این فیلم با اینکه اثر توخالی و رنجوری است در ظاهر خیلی هم پرمدعاست. تنها ادعایی که می تواند داشته باشد این است که پس از پایان جشنواره فیلم فجر تمشک زرین را از اهالی رسانه و مردم دریافت کند.

 سرویس فرهنگ و هنر مشرق - خبرنگاران، اصحاب رسانه و منتقدان امروز حین اکران فیلم مادری سالن برج میلاد را در ابعاد وسیعی ترک می‌کنند، بدون هیچ تردیدی.  فیلم «مادری»، ابتدایی، سرکاری و آماتوری‌ترین فیلم جشنواره است.  قصه معین و مشخصی ندارد. مشخص نیست تهیه کننده، کارگردان و نویسنده فیلمنامه را چگونه کشف کرده است. در کنار فیلم اولی‌های بسیار خوبی که در جشنواره حضور دارند، مادری تنها فیلمی است که نباید تماشایش کرد.  عبارت نه چندان خوشایند «ماقبل نقد» مسعود فراستی در مورد این فیلم مصداق عینی دارد.
 
مادری، فیلمی که تمشک زرین را از مخاطبان جشنواره خواهد گرفت!
 

در فیلم مادری، نوا با گلنار به همراه خاله‌اشان در یزد زندگی می‌کنند. در فیلم به صورت ناقصی توضیح داده می شود که از تهران کوچ کرده‌اند. لهجه‌اشان به ساکنان یزد شباهت ندارد اما دلیل این کوچ هم مشخص نیست. ابهامی که مثل روی سایه فیلم سنگینی می‌کند. کاوه نامزد نوا، بی‌دلیل به رابطه‌اشان پایان داده است. از سوی دیگر گلنار خواهر نوا طی یکسال گذشته رابطه‌اش را با شوهرش قطع کرده است و دلایل این قطع ارتباط در فیلم پیچ و تاب بیهوده ای داده می شود.
 
 
سعید (هومن سیدی) هم تلاش می‌کند، گلنار را به زندگی اشان بازگرداند اما این تلاش  فایده‌ای ندارد. دختر گلنار و سعید نگار ، مقطع تحصیلی دبستان را می‌گذارند و سعید به خاطر فرزندشان تلاش می‌کند گلنار (هانیه توسلی) را به روال زندگی مشترکشان بازگرداند. تلاش‌های سعید و سماجت او همچنان ادامه دارد اما موفق نیست. در این میان یک رابطه مثلثی میان مریم ( ملیسا ذاکری)  و نوا و نامزد سابق در میانه قصه فیلم برجسته می‌شود. اصلا هم چگونگی این رابطه مثلثی معین و مشخص نیست . مریم به دوستش خیانت کرده و گره این مثلث با ساک تزیین شده اهدایی نوا به کاوه  مشخص می شود. استفاده از قصه صاحبخانه مریم نیز در این ماجرا سرگردانی روایت را چند برابر می‌کند و کارگردان سعی کرده دست به یک پیچیده نمایی باسمه ای بزند و خرده روایت های بیهوده را در فیلم اضافه کند که هیچ ربطی به پیرنگ اصلی ندارد.
 
 
مادری، فیلمی که تمشک زرین را از مخاطبان جشنواره خواهد گرفت! 

برخورد نوا و کاوه روبروی محل محل کار جدید مریم هم مشخص نیست به چه دلیلی صورت پذیرفته است. این برخورد و پیامک‌زدن های اگزجره مریم از همان ابتدا مشخص می‌کند که خیانتی در این رابطه مثلثی رخ می‌دهد. به هر حال هر داستانی حتی مکتوب، عطف های روایی دارد وموجب می شود که که خواننده صفحات داستان را ورق بزند. اما فیلم فاقد عطف های روایی است و عنصری روایی در قصه وجود ندارد که مخاطب را برای ادامه و دیدن فیلم هیجان زده کند.

از ابتدای فیلم می‌بنیم که گلنار با ضعف جسمانی مواجه است ، ضعف هایی که بیشتر شبیه افت فضار خون است. اما در نیمه قصه درخواهیم یافت سرطان دارد و ناگهان در عین صحت و سلامت بدون آنکه نشانه ای از بیماری در وجودش وجود داشته باشد، ناگهان از دنیا می رود. اصلا و ابدا هیچ نشانه ای از سرطان در گلنار متجلینیست. اصلا به چه سرطانی مبتلاست که او را در خیلی از مواقع با نشاط تر از یک انسان صد درصد سالم است!
 
مادری، فیلمی که تمشک زرین را از مخاطبان جشنواره خواهد گرفت!
 
با خواهرش خرید می رود و کلی لحظات با نشاط دارند، هر گاه سعید ه وارد کادر می شود گلنار حالش بد می‌شود. این چه جور سرطانی است که گلنار سعی دارد توجه استادش را برای برگزاری یک گالری از آثارش در خارج از کشور جلب کند! عبارتی در فرهنگ گفتاری ما مرسوم است با این عنوان که همه چیز روی هواست. این عبارت عامیانه در مورد فیلم مادری کاملا مصداق دارد. همه چیز روی هواست، نه قصه‌ای، نه ساختاری، نه کارگردانی درستی، و ... . لحظه به لحظه فیلم آزار دهنده است. چه معنایی در قصه مستتر است! نازنین بیاتی از ابتدای فیلم تا انتها عبوس است و هیچ مزیت افزوده‌ای برای ارائه ندارد. یک دخترک رنجور وعبوس که از ابتدا و تا انتها ظاهرا به کاوه فکر می کند. یعنی آنقدر به کاوه فکر می کند که یکسال پی به بیماری خواهرش نبرده؟

فیلم پر از ابهامات و نکات عجیب است. یعنی در یکسالی که گلنار به بیماری سرطان مبتلا بوده خانواده اش متوجه این موضوع نشده اند؟ این فیلم با اینکه اثر توخالی و رنجوری است در ظاهر خیلی هم پرمدعاست. اما تنها ادعایی که می تواند داشته باشد این است که پس از پایان جشنواره فیلم فجر تمشک زرین را از اهالی رسانه و مردم دریافت کند. فیلم مادری، یقینا فیلمی است که به هیچ وجه به درد اکران نمی خورد و در اکران با شکست تجاری فاحشی مواجه خواهد بود.   
 
مادری، فیلمی که تمشک زرین را از مخاطبان جشنواره خواهد گرفت!
 
تعجب می کنم از تهیه کننده  که بانی یک جشنواره بزرگ با عظمت چند ریشتری در تهران بوده  و با اصول اولیه فیلمنامه نویسی آشنا نیست! چطور تهیه کننده به فیلمنامه نویس نگفته این فیلمنامه هیچ  خاصیتی ندارد و ساختنش منجر به تمسخر کف و سوت تماشاچی‌ها منجر خواهد شد.اگر تهیه کننده بلیط فیلم مادری را در سراسر ایران توزیع کند و به همه ایرانیان یک بلیط فیلم مادری را اهدا کنند، هر انسان عاقلی که وقتش را بیهوده تلف نمی‌کند، نباید این فیلم را ببیند. دیدن این فیلم وقت تلف کردن است.نه تنها وقت تلف کردن است بلکه سوهان روح است.

فیلم نه سر دارد و نه ته، نه مقدمه روایی درستی دارد نه موخره داستانی منطقی. پرداخت فیلم آماتوری، در حد شاگردان دبیرستانی است که تلاش می کند فیلمی مشابه اصغرفرهادی و همایون اسعدیان بسازند. اما نتیجه اثر از ضعیف ترین آثار سینمایی پایین‌تر است. نام فیلم «مادری» به اشتباه برای این فیلم انتخاب شده است. سازندگان باید نام فیلم را خواهری می گذاشتند، چون مادری در فیلم نیست. نوا و گلنار با خاله‌اشان زندگی می‌کنند و بر اساس پایان بندی فیلم وقتی گلنار می میرد، چون فرزندش را به خواهرش می سپرد نام فیلم را مادری گذاشته‌اند. وقتی دخترک پدر دارد چرا دختر را به خواهرش می سپارد؟ این چه پایانی است که شعور مخاطب را به سخره می گیرد.

 مشخص است که تهیه کننده خیلی دوست ادای منوچهر محمدی را در تولید فیلم‌های خاص با چنین مضامینی دربیاورد و کارگردان خیلی تلاش می‌کند که در فضاسازی شبیه همایون اسعدیان باشد اما این دو نفر فعالان دست نیافتنی در سینمای ایران هستند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس