اما رهبر معظم انقلاب طبع شعری نیز دارند و تاکنون سرودههایی از ایشان منتشر شده است. غزل ذیل، نمونهای از اشعار رهبر معظم انقلاب در وصف امام زمان(عج) است:
دل را ز بیخودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سردادهام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
دستم نمیرسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است
شامم سیهتر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است
سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است
بگرفته آب و رنگ ز فیض حضور تو
هرگل در این چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمیکنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است
منصور نظری، از شاعران جوان کشور نیز به استقبال این غزل رهبر معظم انقلاب رفته است. سروده وی همزمان با میلاد مبارک امام زمان(عج) منتشر میشود:
بسم رب العاشقانِ وصل نور
تشنهکامان میِ ناب ظهور
در جواب شعر شورانگیز یار
مینگارم شعر سبز انتظار
که ای لبانت زمزم شعر و غزل
وِی شهادت بر تو احلی من عسل
ای روان از لعل نابت آبِ عشق
ای غزل بر لب تو را بیتاب عشق
ای به دستانت قلم چون ذوالفقار
ای علیِ مالک اشتر وقار
ای علمدارت سلیمانی هزار
از سعودیها برآورده دمار
ای به زینب محرم غمها، سلام
پاسبانِ یاس و مریمها، سلام
ای علمدار مدافع بر حرم
ای خراسانی به دستانت علم
شیعیان را ای علمدارِ قیام
حضرت سید علی، آقا سلام
خوبی اِی آقای دلتنگ بهار
بُگذرد وِفق مرادت روزگار؟
داغ یاران بر دلت سنگین بسی
هست آیا محرمِ رازت کَسی؟
عاشقان را ای نگاهت بسته راه
برف پیری بر سرت بنشسته، آه
اشک و آه اِی همنشین هر شبت
قصۀِ ناگفتنی دارد لبت؟
دل ملولی از جفایِ روزگار
خستهای آقا تو هم از انتظار؟
ای به شهر بیکَسیها کوچهگرد
ای نگفته شرح ِغم با اهل درد
دل مَکَن در سینه از شوق حضور
اندکاندک میرسد وقت ظهور
گوش عالم کَر ز غوغای جرس
میرسد آن یوسفِ عیسی نفس
یکبهیک گشته نشانهایش رصد
یوسف زیبایِ زهرا میرسد
فتنهها آورده دین را مبتلا
گشته برپا کُلّ ارضٍ کربلا
دَرهم آشفته سعودی از نفاق
شام و لبنان و فلسطین و عراق
ظالمان مقهور خشم و اعتراض
نسل ضحاکان همه در انقراض
از یمن تا شام و لبنان و حجاز
کربلایی پرچمی در اهتزاز
محشری گردیده برپا در جهان
شور و آشوب از کران تا بیکران
آنچه کرده این جهان را لوک مست
شور و غوغایِ ظهورِ مهدی است
شب نمیپاید، سحر آید ز راه
روشنایی در رَه افکنده سپاه
آید از آن پشت ابر تیره ماه
او که چشم عاشقان او را به راه
مهربانا، مه جبینا، رهبرا
یار مردان یمانی، حیدرا
ای که چشمانت خمار کربلاست
دانمت در دل چه آشوبی به پاست
ای ز خون دل، نگاهت گشته تر
وز غم ناگفتهات دارم خبر
شیعه را در این جهان بیکسی
از هجوم فتنهها دلواپسی
اندکی دیگر صبوری کن ولی
میرسد آن وارث خون علی
بو کُن آقا، عطر نرگس میرسد
بر ظهور یوسفت، حِس میرسد
میکُنی حِس عطر نرگس را ز دور؟
اندکاندک میرسد وقت ظهور
عاقبت میآید آن مولای حُرّ
شیعه صاحب دارد آقا غم مخور
از یمن بوی ظهور آید فَرا
آن محمد زاده آید از حرا
تا نماید انقلاب عاشقی
جبرئیلش در رکاب عاشقی
صاعقهآسا سواری میرسد
یوسف زهرا تباری میرسد
میرسد دُلدُل سواری چون علی
نور زهرایی ز سیمایش جلی
طورِ دلها گشته سر تا پا قبس
یوسفی آید مسیحایی نفس
دل برآشفته جهان را شور و شِین
میرسد آزاده خویی چون حسین
شور و غوغای جهان دارد گواه
کربلا را مُنتقم آید ز راه
شورِ عشقِ یا لثارات الحسین
گشته برپا در تمام عالمین
با خراسانی، یمانی در قیام
نقش پرچمهای آنان انتقام
بویِ مهدی میرسد از باغ عشق
آینهبندان شده آفاق عشق
مژده دارم بر تو ای سید علی
آمده عصر ظهور آن ولی
ای دلت از جور دوران گشته ریش
درد اگر داری بگو با چاه خویش
ای شقایق زادۀِ با داغِ یاس
ای دلت بشکسته از جورِ خواص
دارمت آقا خبر از سوز درد
از ز پا افتادن مردان مرد
رفتن آن کهنه یاران از برت
از به خون غلتیدن همسنگرت
دارمت آقا خبر از اشک و آه
از نگاه منتظر مانده به راه
از نگاه خیس بر درماندهات
از هزاران ندبههای خواندهات
از تکان شانههایت در نماز
از قنوتِ غرقه در سوز و گداز
نام مهدی در قنوت آوردنت
رَد جای اشک بر پیراهنت
دارمت آقا خبر از دردها
از هجوم فتنه نامردها
دل قوی دار ای خراسانی، تو را
میرسد احمد نشانی از حرا
آید آن شهزادۀِ احمد نشان
انقلابی تا کند آتشفشان
تا جهان گیرد به نام فاطمه
تا بگیرد انتقام فاطمه
میرسد پایان سحرگاهی قریب
این شب دیجور ظلمت را لهیب
میرسد آیینه رویی چون علی
نور زهرایی ز سیمایش جلی
آن حسینی قامتِ عباس رو
منتقم بر درد و رنج یاس، او
گشته عالم مست بوی نرگسش
دانم آقاجان تو هم کردی حِسش
میسپاریمش سر و جانها به عشق
تا بنوشیم از شراب ناب عشق
تا بلا گوی الست او شویم
عاشق و زهرا پرست او شویم
ای سرت مخمور آب کوثری
ای که با او باشدت سِرّ و سَری
ای مقامِ تو ولی عهدیِ او
از ظهورِ حضرت مهدی بگو
لب ز لب واکن بگو میآید او
شاید این جمعه بیاید شاید او