در سال پایانی دولتِ روحانی دیگر نه فقط برای اهل فن بلکه حتی برای عامه مردم هم دلایل واکنش‌های هیستریکی چون نامه مایه شرمساری برای لغو یک سخنرانی و اقداماتی از این دست روشن است، تاکتیکی که دولت به سفارش برخی مشاوران از سال نخست و برای به حاشیه بردن مسائل اصلی از آن استفاده کرده است.

به گزارش مشرق، در سال پایانی دولتِ جناب روحانی دیگر نه فقط برای اهل فن بلکه حتی برای عامه مردم هم دلایل واکنش‌های هیستریکی چون نامه مایه شرمساری برای لغو یک سخنرانی و اقداماتی از این دست تقریبا روشن است، تاکتیکی که دولت به سفارش برخی مشاوران از سال نخست و برای به حاشیه بردن مسائل اصلی کشور کم و بیش از آن استفاده کرده و بنا به ظرفیت های رسانه ای سعی کرده است "فراواقعیتی" مهم‌تر از واقعیت‌ها بسازد و به خورد خلق‌الله بدهد و البته عده‌ای هم گویا خواسته یا ناخواسته در تکمیل این پازل، کمک‌رسان بدنه ملول و خسته دولت بوده‌اند، اما همان طور که قبلا هم گفته شد جناب روحانی و مشاورانش یک بدبیاری بزرگ دارند و آن هم این است که واقعیتی هم وجود دارد که دور از صفحات روزنامه‌های زنجیری و سایت‌های یارانه‌ای در صحنه واقعی زندگی مردم جاری می‌شود و در سال پایانی دولت بدجور هم پرده برانداخته است.

امروز در خصوص عملکرد دولت یازدهم حتی در بین هم‌پیمانان دولت هم اجماع کاملی وجود دارد که در بر پاشنه کار آمدی و امید نمی‌چرخد. مثلا محمدرضا تاجیک درباره عملکرد دولت و اوضاع اجتماعی آن می‌گوید:

"بی‌تردید آنچه به‌نام جریان اعتدال‌گرا مطرح شد نه دارای پایگاه گفتمانی و نه دارای گفتمانی بود، هر چند به‌صورت تساهل و تسامح اسمش را می‌گذارند گفتمان اعتدال‌گرا اما هیچ‌چیز از این گفتمان بهره نبرده است و هنوز نتوانسته خودش را در قامت گفتمان عرضه کند و هیچ گرانیگاه و خاستگاه وسیع طبقاتی نداشت، اگر بخواهم صریح بگویم تنها شانس آقای روحانی در انتخابات آتی فقدان آلترناتیو است. آقای روحانی نه اینکه آلترناتیو برتر جامعه باشد و نه اینکه تنها بازیگر مقبول کشور درعرصه سیاست باشد اما چون بازی دیگری نیست، با کارت دیگری نمی‌شود بازی کرد فرض من این است که در شرایط عادی همین اتفاق خواهد افتاد، نه به علت اینکه دولت کنونی دولت موفقی در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بوده است"یا صادق زیباکلام برای چندمین بار در اظهار نظری صریح‌تر می‌گوید :

"دولت آقای روحانی خسرالدنیا والآخره شده است؛ دولت در زمینه مسائلی که مردم متوجه آن بشوند و با گوشت، پوست و استخوان خود آن را لمس کنند همچون کاهش رکود یا بیکاری عملا کاری نکرد و در زمینه جذب سرمایه‌گذاری خارجی که موجب رونق در کشور شود نیز موفق نبود. روحانی در حالی دائما از اقتصاد صحبت می‌کند که خیلی کارنامه موفقی در این حوزه نداشته‌است"

ابراهیم اصغرزاده اما یک گام جلوتر می‌آید و درباره تصویری که از دولت در ذهن مردم در حال شکل‌گیری است توضیح می‌دهد:

 "دولت در این زمینه گرفتار است. دولتی که به مردم می‌گوید ٤٥ هزار تومان یارانه نگیرید تا بتوانیم برنامه‌های توسعه را پیش ببریم از آن سو نمی‌تواند به مدیرانش بگوید شما هم باید فداکاری کنید؛ اینجاست که فاقد صلاحیت اخلاقی می‌شود. آن‌وقت دولتی می‌شود که از طبقه خاص و منافع طبقه خاصی حمایت می‌کند اما منافع توده‌های مردم را نمی‌تواند بفهمد. دولت دائما ناله می‌کند که من مجبورم هر ماه یارانه بپردازم اما هیچ حواسش نیست چه مقدار حقوق‌های آنچنانی دارد حیف و میل می‌شود... می‌خواهم بگویم آقای روحانی باید متوجه باشد که درباره دولت ایشان تصویری از یک دولت فشل، ضعیف و امامزاده‌ای که اصلا معجزه نمی‌کند در ذهن مردم دارد شکل می‌گیرد"

*این جمع بندی آقایان از اوضاع اقتصادی و به تبع آن اجتماعی دولت احتمالا مبتنی برخی داده های آماری هم هست، حقیقت ماجرا این است که اوضاع دولت در دو حیطه تولید و توزیع در امر اقتصاد به شدت دراماتیک دارد، گزارش جدید بانک مرکزی در مورد نابرابری درآمدی در سال 94 نشان می دهد که اختلاف و شکاف طبقاتی در سه سال اول دولت روحانی به شدت افزایش یافته است. براساس گزارش رسمی بانک مرکزی، ضریب جینی به 0.37  افزایش یافته است و سهم ده درصد ثروتمند جامعه به ده درصد فقیر جامعه از 8.23 در سال 92 به 9.72 در سال 94 افزایش یافته است،هم چنین افزایش ضریب جینی به رقم ۳۹۹/ ۰ در سال ۹5 بالاترین رکورد شکاف طبقاتی در سال‌های اخیر محسوب می‌شود. این در حالی ست که در سال های اوج تحریم یعنی در سال های پایانی دولت دهم هم هیچگاه ضریب جینی از میزان ۳۸۳/ ۰ بالاتر نرفت اما در دولت جناب روحانی و با لابد با رفع بالمره تحریم ها  میانگین ضریب جینی به ۳۹۷/ ۰ افزایش یافته است.

هم چنین نرخ بیکاری هم در این دولت برای اولین بار بعد از چهار سال از 12 درصد عبور کرده است. طبق اعلام مرکز آمار نرخ بیکاری تابستان امسال به 12.7 درصد رسیده که در 17 فصل گذشته بی سابقه بوده است. طبق آمارها یک میلیون نفر در دولت یازدهم شغل خود را از دست داده اند و نرخ بیکاری در 22 استان دو رقمی شده است.

*حال مسئله این است که با این اوضاع اقتصادی مشاوران جناب روحانی آیا باور دارند ساختن مسائلی از جنس مسئله علی مطهری هم چنان می تواند راه حل نهایی برون رفت دولت  از این شرایط باشد؟ جالب اینجاست که اکثر مدیران دولت روحانی که در دوره اصلاحات هم مدیر بوده اند نتیجه چنین رویکردی را در پای صندوق های رای از انتخابات شورای شهر دوم به بعد دیده اند و خوب می دانند که در حالی که مسئله اصلی مردم معیشت و اقتصاد است سخن از آزادی بیان گفتن و تلاش پشت پرده برای بستن دهان منتقدان چه نتیجه ای به همراه دارد .واقعیت این است که دولت روحانی رانتی ترین دولت پس از پیروزی انقلاب است که در 3 سال اخیر حداقل از دو موهبت بزرگ بهره مند شده است اول همراهی کم سابقه اجزای مختلف حاکمیت در پروژه اصلی دولت یعنی برجام و دیگری برخورداری از امکان عدم حضور آلترناتیو های اصلی در فضای رقابت سیاسی.

 دو امتیازی که به نظر می رسد به دولت داده شده تا با خیالی راحت و حداکثر توان به دور از حاشیه سازی به مسائل اصلی کشور بپردازد و با دست فرمانی که خود می پسندد امر اقتصاد را سامان دهی کند تا شعار چرخ زندگی مردم بچرخدش مایه شرمساری نشود اما به نظر می رسد با وجود همه این امتیاز ها نتایج رضایت بخش نیست و استراتژی مشاوران دولت دور کردن جناب رئیس جمهور از واقعیت هاست ،استراتژی که می تواند مایه شرمساری ماندگار دولت شود و سبب شود دولت روحانی مسیر دولت اصلاحات را با سرعت بیش تری بپیماید.

*برای یادآوری بخش هایی از آن مسیر طی شده شاید مرور این خاطره خالی از لطف نباشد:

بابک داد در سایت خود با مرور خاطرات خویش مربوط به دوران خبرنگاری می نویسد: بعد از انتخابات دوم خرداد، گاه‏گاهی ضعف‏ها و کاستی‏ها را در قالب نامه به گوش آقای رئیس جمهور می‏رساندم. اما به محضی که زبان قلمم طعم انتقاد یا سؤال از اصلاحات گرفت، پروسه بایکوت شروع شد! در اولین مسافرتم در تیم همراه رئیس جمهور به استان زادگاه مادرم لرستان رفتیم. استانی فوق العاده غنی اما فوق العاده فقیر! بعد از بازگشت از سفر، اولین سفرنامه را نوشتم و خیلی اتفاقی، مستقیما به آقای رئیس جمهور تحویلش دادم! بلافاصله از سوی یکی از مسئولان دفترشان بدرستی توبیخ شدم که چرا سلسله مراتب را رعایت نکرده‏ام و گزارش را به دفترشان نداده‏ام تا لابد سانسور شود شبیه موارد بعدی که سانسور هم شد! در آن سفرنامه یک صحنه را شرح دادم که درست زیر جایگاه سخنرانی دیده‏بودم! هیات همراه و شخصیت‏ها و کارکنان نهاد ریاست جمهوری، زیرجایگاه در حال خوردن انواع شیرینی و میوه و آبمیوه و نوشابه بودند و آنسوی فنس‏های مستحکم، زنان و کودکان اهل دورود زیر آفتاب سوزان، گوش به سخنان خاتمی درباره عدالت و کرامت انسانی سپرده بودند و چشمشان هم به این بخور بخور بود!

گزارش توصیفی من از این وضع، مجوز ورود مرا برای همیشه لغو کرد. برنامه‏ها و جزئیات را از من پنهان می‏کردند تا جا بمانم. دیر به برنامه ها می رسیدم اما هنوز زیر جایگاه سخنرانی، پوست‏های موز و هسته‏های شلیل و قوطی‏های نوشابه بر جای بودند. خبرنگار این چیزهای کوچک را دلیل اتفاقات بزرگتر می‏داند. نگاهش شاید گاهی سمبلیک باشد اما واقعی است. و او می بیند که مردم، چگونه بدبین و دل‏زده می شوند! چیزی که مسئولان اصلاح طلب متوجه نشدند این حقیقت بود که آن پوست موزها، روزی زیرپایشان خواهد رفت که رفت؛ و اصلاحات را هم عقیم خواهد ساخت و بر زمین خواهد کوفت، که کوفت! بهانه بایکوت شدنم از سوی برخی مسئولان مدعی اصلاحات نداشتن تعامل مثبت بود، برخی از همین افراد که خیلی اهل تعامل مثبت بودند بعدها در پروژه‏های اقتصادی وسیعی مثل فرودگاه امام خمینی یا صنایع دیگر نشان دادند معنای واقعی تعامل یعنی چه؟ بعضی از همان اشخاص هم، امروزه باز شده‏اند مدافعان آزادی بیان و رنج مردم! چیزی که آن‏ها ندانستند این بود که هر خبرنگاری که بتواند آب دهان دخترک دورودی را ببیند، نمی‏تواند اهل چنین تعامل مثبتی بشود و نمی‏تواند گوشه‏ای بنشیند و بگوید؛ ما هیچ؛ ما نگاه

منبع: نسیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس