گروه سیاسی مشرق - روزنامهها
و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و
اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید
همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت
ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور
با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*******
چکهای وعدهدار!
حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز کیهان نوشت:
1- میگویند یکی از نامزدها در متینگ انتخاباتی خود و در میان مردمی که برای شنیدن نظرات وی و آشنایی با برنامههای او جمع شده بودند، میگفت: ایها الناس! بدانید و آگاه باشید که اگر مرا انتخاب کنید همه توان و امکانات خود را برای مبارزه با امپریالیسم، کاپیتالیسم، سوسیالیسم، کمونیسم، لیبرالیسم، مدرنیسم و... به کار میگیرم. پیرمردی از وسط جمعیت گفت؛ از میان این همه ایسم که ردیف کردهای و نمیدانم چیست، لطفا برای رماتیسم بنده هم فکری بکنید که مدتی است بدجوری اذیتم میکند و امانم را بریده است!
در انتخابات جمعه گذشته اگرچه برخلاف ادعای پر سر و صدای مجموعه موسوم به کارگزاران و اصلاحات و اعتدال، تاکنون و در پایان مرحله اول، اصولگرایان در مقیاس سراسر کشور حائز اکثریت نامزدهای راه یافته به خانه ملت هستند ولی مجموعه سه ضلعی یاد شده نیز در مجلس دهم از اقلیت قابل توجهی برخوردار شدهاند که به گفته خود آنان، بیرون از انتظارشان بود. دراینباره طی چند روز گذشته، یادداشتها و گزارشهای مستندی داشتهایم و یادداشت پیش روی نگاهی گذرا و از زاویهای دیگر به همان ماجراست.
2- آرای بیش از 60 درصدی مردم قبل از آن که به این یا آن جناح و سلیقه سیاسی تعلق داشته باشد، رأی قاطع به جمهوری اسلامی ایران و نشانهای بیتردید از باور عمیق ملت به نظام برخاسته از انقلاب اسلامی و سلامت انتخابات است. چرا که تمامی شرکتکنندگان در انتخابات روز جمعه، نامزدهای مورد نظر خود را با این پیشفرض که قرار است در بستر اصول و ساختار قانونی نظام انجام وظیفه کنند، برگزیده و به خانه ملت فرستادهاند. بنابراین توهمپراکنی دشمنان بیرونی که اصرار دارند انتخابات روز جمعه را دوقطبی طرفداران و مخالفان نظام! قلمداد کنند، فقط یک آرزوی بارها برزمین مانده است.
3- رأی مردم به شماری از نمایندگان معرفی شده از سوی مجموعه سهضلعی موسوم به کارگزاران، اصلاحات و اعتدال برخلاف ادعای برخی از مدعیان اصلاحات، نه فقط از پیروزی این جریان در انتخابات یاد شده، حکایت نمیکند بلکه به وضوح حاکی از شکست قطعی رویکردی است که این جریان طی دو دهه گذشته دنبال کرده بود. با این توضیح که مدعیان اصلاحات - و نه همه اصلاحطلبان - بعد از تجربه چند شکست و بنبست پیدر پی، به نقطه کنونی که تسلیم شدن در برابر نظام و تن دادن به راهکارها و ساختار قانونی آن است، رسیدهاند.
این جریان در مجلس ششم که علاوه بر دولت اصلاحات، اکثریت قاطع مجلس شورای اسلامی را نیز در اختیار داشت - 220 نماینده از 297 نماینده- برای تغییر رفتار و ساختار نظام خیز برداشت و با تصویب چند لایحه مغایر با قانون اساسی که از سوی دولت وقت ارائه شده بود و تصویب چند طرح همسو با لوایح مورد اشاره، خواسته نامشروع و غیرقانونی خود را دنبال کرد و هنگامی که با دیوار پرصلابت قانون اساسی و حمایت تودههای میلیونی از آن روبرو شد، جمعی از نمایندگان و تعدادی از دولتمردان وقت در اقدامی هنجارشکنانه و با سمت و سوی جلب حمایتهای بیرونی دست به تحصن و سپس استعفاء یعنی «خروج از حاکمیت» زدند که با بیاعتنایی مردم و نظام روبرو شد. این جریان در فتنه 88 که تحت مدیریت آشکار و بیپرده مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس تدارک شده بود، خروج علیه حاکمیت را کلید زدند و تا آنجا پیش رفتند که نتانیاهو به صراحت اعلام کرد «اصلاحطلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند»! جریان یاد شده از نصب مدال وطنفروشی بر سینه خود نیز احساس شرم نکرد و نهایتا با حماسه بینظیر 9دی، بار دیگر به تاریکخانه رفت. جماعت مدعی اصلاحات در ادامه خیانتهای قبلی و در حالی که تعدادی از مسئولان دولتی اصلاحطلب و نمایندگان مدعی اصلاحات مجلس ششم به آمریکا و اروپا پناهنده شده بودند، دست به خیانت دیگری زد و شرکت در انتخابات مجلس نهم را تحریم کرد...
نامه به مقامات آمریکایی برای تشدید تحریمها علیه ایران، نامه به بشاراسد در اعتراض به ایستادگی دولت وی در برابر غرب و با تاکید بر حمایت از معارضان - تروریستهای تکفیری - و دهها خیانت ریز و درشت دیگر این جریان که تمامی آنها مستند و غیرقابل انکار است، بماند!
جماعت مدعی اصلاحات با حضور در انتخابات هفتم اسفند، بر این واقعیت بارها به اثبات رسیده اعتراف کردهاند که چارهای جز تن دادن به اصول و مبانی نظام و تسلیم در برابر ساختار و راهکارهای قانونی آن ندارند. آیا، این رویکرد، یک پیروزی بزرگ برای جمهوری اسلامی ایران و تودههای چنددهمیلیونی وفادار به اصول و مبانی نظام تلقی نمیشود؟
4- رأی بخشی از مردم به نامزدهای معرفی شده از سوی طیف مورد اشاره را تنها میتوان در حد و اندازه «چک وعدهدار» تلقی کرد زیرا مروری گذرا به این وعدهها، نشان میدهد که بیشترین آنها از نوع «وعدههای نسیه» است و به «چکهای وعدهدار»شبیه است و فقط هنگامی دارای ارزش خواهد بود که در زمان و تاریخ مندرج در چک، قابلیت نقد شدن داشته باشد و در غیر این صورت برگههای خالی از اعتبار خواهند بود. بخوانید!
5- دولت محترم طی نزدیک به 3 سالی که از عمر آن میگذرد در تحقق بسیاری از وعدههایی که به مردم داده است، ناکام بوده است و این ناکامی از سوی برخی طرفداران و حامیان پر و پا قرص دولت نیز با ارائه دلایل فراوان مورد تائید قرار گرفته و میگیرد.
قرار بود علاوه بر چرخ سانتریفیوژها، چرخ معیشت مردم نیز به چرخش درآید ولی امروزه نزدیک به 12 هزار سانتریفیوژ از چرخش افتادهاند و چرخ معیشت مردم نیز به عقب چرخیده است، وعده صادرات 100 میلیارد دلاری داده شده بود که این روزها رقم بالا و نگرانکننده واردات غیرضروری و قاچاق کالا بیداد میکند. قول مقابله با بیکاری و اشتغالزایی داده شده بود که امروزه به قول وزیرکار، هر 5 دقیقه یک ایرانی بیکار میشود. قرار بود کشاورزی رونقی چشمگیر پیدا کند ولی این روزها، شاهد ورشکستگی کشاورزان و واردات بیرویه و قاچاق محصولات کشاورزی هستیم. گفته شده بود سهم قابل توجهی از منابع حاصل از آزاد شدن حاملهای انرژی به بخش تولید اختصاص داده میشود که تاکنون به اذعان وزیر محترم صنعت حتی یک ریال هم به بخش تولید پرداخت نشده است. قرار بود با رکود مقابله شود و اکنون به اعتراف اقتصاددانان حامی دولت، و نامه 4 وزیر ذیربط کابینه، رکود نهادینه شده و در آستانه تبدیل به بحران است. آقای رئیسجمهور گفته بود ملاک تورم جیب مردم است و حالا به وضوح میتوان دید که گرانی بیداد میکند و ...
بنابراین به آسانی میتوان نتیجه گرفت که سابقه طیف مزبور نمیتواند عامل و علت رأی مردم به تعدادی از نامزدهای سه ضلعی مورد اشاره باشد.
6- دولت محترم و مجموعه اصلاحطلبان و کارگزاران در تبلیغات انتخاباتی، بیشترین و اصلیترین برگ برنده خود را روی «برجام» و «فرجام» آن متمرکز کرده بودند اما چگونه؟
در تبلیغات انتخاباتی طیف مورد اشاره از برجام با عنوان «فتحالفتوح»! بزرگترین دستاورد تاریخ انقلاب! معجزه قرن! برتر از فتح خرمشهر، تسلیم قدرتهای بزرگ در مقابل ایران! آغاز گشایش اقتصادی! و شکوفایی علمی! و... یاد میشد و با حمله به منتقدان و ناسزاگویی به آنان در جاده یکطرفه دستاوردهای خیالی برجام تخته گاز میرفتند! و مدعی بودند که آثار و برکات و دستاوردهای خیرهکننده برجام در آیندهای نزدیک برای همگان قابل درک و مشاهده است. ولی با توجه به ماهیت و ساختار برجام بیآن که قصد نادیده گرفتن تلاش طاقتفرسا و قابل تقدیر تیم محترم مذاکرهکننده در میان باشد، بدیهی بود که این تبلیغات فراتر از واقعیات و بزرگنماییهای بیمحتوا درباره دستاوردهای برجام دوام چندانی نخواهد داشت و عهدشکنی حریف در انجام تعهداتی که برعهده داشت به زودی از پرده بیرون خواهد افتاد. و امروزه میبینیم که چنین شده است و سؤال این است که چرا دستاندرکاران محترم، بعد از پایان انتخابات زبان به بیان واقعیات گشوده و از برخی نافرجامیهای برجام خبر میدهند. آقای صالحی میگوید «غرب در اجرای برخی تعهدات برجام تأخیر دارد»! و «رفع تحریم به موجب توافق» را از مصادیق این تأخیر برمیشمارد! و تاکید میکند که بانکهای اروپایی به تحریمهای خود پایان ندادهاند. سوئیفت همچنان بسته است. آقای ظریف میگوید «آمریکا باید تعدادی از تحریمها را روی کاغذ لغو میکرد که انجام دادهاند(!) اما این یک روند است و باید ببینیم آنچه در روی کاغذ لغو کردهاند در عمل هم تحریمها برداشته میشود»؟ و ...
7- دراینباره گفتنیهای دیگری نیز هست ولی آنچه با جرأت میتوان گفت این که رأی بخشی از مردم شریف کشورمان به نامزدهای معرفی شده از سوی سه ضلعی مورد اشاره شبیه چک وعدهدار است که نقد شدن آن در گرو تحقق وعدههایی است که در تبلیغات انتخاباتی به آنان داده شده است. آنهم وعدههایی که به مشکلات پیشروی آنان نظیر رکود، بیکاری، گرانی و... مربوط است و نه ادعاهای تعریف نشدهای نظیر توسعه سیاسی! و...
خیابانهای آرام
محمدرضا کردلو در سرمقاله روزنامه وطن امروز نوشت: در دستورات «جینشارپ»، در میان همه برنامههایی که وی برای یک انقلاب مخملی ارائه میدهد، یک ایده و پیشنهاد وجود دارد. آن ایده و پیشنهاد این است که مخالفان در صورت دسترسی به هواپیما یا سایر وسایط پروازی در آسمان با دود نمادهای مخالفت را طوری ترسیم کنند که در ایجاد هیجان برای بیشتر به خیابان کشاندن مردم، تاثیرگذار باشد. خوب که به رفتارهای سال 88 معترضان به نتایج انتخابات و مدعیان تقلب نگاه میکنم، میبینم از میان همه دستورالعملهای جینشارپ، فقط همین یک قلم را عملی نکردند! حالا در این فضا کسی میتواند انتظار داشته باشد «مغلوب رای مردم» به کاندیدای پیروز تبریک بگوید؟
***
در یکی از ستادهای آنطرف، کمی قبلتر از آغاز شنبه انتخابات، هنوز هیچ صندوقی برای شمارش باز نشده است که یکی از دوستان نزدیکم، پیامک میزند که: «bye...bye». منظورش این بود که «بردهاند انتخابات را». پاسخش را ندادم. پیش خودم میگفتم شبیه همه آن پیامکهای قبلی است، لابد خودش هم میداند که هنوز هیچ صندوقی برای شمارش باز نشده است! اما او نمیدانست. خدای من! واقعا او نمیدانست. این را از پیامک بعدیاش متوجه شدم. وقتی تعداد آرای هر کاندیدا را هم پیامک کرده بود و ادعا کرده بود کاندیدای آنها با چند میلیون رأی- که حالا دقیقش را به یاد نمیآورم - اول شده است. شوخی شوخی داشت جدی میشد. اما نه، شوخی نبود. کاندیدای آنها ساعت 10 شامگاه جمعه در حالی که در بسیاری از شعبهها هنوز انتخابات در حال برگزاری است، ادعا میکند: «برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد اینجانب هستم». مطمئن نیستم که آیا همه چیز از همینجا شروع شد یا قبلترش که نامه بدون سلام و والسلام به رهبری نوشتند یا قبلتر از آن که در عین حضور شورای نگهبان و این همه نهاد قانونی «کمیته صیانت از آرا» تشکیل دادند؟! یا نه، شاید همه چیز از همان سال 84 که نه اصلاحطلبان و نه هاشمیرفسنجانی رای نیاوردند و به صندوق آرا حمله کردند، شروع شد. یا قبلترش که هرجا شکست خوردند، معترض رای مردم شدند! اما شروع شد، غائله شروع شد. به آنها گفته شد این آتشی را که افروختید نخواهید توانست مدیریتش کنید.
به آنها گفته شد آخر تقلب با اختلاف 11میلیون رای چگونه ممکن است؟ به آنها گفته شد از در برادری وارد شوید، بنا را بر دوستی بگذارید. به آنها خطاب شد هرجا میبینید شعارهایی خلاف امام و انقلاب سر داده میشود، اعلام برائت کنید و قس علیهذا که به آنها گفته شد و کو گوش شنوا؟! نشنیدند و نشنید.
نشنید که در 26 تیر، خطاب به آشوبگران و آنها که شیشه اتوبوسها و بانکها را خرد میکردند و پایگاه بسیج و مسجد را به آتش میکشیدند، از منبر نماز جمعه گفت: من که از شما بهتر میگویم!
نشنیدند که بیانیه پشت بیانیه، سلامت یک انتخابات 40 میلیونی را زیر سوال بردند و یکییکی دستورات جینشارپ را اجرا کردند تا مگر ایده و ادعای دروغ تقلب 11میلیونی را پیش ببرند. پدرخوانده نیز که خود را برای بار چندم مغلوب رای مردم میدید، مقابل رای آنها ایستاد. در چنین فضایی کسی به طور طبیعی نمیتوانست انتظار داشته باشد کاندیدا که چه عرض کنم، کاندیداهای مغلوب به طرف پیروز تبریک بگویند؟! به خیر امید نبود، شر رساندند!
امکان وقوع و احتمالش هم ضعیف به نظر میرسید. کسانی که پیشتر در سال 84 و پس از شکست، صندوق رای و مردم را مورد حمله قرار داده بودند، بازهم شکست را نپذیرفتند. سال 84 هاشمیرفسنجانی پس از شکست در مرحله دوم انتخابات با ادعای تقلب گفته بود شکایتش را به دنیای دیگر میبرد و آن دیگری که با وعده 50 هزار تومان به هر ایرانی هم نتوانسته بود کاری از پیش ببرد، ادعا کرده بود «خوابیدم و بیدار شدم، دیدم رأیم فروریخته است، پس تقلب شده است!»
سال 88 و در حالی که همسر عالیجناب میگوید: «اگر فلانی رای نیاورد مردم بریزند تو خیابونا»، به این حرفهای شاعرانه شبیه «خوابیدم و بیدار شدم»، ادعاهای تازهتری اضافه میشود: «فلانی داماد لرستان بوده و فرزند آذربایجان! چطور به او رای ندادهاند و به دیگری رای دادهاند؟» و از اینجور حرفها. البته که بعدتر همگی در محافل تصدیق میکنند که تقلبی در کار نبوده است و دروغ گفتهاند. دروغ گفتهاند و خیابانها را ناآرام کردهاند! دروغ گفتهاند و باقی معاصی تا بیحرمتی به ساحت اباعبدالله(ع) را نیز به واسطه همین دروغ مرتکب شدهاند!
حالا وقتی نزدیک به 3 سال از رئیسجمهور شدن 7/50 درصدی حسن روحانی میگذرد و نظام مظلوم ثابت میکند در 7/0 درصد رای هم امانت نگه میدارد چه رسد به 11 میلیون رای، حالا که بعد از 22 خرداد 88، پنجمین انتخابات هم به سلامت برگزار شده است، در حالی که خون از بینی کسی نریخته، باید ستود رفتار بازندگان را در حالی که میتوانند به همان منطق داماد لرستان و فرزند آذربایجان، با همان منطق «خوابیدم و بیدار شدم» بارها و بارها خود را پیروز اعلام کنند، شرافت به خرج میدهند، شکست را میپذیرند، از مردم تشکر میکنند، به کاندیداهای پیروز تبریک میگویند، در «خیابانهای آرام» راه میروند و تسلیم قانون میشوند. حالا وقتی که نزدیک به 7سال از آن انتخابات میگذرد، وقتی دوستم را که 7 سال پیش در ستاد آنطرف برایم «bye...bye» فرستاده بود، در خیابان میبینم، از اینکه خیابانها آرامند، ذوق میکند. خودش میگوید:« کاندیدای ما «نجابت» نداشت، آبروی ما را هم برد!»
سفر داوود اوغلو و نیازهای ترکیه به ایران
علیرضا رضاخواه در سرمقاله روزنامه خراسان نوشت:
سفر احمد داووداوغلو، نخست وزیر ترکیه، به ایران در روز جمعه و دیدارهای روز گذشته وی با مقامات عالیرتبه کشورمان در شرایطی اتفاق میافتد که علیرغم روابط بسیار نزدیک تجاری، تفاوت دیدگاه و همچنین منافع در بحران سوریه دو کشور را در دو جبهه مختلف در منطقه خاورمیانه رو در روی یکدیگر قرار داده است. با این که از دیرباز و بر اساس عرف دیپلماسی، پیشزمینههای دیدار سران بلندپایه میان دو کشور به صورت دورهای وجود داشته، لیکن این سفر، در آستانه از سرگیری مذاکرات صلح سوریه در ژنو، اهمیتی نمادین یافته است و باعث شده با وجود همراهی هیئت بلند پایه ای از مقامات اقتصادی ترکیه با داوود اوغلو، موضوعات سیاسی و امنیتی بر سفر دو روزه نخست وزیر ترکیه به ایران سایه بیفکند. اما رئیس حزب عدالت و توسعه و امین اردوغان در تهران به دنبال چیست؟ این سوالی است که در یادداشت پیش رو تلاش می کنیم به آن پاسخ دهیم.
بهره گیری از فضای پسابرجام
جمهوری اسلامی ایران پس از اجرایی شدن «برجام» (برنامه جامع اقدام مشترک) به کانون توجه دیپلماسی منطقه ای و بین المللی تبدیل شده است. در شرایط کنونی همگان به این مساله پی برده اند که هرگونه تلاش برای بازگرداندن ثبات به خاورمیانه نیازمند مشارکت ایران است. از منظر اقتصادی ایرانِ پسابرجام جدا از اینکه بازار مناسبی برای سرمایه گذاری خارجی است، منبع مطمئنی نیز برای تامین نفت و گاز دیگر کشورهای جهان به شمار می رود. لذا نخستین نکته ای که در سفر نخست وزیر ترکیه به ایران مهم جلوه می کند، موضوع تبادلات اقتصادی است . واقعیتی که ترکیب هیئت همراه داوود اوغلو بر آن صحه می گذارد. همراهی وزیران اقتصاد، گمرک و تجارت، ارتباطات و توسعه، حمل و نقل و انرژی ترکیه با نخست وزیر این کشور در این چارچوب قابل تحلیل است. فهم این مساله زمانی اهمیت می یابد که در چشم انداز میان مدت روابط اقتصادی ایران و ترکیه قرار است حجم مبادله های 2 کشور به بیش از 30 میلیارد دلار افزایش یابد. لغو تحریم های بین المللی علیه ایران پس از برجام فرصت مناسبی برای دستیابی به این حجم از روابط تجاری دوجانبه است، به ویژه پس از بحران در روابط ترکیه با روسیه، آنکارا بیش از پیش نیازمند نفت و گاز ایران است. با این حال لغو تحریم ها علیه ایران در ماه ژانویه می تواند دستاوردهای متفاوتی برای ترکیه داشته باشد ، از یک سو باب دسترسی به یک بازار سریعا رو به رشد و رونق را باز کند و در عین حال تهران را روزی به رقیب آنکارا به عنوان یک مقصد سرمایه گذاری و صادرات تبدیل کند. بازده اقتصادی ترکیه در سال 2014 حدود 800 میلیارد دلار و تقریبا دو برابر ایران بود که از جمعیت مشابهی با ایران برخوردار است.
در عین حال این کشور در فضای تنش با روسیه و اوج گیری بحران سوریه حجم وسیعی از منابع مالی خود از گردشگران را از دست داده است و حتی گزارش ها از کسری بودجه 40 میلیاردی آنکارا حکایت دارد. ولی انگیزه های دولت ، نیروی کار به خوبی تحصیل کرده و ذخایر عظیم نفت و عدم نیاز به واردات انرژی ، می تواند به تهران در کمتر کردن این شکاف طی سالهای آینده کمک کند. این واقعیتی است که مسئولان آنکارا به خوبی به آن واقف هستند. از همین رو است که داوود اوغلو تصریح دارد: "ممکن است در برخی از موضوعات اختلاف نظر داشته باشیم، اما قادر به تغییر تاریخ و جغرافیای خود نیستیم. ... ایران، پل ارتباطی ترکیه به آسیا و ترکیه، پل ارتباطی ایران به اروپا است. علاوه بر اینکه ایران یکی از بزرگترین کشورهای تولیدکننده انرژی در جهان است، ترکیه نیز به عنوان یک کشور بزرگ مصرف کننده، در مهمترین مسیر ترانزیت انرژی قرار دارد. از سوی دیگر ترکیه در بخش گردشگری در رده ششم جهان قرار دارد و ایران نیز یک گنج کشف نشده در این زمینه است و من بر این باورم که اگر تجربیات ترکیه در زمینه گردشگری و زیبایی های ایران با هم جمع شوند این دو کشور از مراکز مهم برای جذب توریست خواهند بود".
حل منطقه ای بحران سوریه
اما اقتصاد و تعامل با یک رقیب اقتصادی قوی در آینده همه هدف سفر داوود اوغلو به تهران نیست، در کنار مسائل ژئواکونومیک، تحولات ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک منطقه هم مد نظر دولتمردان آنکارا می باشد. دولت ترکیه تلاش دارد با درک واقعبینانه از محیط داخلی، پیرامونی و فراپیرامونی، استراتژی سیاست داخلی و خارجی خود را در دوره دوسال مانده به پایان نخستوزیری داوود اوغلو اصلاح کرده و از تنشهای داخلی و خارجی بکاهد . در سطح منطقه ای در حال حاضر با توجه به آتش بس آمریکا و روسیه در سوریه، ترکیه احساس می کند این کشور را دور زدهاند و تصمیم اصلی را آمریکا و روسیه برای سوریه اتخاذ کردهاند و بدون مشورت با ترکیه این کار را انجام داده اند.
این مساله نشان می دهد ترکیه به حاشیه رانده شده است و از این سو به ایران آمده تا فصل جدیدی از روابط با ایران را داشته باشد. تاکید داوود اوغلو در دیدار روز گذشته اش با معاون اول رئیس جمهور کشورمان بر حل منطقه ای بحران سوریه را در همین راستا می توان تفسیر کرد. واقعیت این است که آتش بس شکننده در سوریه امید کمرنگی رابرای حل دیپلماتیک بحران در سوریه به وجود آورده است. در صورت موفقیت آتش بس و دستیابی به توافقی سیاسی، کشورهایی که تاکنون از گروه های تروریستی پشتیبانی می کردند بازندگان اصلی بحران سوریه خواهند بود.
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران به دلیل نقش سازنده در حفظ نظام سیاسی سوریه و مبارزه با گروه های تروریستی، اکنون به یکی از طرف های اصلی حل و فصل بحران سوریه تبدیل شده است. ترکیه نیز به این امر واقف است و به نظر می رسد بخش مهمی از انگیزه های این سفر به نقش سازنده تهران در حل و فصل مسالمت آمیز بحران سوریه و تامین منافع ترکیه در این بحران باز می گردد.
جلوگیری از ایجاد یک کردستان جدید
نکته دیگری که در سفر داوود اوغلو به تهران باید مورد توجه قرار گیرد، مساله پ ک ک و کردها است که این روزها آنکارا را در آستانه یک جنگ داخلی قرار داده است. بارزانی رییس اقلیم خودمختار کردستان عراق در موضع گیری اخیر خود با فاصله گرفتن از سیاست های ترکیه و حمایت از طرح مسکو از فدرالی شدن نظام سیاسی در سوریه حمایت کرده است.
تحلیلگران معتقدند با توجه به موقعیت گروه های قومی-مذهبی در سوریه، تنها گروهی که از توان و انگیزه ایجاد یک منطقه فدرال (به احتمال زیاد شبیه به آن چه در اقلیم کردستان عراق وجود دارد) در سوریه برخوردار است، کردهای این کشور هستند. این مساله در شرایطی مطرح می شود که ترکیه با برخی گروه های کردی این کشور به شدت درگیر است و مناطق کردنشین ترکیه در وضعیتی پرچالش قرار دارند. تشکیل یک منطقه فدرال در کردستان سوریه با منافع اعلانی ترکیه در تضاد است و آنکارا تشکیل منطقه خودمختار در کردستان سوریه را خط قرمز خود اعلام کرده است.
از طرفی، مسکو با هرگونه مداخله نظامی ترکیه در سوریه مخالف است و هشدار داده که چنین دخالتی می تواند به درگیری نظامی میان 2 کشور بینجامد. این وضعیت فضا را برای پیشروی های بیشتر کردهای سوریه به سمت مرزهای ترکیه و نزدیک شدن به تشکیل یک اقلیم یکپارچه کردی در سوریه فراهم کرده است. در برابر، دست ترکیه برای هرگونه مداخله مستقیم نظامی در سوریه بسته به نظر می آید.به نظر می رسد برای حل این معضل راهبردی، ترکیه حسابی ویژه روی نقش جمهوری اسلامی ایران در جلوگیری از تشکیل هرگونه اقلیم کردی در سوریه باز کرده است و در تلاش است از ظرفیت های سیاسی جمهوری اسلامی ایران در این راستا بهره جوید.
افق برجام، روشن تر شد
پيرمحمد ملازهي در سر مقاله روزنامه آرمان امروز نوشت:
بدون شک به نتیجه رسیدن مذاکرات هستهای و برجام تاثيرات خود را در نتايج دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی داشته است. چراکه ذهنيت عمومي به اين سمت رفت که اگر ترکيب مجلس به گونهاي باشد که با دولت هماهنگتر عمل کند موجب ميشود انتظاراتي که مردم از برجام و در ارتباط با مسائل اقتصادي، تحريمها، رکود و تورم دارند، برآورده شود. برجام در نتايج انتخابات تهران و شهرهاي بزرگ بيشتر از مناطق ديگر تاثير گذاشت. بين دو ليستي که در انتخابات مطرح شد مردم به خصوص تهرانیها به ليستي راي دادند که انتظار ميرود با دولت هماهنگتر عمل کند. مردم تصور ميکردند اگر ائتلاف اصولگرايان برنده انتخابات شود، ممکن است مشکلاتی در اجراي برجام و حل چالشها با غرب به وجود آید. مردم بر اين گمان بودند که اگر مجلس دهم مجلسي باشد که هماهنگ تر با دولت عمل کند، مشکلات اقتصادي زودتر حل وفصل پيدا ميکند لذا به ليستي که ترکيبي از افراد اصلاحطلب و ميانهرو از جناحهاي مختلف بود، راي دادند. از اين زاويه به نظر ميرسد حداقل در تهران و شهرهاي بزرگ برجام تاثيرات خود را بر جاي گذاشته است. با این حساب مسير و روند اجراي برجام در مجلس دهم بازتر خواهد شد.
با توجه به ديدگاهي که در غرب نسبت به برجام وجود دارد، غربيها نتايج انتخابات را به دقت مورد توجه قرار دادهاند و اظهارات دکتر ظريف وزیر خارجه کشورمان نشان ميدهد که اين اميدواري در دولت به وجود آمده که شرايط براي پيگيري برجام مساعدتر ميشود و غربيها بهانهاي نخواهند داشت که در داخل ايران کساني که با برجام مخالفند، دست بالا را در دولت و مجلس دارند و نميتوانند از زير تعهداتي که در برجام براي آنها وجود دارد، شانه خالي کنند. با توجه به فضاي کلي که در ارتباط با مناسبات ايران با غرب بهخصوص آمريکا ايجاد شده و روي کار آمدن مجلس جديد اين انتظار وجود دارد که دولت روحاني با جديت بيشتري براي آزادسازي داراييهاي مسدود شده ايران اقدام کند و شرايط را به گونهاي پيش ببرد که منافع ايران با اجراي برجام تامين شود. در مجموع افق روشنتري نسبت به گذشته براي عملياتي کردن برجام و کاهش مشکلات در مناسبات ايران و غرب ايجاد شده است.البته نبايد همه چيز را در ارتباط با اين ببينيم که اگر برجام عملياتي شود، تمام مشکلات اقتصادي ايران حل ميشود. بخشي از مشکلات اقتصادي در ارتباط با تحريمهاست اما بخش ديگر در ارتباط با ساختارهاي ضعيف دروني اقتصاد ايران است.
اگر بخواهيم بر اساس برنامه اقتصاد مقاومتي حرکت کنيم، بايد امکانات داخلي را فعال کنيم و در جهتي پيش ببريم که اقتصاد ايران امکان رشد پيدا کند. تنها با لغو تحريمها اين امر ميسر نيست بلکه بايد در سیستم اقتصادی اصلاحاتی صورت بگيرد. الان جامعه ايران يک جامعه مصرفي است که با توجه به اينکه جمعيت افزايش پيدا ميکند نمي تواند مشکلات را در بخش اقتصادي حل کند. ايران بايد اصلاحاتي را در درون ساختار اقتصادی خود انجام دهد. در اقتصاد دولتي که امکان تخلف وجود داشته باشد، امکان رشد وجود ندارد و همه امکانات هدر ميرود.
در اقتصادي که توليد مبناي اصلي قرار نگيرد و برنامهريزيها در جهت توليد نباشد، اقتصاد نميتواند مقاومتي تلقي شود. بخش دولتي بخش فربه و ناکارآمدی است در حالي که اگر يک سازوکار اقتصادي در نظر گرفته شود که بخش خصوصي و تعاوني تقويت شود و دخالت دولت در بخش اقتصادي کاهش يابد، انگيزه کافي براي سرمايهگذاران ايجاد ميشود که به رشد و توليد کمک کنند. کشور به سرمايهگذاري داخلي و خارجي در بخشهاي گاز، نفت، تکنولوژي پيشرفته نياز دارد و اميد ميرود با عملياتي کردن برجام بخشي از مشکلات اقتصادي حل شود اما اين کافي نيست. بخش مهمتر مربوط به درون اقتصاد ايران است که مشکلات جدي دارد.
اين مشکلات بايد برطرف شوند تا به رشد اقتصادي کمک کنند و توليد افزايش يابد. محور اقتصادي بايد به سمت توليد برود و سياستهاي دولتي در بخش خصوصي تقويت شود نه اينکه دولت بدون اينکه بازدهي خوبی داشته باشد، اقتصاد را در اختيار خود بگيرد. مشکلات داخلي اقتصاد به تدريج با برنامهريزي درست و اراده سياسي در دولت قابل حل شدن است. اقتصاد ايران از بدنه خيلي خوبي برخوردار است و هيچ يک از کشورهاي منطقه به اندازه ايران افراد متخصص و تحصيلکرده ندارند. تنها نگاه به بيرون راه حل مناسبي براي حل تمام مشکلات اقتصادي کشور نخواهد بود.
بیگانه با انتخاب مردم
روزنامه ابتکار در سر مقاله خود نوشت:
ایراد بزرگ مخالفان نتیجه انتخابات هفتم اسفند همانی است که علایم آن به ویژه در سالهای اخیر نمود داشته است؛ پرهیز از تعقل و تحلیل واقعی جامعه امروز ایران. آنان به جای پرداختن به چرایی رویگردانی مردم از افراطیگری آمیخته با آرمانخواهیهای بیشکل، به رمز گشایی جعلی از عواملی میپردازند که همچنان بیگانه با واقعیتهای جاری است.
هفتهای که گذشت،رسانههای وابسته به رویکردهای افراطی انواع اتهامها علیه اکثریت مردم و خاصه شهروندان تهرانی را دلایل نتیجه انتخابات اخیر برشمردهاند؛ از جمله اینکه تهرانیها به دلیل ارتکاب بیشترین بزههای اجتماعی و اعتقادی، غربزدگی، اشراف طبقات مرفه و سرمایهدار شمال شهر نشین، بیگانگی با فرهنگ انقلاب و ضدیت با بنیانهای نظام و... آراء خود را به نفع کسانی به صندوقهای رای ریختند که به زعم آنان با جریانهای انقلابی فاصله دارند. اینگونه رمز گشایی از چرایی انتخاب مردم نه تنها به ترمیم جایگاه افراطیون هیچ کمکی نمیکند بلکه میان آنان با مردم هرچه بیشتر فاصله میاندازد. در اینحال شیوه تحلیل انتخاباتی جریان یاد شده بیش از آنکه بخواهد در خدمت تاباندن نور به تاریکی فهم آنان از آنچه رخ داده باشد، نوعی توجیهگری عافیت طلبانه برای کسانی است که تصورات افراطیون را پیش از برگزاری انتخابات باور کرده بودند.
رفتار افراطیون ناشی از دو عامل اصلی است: نخست، عدم شجاعت تحلیل واقعی از دلایل آنچه رخ داد. دوم؛ فقر معرفتی در تحلیل اوضاعی که با تغییر مستمر همراه است. عوامل بالا به طرزی همپوشاننده به رفتارهایی انجامیده که هر روز شاهد انتشار اتهـامهای تازه و دریدگیهای لفظی علیه مردم رای دهنده در این سو و آنسوی کشور هستیم.
نتیجه انتخابات هفتم اسفند فارغ از آنکه واگذاری میدان به این یا آن جریان رقیب باشد، حاوی این پیام روشن است که مطالبات بدنه اجتماعی -بیتوجه به رقابتها در هرم قدرت- خواستار عادی سازی اوضاع به نفع مردمی است که زندگی آرام، با ثبات و با هدف معلوم را خواستارند. اگر افراطیون به جای اتهامزنیهای خود به تحلیل چرایی رویگردانی مردم _ به ویژه طبقه متوسط و کارگر _ از رویکردهای تجربه شده بپردازند، آنگاه خواهند توانست آنچه رخ داده را بهتر درک کرده و اوضاع را به شکل واقعی و قابل فهم تبیین کنند. در اینصورت است که میتوانند به جای ترسیم خیالی چشمانداز وحشت از آینده، به درستی و در خدمت به منافع کشور و نظام خطرات پیشرو را شناسایی کرده و برای دفع آن نظریه سازی کنند. اما مشکل اینجاست که افراطیون به دلیل فقر معرفتی قادر نیستند تصویر روشنی از اهداف خود ارائه دهند. تریبونهای آنان عموما در اختیار کسانی است که به جای ایجاد جاذبه، هر لحظه دافعه تولید میکند. از همین رو معمولاً سخنانشان بر هیچ دستاویز عینی و ذهنی متکی نیست؛ همچنان احساسات بر عقلانیت چیره است؛ هنوز صحنه رقابتها را بر اساس منازعه بدون باخت یا باخت میسنجند؛ فاقد تشخیص اوضاع از حیث زمان و تغییرات هستند؛ واقعیت گریزی مشخصه آنان است و سرانجام مشغول منازعهای بدون هدف معلوم هستند.
اگر قرار است مخالفان نتیجه انتخابات هفتم اسفند واکنشی منطقی و معقول داشته باشند و این امر بتواند دستمایه آنان برای بقا در آینده سیاسی کشور باشد، لازم است هم شجاعت تحلیل واقعیت جاری را داشته باشند و هم عافیتطلبی توجیهگرانه را در دلیل تراشی برای شکست خود در انتخابات کنار بگذارند. فحاشی به شعور مردم آب در هاون کوبیدن است.
ماهيت و جوهر مردمسالاري ديني
محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله امروز رسالت نوشت:
دموكراسي در دنياي جديد يعني حكومت مبتني بر نمايندگي. مفاهيمي چون "مردم"، "منافع و مصالح عمومي"، "مشاركت همگاني"، "برابري" و "آزادي" كليدواژههايي هستند كه مبين اين نوع حكومت است. از نظرگاه فلسفه سياسي و اجتماعي براي هر يك از اين مفاهيم تعاريف متفاوتي وجود دارد و بر همين مبنا گونههايي از مردمسالاري را ميتوانيم درنظامهاي سياسي مدعي دموكراسي روايت كنيم. جامعهشناساني مانند پارتو، موسكا و ميخلس عقيده دارند پشت سيماي ظاهري دموكراتيك جوامع گروه اندكي از نخبگان كه يك اوليگارشي فكري را تشكيل ميدهند وجود دارد كه اعضاي آن براي ايفاي نقشهاي اصلي حكومت نوبت گرفتهاند. آنها معتقدند بديهي است كه در هر سازماني رهبران، اعمالي انجام ميدهند و رهروان هم با آنها دمسازي ميكنند، به همين دليل دموكراسي صورتي از يك سازمان سياسي است كه بايد الگويي براي رهبري آن وجود داشته باشد.
اين الگو چيست؟ ربط آن با ماهيت وجوهر مردمسالاري كدام است؟ ابزارها و شروط توفيق آن چگونه مهيا ميشود؟
به هر ترتيب در تعريف مردمسالاري اين مسئله اجتنابناپذير است كه نوعي حكومت "جمعي" است كه در درون آن اعضاي اجتماع
به طور مستقيم و غيرمستقيم در گرفتن تصميمهايي كه به همه آنها مربوط مي شود مشاركت ميكنند. سئوال كليدي آن است كه پشت اين تصميمها چه كساني قرار دارند و چه ارادهاي وجود دارد ومنافع چه كساني را تامين ميكنند؟
مفهوم مردم در اين تعريف از دموكراسي چيست؟ آيا مردم آنهايي هستند كه پاي صندوق راي آمدهاند؟ يا آنهايي كه انتخاب شدند يا آنهايي كه به هردليل نخواستند يا نتوانستند به پاي صندوق هاي راي بيايند؟ اگر تصميمي بخواهد همه منافع اين سه دسته را تامين كند چه مختصاتي دارد؟ بدون شك در دموكراسيهاي متعارف كنوني به اين سئوالها نميتوان پاسخ منطقي داد. چون نوع تصميمات عمدتا به منافع منتخبين و كساني كه به هر قيمت توانستهاند راي اكثريت را به خود جلب كنند، مربوط ميشود. در مردمسالاري ديني به اين سئوال پاسخ دقيق ميتوان داد؛ مبناي تصميمگيري و تصميم سازي در مردمسالاري ديني حكم خداست، نه حكم انسان و اراده او. فقط خداست كه منافع و مصالح مردم را ميداند واگر تصميمات، براساس احكام الهي باشد به مرز واقعي تامين حقوق ملت نزديك ميشويم و نمايندگان ميتوانند ادعا كنند كه وكالت كل ملت را به عهده دارند.
درگيريهاي سياسي و مداخلات خارجي طي سه دهه گذشته به نخبگان جامعه ما اجازه نداد كه آنها به ابعاد ژرفا و برد مردمسالاري ديني فكر كنند.
به احزاب و گروههاي اسلامي هم اجازه نداد در تعميق اندازههاي مشاركت تلاش كنند. گاهي رقابتها در انتخابات در يك فضاي تيره و تار و به دور از ادب و آداب دموكراسي صورت ميگرفت و فرصتي براي نظريه پردازي و تئوري پردازي در باب مردمسالاري ديني و بازتوليد انديشه سياسي اسلام نداد.
انتخابات خبرگان فرصتي بود كه خبرگان و نخبگان فكري، علما و مراكز پژوهشي در اين باب داد سخن دهند و روشنگريهايي صورت بگيرد.
آنچه امروز به عنوان دموكراسي ليبرال در مرئي و منظر جهانيان است، محصول 250 سال تجربه است. در اين دو و نيم قرن فيلسوفان سياسي غرب هرچه در چنته داشتهاند عرضه كردهاند. اكنون در غرب كفگير انديشه سياسي به ته ديگ نظريهپردازيهاي آنها خورده است. اگر نخورده بود توجهات جهاني به مردمسالاري ديني جلب نميشد. جان مايه اصلي تفكر غرب در باب حكومت سكولاريسم و نفي دين و عدم دخالت وحي در حوزه عمومي است.
اين در حالي است كه مردم جهان با شتاب به سوي دين و دينداري ميروند. دين و معرفت ديني جايگاه خود را نه تنها در جوامع انساني، بلكه در آكادميهاي علوم انساني باز كرده است واين باب را نميتوان بست.
* * *
انقلاب اسلامي با گذشت بيش از سه دهه در تمرين مردمسالاري ديني راه درازي طي كرده است. ادب و آداب چنين دموكراسي با نظامهاي متعارف كنوني فرق دارد. متاسفانه يك جريان سياسي كه از آبشخور فرهنگ غرب تغذيه ميشود، با ذهنهاي آلوده به ليبراليسم و سكولاريسم در متن يا در كنار و حاشيه رقابتها يا از بيرون مرزها ويروس بدآموزيها و سيئات انديشههاي غلط غربي را در فضاي سياسي تزريق ميكنند. انقلاب در اوايل گرفتار اين جماعت نگونبخت بود كه در رفتار سياسي منافقين و بنيصدر و نهضت آزادي ظاهر شد. همين رفتار منافقانه در 18 تير 78 و آشوبهاي فتنه 88 پديد آمد. اين پديده علائم ظهور ديكتاتوري در متن مردمسالاري ديني است. برنتابيدن قوانين و مقررات انتخابات، تمرد از راي نهادهاي فيصلهبخش و بالاخره شورش عليه راي ملت و عدم احترام به راي اكثريت خروج از ادب و آداب مردمسالاري ديني است. اكنون مردم، گروهها و احزاب سياسي در جامعه ما از اين مرحله عبور كردهاند. نهادهاي فيصلهبخش سر جاي خودشان هستند. رفتار افراد و گروهها نسبت به تصميمات نهادهاي مسئول و پذيرش راي داوري آنها و راي ملت امري جاافتاده است. ديگر كسي به خود اجازه نميدهد براي رد صلاحيتها يا اعلام نتايج انتخابات فتنهانگيزي كند.
رمز و راز ثبات سياسي در كشور، استقرار نهادهاي جمهوري اسلامي همين است كه آنها مستظهر به پشتيباني ملت هستند.
اكنون يك دولت مقتدر و مستقر داريم و به زودي مجلس دهم هم شكل ميگيرد. انتخابات پس از انقلاب حتي يك روز به تاخير نيفتاد، حتي جنگ داخلي و جنگ خارجي باعث نشد اندكي غفلت و تاخير در ساخت جمهوريت نظام صورت بگيرد. اين نكته فوقالعاده مهم است. مشاركت 62 درصدي مردم در انتخابات اخير ركورد ديگري از استحكام و پايداري مردمسالاري ديني در جامعه ماست. قدر اين نعمت الهي را بدانيم و براي وحدت ملي و انسجام اسلامي تلاش كنيم.
سخنی با دولتمردان ترکیه
در سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی میخوانید:
همزمان با سفر نخستوزیر ترکیه به تهران، ارتش ترکیه در شرایطی که میان دولت سوریه و گروههای معارض سوری آتش بس برقرار است، خاک سوریه را گلولهباران کرد. این اقدام ارتش ترکیه با سخنانی که داود اوغلو در تهران گفت در تضاد است. آقای احمد داود اوغلو نخستوزیر ترکیه در جریان دیدارهایش با مقامات جمهوری اسلامی ایران ضمن تشریح دیدگاههای کشورش درخصوص مسائل مورد علاقه دو کشور و از جمله اوضاع منطقه، اظهارنظرهای دلنشینی ارائه کرد و مواضعی اتخاذ نمود که در بسیاری از موارد، همسان سخنان آقای «رجب طیب اردوغان» رئیسجمهور ترکیه است که در پیشداوری نسبت به آثار و تبعات سفر داود اوغلو به تهران آرزو کرده است. آقای نخستوزیر با نتایج خوبی از این سفر باز گردد.
با مشاهده چنین دیدگاه هائی، انتظار این بود که اوضاع منطقه بویژه در سوریه به سمت و سوی صلح، آشتی، ثبات و امنیت به پیش برود ولی درست همزمان با سخنان داود اوغلو، توپخانه ارتش ترکیه یازده بار شمال سوریه را گلوله باران و این سئوال را ایجاد کرد که کدامیک از این دو رویکرد مغایر و متضاد را باید به حساب موضع رسمی ترکیه گذاشت و چگونه ممکن است هر دو موضع با یکدیگر به عنوان دیدگاه رسمی یک کشور قابل درک و پذیرش باشند؟
اگر بخواهیم با حسن نیت از دیدگاههای رسمی رئیسجمهور و نخستوزیر ترکیه استقبال کنیم، نقض آتش بس در سوریه صرفاً با قبول «حاکمیت دوگانه» در ترکیه قابل پذیرش خواهد بود. این بدان معنی است که دولتمردان و حاکمیت سیاسی برای خود تصمیمات و الزاماتی دارند ولی افراد دیگری هم هستند که خودسرانه، ساز خود را میزنند و با بمباران وگلوله باران خاک سوریه و با دامن زدن به نظامی گری افراطی برای ناامن کردن خاک همسایگان ترکیه در تلاشند از آبهای گل آلود ماهی بگیرند و بر طبل جنگ و ناامنی در پشت مرزهای ترکیه بکوبند و به بحران سوریه دامن بزنند. این روزها دقیقاً به طور همزمان با این تحولات مبارک سیاسی، شاهد تحولات پرشتابی در پایگاه هوائی «اینجرلیک» هستیم که نظامیان چند کشور عربی به سرکردگی عربستان سعودی سعی دارند از طریق مرزهای ترکیه به بحران سوریه دامن بزنند و جنایاتی را مرتکب شوند که اگر آغاز شود، پایان آن معلوم نیست چگونه، در چه زمانی و با چه پیامدهای ناگواری همراه باشد.
جای تعجب است که رهبران حزب عدالت و توسعه با شعار استراتژیک «کاهش تنش با همسایگان» وارد صحنه انتخابات شدند و گوی سبقت را از رقبا ربودند ولی در میدان عمل با پیروی از سیاستهای جنایتکارانه عربستان وارد کارزاری شدهاند که هیچ نفعی برای ترکیه در آن متصور نیست ولی زیان آن در درجه نخست متوجه ترکیه خواهد شد. باید پرسید تاکنون از طریق همراهی و همدستی با عربستان بویژه در دوره حاکمیت پرخسارت ملک سلمان چه نفعی عاید ترکیه گردیده که برای ادامه این همکاری بدفرجام وسوسه میشود؟
با شنیدن مواضع جدید آقای اردوغان و آقای داود اوغلو تصور میشد گویا آنکارا در مواضع خود تجدیدنظر عاقلانهای کرده و در مسیر صلح و ثبات گام بر میدارد و حاضر است برای باز گرداندن آرامش و امنیت به منطقه با همسایگانش به تشریک مساعی بپردازد. در غیر این صورت سفر آقای داود اوغلو به تهران چه دستاوردی میتواند داشته باشد؟ این اقدام با در نظر گرفتن اقدامات ارتش ترکیه برای نقض آتش بسی که میتواند آغازگر تصیمات اساسی برای پایان دادن به رنج و مشقت ملت سوریه باشد، چقدر ممکن است گره گشا و کارآمد جلوه کند و رهبران ترکیه از آن چه انتظاراتی دارند؟
واقعیت اینست که عربستان در سالهای اخیر بویژه در دوره پرفلاکت ملک سلمان وارد بازی خطرناکی شده که سعی دارد توانمندیهای خود را برای شرارت و آتش افروزی در هر جای ممکن بویژه در کشورهای عربی و اسلامی به کار گیرد و همه جا را به آتش بکشد تا بلکه با تامین اهداف بیگانگان، بتواند بر مسند قدرت باقی بماند. جای تعجب است رژیم عربستان که هرگز به انتخابات و آراء مردمی اعتقادی نداشته و ندارد و حتی مردم سرزمین خود را هم به خاک و خون کشیده و سرکوب میکند، چه وجه تشابهی با ترکیه دارد که متکی به آراء مردم است و سعی دارد نماد یک دمکراسی پویا در منطقه معرفی شود؟ عربستان با ویرانی یمن، عراق، سوریه و حتی لبنان سعی دارد از هرگونه فرایند سیاسی در فضای پیرامونی که مطلوب دربار مفلوک ریاض نیست، انتقام بگیرد ولی همدستی ترکیه با سیاستهای ریاض چه دستاوردی ممکن است برای ترکیه به همراه داشته باشد؟
نکته قابل تامل اینست که آقای اردوغان شخصاً در سالهای گذشته سعی داشت میان سوریه و رژیم صهیونیستی میانجی گری کند که البته آن تلاشها به جائی نرسیده ولی اکنون از ترکیه پیام جنگ و خونریزی و همدستی با داعش برای انتقامجوئی از مردم سوریه شنیده میشود که تحت هیچ شرایطی زیبنده یک کشور مدعی دمکراسی نیست. باید پرسید تاریخ درخصوص دولتمردان مسلمان ترکیه و حزبی که اسلامیت و رعایت حقوق مسلمین را در سرلوحه سیاستهای خود قرار داده و خود را پرچمدار اسلام در ترکیه معرفی میکند. چگونه قضاوت خواهد کرد وقتی شاهدیم که داعش از طریق فروش نفت قاچاق به ترکیه و دریافت اسلحه و مهمات و جنگ افزارهای پیشرفته از این کشور تغذیه میشود و باز هم ازطریق ترکیه مجموعه تروریستهای عضوگیری شده از 85 کشور جهان را وارد فضای جهنمی تروریستها میکند تا به اجرای توطئههای غربی – عبری – عربی بپردازند؟ آیا چنین تصویری از ترکیه افتخارآمیز است؟ و آیا چنین کارنامهای را میتوان به یک دولت مدعی اسلام خواهی نسبت داد؟ این برای آقای اردوغان و حزبش افتخار نیست که مخالفین و رقبای سیاسی از وی به خاطر حمایت از داعش انتقاد کنند و آنها را «مادر داعش» بنامند و هیچکس موضع قابل دفاعی در این زمینه نتواند اتخاذ کند. دنیای اسلام به خاطر دارد که احزاب مسلمان در ترکیه، چه بحرانهائی را پشت سر گذاشتهاند و فرایند تکاملی از شروع دوران مرحوم «نجم الدین اربکان» تا امروز را طی کردهاند و به چنین مراحلی رسیدهاند. طبعاً رهبران حزب عدالت و توسعه بهتر میدانند که این پیروزیها و موفقیتها به سادگی و ارزان به دست نیامده و به همین دلیل نباید به سادگی و ارزان از کف برود.
شاید هنوز هم دیر نشده باشد که دولتمردان ترکیه به فکر چارهجوئی برآیند و با تجدیدنظر در عملکرد خود از رژیم عربستان، که به وضوح علیه مقاومت اسلامی در منطقه اعلام جنگ کرده و پرچمداران مقاومت را «تروریست» و تروریستها را تقدیس و حمایت کند، فاصله بگیرند. رهبران کنونی ترکیه، وضعیت شکنندهای که در تابستان سال جاری دچار آن بودند و هیچ حزبی حاضر به ائتلاف با آنها نبود، فراموش نکردهاند و قاعدتاً به خاطر دارند که بخشی ازعدم تمایل آنها برای ائتلاف به عملکرد حزب حاکم باز میگردد که بازخورد مواضع دولت حاکم تلقی میشود.
لازم میدانیم به دولتمردان ترکیه یادآور شویم که حفظ اقبال نسبی مردم ترکیه و ارتقاء آن الزاماتی دارد که اتخاذ تصمیمات متین و منطقی از جمله کاهش تنش با همسایگان جزو اولویتهای نخست آن در صدر فهرست اقتضائات قرارمی گیرد. هر چند دولت حاکم با همین شعارها آغاز کرد ولی عملاً در مسیر دیگری قرار گرفت که با وعدههای انتخاباتی، تفاوت ماهوی دارد. انصافاً این کارنامه در شان ترکیه نیست. دولتمردان ترکیه میتوانستند و هنوز هم میتوانند الگوی مناسبی از تفاهم، همفکری و صلح طلبی در منطقه را عرضه کنند و روز به روز بر مقبولیت و محبوبیت خود بیفزایند، مشروط برآنکه در گفتار و رفتار خود صادق باشند و مسئولانه تصمیم بگیرند تا استقلال رای و استقلال عمل خود را حفظ کنند. اینگونه است که اشراری همچون آل سعود، طمع نخواهند کرد و برای همدستی با توطئههای کثیف خود به دنبال «شریک جرم» در ترکیه نخواهند گشت.