در برخی از مقاتل نقل شده است هنگامی که حضرت ابوالفضل العباس(ع) به شریعه آب فرات رسید، آب را برداشت تا چشمش به آب افتاد، به یاد لبهاى تشنه امام حسین و فریادهای العطش دختران و کودکان افتاد و دلش نیامد که آب بنوشد و آب را روى آب ریخت و گفت: من آب بخورم و آقایم تشنه باشد!؟
برخی در این زمینه شبهه کردند که چه کسی این مطالب را از حضرت(ع) شنیده، در حالیکه دشمن او را احاطه کرده بود؟
*جملهای که حضرت عباس(ع) در کنار شریعه فرات گفت
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم اینگونه به این شبهه پاسخ میدهد:
قبل از پاسخ، نکتهای در رابطه با مقام و منزلت حضرت عباس(ع) ذکر میشود:
امام سجاد(ع) می فرماید: «برای عمویم عباس(ع) در روز قیامت و در پیشگاه خدای تبارک و تعالی، مقام و منزلتی است که همه شهیدان در روز قیامت به آن غبطه میخورند و آرزوی چنین مقامی را میکشند».[1]
بنابراین، حضرت عباس(ع) تمام عمرش را در خدمت ائمه زمان خود گذرانده، بخشی از عمرش را در خدمت پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین(ع) و بخشی دیگر از عمر شریف خود را در خدمت برادر بزرگوارش امام حسن(ع) گذراند، وقتی که امام حسن(ع) به شهادت رسید، عباس(ع) همیشه ملازم و همراه برادرش امام حسین(ع) بود.
از همان آغاز حرکت امام حسین(ع) از مدینه به طرف مکه و نیز از مکه به طرف کربلا حضرت عباس(ع) لحظهای از برادرش جدا نشد، وی پرچمدار و علمدار دشت کربلا و ساقی تشنه لبان بود.
وقتی که در روز عاشورا نوبت به آن بزرگوار رسید و تلاش کرد که با ورود به شریعه فرات، مشک خود را پر و برای تشنه لبان خیمه ها آب برساند، طبق نقل برخی از منابع: کفی از آب برداشت و خواست بیاشامد، به یاد لب تشنه برادرش امام حسین(ع) افتاد، آب را روی آب ریخت.[2]
سپس مشک را پر از آب کرد و با دهان تشنه از شریعه فرات خارج شد. آنگاه به خود چنین خطاب کرد: «یا نفس من بعد الحسین هونی و بعده لا کنت ان تکونی هذا الحسین وارد المنون و تشربین بارد المعین تالله ما هذا فعال دینی».[3]
ای نفس! بعد از حسین، زندگی تو ارزش ندارد و نباید بعد از او باقی بمانی، این حسین است که لب تشنه و در خطر مرگ قرار دارد، میخواهی آب گوارا و خنک بیاشامی، سوگند به خدا دین من اجازه چنین کاری را نمیدهد... .
بنابراین، حضرت عباس(ع) کفی از آب پر کرد تا بیاشامد، ولی آب را روی آب ریخت، آنهایی که ناظر این جریان بودهاند (لشکریان یزید) گفتهاند: آن حضرت اندکی تأمل کرد، بعد دیدیم آب نخورده بیرون آمد.
آنجا کسی ندانست که چرا آن بزرگوار آب نیاشامید، اما وقتی که بیرون آمد رجزی (اشعار فوق الذکر) خواند که در این رجز مخاطب خودش بوده نه دیگران، از این رجز فهمیدند که چرا آب نیاشامید.[4]
وقتی که به یاد لبان تشنه حسین(ع) افتاد از آشامیدن آب صرف نظر کرد و خواست که هر طور که شده برای خیمههای برادرش آب بیاورد، ولی افسوس که چنین نشد.
نتیجه میگیریم: خود لشکریان عمر سعد دیدند که حضرت، آب را روی آب ریخت و نیز رجزی خواند و علت آن را نیز به خوبی توضیح داد، باید توجه داشته باشید که رجزخوانی یکی از روشهای مرسوم سپاهیان بوده که یکی از کاربردهایش، برای نشان دادن میزان انگیزه و ولایت پذیریشان، به دشمنان بوده است.
*معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ حماسه حسینی، شهید مطهری.
2ـ نفس المهموم، شیخ عباس قمی.
3ـ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
4ـ مقتل جامع، مهدی پیشوایی.
*پینوشتها:
[1]. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج2، ص155؛ منتخب التواریخ، ص257.
[2]. ابو مخنف، مقتل الحسین، تحقیق حسین غفاری، قم، مطبعة العلمیة، ص179.
[3]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص41؛ کبریت الاحمر، ص159؛ شیخ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ینابیع المودة، تحقیق سید علی جمال اشرف حسینی، چاپ اول، 1416ق، دارالاسوه.
[4]. استاد شهید مطهری، حماسه حسینی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجاه و ششم، 1386ش، ج1، ص87 و 88.