوزان را یک توافق دو مرحله‌ای (تصویب کلیات بدون اشاره به جزئیات) می‌دانند و هشدار می‌دهند که «ممکن است طرف بدعهد مقابل بخواهد در جزئیات کشور ما را محصور کند».

3- ماجرا همچنان ادامه یافت تا نهایتا به تصویب برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان‌ ملل رسید. در این فاصله نیز، منتقدان با استناد به برخی از مفاد و بندهای مندرج در برجام و قطعنامه 2231 نگرانی‌های جدی خود را مطرح کرده و هشدار می‌دادند که حریف نه فقط در پی نابودی فعالیت هسته‌ای کشورمان - و یا دستکم، بی‌اثر و بی‌فایده کردن آن-  است بلکه اهداف شوم دیگری را که براندازی تدریجی و پلکانی نظام اسلامی است، در آستین دارد و با استناد به متن دو سند یاد شده توضیح می‌دادند برجام و قطعنامه 2231 به گونه‌ای تنظیم شده است که در صورت اجرا، اولا هیچیک از تحریم‌ها برداشته نمی‌شود و ثانیا اقتدار ایران اسلامی را تضعیف و در نهایت به سمت صفر میل می‌دهد. به عنوان نمونه - و فقط به عنوان یک نمونه از میان بسیارها - کیهان در تیرماه 94 طی یادداشتی با عنوان «ترمز نباشید، آماده باشید» به بند 3 از ضمیمه B قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل (2231) اشاره کرده و آورده بود؛ «موضوع بند یاد شده اگرچه در نگاه اول، «موشک‌های بالستیک با قابلیت حمل تسلیحات هسته‌ای» است و شاید همین «ظاهر فریبنده» برخی از دوستان را به این باور کشانده است که موشک‌های بالستیک ایران مشمول این بند نمی‌شوند! ولی فقط با اندکی دقت به وضوح می‌توان دید که «قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای» فقط یک بهانه برای توقف تولید، آزمایش و نهایتا حذف این سلاح استراتژیک - و متعارف - از سامانه تسلیحاتی کشورمان است... که عواقب فاجعه‌آمیز آن به آسانی قابل فهم خواهد بود.»

و این روزها، حریف با استناد به همین بند از قطعنامه که در برجام نیز آمده است، تولید موشک‌های بالستیک کشورمان را «در تقابل با برجام»! دانسته و موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل احاله داده است و نمونه‌های دیگری از همین دست که آمریکا با تردستی در برجام گنجانده است و این روزها با استناد به آن، اهداف غیرهسته‌ای خود را پی گرفته است و هر روز ادعای تازه‌ای را از آستین بیرون می‌آورد و ... این رشته سر دراز دارد که بیرون از محدوده این نوشته محدود است.

4- امروزه اما، دیر باورترین افراد نیز در این واقعیت تلخ تردیدی ندارند که حریف «کلاهی را که در لوزان برداشته بود در ژنو بر سرمان گذاشته است»! و در مقابل امتیازات نقد فراوانی که سخاوتمندانه- بخوانید ساده‌اندیشانه- به طرف مقابل داده‌ایم، حتی وعده نسیه هم دریافت نکرده‌ایم! چرا که آمریکا و متحدان اروپائیش «وعده»های نسیه‌ای را هم که داده بودند، یکی بعد از دیگری پس می‌گیرند.

تحریم‌ها نه فقط لغو که تعلیق هم نشده‌اند، دارایی‌های بلوکه آزاد نشده، سوئیفت- مبادله بین بانکی - همچنان مسدود است. اجازه بیمه‌های تکمیلی و مکمل بین‌المللی که از ضروریات تجارت خارجی است، داده نشده است. تحریم مبادله دلاری کماکان پابرجاست. به هیچ شرکت خارجی اجازه سرمایه‌گذاری در ایران داده نشده و بسیاری از آنها اعلام کرده‌اند که از بیم مجازات آمریکا حاضر به سرمایه‌گذاری در ایران نیستند و کاش ماجرا به همین جا ختم می‌شد، ولی آمریکا علاوه بر حفظ تحریم‌های قبلی، هر از چندگاه تحریم‌های جدیدتری نیز به بهانه‌های غیرهسته‌ای بر تحریم‌های هسته‌ای می‌افزاید. آیا غیر از این است؟

5- قرار بود همه توافقات «برگشت‌پذیر» باشد و در صورت تخلف و بدعهدی طرف مقابل، جمهوری اسلامی ایران نیز از انجام توافقات خودداری کند ولی متاسفانه این «قرار» برقرار نبوده و بسیاری از آنچه که نقدا داده‌ایم قابل بازگشت نیست و یا این که بازگرداندن آن با تحمل خسارت‌های فراوان همراه است و عجیب آن که هنوز هم برخی از دولتمردان محترم از امتیازاتی که داده‌ایم با عنوان امتیازی که گرفته‌ایم یاد می‌کنند؟ به عنوان مثال، جناب رئیس‌جمهور می‌فرمایند «پیش از این در مخیله هیچکس نمی‌گنجید که ایران بتواند UF6 -هگزا فلوئور اورانیوم- یعنی اورانیوم غنی شده را صادر کند و در مقابل کیک زرد وارد کند! این ادعا در حالی است که UF6 چند مرحله بالاتر و ارزشمندتر از کیک زرد است و اظهارنظر رئیس‌جمهور محترم مانند آن  است که تعویض سکه‌های طلا با سکه‌های مسی و برنزی را افتخار بدانیم! و نمونه‌های دیگری از همین دست که در مقابل آن فقط باید تأسف‌ خورد و از جناب روحانی گلایه کرد که تا کی می‌خواهند شعور مردم را دست کم بگیرند؟!

6- دولت محترم طی نزدیک به 3 سال گذشته همه آنچه را که در چنته داشت به میدان آورد و با این تصور - بخوانید توهم - که همه امور کشور حتی آب خوردن مردم هم به توافق هسته‌ای - بخوانید توافق با آمریکا - بستگی دارد، دست به کار شد و رهبرمعظم انقلاب با وجود آن که از ابتدا اعلام کرده بودند به آمریکا اعتماد ندارند، نه فقط به دولت اجازه مذاکره در چارچوب مسائل هسته‌‌ای را دادند بلکه از حمایت دولتمردان در این عرصه نیز دریغ نورزیدند. ولی امروزه به گواهی واقعیات غیرقابل تردید که به چند نمونه از آن اشاره شد، به وضوح می‌توان دید که؛

اولا: مسیر هسته‌ای طی شده از سوی دولت نه فقط دستاورد قابل توجهی نداشته است، بلکه «از‌دست‌داده»های بسیاری نیز در پی داشته است.

ثانیا: گشایش اقتصادی مورد نظر دولت نیز که رئیس‌جمهور محترم آدرس آن را در توافق هسته‌ای می‌داد و به زبان حال و قال، این گشایش را در کنار آمدن با آمریکا تلقی می‌کرد، به بن‌بست رسیده است. گفتنی است رهبرمعظم انقلاب در بیانات نوروزی سال 94 خویش در حرم رضوی(ع) به دو دیدگاه درباره گشایش اقتصادی، یکی با نگاه به ظرفیت‌های داخلی و دیگری با نگاه به بیرون مرزها اشاره کرده و دیدگاه دوم را «عقیم» معرفی کرده بودند.

آقای رئیس‌جمهور در تبلیغات انتخاباتی خود و پس از آن قول داده بود که علاوه بر چرخ سانتریفیوژها، در پی چرخش چرخ معیشت مردم نیز هست ولی با تأسف باید گفت؛ امروزه نه فقط بیش از 12 هزار دستگاه سانتریفیوژ از چرخش افتاده است، بلکه چرخ معیشت مردم نیز، به عقب می‌چرخد. رکود غوغا می‌کند، گرانی و افزایش جهشی قیمت‌ها اقشار مستضعف یعنی صاحبان اصلی انقلاب را کلافه کرده است. بیکاری گریبان بسیاری را گرفته است و ...

7- امسال رهبرمعظم انقلاب در بیانات نوروزی در حرم رضوی(ع) و سپس در دیدار مداحان اهل بیت با ایشان، درباره راه طی شده از سوی دولت محترم طی 3 سال گذشته نظرات و دیدگاه‌های مستندی ارائه فرموده و به جد خواستار تحقق آن شدند. حضرت‌ایشان ادامه اجرای برجام با مشخصات امروزی آن را «خسارت محض» نامیده و با اشاره به بدعهدی‌های آمریکا و کینه‌توزی بی‌وقفه قدرت‌های استکباری علیه ایران اسلامی، بازگشت به اقتصاد مقاومتی و تکیه بر ظرفیت‌های درونی را گره‌گشا معرفی کردند و مخصوصا پیشنهاد مطرح شده این روزها درباره عملیاتی کردن برجام 2 و 3 و ... را ترفند القایی آمریکا دانسته و مسئولان را از فرو غلتیدن در این دام برحذر داشتند.

و اکنون که حضرت ایشان، رشته‌های آمریکا را پنبه کرده و «سره» را از «ناسره» جدا ساخته و پیش روی ملت و مسئولان نهاده‌اند، نوبت به دولت، مجلس و همه مسئولان رسیده است که حرکت خود را براساس این نقشه راه تنظیم کرده و در سالی که نام اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل بر تارک آن نقش بسته است، دستی از آستین همت بیرون آورده و دست به کار شوند.

رشته‌هایی‌که پنبه شد‌!/سرچشمه‌های چالش موشکی

مهدی محمدی در سرمقاله امروز روزنامه وطن امروز نوشت:


یکم- بالا گرفتن بحث‌ها درباره برنامه موشکی، از نظر من، فعلا یک «جریان اصلی» (mainstream) در محیط سیاست‌گذاری راهبردی آمریکا درباره ایران نیست. اگر به دنبال موضوعاتی بگردیم که آمریکایی‌ها می‌خواهند آن را موضوع تعامل و اگر نشد فشار بیشتر علیه ایران قرار بدهند، مسائل منطقه‌ای – چنانکه خواهم گفت- در اولویت قرار دارد. در ایران نیز دولت در موقعیتی نیست که به برنامه موشکی به چشم یک «برگ مذاکراتی» نگاه کند، چرا که اولا مدیریت برنامه عملیاتی موشکی ایران در اختیار دولت نیست و همان‌طور که وزارت خزانه‌داری آمریکا در بیانیه اخیرش نوشته فرماندهی موشکی الغدیر با سلسله مراتب مشخص در نیروی هوافضای سپاه، آن را بر عهده دارد،  ثانیا وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح به عنوان بخشی از دولت خود به طور وسیع درگیر توسعه فناوری و تولید موشک است و ثالثا مجوزهای بالادستی برای مذاکرات موشکی (شبیه چیزی که برای مذاکرات هسته‌ای وجود داشت) مطلقا صادر نشده است.

دوم- کشف منشأ راهبردی بگومگوهای اخیر درباره برنامه موشکی ایران بسیار مهم‌تر از خود این مجادلات است، چرا که همانطور که گفتم فعلا بعید است آمریکا بخواهد برنامه موشکی ایران را موضوع «برجام بعدی» قرار بدهد و آن را به اولویت نخست خود علیه ایران ارتقا بدهد. این امر چند دلیل مهم دارد:

1- هیچ معاهده بین‌المللی یا مقررات الزام‌آور جهانی درباره برنامه موشکی وجود ندارد که بتوان ایران را به تخطی از آن متهم کرد.

2- روسیه، چین و احتمالا برخی اعضای اروپایی شورای امنیت به دلایل سیاسی فراوان و از جمله به دلیل معادلات پیچیده حاکم بر روابط میان آنها و آمریکا، زیر بار هیچ اقدامی درون شورای امنیت علیه برنامه موشکی ایران نخواهند رفت. در واقع، به تعبیر دقیق‌تر، آمریکا قادر نیست اجماعی را که درون 1+5 درباره موضوع هسته‌ای ایجاد کرد، درباره مساله موشکی بازسازی کند. (این مساله مهمی است؛ اگر به یاد بیاوریم کسانی مانند «دنیس راس» و «مایکل سینک» از فردای نهایی شدن برجام عقیده داشتند مهم‌ترین سرمایه آمریکا در توافق هسته‌ای با ایران، اجماعی است که درون 1+5 ایجاد کرده و اولویت نخست آمریکا باید حفظ این اجماع در سایر موضوعات باشد).

3- در صورت اقدام یکجانبه شدید و اعمال تحریم علیه ایران به بهانه برنامه موشکی، بدون تردید برجام در ایران به خطر خواهد افتاد. آمریکا می‌داند مرزهایی وجود دارد که اگر از آنها عبور کند حتی دولت در ایران نیز قادر به حفظ برجام نخواهد بود.

4- مساله موشکی ایران یک تهدید فوری برای آمریکا یا یک اولویت سیاسی- راهبردی برای آن نیست و فعلا موضوعات منطقه‌ای و ایجاد و حفظ یک چارچوب ژئوپلیتیک جدید در خاورمیانه که ایران هم بخشی از آن باشد، موضوع بسیار مهم‌تری است.

5- افکار عمومی ایران، دیدگاهی عموما مثبت به تقویت توان نظامی بویژه برنامه موشکی دارد. قرار داشتن در میانه منطقه‌ای فروپاشیده و در هم ریخته که هرروز از گوشه‌ای از آن تهدیدی جدید برمی‌خیزد، جامعه ایرانی را در همه لایه‌ها و طبقات آن متقاعد کرده است که سرمایه‌گذاری در حوزه دفاعی یک امر ضروری و غیرقابل چشم‌پوشی است. یکی از پیش‌نیازهای ضروری برجامیزه کردن هر موضوع امنیت ملی در ایران، تخریب ذهنیت جامعه نسبت به آن و قرار دادن آن در دوقطبی با اقتصاد و معیشت است. درست است که آمریکایی‌ها و برخی دوستان‌شان در داخل تلاش می‌کنند مسیری که درباره برنامه هسته‌ای در لایه‌هایی از افکار عمومی ایران طی شد درباره برنامه موشکی هم تکرار شود ولی هنوز فاصله‌ای بسیار و موانعی عبورناپذیر با «نقطه اقدام» دارند. سوالی که در اینجا باید به آن پاسخ داد، این است: اگر آنچه گفتیم لااقل تا حدودی توصیف‌کننده نگاه واقعی آمریکا به برنامه موشکی ایران باشد، پس منشأ مجادلات لفظی اخیر میان ایران و آمریکا درباره برنامه موشکی چیست و نتیجه احتمالی آن چه خواهد بود؟

سوم- از جنبه راهبردی، مساله اصلی برای آمریکا پس از توافق هسته‌ای این بوده است که حفظ برجام را بدل به اولویت شماره یک امنیت ملی ایران کرده و آن را به «استاندارد شدن تدریجی» رفتار ایران در همه حوزه‌های درگیری یا رقابت راهبردی با آمریکا مشروط کند. در واقع، آنچه برای آمریکا از خود برجام مهم‌تر است این است که ایران وارد دورانی از خودکنترلی و پذیرش استانداردهای آمریکا در همه حوزه‌هایی شود که واشنگتن آنها را برای خود تهدید می‌داند.

ارزیابی طرف آمریکایی ـ زمانی که برجام در حال نهایی شدن بود ـ این بود که این توافق جریان غربگرا را در ایران محبوب‌تر و قدرتمندتر و در نتیجه قدرت اعمال فشار آن بر دیگر بخش‌های حاکمیت را بیشتر خواهد کرد؛ فرآیندی که آمریکا تصور می‌کرد به نحو اتوماتیک به رفتار معتدل‌تر ایران در سایر حوزه‌ها خواهد انجامید بی‌آنکه درباره آنها مذاکره‌ای صورت گرفته یا امتیازی واگذار شده باشد. اکنون و حدود 3 ماه پس از اجرایی شدن برجام، ارزیابی آمریکا این است که ایران در مسیری معکوس حرکت می‌کند.

 این امر منجر به یک نبرد محاسباتی میان ایران و آمریکا شده و هر کدام از آنها سعی می‌کند محاسبات طرف دیگر را در دوران پسابرجام مدیریت کرده و به سمت و سوی مدنظر خود کانالیزه کند. در ایران، اکنون اراده‌ای شکل گرفته است که قصد دارد به آمریکا ثابت کند برجام یک پایان بوده نه یک آغاز، یک تاکتیک بوده نه یک استراتژی و یک مورد بوده نه یک مدل. آزمایش‌های موشکی اخیر در ایران بیش از آنکه هدف نظامی داشته باشد، دارای هدف‌گذاری‌های راهبردی است. مساله اصلی نمایش قابلیت‌های موشکی ایران نیست بلکه مساله اصلی این است که هرگونه اشتباه محاسباتی در ذهن آمریکا در این‌باره که ایران تحت تاثیر برجام یا در تلاش برای حفظ آن، محافظه‌کار شده، الگوی رفتار خود را تغییر داده یا مشغول بازنگری در الگوی محاسباتی پیشین خود است، تصحیح شود. آمریکا بخوبی می‌داند که برنده واقعی رقابت راهبردی با ایران در فاز پسابرجام معلوم خواهد شد نه در برجام. اگر برجام قادر به «انقلاب‌زدایی از ایران» نشده باشد، آنوقت آمریکا پسابرجام را باخته است و این باخت همه دستاوردهای احتمالی برجام برای آمریکا را اگر نگوییم بی‌ارزش می‌کند لااقل به سطحی بسیار نازل تقلیل خواهد داد.

چهارم- جنبه دیگر مساله همان است که قبل از توافق هسته‌ای، از جانب منتقدان مذاکرات به صراحت پیش‌بینی شده بود. بنجامین رودز، معاون متنفذ مشاور امنیت ملی آمریکا دیروز به صراحت گفته و یک سال و نیم پیش هم، روزنامه واشنگتن پست با همین صراحت نوشته بود که آنچه در ذهن آمریکا می‌گذرد این است که بتواند فشار بر ایران در سایر موضوعات را حفظ کرده و بلکه افزایش بدهد بی‌آنکه نگران باشد که ایران با ابزار هسته‌ای به این فشارها پاسخ بدهد. در واقع آنچه در ذهن آمریکا می‌گذرد این است که چگونه می‌تواند تحریم‌ها را احیا کند بدون اینکه ایران از برجام خارج شود. رودز دیروز در حاشیه نشست امنیت هسته‌ای گفت: «برجام سبب شد بدون نگرانی با تهدید موشکی ایران مقابله کنیم». از دید من این بزرگ‌ترین تهدید ناشی از برجام است.

 توافق هسته‌ای، بی‌آنکه چیز زیادی به ایران عرضه کند، مهم‌ترین عامل بازدارنده در مقابل توسعه فشارهای غرب به «سایر حوزه‌های امنیت ملی» را از ایران گرفت. پیش از این آمریکا می‌دانست که اگر در حوزه‌های تروریسم، موشکی و حقوق بشر گام‌های اساسی برای تحریم ایران بردارد، پاسخ را درون برنامه هسته‌ای ایران خواهد گرفت اما حالا تصور می‌کند ایران نیرومندترین ابزار پاسخ‌دهی خود را از دست داده بنابراین راه برای توسعه دامنه فشارها گشوده شده است. از این منظر، تلاش آمریکا برای حرکت تدریجی به سمت تحریم سپاه و برنامه موشکی ایران، محصول مستقیم درکی است که آمریکا از «کاهش توان پاسخ‌دهی ایران بر اثر برجام» به دست آورده است. اگرچه این امر باعث نمی‌شود برنامه موشکی ایران در اولویت آمریکا قرار بگیرد اما در میان‌مدت، دولت آمریکا را به سمت رادیکالیسم بیشتر در این حوزه - و حوزه‌های مشابه- سوق خواهد داد.

پنجم- مساله بعدی که بسیار حیاتی - و بلکه حیاتی‌تر از همه آن چیزی است که بالاتر گفتیم- این است که آمریکا حس می‌کند یک شریک قابل اتکای داخلی برای تقابل با برنامه‌هایی نظیر برنامه موشکی دارد. تجربه بیش از یک دهه درگیری مستمر با آمریکا درباره پرونده هسته‌ای به ما می‌گوید در اینکه آمریکا تصمیم بگیرد در یک حوزه خاص بر ایران فشار بیاورد- و مثلا تحریم‌هایی در آن حوزه اعمال کند- «همراهی یک جریان قابل اتکای داخلی و ترجمه فشار به سازش» بسیار مهم‌تر از«تهدیدآمیز بودن» خود آن موضوع است. در ابتدای سال 89، هیچ تهدید ویژه‌ای از جانب برنامه هسته‌ای ایران متوجه آمریکا نبود اما آمریکا در خرداد 89 با قطعنامه 1929 تحریم‌ها را به طور اساسی تشدید کرد صرفا به این دلیل که تصور می‌کرد این امر جریان فتنه 88 را نیرومند‌تر می‌کند و این جریان در صورت به دست گرفتن کار، همه آنچه را آمریکا در حوزه هسته‌ای می‌خواهد با هزینه بسیار پایین به آن پیشکش خواهد کرد.

در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری 92 هم هیچ اتفاق خارق‌العاده‌ای در برنامه هسته‌ای ایران رخ نداده بود اما آمریکا و اروپا تحریم‌های یکجانبه خود را تقریبا به همه حوزه‌های امکانپذیر زندگی اقتصادی ایرانیان سرایت دادند، چرا که تصور می‌کردند جریانی وجود دارد که در انتخابات نتیجه خواهد گرفت «باید کدخدا را دید» و «تا زمانی که چرخ سانتریفیوژها بچرخد چرخ زندگی نخواهد چرخید». بدون وجود این جریان، یعنی بدون حضور شبکه‌ای که استدلال‌ها، ادبیات و محاسبات آمریکایی را در داخل ایران نمایندگی کرده و از طریق شکل دادن به دوقطبی‌های «اقتصاد- امنیت ملی»، برای آن سرمایه اجتماعی جور کند، تشدید خطی تحریم‌ها بی‌فایده است، چرا که تحریم هرگز منجر به تغییر سیاست‌ها و امتیازدهی پای میز مذاکره از سوی ایران نخواهد شد.

به عقیده من، یکی از اصلی‌ترین عواملی که آمریکا را متقاعد کرده در شرایط فعلی تمرکز بیشتری بر برنامه موشکی ایران پیدا کند این است که توهمات آمریکا در این باره که می‌تواند مساله موشکی را بدل به عامل شکاف سیاسی و اجتماعی در داخل کند، تا حد خطرناکی تقویت شده است. آنچه آمریکا را به سرسختانه‌تر کردن مواضعش درباره برنامه موشکی ایران ترغیب می‌کند دیدن جمله «جهان آینده جهان گفت‌وگوست نه موشک» از سوی یک مقام عالی‌رتبه ایرانی است نه تست موشکی سپاه که همواره انجام می‌شده و اکنون هم می‌شود. وقتی آمریکا حس کند سخنگویانی قدرتمند در داخل ایران دارد، آن وقت بسیار سریع‌تر و ساده‌تر به این نتیجه می‌رسد که از طریق تشدید فشار، یا محاسبات راهبردی را عوض کند یا اگر نشد حداقل شکاف‌های داخلی را عمیق‌تر کند.

تجربه تاریخی به ما می‌گوید منشأ اصلی فشارها کسانی نیستند که تولید قدرت می‌کنند، بلکه منشأ اصلی آنهایی هستند که غرب را به نتیجه‌بخشی فشار امیدوار می‌کنند. از این جنبه، نقش جریان غربگرا به عنوان مکمل پروژه فشار خارجی نیازمند بازشناسی فوری از سوی جامعه ایرانی است و الا با ادامه روند فعلی و تشدید «بهانه‌های طمع غرب در ایران» ممکن است روزی برسد که هر مساله کوچکی که آمریکا را ناراحت کند، سرمنشأ تحریم‌هایی جدید علیه ایران باشد. همین حالا، یک راه میانبر برای ختم کردن همه این سروصداها درباره برنامه موشکی ایران این است که آمریکا متقاعد شود درباره این برنامه میان دولت و سایر بخش‌های حاکمیت اجماع کامل وجود دارد و برنامه موشکی موضوع مذاکرات درباره «برجام‌های بعدی» نیست.

 رشته‌هایی‌که پنبه شد‌!/٢ روش مخالفان روحانی


احمد غلامی در سرمقاله امروز روزنامه شرق نوشت:

«هر عمل سیاسی یا به قصد تغییر وضع موجود صورت می‌گیرد یا با هدف حفظ آن. هرگاه تمایل به حفظ وضع موجود باشد، منظور آن است که از تغییر در جهت بدترشدن جلوگیری شود. هرگاه میل به تغییر باشد، منظور آن است که تغییرات در جهت بهترشدن به‌دست آید. پس تمام اعمال سیاسی توسط دو مفهوم بهتر و بدتر هدایت می‌شوند». (لئواشتراوس)

از این منظر سیاست داخلی ایران کمتر در جهت تغییر وضع موجود شکل گرفته است. هر دولتی گویا به این نیت سرکار آمده که از بدترشدن وضع موجود بکاهد. البته دوم خرداد ١٣٧٦ تا حدی از این قاعده مستثنی است. میل به تغییر وضع موجود این دوره را رقم زد؛ دوره‌ای که در آن روش سیاسی نیروهای تثبیت‌شده ماقبل نیز به‌گونه‌ای محسوس تغییر کرد.

دولت حسن روحانی اما برای پیشگیری از وخیم‌ترشدن وضع موجود و به امید تغییر، با آرای نسبتا چشمگیر مردم روی کار آمد. اگر یکی از دلایل ظهور و حیات هشت‌ساله دولت احمدی‌نژاد افزایش قیمت نفت باشد، ظهور دولت حسن روحانی برعکس، به‌دلیل کاهش قیمت نفت اجتناب‌ناپذیر شد. پس تنش‌هایی که دولت یازدهم با آن مواجه است، بیش از آنکه ناظر بر توسعه سیاسی باشد، معطوف به تغییر روش در توسعه اقتصادی است. چندی است که این تغییر روش و ریل‌گذاری مجدد از سوی دولت و هم‌پیمانانش آغاز شده است. استفاده عامدانه از «تغییر روش»، نَه «انتخاب روش» به این منظور است که نشان ‌دهد اتفاق تازه‌ای در استراتژی اقتصادی ایران نخواهد افتاد.

در اقتصاد ایران همواره آمیزه‌ای از ایده‌ها و سیاست‌گذاری‌های نیروهایی حاکم بوده است که برداشت‌هایی نیم‌بند از اقتصاد نئولیبرالی، نومحافظه‌کاری و اقتصاد سرمایه‌داری جهان‌سومی (ملی) داشته‌اند و باوجود برخی تفاوت‌ها، همواره وجه اشتراک‌شان پایبندی به منطق سرمایه و نظام بازار بوده است. اگرچه وضعیت سیاسی و گرایش دولت‌ها به این سه گزینه در دوران مختلف شدت و ضعف داشته، تعلق به نظام بازار همواره در رأس امور بوده است. بی‌دلیل نیست که پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری تئوریسین‌های اقتصاد آزاد با تفکرات نئولیبرالی رفته‌رفته در مراکز اقتصادی و نهادهای قدرت با انسجام و یکدستی به‌مراتب بیشتری گردآمدند. حضور یکی از بارزترین مدیران طرفدار اقتصاد آزاد، اسحاق جهانگیری در جایگاه معاون اول رئیس‌جمهور بیش از آنکه خبر از گرایش سیاسی حسن روحانی بدهد، اعلام موضع صریح و شفاف دولت به کسانی بود که باعث ایجاد سستی‌ها و گسستگی‌ها در زنجیره انباشت سرمایه در اقتصاد ایران بودند.

 نامترقبه نیست که دولت برآمده از کاهش قیمت نفت در اولین گام سراغ این پرسش برود که چگونه می‌توان سستی‌ها و گسستگی‌های زنجیره انباشت سرمایه در اقتصاد ایران را برطرف کرد. همین پرسش و پیگیری برای پاسخ به آن، نقطه آغاز درگیری‌های سیاست داخلی است. حسن روحانی ناگزیر است برای بقای خود و دولتش، انحصارات اقتصادی را بشکند تا این سرمایه وارد شریان‌های اقتصادی کشور شود. اما ناگفته پیداست بازگرداندن سرمایه به این مسیر نیاز به قدرتی فراتر از نهاد ریاست‌جمهوری دارد. وگرنه بازگشت این سرمایه‌ها -که ازقضا بخش غالبِ آن در دست مخالفان دولت است- به مسیر مطلوب دولت چندان ممکن نیست.  ناکارآمدی دولت نیز از همین‌جا امکان بروز پیدا می‌کند. این ناکارآمدی بیش از آنکه ناشی از دولت یا خود رئیس‌جمهور باشد، از همان وضعیتی نشئت می‌گیرد که دولت از بطن آن برخاسته است: کاهش قیمت نفت.

اما مسئله اصلی دولت این است که چگونه می‌تواند جهت‌گیری‌های اقتصادی‌اش را تحقق ببخشد تا به هدفش که ‌پیوند خوردن با بازارهای جهانی است، برسد. کارشناسان اقتصادی دولت که در واقع نقطه ثقل آن هستند، موظف‌اند وضعیت معیشتی مردم را متعادل نگه دارند و در عین‌حال درهای بازار ایران را برای رشد و توسعه به‌سوی جهان باز کنند. به‌بیان روشن‌تر پروژه نئولیبرال‌سازی را پیگیری کنند و البته در تاریخ تفکر این روش اقشار کم‌درآمد، بیشترین آسیب‌ها را دیده‌اند.

 همان اقشاری که بخشی از آنان نیز به دولت روحانی رأی داده‌اند و به‌ظاهر آن را برای حل مسئله هسته‌ای ایران روی کار آوردند اما در باطن به‌دنبال وضعیت معیشتی بهتری بودند. با این رویکرد می‌توان اتفاقات سال گذشته را معنا کرد و دریافت که چرا اصلاح‌طلبان پذیرفتند در غیاب چهر‌ه‌های سرشناسشان در انتخابات شرکت کنند یا چرا ناگهان انتخابات خبرگان از اهمیت ویژه‌تری برخوردار شد. تمام این تلاش‌ها بیش از آنکه سویه سیاسی داشته باشد که دارد، دارای سویه اقتصادی است: رویارویی با اقتصاد انحصاری.


رشته‌هایی‌که پنبه شد‌!/اقتصاد مقاومتي، از شعار تا اقدام

 محمدجواد اخوان  در بخش یادداشت روزنامه جوان نوشت:

نامگذاري سال 1395 به‌عنوان «اقتصاد مقاومتي، اقدام و عمل» بار ديگر بر اهميت اين سياست راهبردي نظام اسلامي در حوزه پيشرفت و بهبود اقتصادي افزود و ثابت كرد که اين مهم از دستور کار نهادهاي حاکميتي کشورمان خارج نخواهد شد. اينکه با توجه به اين نامگذاري و جهت‌گيري‌هاي عمومي مورد تأکيد رهبر معظم انقلاب، ضروري به‌نظر مي‌رسد تا به نکاتي چند در باب اين شعار مهم و حياتي پرداخته شود:

1- وجه غالب نامگذاري سال جديد، برجسته‌سازي روحيه عمل‌گرايانه و پرهيز از شعارزدگي در تحقق اقتصاد مقاومتي است. لازم به ذکر نيست که متأسفانه مشاهده مي‌شود برخي که به دلايل منافع شخصي قلباً با اجراي چنين سياست‌هايي موافق نيستند، يا توانمندي و چابکي لازم را براي اين جهاد سخت‌کوشانه ندارند يا هنوز به فهم صحيحي از چيستي و چرايي اين سياست‌ها نرسيده‌اند، به شعار دادن در اجراي آن اکتفا کرده‌اند.

به‌رغم شعارهاي بلندبالايي که برخي در آمادگي و اجراي اقتصاد مقاومتي ارائه مي‌دهند، ارزيابي‌هاي تخصصي و کارشناسانه نشان مي‌دهد نه‌تنها هيچ اقدام مؤثري در حوزه مديريت اينان در اين خصوص انجام نپذيرفته، بلکه برخي تصميمات مديريتي نيز در تضاد کامل با اين سياست کلان نظام است. بضاعت محدود اين سطور مجال پرداختن تفصيلي به مصاديق آن نيست و خوانندگان خود بهتر بر مثال‌هاي آن آگاه هستند. آنچه در اينجا گفتني است، براي عبور از شعارزدگي و رسيدن به جايگاه حقيقي کار و تلاش در اين عرصه نيازمند مطالبه جدي نخبگان و آحاد جامعه از دستگاه‌ها و مديران اجرايي هستيم.

2- در تهيه و تنظيم سياست‌هاي کلي اقتصاد مقاومتي تلاش شده است اين سياست‌ها در سطح راهبردي باشد و با توجه به تفکيک قوا و تقسيم‌کار درون نظام از همان زمان نيز انتظار مي‌رفت که دولت برنامه اجرايي و عملياتي براساس اين سياست‌ها تدوين و ابلاغ نمايد. متأسفانه غفلت از اين وظيفه در قوه مجريه، سبب شده است کشور تاکنون از وجود چنين برنامه عملياتي‌اي محروم بماند و اندک اقدامات انجام‌گرفته نيز انسجام لازم را نيافته است. علاوه بر آنکه وجود برنامه‌اي مشخص براي عملياتي کردن اقتصاد مقاومتي نياز است، بايستي ديگر برنامه‌هاي ميان‌مدت و کوتاه‌مدت اقتصادي کشور همچون برنامه پنج‌ساله ششم و بودجه سالانه و ديگر طرح‌هاي مقطعي در راستا و منطبق بر اين سياست‌ها تنظيم گردد.

3- بهره‌گيري از ظرفيت‌هاي بيرون قوه مجريه، همچون بسيج و ظرفيت‌هاي مردمي، نکته ديگري بوده که پيش‌تر در راستاي مقاوم‌سازي اقتصاد مورد تأکيد رهبر انقلاب قرار گرفته است که البته همچنان مغفول مانده است. روح کلي حاکم بر مقاوم‌سازي اقتصاد، مردمي‌سازي اقتصاد است و اين مهم با بهره‌گيري از ظرفيت‌هاي گوناگوني که در نهادهاي مردمي اعم از بسيج و نيز بخش غيردولتي وجود دارد و نيازمند فعال‌سازي و حمايت است، امکان‌پذير است.

4- اقتصاد مقاومتي تنها وظيفه دولت نيست. اگر کسي اندکي با جنس و واقعيت اين سياست‌ها آشنا باشد، به‌خوبي درک مي‌کند که اتفاقاً در پياده‌سازي صحيح آن، مردم نقش جدي‌تري بازي مي‌کنند. همراه‌سازي و مشارکت عموم مردم و آشناسازي با وظايف تک‌تک‌شان در اين برنامه ملي، نيازمند يک حرکت «گفتمان‌سازي» است. گفتمان‌سازي به‌معناي ايجاد يک باور عمومي در ميان جامعه پيش‌برنده و هدايتگر افکار عمومي در جهتي خاص باشد. مي‌دانيم لازمه گفتمان‌سازي به‌طورکلي عينيت‌بخشي به مفاهيم ذهني و انتزاعي مطلوب است. بنابراين مي‌توان گفت گفتمان‌سازي اقتصاد مقاومتي با تعين آن با مصاديق و مثال‌هاي کارآمد و دست‌يافتني براي جامعه مخاطب اتفاق خواهد افتاد. گفتمان‌سازي اقتصاد مقاومتي که در حقيقت پيش‌نياز اجراي کلي اين سياست‌ها است، رسالت اصلي اصحاب رسانه، قلم و منبرداران و تأثيرگذاران اجتماعي در شرايط کنوني است.

 مصاديق متعددي از تعين اجتماعي اقتصاد مقاومتي مي‌توان مطرح نمود که براي جامعه نيز قابل‌ فهم باشد. اثرات مثبت حمايت و مصرف کالاي باکيفيت توليد داخل در موضوع اشتغال جوانان، وضعيت بغرنج و بي‌رويه افزايش واردات کالاهاي غيرضروري در شرايط کنوني کشور، فرار مالياتي دانه‌درشت‌ها در مقابل اخذ ماليات از حقوق‌بگيران کم‌درآمد، آسيب‌هاي خام‌فروشي و تکيه اقتصاد به درآمدهاي نفتي خصوصاً در شرايط کاهش قيمت نفت و نيز آثار و تبعات مثبت بهره‌گيري از دانش و فناوري براي به‌روز و رقابتي کردن توليد و اقتصاد کشور از مثال‌هاي کارآمد اقتصاد مقاومتي است.

کشور ما ظرفيت‌هاي بي‌شماري براي تکيه پيشرفت بر آنها در درون خود دارد که بسياري از ما از آنها بي‌اطلاعيم. همچنين «اعتمادبه‌نفس ملي» يا به‌عبارتي همان شعار معروف «ما مي‌توانيم» زيرساخت آمادگي رواني جامعه براي حرکت در مسير اقتصاد مقاومتي است که نخبگان و رسانه‌ها در مفهوم‌سازي عيني اين گزاره و تثبيت معنايي آن در اذهان عمومي جامعه نقش بسزايي دارند.

5- بايد دقت نمود که تأکيد بر اقدام و عمل به‌معناي پرهيز از مداقه در مباني نيست. بي‌شک هرگونه اقدام نيازمند جهت‌يابي درست است وگرنه تا ثريا ديوار کج مي‌رود! آنچه مي‌تواند نهال اقدام به اقتصاد مقاومتي را شکوفا سازد، داشتن مباني فکري و گفتماني صحيح و متناسب با نگاه به درون است.  نمي‌توان اين واقعيت را انکار کرد که يکي از موانع مهم گذر از ساختارهاي ذهني‌اي که مانع پيشرفت درون‌زاست، اصرار برخي از جريانات و خواص به الگوهاي تجربه‌شده ديگران در مفهوم «توسعه» و امتناع آنها از پذيرش رويکرد بومي و منطبق بر آموزه‌هاي اسلامي در ريل‌گذاري مسير توسعه است. شوربختانه بايد اذعان نمود متأسفانه برخي حلقه‌هاي تئوريک و انديشوران نزديک به دولت يازدهم چندان روي خوشي به نگاه خودباورانه، خودکفايي محور و استقلال‌طلبانه به پيشرفت نشان نمي‌دهند و برعکس تاريخ‌مصرف «استقلال» را پايان پذيرفته تلقي مي‌کنند!

با آنکه در اين باب چالش بسياري ميان متفکران درگرفته است و زاويه آشکار اين نوع نگاه با مباني مکتب امام خميني(ره) عيان گرديده، اما متأسفانه هيچ نشانه‌اي دال بر دگرگوني و اصلاح اين رويکرد نظري به‌سوي آرمان‌هاي انقلاب اسلامي مشاهده نمي‌شود.  همين نگاه تکيه‌کننده به بيرون است که در ميدان عمل نيز همه رشد و شکوفايي اقتصادي را معطل سياست خارجي و ديپلماسي التماس مي‌کند و براي حل مشکلات روزمره اقتصادي مردم، نشاني برجام را مي‌دهد. بايد براي تصحيح اين رويکرد نادرست نيز اقدام کرد.  در پايان بايد تأکيد كرد آنچه در سطور بالا اشاره شد، تنها بخشي از مهم‌ترين سرفصل‌هاي نهادينه‌سازي اقدام مناسب و نتيجه‌بخش است تا آنکه به اميد به فضل الهي و با به ميدان آمدن همه ظرفيت‌هاي دروني، در پايان سال 1395 شاهد شکوفايي اولين ثمرات مقاوم‌سازي اقتصاد و مشاهده برکات آن بر سر سفره‌هاي مردم عزيزمان باشيم.

رشته‌هایی‌که پنبه شد‌!/سال ادامه پیروزی‌ها

در بخش سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی آ‌مده است:

ملت ایران در سال گذشته پیروزی‌های بزرگی به دست آورد که کم نظیر بود. این پیروزی‌ها را باید قدر دانست و ضمن سپاس به درگاه الهی برای تداوم این روند باید تلاش کرد.

پیروزی نظام جمهوری اسلامی در عرصه مذاکرات هسته‌ای و پایان دادن به توطئه‌ای که در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی علیه ملت ایران درحال گسترش بود، موفقیت مهمی است که راه را برای حل بسیاری از مشکلات هموار کرده است. اعتراف قدرت‌های بزرگ جهانی به حق فعالیت‌های هسته‌ای ایران، اعلام رسمی لغو تحریم‌های وضع شده توسط شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران و لغو تحریم‌های وضع شده توسط دولت‌ها علیه ایران که مجموعاً در «برجام» متجلی شده است، کار بزرگی بود که گروه مذاکره کننده ایرانی توانست آن را با قدرت مذاکره به نتیجه برساند.

در کنار این موفقیت بزرگ، ادامه ساخت و آزمایش‌های موشکی و بالا بردن توان نظامی و دفاعی کشور نیز از اقدامات مهم و ضروری بود که انجام شد و مجموعه تصمیم سازان و تصمیم گیرندگان کشورمان به اخم و عصبانیت شیطان بزرگ اعتنا نکردند و بر ضرورت تقویت قدرت دفاعی کشور تاکید کردند. انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری نیز از این جهت که با حضور گسترده مردم سراسر کشور برگزار شد موفقیت بزرگ دیگر ملت ایران بود که نشان داد مردم همچنان به آرمان‌های انقلابی وفادارند و به نظام جمهوری اسلامی عشق می‌ورزند.

توفیقات قابل ملاحظه‌ دولت در سرو سامان دادن به اوضاع اقتصادی کشور به ویژه زمینه‌هائی که برای عملی ساختن اقتصاد مقاومتی مهیا کرده است نیز موفقیت دیگری است که نصیب ملت شده و بخشی از راهی که دست‌اندرکاران باید در این زمینه بپیمایند پیموده شده است. آنچه باقی مانده است، عملی ساختن این تصمیمات و برنامه هاست که باید در سال جدید برای آن همت شود و بگونه‌ای همه امور به پیش بروند که نام‌گذاری سال 1395 به سال «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» که توسط رهبر معظم انقلاب صورت گرفته وارد مرحله تحقق واقعی شود.

درباره این پیروزی‌ها دو نکته را باید درنظر داشته باشیم. نکته اول اینکه به دست آمدن پیروزی‌ها مرهون یک اقدام جمعی است. به عبارت روشن‌تر، مقاومت مردم که در تمام مراحل در مقابل تهدیدهای دشمنان ایستادگی کردند و با تحمل سختی‌ها هرگز حاضر نشدند به آرمان‌های انقلابی پشت کنند، یکی از مولفه‌های مهم به دست آمدن پیروزی‌ها بود. حضور مردم در صحنه‌های مختلف از جمله راه پیمائی 22 بهمن و انتخابات هفتم اسفند سال گذشته هوشیاری مردم را در اوج خود نشان داد و دشمنان به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی را مایوس کرد. تدبیر دولت یازدهم در زمینه‌های مذاکره برای برداشتن تحریم‌ها، پیشبرد اصلاحات اقتصادی و بالا بردن قدرت دفاعی کشور به ویژه آزمایش‌های موشکی، عامل دیگری است که این پیروزی‌ها را به فعلیت رساند. تلاش دست‌اندرکاران ساخت و آزمایش موشک‌ها به ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز عامل دیگر این پیروزی‌ها بود. عامل مهم‌تر، رهنمودهای رهبری بود که با مشخص کردن خط قرمزها، نشان دادن مسیر صحیح و تبیین راهبردهای کلان، راه را برای به دست آوردن پیروزی‌ها هموار کردند.

برای درک صحیح اهمیت پیروزی‌های سال گذشته می‌توانیم به شرایط منطقه و جهان و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در این مجموعه نگاهی بیاندازیم. درحالی که بسیاری از کشورهای منطقه از ناامنی رنج می‌برند و کشورهائی همچون عربستان و ترکیه به دلیل آتش افروزی در منطقه دچار ناکامی‌های بزرگی در سوریه و یمن و حتی در خاک کشورهای خود شده‌اند و درحالی که کشورهای غربی اکنون نتیجه تلخ حمایت‌های خود از تروریسم را لمس می‌کنند، جمهوری اسلامی ایران با امنیت کامل در جایگاه مهمی قرار دارد که مورد احترام ملت‌ها و دولت‌هاست. همین واقعیت است که دشمنان ملت ایران به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی را عصبانی کرده و به موضع‌گیری‌ها غیرمعقول کشانده است.

نکته دوم، اینست که باید کاری کنیم که سال جدید سال ادامه پیروزی‌ها باشد. این هدف مهم و مقدس کاملاً دست یافتنی است. ما می‌توانیم با وحدت و عزم راسخ جمعی به راه پرموفقیتی که در سال گذشته پیمودیم ادامه بدهیم و جایگاه جمهوری اسلامی ایران را بالاتر ببریم. برای رسیدن به این هدف، قطعاً به رویکردهای مهمی همچون مذاکره و بالا بردن قدرت دفاعی کشور نیازمندیم. این، کاری است که با اراده جمعی قابل انجام است و تجربه سال 1394 نشان داد که با تکیه بر این اراده جمعی می‌توانیم پیروزی‌های بزرگ‌تری به دست بیاوریم.

رشته‌هایی‌که پنبه شد‌!/زبان مشترك در سال ٩٥

الياس حضرتي در بخش نگاه روز روزنامه اعتماد نوشت:‌


سال ٩٥ با شروع به كار مجلس دهم همراه خواهد بود. انتظارات و نگاه‌ها در سال جاري معطوف به مجلس دهم است. به خصوص اينكه پس از انتخاب معنادار مردم در سراسر كشور و تهران به دنبال نمود اين تغييرات در عرصه سياسي كشور هستند. انتخاب هيات رييسه و كميسيون‌هاي مجلس دهم در سال ٩٥ از جمله اتفاقات مهم اين سال است. بعد از توافقنامه برجام و انتخابات مجلس دهم جناح‌ها و گرايش‌هاي سياسي در حل مشكلات اقتصادي كشور بايد اتفاق نظر داشته باشند. اين حوزه بيش از ديگر حوزه‌ها نيازمند همكاري دو جناح است.

مي‌توان مشخصه اصلي سال ٩٥ را در اين قرار داد كه تمام گروه‌هاي صاحب نظر و صاحب نفوذ چه در اركان رسمي كشور و چه در حوزه جامعه مدني در يك نقطه با هم اشتراك نظر پيدا كنند و آن مصمم بودن براي حل معضلات اقتصادي كشور باشد و آن مي‌تواند مقدمه‌اي براي حل مشكلات ديگر حوزه‌هاي كشور باشد. در حوزه معضلات اقتصادي و راه‌حل آنها شايد خيلي راحت‌تر بتوان به اشتراك رسيد به اين خاطر كه براي همه ملموس‌تر است و فشار آن بر گرده همه اقشار جامعه است. اگر بنا باشد كه دو جناح سياسي كشور بر سر مساله اقتصاد اشتراك نظر داشته باشند بايد مقدمات اجراي آن را فراهم كنند. اينكه بگوييم ما در اجراي دقيق و عملياتي كردن اقتصاد مقاومتي به تعبير رهبر معظم انقلاب مصمم هستيم كافي نيست. مقدمه واجب واجب است.

 لازمه تحقق اقتصاد مقاومتي اين است كه تعامل بين دو جناح سياسي كشور و گفت‌وگو برقرار شود. لازمه اين مساله اين است كه كينه‌ها، تنفرها، خشونت كلامي، بي‌اعتمادي را از بين ببريم. سال ٩٥ بايد براي حل مشكلات اقتصادي و برپا داشتن اقتصاد مقاومتي كه در ذيل آن رفع مشكلات توليد، اهميت دادن به توليد‌كننده و سرمايه‌گذار، رفع موانع صادرات، رفع مشكل بيكاري، پايين آوردن تورم، خروج از ركود و رونق اقتصادي است، بايد تلاش كنيم. سال ٩٥ سال شروع باز شدن گره‌هاي اقتصادي است و مقدمه آن رفع تنفرها و كينه‌ها بين دو جناح سياسي كشور است.

هر دو جناح در اعتقاد به تماميت ارضي كشور، قانون اساسي، حاكميت اسلام، بنيانگذار انقلاب و مقام معظم رهبري مشترك هستيم اما در راهكار‌ها و روش تفاوت داريم. نبايد اختلاف در روش‌ها تبديل به كينه شود و روز به روز نگاهي بدبينانه به يكديگر داشته باشيم. استراتژي ما اين است كه مي‌خواهيم مشكلات اقتصادي مردم را حل كنيم. حل اين مشكل قطعا از توان يك جناح ساخته نيست. ما اصلاح‌طلبان به عنوان كساني كه در انتخابات تهران پيروز شده‌اند و مردم اقبال منحصر به فردي به ليست اصلاح‌طلبان نشان دادند دست دوستي به سمت اصولگرايان دراز مي‌كنيم.

به سمت افرادي چون آقايان حداد عادل، احمد توكلي، مصباحي مقدم و تمام كساني كه در حوزه سياست و فرهنگ و اقتصاد صاحب سابقه هستند دست دوستي و كمك دراز مي‌كنيم. در سال ٩٥ ما براي انتخابات رياست‌جمهوري دوازدهم و شوراها آماده مي‌شويم. آقاي روحاني مثل ديگر روساي جمهور ايران به دنبال دو دوره‌اي شدن رياست خود است. البته اين موضوع الزام‌آور نيست اما در ايران معمول اين طور بوده است. با اين حال در مقابل آقاي روحاني مخالفت‌هاي شديدي وجود دارد كه بخشي از آن در طبيعت فعاليت‌هاي حزبي و جناحي است و گله‌اي از آنها نيست. جناح راست فرد ديگري به غير از آقاي احمدي‌نژاد ندارد و ما هم از رقابت آقاي روحاني با آقاي احمدي‌نژاد نيز استقبال مي‌كنيم تا خود را در معرض آراي مردم قرار دهند و شانس خود را بيازمايند. نهايتا ملت ايران هستند كه تصميم مي‌گيرند كه كدام مشي سياسي را مي‌پسندند.

رشته‌هایی‌که پنبه شد‌!/وقت «عمل» رسیده است

دکترمحمدسعیداحدیان در سرمقاله امروز روزنامه خراسان نوشت:

انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان، دستاوردهای زیادی داشت از جمله افزایش اقتدار(قدرت مشروع) نظام، تثبیت هرچه بیشتر جمهوری اسلامی با پذیرش سازوکارهای نظام حتی توسط غیرمعتقدین به انقلاب، اثبات بیشتر عدالت شورای نگهبان با تایید بی درنگ انتخابات خبرگان تهران و.... اما این انتخابات  سوالی را که اگر تایید شود می تواند جای نگرانی جدی داشته باشد نیز مطرح کرد.

 علی رغم مشارکت گسترده بخشی از مردمی که در انتخابات قبلی یعنی مجلس نهم، رای نداده بودند،  میزان مشارکت کشوری همان 62 درصد باقی ماند و مشارکت 48 درصدی در تهران فقط با 2 درصد افزایش به 50 درصد رسید. گرچه مشارکت 62 درصدی از بالاترین نصاب ها در جهان محسوب می شود و نشانه اقتدار نظام است و مایه تثبیت و افزایش قدرت بین المللی، اما این دستاورد بسیار بزرگ نباید چشم ما را بر احتمال وجود  واقعیتی دیگر ببندد.

حرف اصلی  این است که اگر تعداد رای دهندگان در انتخابات مجلس دهم که در انتخابات مجلس نهم رای نداده بودند،  از سبد آرا کم شود ما با توجه به افزایش جمعیت، شاهد کاهش مشارکت جدی مخصوصا در تهران هستیم و مساله مهم این است که عدم مشارکت این عده،  یعنی عدم کنشگری  بخشی از جامعه که در بدترین شرایط رقابت سیاسی در انتخابات مجلس نهم با رای دادن، کنشگری سیاسی کرده بودند به عبارت دیگر در این دوره انتخابات ما شاهد کاهش مشارکت قشری از مردم هستیم که سرمایه های اصلی نظام جمهوری اسلامی محسوب می شوند.

 این عده نه بین خود و جریان اصلاحات نسبتی دیده اند که به آنان رای دهند و نه امیدی به اصول گرایان داشتند و در صورت استمرار این مساله باید نگران کاهش سرمایه اجتماعی نظام در آینده بود.  البته برای اطمینان از این تحلیل باید میزان مشارکت شهرهای مناطق محروم بامیانگین مشارکت کشور و مشارکت دوره قبل مقایسه شود همچنین میانگین مشارکت مناطق محروم تر تهران و شهرهای بزرگ در مقایسه با مناطق برخوردارتر و میانگین مشارکت دوره قبل مقایسه شود اما فعلا بر اساس همین آمارهای موجود، مساله به قدری دارای اهمیت است که ضرورت داشته باشد به طور جدی بررسی شود.

اگر این تحلیل با روشن شدن آمارهای جزئی تر تایید شود به منزله زنگ خطری است برای مسئولان کشور که وظیفه جدی برای حل مشکلات این قشر از جامعه که عمدتا اقتصادی است، دارند و حتی اگر این تحلیل، تایید نیز نشود بازهم از اصل وجود مشکل چیزی کم نمی کند.

بعد از بحران های اقتصادی سال 91 که به دنبال فرصت سوزی ها و عدم برنامه ریزی برای فشارهای قابل پیش بینی ایجاد شد، با انتخابات ریاست جمهوری و مخصوصا پس از روی کارآمدن دولت جدید، با وعده هایی که داده شد، این امید در ذهن مردم ایجاد شد که با حل مساله هسته ای، گشایشی بزرگ در مسائل اقتصادی ایجاد می شود، اما با گذشت نزدیک به سه سال وعلی رغم اینکه توافق هسته ای به نتیجه رسید، هنوز اقتصاد ایران در رکودی بس سنگین، گرفتار شده است و آنچه مردم همچنان مشاهده می کنند، از یک طرف درگیری های سیاسی جریان های سیاسی برسر مسائل درجه دو و از طرف دیگر فقط «حرف» هایی است که نوید آینده را می دهد؛ از یک طرف جریان های سیاسی بدون اینکه توجه کنند، با سیاست زدگی در حرف ها و رفتارهای خود و اتهام زنی به یکدیگر، دارند کشتی که همه درون آن نشسته اند را سوراخ می کنند و از طرف دیگر  دولت که اقتصاد را با برجام پیونده زده بود، بدون اینکه اقدامی موثر داشته باشد، پشت سر هم فقط خبر از طرح های ضدرکود و وام های مختلف می دهد که هیچ اثر ملموسی در اقتصاد نگذاشته است. 

سخنان اول فروردین رهبری انقلاب خیلی گویا و واضح راهبرد اصلی سال 95 را برای همه روشن کرد. چه از نام سال گرفته که به روشنی گویای اولویت مسائل اقتصادی در مقایسه با دیگر مسائل است، چه آن هنگام که برای جلوگیری از دچار شدن به مریضی «حرف زدگی» به صورت مشخص10 محور کاملا  شفاف  برای «عمل» را برشمردند و چه زمانی که تصریح کردند باید با دولت برای اجرای این موارد همدلی داشت.

فراموش نکنیم شاید زنگ خطر به صدا درآمده باشد. مطالبه مردم مخصوصا مردم محرومی که در تحلیل نتایج انتخابات ذکرشان به میان آمد، از سیاسیون چه مسئولان دولت، چه فعالان هردو جریان، این است که سیاست زدگی و حاشیه سازی ها را کنار بگذارند و همه تمرکز خود را به اقتصاد معطوف کنند و مطالبه آنان به طور خاص از دولت این است که به جای «حرف» و حاشیه روی  ده محور شفاف تعیین شده را وارد مرحله عمل کنند  لازم نیست همه مشکلات یک ساله حل شود همین که مردم آثار اقدام و عمل ها را ببینند، به دولت فرصت می دهند و خود نیز برای کمک همراهی خواهند کرد.

امروز تکلیف همه روشن است، هم راهبرد کلان روشن است و هم محورهای اقدام.

با تمرکز بر اقتصاد، سیاست زدگی  را کنار بگذاریم و با «همدلی» و البته«راهنمایی»دلسوزانه به دولت کمک کنیم.

دولت نیز حرف زدن را کنار بگذارد. زمان حرف زدن  تمام شده است. حالا دیگر وقت «عمل» رسیده است.

 رشته‌هایی‌که پنبه شد‌!/تروريسم درقلب اروپا

در بخش سرمقاله امروز روزنامه آرمان به قلم فريدون مجلسي آمده است:

چند روز پيش و بعد از اينكه درماه‌هاي گذشته درفرانسه انفجارهاي تروريستي به وقوع پيوسته بروكسل نيز شاهد حوادث ترويستي بود. البته آمريكا و كشورهاي غربي در به وجود آمدن تروريست نقش داشتند حمايت از توطئه‌كنندگان به ويژه عربستان و تلاش براي بهره‌گيري از تعصبات مذهبي براي مقابله كشورها؛ حمايت عربستان و پاكستان در به وجود آوردن طالبان، چيزي نيست كه بتوان آن را انكار كرد. علاوه بر آن سياست‌هاي داخلي خود كشورها نيز در به وجود آمدن تروريسم تاثيرگذارند.

به عنوان مثال در برابر مهاجران مسلمان آفريقايي خود شرايط و فضايي را فراهم نكردند كه اين مهاجران را بيشتر جذب جوامع شان شوند. سياست‌هاي منفي غرب نسبت به مهاجران آفريقايي منجر به ايجاد و افزايش خصومت در ميان مهاجران شده است. عده كثيري از اين مهاجران كه به داعش پيوستند افراد جواني هستند كه در كشورهاي اروپايي متولد شده‌اند. از سويي در هر كشوري كه به نحوي درگير جنگ و بحران به وجود مي‌آيد مانند عراق و سوريه به نحوي پاي عربستان و متعصبان وهابي درميان است. غرب، عربستان را به دليل ذخاير ارزي و نفتي وارد ماجراهاي مختلفي كرده است در نتيجه اين غرب است كه بايد جواب بها دادن به عربستان را بدهد. سوريه در ميان كشورهاي عربي روزی يك جامعه متمدن و آرام بود اما امروز پس از ورود تروريست‌ها و دخالت‌هاي غرب و به ويژه عربستان سعودي تبديل به يك ويرانه‌ شده است.

در درون اين كشور يك اپوزيسيوني به وجود آورده‌اند غافل از اينكه بخشي از افراد اين اپوزيسيون از افرادي هستندكه بيشتر جذب تعصبات مذهبي و انحرافي مي‌شوند كه در ۶ سال گذشته با پول عربستان به فعاليت مي‌پردازند و مساله چند ماه نيست. در حقيقت ۳۰سال است كه عربستان براي تبليغ وهابي‌گري در پاكستان و افغانستان سرمايه‌گذاري مي‌كند و عناصر بسياري را دركشورهاي مختلف مانند شمال آفريقا و در ميان مهاجران آفريقايي در اروپا با ثروت هنگفت نفتي خود خريداري كرده است. همه اين مسائل دست به دست هم داد تا شرايط و فضاي رعب‌انگيز امروز در خاورميانه به وجودآيد.

 انفجار و قتل عام انسان‌ها و ويراني و ايجاد جنگ و رعب و وحشت برخاسته از يك تربيت انحرافي است. تروريست هاي داعش تحت اين تربيت انحرافي و تعاريف نادرست از دين و مذهب و خدا امروز دست به بمب‌گذاري و كشتارهاي بي‌رحمانه مي‌زنند. هم‌اكنون هم بايد پايگاه‌هاي اصلي تروريست در رقه و موصل و به‌طور كل كانون فساد را از بين برد و مراكز اصلي صادرات فساد را پاكسازي كرد درغير اين صورت نمي‌توان به نتيجه مطلوب و مورد انتظار آن هم از ميان بردن داعش و پايان خشونت و جنگ و كشتار اميدوار بود.

رشته‌هایی‌که پنبه شد‌!/اخلاق، بستر تحقق اقتصاد مقاومتی

 سید رضا صالحی امیری در بخش اول دفتر روزنامه دولتی ایران نوشت:‌


امروزه توسعه امری همه جانبه و چندبعدی است و بر همه واضح است که نمی‌توان تنها به بعدی از آن پرداخت و نسبت به سایر ابعاد آن بی‌توجه بود. از این منظر و در پی نامگذاری سال 95 از سوی مقام معظم رهبری به نام «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» اهتمام به چند نکته برای نیل به پیشرفت و بهبود وضعیت اقتصادی ضروری است.

یکم- اقتصاد ایران در سال‌های تحریم و قطعنامه‌های ناعادلانه قدرت‌های غربی علیه کشورمان، خسارات و ضربات جدی را متحمل شد که اگر تدبیر رهبری انقلاب و ابلاغ سیاست‌های ایشان مبنی بر الگوی اقتصاد مقاومتی نبود، قطعاً وضعیت دشوارتری برای کشور متصور بود. شرایط سال‌های گذشته و سایه سنگین رکود بر عرصه اقتصاد منجر به وضعیتی گردیده بود که فعالان اقتصادی راهی جز صبر پیشه کردن و امید به آینده نداشتند. همین امر موجب حاکمیت فضای عاری از اعتماد و اطمینان و پایین آمدن ریسک پذیری بازار سرمایه شد و عملاً به رکود دامن زد.

امروز هم که پس از به فرجام رسیدن «برجام»، زنجیرهای تحریم از پای اقتصاد بیمار ایران گسسته شده، همچنان تکیه بر توان داخلی و پیروی از الگوی اقتصاد مقاومتی، دستور کار دولت و نقشه راه پیشرفت کشور است.

دوم- با وجود برداشته شدن تحریم ها، هنوز مشکلات بزرگی پیش روی اقتصاد کشور است که تنها با همت و تلاش مضاعف مسئولان و حمایت و اعتماد مردم به کارگزاران خود امکان غلبه بر آنها میسر می‌شود. به بیان دیگر سختی گذر از این مرحله با همدلی و همزبانی دولت و ملت و نیز سایر دستگاه‌های حکومتی تسهیل می‌شود. اقتصاد مقاومتی نیازمند فضای توأم با ثبات و آرامش و امنیت اقتصادی و اجتماعی است و عناصر اصلی تحقق آن انسان هایی هستند که با فکر، سرمایه و دانش خود در این مسیر گام بردارند. دولت دکتر روحانی از ابتدا با حرکت بر مدار قانون و اخلاق همه توان خود را برای تغییر وضعیت اقتصادی به کار گرفته است و باید انصاف به خرج داد که برای غلبه بر حجم انبوه مشکلات اقتصادی نیازمند زمان بیشتری است.

سوم- چنان که پیش از این هم گفته ام، بر این باورم که حلقه مفقوده توسعه در ایران، عنصر «اخلاق» است و اگر سیاستگذاری در عرصه‌های گوناگون با هدف نیل به ایجاد جامعه اخلاقی صورت پذیرد، می‌توان به غبار زدایی از چهره خاکستری اقتصاد ایران و نمایان شدن تصویر عاری از فقر و آسیب آن امیدوار بود. اخلاق اکسیر نجاتبخش جامعه  برای تداوم حیات آن است. بنابر این بالابردن سطح انتظارات از دولت عملی غیراخلاقی است، چنانکه واقعی کردن انتظارات و مدیریت خواسته‌های مردم هم عملی اخلاقی محسوب می‌شود.

جامعه ما در حال حاضر با آسیب‌های اجتماعی قابل توجهی مواجه است که ذکر آن در این مختصر نمی‌گنجد و نیازمند یادداشت مستقل دیگری است. اما باید گفت که ریشه بسیاری از این آسیب‌ها در کمرنگ شدن مرزهای اخلاقی و در یک کلام افول اخلاق در همه عرصه‌ها اعم از اخلاق حرفه ای، اخلاق دینی، اخلاق عمومی، اخلاق سیاسی و... است. بر این اساس معتقدم داروی شفابخش اقتصاد بیمار کشور و مقاوم شدن اندام این پیکر در برابر ویروس‌های خطرناک، جز اخلاق و نیز حاکمیت قانون و عمل به مر آن نیست.

چهارم- خوشبختانه فضای پس از انتخابات هفتم اسفند، موجب افزایش اعتماد عمومی و امیدواری بیشتر جامعه گشته است. توازن قوای مقننه و مجریه که یکی واضع قانون و دیگری مجری آن است، می‌تواند به تعامل سازنده و ثمربخشی بینجامد که فواید آن نصیب همه خواهد شد. شکی نیست که تحقق شعار امسال نیازمند فضای تعاملی و گفت‌و‌گویی میان همه جناح‌های سیاسی، نحله‌ها و تفکرات اقتصادی و نیز همه دستگاه‌های حکومتی است. بویژه عملکرد جناحی که در انتخابات موفق به کسب رأی اکثریت جامعه نشده است، بسیار مهم است و میزان پایبندی این جریان به معیارها و موازین اخلاقی، نقش تعیین کننده‌ای در پیشبرد امور توسط دولت و مجلس دارد. همچنانکه تعهد دولت و مجلس منتخب ملت در قبال آرای شهروندان و حرکت بر مدار قانون و اخلاق حائز اهمیت است.

یکی از مشکلات مبتلابه کشور در سال‌های قبل اختلال ارتباطی میان گروه‌های سیاسی و نیز دستگاه‌های حکومتی بود و این مسأله در عرصه عمومی موجب تضعیف عنصر اخلاق و رویکرد اخلاقی شد. فراموش نکرده ایم که همین اختلال ارتباطی در دولت قبل، موجب درگیری لفظی رؤسای دو قوه در صحن علنی مجلس شد و نیز هزینه‌های سنگینی پس از وقایع انتخابات سال 88 هم بر نظام و هم بر جامعه تحمیل گردید. بنابر این ضرورت دارد تا همه جریان‌های سیاسی برای تحقق شعار امسال از هر نوع تفسیر ثانوی بپرهیزند و برای ایجاد بستری مبتنی بر اخلاق، ثبات و آرامش تلاش کنند. واضح است که در فضای پرتنش و تخریبی، بهبود وضعیت اقتصادی و میل به سرمایه گذاری امکان پذیر نخواهد بود.

سخن آخر- «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» نیازمند تلاش و برنامه ریزی گسترده‌ای‌است که دولت تدبیر و امید از همین روزهای آغازین سال 1395 نسبت به آن اهتمام ورزیده و امید می‌رود در ادامه، سایر دستگاه‌ها هم برنامه‌های خود را بر این اساس تدوین و اجرا کنند. از آن جا که مسأله اقتصاد نمود عینی در زندگی روزمره مردم دارد و زیرساخت‌های لازم هم برای توسعه همه جانبه کشور هنوز در  مراحل تکمیلی قرار دارد، از این رو جامه عمل پوشاندن به این مهم در گرو مشارکت گسترده همه گروه‌ها و نیز سایر حوزه‌ها اعم از سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، علمی و ... است که با ارائه الگوهای مناسب به توسعه همه جانبه، برونگرا و درون نگر و جامعه‌ای اخلاق مدار بینجامد. همه جریان هایی که در ساخت سیاسی و اجتماعی نقش آفرینی می‌کنند باید اخلاقی بیندیشند و اخلاقی عمل کنند. اقدام و عمل اخلاقی به مثابه ریل‌گذاری لازم برای حرکت قطار اقتصاد مقاومتی است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 4
  • میثم ۲۱:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۴
    0 0
    می خواستم به مدیر روزنامه دولتی ایران بگویم که یه نسبت به مسائل سیاسی نا آگاه است و یا آنقدر عینک خوش بینی به چمش زده که واقعیت را وارونه می بینه . چون در حای که خود غربیها بار ها گفته اند که هنوز راه درازی برای برداشتن تحریمها وجود دارد چگونه ایشان اظهار می دارند که تحریمها رفع شده است واگر به سخنان امروز اوباما گوش کرده باشد از نوشته خود پشیمان خواهد شد . چرا باید حقیقت را از مردم پنهان کنند در صورتیکه مردم بهتر از ایشان مسائل را پی گیری می کنند.
  • فرهاد قهرمانی ۲۰:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
    0 0
    درارتباط با نظر آقای شریعتمداری در سرمقاله کیهان .درباره صادرات uf6 و واردات کیک زرد که آنرا تبادل زر با مس دانسته .باید گفت کشورهای پیشرفته دنیا کالاهای ساخت صنایع پترو شیمی وسایر تولیدات صنعتی خود را با قیمت های گزاف صادر کرده و نفت خام وارد میکنند .بیچارها نمی دانند .که زر میدهند و مس میگیرند !!!! چون کیهان ندارند .

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس