سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز ۰۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
خشونت عباس عبدی داد اصلاحطلبان را هم درآورد!
عباس عبدی، از تئوریسینهای جریان چپ و فردی که چندی قبل آرزو کرده بود اوضاع کشور بدتر شود! [1] به تازگی طی یادداشتی با عنوان "اعتراض مدنی یا آشوب؟ " که سایت انصافنیوز آنرا منتشر کرد، در اشاره به اعتراضات آمریکا نوشت:
«اعتراضات آمریکا هم یک وجه مدنی و اعتراضی قابل احترام دارد و هم یک وجه آشوبگرانه و تخریبی و خشونتآمیز. وجه مدنی آن اعتراضات به تبعیض نژادی و حتی تبعیض در معنای فراتر از نژاد در آن کشور است. این تبعیض نه فقط در جریان کشتن جرج فلوید دیده شد، بلکه آمارهای بسیار گوناگونی معرف و اثبات کننده این واقعیت است.»
او سپس تصریح میکند:
"با وجود این باید پرسید که چرا نباید بخش آشوبگری و خشونتورزی این اعتراضات را محکوم کرد؟ پاسخ روشن است. در روی کاغذ میتوانیم میان اعتراض مدنی علیه تبعیض با رفتارهای خشونتآمیز و اغتشاش و اوباشگری و غارت مغازهها و آتش زدن اماکن و خودروها تفاوت قایل شویم، ولی در عمل چنین تمایزی به سادگی میسر نیست. رفتار خشن آن پلیس و نیز سایر تصمیمات تبعیضآمیز منشاء شکلگیری خشونت است، زیرا که فرد یا گروه یا نژاد مورد تبعیض را از دایره تعلقات به نظام اجتماعی خارج میکند و ضرورت رعایت خطوط قرمز رفتاری را برای او از میان برمیدارد. بنابراین خشونتورزی و آشوب نتیجه روشن تبعیض است. از این رو صرف وجود رفتار مجرمانه یا آشوب مستلزم محکوم کردن این رفتار نیست. در سطح فردی میتوانیم چنین رفتارهایی را محکوم کنیم ولی در سطح تحلیل اجتماعی اینها واقعیات یک جامعه است. "
عبدی میافزاید: اگر در یک جامه آشوب و غارت به پا شود و ساختمانها به آتش کشیده شوند، به معنای آن است که یک یا چند جای آن جامعه دچار ایراد است و نمیتوان آن حرکتهای آشوبگرانه را بدون توجه به عوامل ایجاد کننده آنها در آن جامعه؛ محکوم و رد کرد. این وظیفه مدیریت جامعه است که باید به بازنگری خود بپردازد و نشان دهد که کجای کارش ایراد دارد که جوانان و مردمش چنین بیپروا علیه آن جامعه سر به شورش و آشوب برمیدارند. [2]
*اظهارات عباس عبدی در تقدیس "آشوب و خشونت"؛ به وضوح هرچهتمامتر در این یادداشت آشکار است و نیازی به توضیح و تبیین بیشتر ندارد.
این تقدیسگری عبدی از خشونت که به زعم ما در تاریخ سیاستورزی بیسابقه است؛ در حدی از شرارت و فقدان عقلانیت قرار دارد که حتی احمد زیدآبادی، از فعالان اصلاحطلب نیز طی یادداشتی به انتقاد از آن پرداخت و تأکید کرد که اتفاقا بایستی خشونت را محکوم کرد. [3]
پیش از این، محسن رنانی و عباس آخوندی از چیزی به نام "حرکت خونین" نیز صحبت کردهاند. [4]
بدیهیست که اگر اظهارات خشونتطلبانه عباس عبدی از سوی رجال چپ محکوم نشود و انتقادات زیدآبادی از سوی آنها تکرار نشود؛ سکوت اصلاحطلبان علامت رضایت از این اظهارات تلقی خواهد شد.
***
بوی تعفّن مستضعفین در شامّه کادر دانشجویی اصلاحات
نشریه دانشجویی ترنج، وابسته به انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، اخیراً مصاحبهای تفصیلی با محسن آرمین، از دستگیرشدگان فتنه 88 را منتشر کرده است.
مصاحبهای تفصیلی که محسن آرمین نیز سراسر به تقدیس از دولت اصلاحات و مجلس ششم مشغول است.
در پرسش و پاسخهای این مصاحبه طولانی که حتی یک کلمه هم پیرامون "گرانی" که معضل اصلی این روزهای مردم و مستضعفین است در آن به چشم نمیخورد؛ صرفا از آزادی مطبوعات، زلزلههای اجتماعی، استبداد، حاکمیت و مقولاتی از این دست صحبت میشود.
*کادر دانشجویی اصلاحطلبان سالهاست که رویکردهای بورژوازی خود را به رخ کشیده و نشان داده است که به جای در کنار مردم بودن، افتخار خدمت در کادر اصلاحات را انتخاب کرده است.
کادری که باید هر جادهای ولو جادههای بیفرجام را نیز صرفا بهفرموده ستاد اصلاحات صاف کند و حتی از گزینههای اشتباهی و ناکارآمد در انتخابات حمایت کند تا شاید مبادا شامل تسویهحسابهای سازمانی معروف در اردوگاه اصلاحات شود.
در اشاره به مصاحبه مذکور البته قابل درک است که کادر دانشجویی اصلاحطلبان در قبال وضع موجود و مشکلات مردم خود را به ندیدن و نشنیدن بزند زیرا وضع موجود را اصلاحطلبان در دامن مردم گذاشتهاند و اکنون نیز حاضر به پذیرش مسئولیت سیاسی و اجتماعی خود نیستند. و از همین روست که میبینیم آرمین و امثال او بعنوان خوراکدهندگان به کادر دانشجویی، به جای صحبت کردن از نقش اصیل "تَکرار میکنم" در مشکلات این روزهای مردم؛ مشغول بیان اباطیل راجع به دولت اصلاحات و مجلس مستعفی ششم شدهاند!
نقش ملموستر سخنان پیش گفته را میتوان در رخداد چند سال قبل و هنگام اعتراض کارگری در یکی از شهرهای کشور یافت که چگونه کفشهای میلیونی دختر دانشجوی مدعی حمایت کارگران در وقت خواندن بیانیه! موجب سرشکستگی تشکلهای دانشجویی اصلاحطلب شد...
***
سعید حجاریان در یادداشتی مدعی شد:
دولت مدرن به جای ولایت فقیه؛ مقابله با مردم در دستور کار جمهوری اسلامی است!
سعید حجاریان، از تئوریسینهای جریان اصلاحات طی یادداشتی در شماره اخیر نشریه "مشق فردا" که با عنوان "حکیم حاکم افلاطونی" منتشر شد؛ اینطور ادعا میکند که بر اساس مشی فکری امام خمینی، "مقابله با نوابت" –یا همان مردم- در دستور کار انقلاب اسلامی ایران قرار گرفته چون نظام ولایت فقیه معتقد به مدینه فاضله و تنزّه همگانی است.
او در سطور قبلتر و بعدتر و در توضیح مفهوم نوابت؛ آنرا همان علفهای هرز و یا جاماندگان زائد توصیف میکند که در بیان برخی فلاسفه کسانی هستند که در میان مدینه فاضله (کنایه به نظام آرمانی امام خمینی) زندگی میکنند و فاسد هستند.
حجاریان بعدتر نیز مدعی میشود که نوابت همان مردم هستند!
این فرد سپس مینویسد:
چنان که اشاره شد، اندیشه ولایت فقیه و تطبیق و اجرایی کردن آن در قالب "دولت" جمهوری اسلامی را میتوان ذیل هریک از چهار دستگاه فلسفی، فقهی، عرفانی و اخلاقی توجیه کرد. اما به اعتقاد نگارنده با صرف نظر از هر چهار دستگاه فکری مذکور میتوان از اهمیت تشکیل دولت مدرن سخن گفت؛ یعنی چنانچه همه مردم چه آنها که حکم میکنند و چه افرادی که بر آنها حکم میشود در شمار نوابت باشند، میتوان سیستم و سازوکاری را تأسیس و یا نوسازی کرد که بر اساس حاکمیت قانون و مسئولیتپذیری مبتنی بر اصول حکمرانی در مسیری بیبازگشت به پیش برود و از پای نایستد. در نمونهای ملموس، مشاهده میکنیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا –بهعنوان مصداق بارز نوابت- (منظور ناصالح بودن ترامپ است) سکاندار اداره کشور شده، اما در قفس آهنین بوروکراسی این کشور محصور شده و در نتیجه، فرآیندها و نظام اداری متوقف نمانده است و از این منظر تفاوتی میان ترامپ جمهوریخواه و اوبامای دموکرات وجود ندارد.
حجاریان میافزاید: در واقع، دولت مدرن در پی ذهنخوانی و تفکیک مردم نیست، زیرا اعتقاد دارد شهروند مختار است منتقدانه بیندیشد و موافق یا مخالف باشد. پس به هیچوجه نباید نوابت نام بگیرد و طرد/حذف شود. این دولت موظف است با حداکثر کارآیی، جامعه را نمایندگی و تکثرها را درون خود هضم کند و توسعه و رفاه و امنیت را مهیا سازد. این رویه در صورت تداوم، به ذات دولت رسوخ خواهد کرد تا حدی که به مرور جامعه نیز از آن تأثیر میپذیرد و حتی در صورت فقدان یا ضعف دولت، "دیگردوستی" خدشهدار نخواهد شد.
*در اشاره به اظهارات بیّن حجاریان بیان چند نکته ضروریست:
یکم: دعوت جامعه به سوی خیر و فلاح در تز ولایت فقیه هرگز به معنای حذف مردم و مقابله با آنها نیست.
و این همان تفکر غلطی است که با کنایه به نظام جمهوری اسلامی میگفت نباید مردم را به زور شلاق به بهشت برد!
اگرچه ولی فقیه به سمت صلاح و فلاح اشاره دارد اما در نظام ولایت فقیه حتی بهاییها هم از حق شهروندی برخوردارند، دادگاههای تفتیش عقائد وجود ندارد و خانههای مردم حریم امن است و هر رخدادی در آنها صورت بگیرد به هیچکس حتی حکومت ربطی ندارد.
این نشان میدهد که بر خلاف ادعای حجاریان؛ تفکر ولایت فقیه اتفاقا یک تفکر روادارانه است و عصبیتهای نژادی دولت آرمانی حجاریان (آمریکا) را هم ندارد.
دوم: نخنما جلوه دادن "ولایت فقیه" چون تفکری برآمده از دین است و مدرن جلوه دادن حکومت در آمریکا چون آمریکاست! هم انحرافی جدیست که باید اندیشمندان درباره آن اقتراح کنند و حقایق دو طرف را بیشتر بگویند تا عرصه برای جولان "تحجّر حجّاریانی" مهیا نشود.
حجاریان اولا در حالی دولت آمریکا را با مدعای عدم توقف! پیش پای نظام جمهوری اسلامی میگذارد که یک مثال هم از توقف نظام اسلامی در طول 41 سال گذشته در چنته ندارد.
و ثانیا رخدادهای این روزها در آمریکا و قتل علنی جورج فلوید در کنار گرسنگی بیش از 40 میلیون نفر در آمریکا، زجرآور بودن نظام مالیاتی ایالات متحده برای مردم و توقف سیاستهای بین المللی کاخ سفید در مقابل دستیابی اقتدارآمیز ایران حتی به سواحل مدیترانه؛ به روشنی نشان میدهد که دولت مدرن آقای حجاریان در چه نسبت دوری از واژه "مدرن" قرار گرفته است و حجاریان چگونه از اذعان به پیشرفتهای نظام ولایی جمهوری اسلامی استنکاف میورزد...
***
2_ http://www.ensafnews.com/236240
3_ http://www.armanmeli.ir/fa/print/main/289837