سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

*******

هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم‌الله
 
محمدهادی صحرایی در کیهان نوشت:

محرم است و دوباره بوی سیب و گلاب به هم پیچیده است. دوباره هوای سرِمان عوض شده و داستان واقعی نبرد رذیلت‌ها با فضیلت‌هاست که از هر کوی و برزن تکرار می‌شود. دوباره صدای «هل من ناصر» آن عدل ستمدیده در کوچه‌های جان خداجویان طنین افکنده است و صدای «هیهات منا الذله» او تکمله‌ای است که مبادا کسی خیال کند حسین برای خود یار و یاور می‌خواند و کمک خواستنش برای رهایی از مصیبت کرب ‌و‌ بلاست. نه. حسین می‌داند که خدا دوست دارد او را کشته بیند.1 چراکه او الگوی آزادگانی است که سر به دار می‌سپارند و به ظلم فرود نمی‌آورند. حسین کشته اشک است2 اما اشکی که به قول روح‌الله انقلاب ما، سیاسی است و دودمان ظلم و ظالم، برکن. حسین جویای یاران دین است و در پی یاری دین خدا. آنان که دین دارند و دین باورند. آنان که دین را برای خدا می‌خواهند نه برای منافع خود. حسین به دنبال آنانی است که بار سبک دارند و سبکبالند. نه ظلمی نموده‌اند و نه زیر بار ظلم می‌روند. نه حقی به ذمه دارند و نه از حقی گذرکرده‌اند. آنان جوانمردانی هستند هم در سال 61 قمری و هم در دوره پس از آن تا روز قیامت. فرقی نمی‌کند به چه دینی بوده‌اند اصل آن است که اهل انصاف باشند و مردانگی. که در اینصورت راه را خواهند یافت و تسلیم خدا خواهند شد. این جوانمردان هم از سیاهانند و هم از سفیدرویان. اصل آنست که دل سپید باشد. هم آزادگانند و هم از میان بردگان. اصل آن است که بنده خدا باشند. و این حقیقت عالم است که هدایت حقیقی در عالم محصور و محدود هیچ رنگ و طبقه و نژاد و زبانی نیست و این زبانی است که تنها جوانمردان و آزادگان می‌فهمند. که فرمود اگر دین ندارید در دنیایتان آزاده باشید.3
دهه محرم است و از سال 61 به بعد به اندازه یک دوره حیات بشر درس دارد و واقعیت این است که اگر حسین آموزگار باشد تا همیشه، اکابر و اعاظم و افاضل روزگار، مسئله‌آموز اویند تا چه رسد به کودک گریزپای فکرت ما. گویی دائماً تاریخ کربلا در حال تکرار است و شخصیت‌های آن یک یک از پی هم می‌آیند و می‌روند و این سخن مرسوم درست است که همه زمین‌ها کربلا و همه زمان‌ها عاشوراست. و ما نیز به قول شهید مدافع حرم، حسین علیخانی، باید در میان اهل کربلا خودمان را بیابیم و ببینیم به کدامشان شبیهیم. حکایت کربلا و عاشورا حکایت لشکر خوبان است در میان دنیای بدان. خوبانی در میان کسانی که هر روز به یک رنگند و هر روز در پی کسی می‌گردند. روزی بر حسن‌ بن علی خرده می‌گیرند که چرا قیام نمی‌کنی و روزی که حسین برمی‌خیزد، می‌نشینند. میهمان دعوت می‌کنند و در بر او می‌بندند. رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهند و ولی خدا را نمی‌شناسند. فرزندان نهروان، حسین را خارجی می‌نامند، یتیمانی که در کودکی بر دوش علی می‌نشستند و از او لقمه می‌گرفتند با آموزه اموی آن‌گونه شدند که در کربلا به اندازه یک کف‌دست آب، مروت نداشتند که به اصغر بنوشانند و ... . کربلا معرکه انتخاب‌هاست. و هر انتخاب را نتیجه‌ای است که باید پذیرفت. نمی‌شود جو کارید و گندم دروید. نمی‌شود زیر سایه ظلم آرمید و خدا را به عدالتش ستود و سوگند داد. که حسین فرمود هیچ آزاده‌ای چون من به مثل چنین یزیدی دست ارادت و بیعت نمی‌دهد.4
در کربلا حساب حساب است و حرف را با عمل می‌سنجند نه با شعارهای توخالی. اشتباه از آنجا شروع شد که به خائنین و خائفین اعتماد شد. غلط کردند آنها که از ترسِ سپاه خیالی شام و با فریب مرعوبین و نفوذی‌ها، مسلم را تنها گذاردند. غلط کردند آنها که دینشان را به ریش شمر گره زدند و به امان‌نامه‌های یزید اعتماد کردند. غلط کردند آنها که به وعده ری به روی حسین تیغ کشیدند. غلط کردند آنها که حسینِ زهرا را رها کردند و برسجاده نشستند و سبحه انداختند. غلط کردند آنها که یزید را خلیفه دانستند و به جای مبارزه با او معامله کردند و ... و اینها همه غلط بود. غلط بود اعتماد به دشمن خدا. و غلط کردند آنها که سایه یزید را مستدام دانستند و قدرت او را غالب، و به این دلیل بود که مرگش را باور نمی‌کردند ولی چه سود که کار از کار گذشته بود و امتحان را باخته و فرصت را سوزانده بودند.
حسین را تنها رها کرده بودند و رشته مردانگی گسسته بودند. هزار هزار لشکر تواب و اواب چه فایده دارد پس از به نیزه رفتن سرهای قدیسان روزگار. و چه خسرانی از این بالاتر که بعد از سیدالشهداء و تا دوره خاتم الاوصیاء، مسلمانان و مؤمنین از جنگیدن در رکاب ائمه محروم شدند.
داستان کربلا داستان امروز ماست اگر دیده عبرت‌بین باشد و قلبی سالم و پذیرا و دست و دامانی پاک که صداها را رسا کند و گویا. کربلا جاری است چرا که زندگی جاری است و حقیقت در جریان است. رسالت کربلا به سعادت رساندن انسان متحیری است که نمی‌تواند انتخاب کند. داستان واقعی زندگی عزتمندانه است برای آنها که می‌خواهند عزیز باشند و به جای زنده‌مانی، زندگانی کنند. نمایشگاهی از مجموعه فراز و فرودهای انسان است به پهنا و درازای جغرافیا و تاریخ انسانی که یکجا جمع شده است. و عاشورا نقطه عطف تاریخ انسان است و عاشورا یک روز نیست، یک روزگار و یک عصر است. روزگاری که چون توفان نوح، فصل جدید خلقت شد و چون بعثت خاتم‌الانبیاء، دوره احیاء دین خدا شد. کربلا در امتداد غدیر است و اگر علی پس از نبی مولای هر مؤمنی است، حسین نیز مولای هرمجاهدی است که دین خدا را بی‌پیرایه می‌خواهد و جهان را بی‌ستم ستمگران. و قیام قائم نیز به خونخواهی حسین است که به وقوع خواهد پیوست ان‌شاءالله. و انقلاب اسلامی ایران مقدمه ظهور است و آبشخورش کربلا و عاشوراست. فریاد «هیهات مناالذله» سرور آزادگان، شعار خمینی کبیر بود و بر زبان خامنه‌ای عزیز جاری است. انقلاب اسلامی برای آن بود که از اغیار استقلال باشد و از قید دشمنان آزادی و در برابر آنان آزادگی و اینها همه در حکومت جمهوری اسلامی است.
کربلا جاری بوده و هست و خواهد ماند و تکرار کربلا و عاشوراست که ایمان آدم‌ها و امت‌ها را محک می‌زند. و انسان چاره‌ای ندارد که برای رستگاری و زندگانی سعادتمندانه و شرافتمندانه در سپاه حسین باشد. بیراهه می‌روند آنها که با مذاکره از یزید آب می‌خواهند و روی خوش گدایی می‌کنند. اگر آب دست یزید افتاد باید آن را پس گرفت حتی اگرکشته شد. بیراهه می‌روند آنها که به طمع ملک ری ذلیل یزیدند و عبیدالله را واسطه می‌کنند. امان‌نامه شمر، نامه ذلت است و تحمیل. و همت بلند مؤمنین منزه است از این تحقیر. آنکه از ترس، در برابر دشمن تیغ بر زمین نهاد و گل برداشت، نه صاحب آسایش می‌گردد و نه دیگر شمشیر. قانون طبیعت این است که ظالم از منظلم منتفع است و مسرور و اگر جوانمردی دهان ظالم را با مشت مؤدب کند دیگر نه ظلم می‌ماند و نه ظالم. این شعار، واقعی و برآمده از شعور است که می‌توان با آن جهان را اداره کرد. شعار توخالی آن است که صاحبش را از ترس مرگ به خودکشی وادارد. شعار توخالی که نمی‌توان با آن گله‌ای را به چرا برد آن است که با گرگ از دید رحمانی سخن گفت و دهن دره‌اش را لبخند شمرد. آن است که با دوستان درشت گفت و با دشمنان مهربانی نمود. آن است که دروغ دشمن را نزد دوستان آزین کرد و از دوست پیش دشمن نالید. آن است که هرروز وعده‌ای خیالی داد و وعده دیروز را فراموشاند. آن است که می‌خواست اقتصاد را صد روزه سامان دهد. یا همه مشکلاتی که از ضعف و ناتوانی است با برجام کاغذی برطرف کند. یا حقوقهای ناعادلانه را شجاعانه اصلاح کند. یا فکت شیتی است که هنوز مردم از یاد نبرده‌اند. انقلاب اسلامی ایران که میثاق صدها هزار سرو به خون خفته است منزه است از آنکه دل به دیو بندد و دلبر رها کند.  
یزید و شمر و ابن زیاد و دیگر اراذل واقعه کربلای 61  اگرچه مُردند و در درک افتادند ولی یزید امروز زنده است و شمر و ابن زیاد و عمر سعد و خولی هنوز هستند. اگرچه تظاهر به مسیحیت و اسلام می‌کنند ولی دهانشان بوی عفونت اسرائیلی می‌دهد. کدخدای خونریز و هزار دغل امروز که اهل فسق و فساد است و گستاخی، کم از یزیدبن معاویه ندارد. شمرهای وهابی امروز که به نام داعش و النصره جگر مسلمانان به دندان می‌کشند، مسیحی می‌کشند و دخترکان ایزدی به کنیزی می‌برند هنوز نفس می‌کشند. عبیدالله‌هایی که بندگان شیطانند و در برج‌های عاج و کاخ‌های سفید و سیاه قطر و ترکیه و حجاز و بحرین، بر جنازه مسلمانان لمیده‌اند، نمرده‌اند. خولی و حرمله و شبث هم هستند که چون سگان کدخدا زوزه می‌کشند و در عراق و شام و یمن و بحرین و فلسطین و میانمار، کودک و زن می‌کشند و پاچه می‌گیرند. شریح قاضی را امروز می‌توان به صندلی دبیرکل سازمان ملل یا سازمان‌های حقوق بشر نشاند که برق طلا و دینار چشم کم بیناشان را کور می‌کند و زبانشان را کندتر. پول می‌گیرند و قطعنامه می‌دهند. با قانون حیات وحشی که لیبرال دموکراسی غرب به نام تمدن به خورد مردم داده اصلاً می‌توان به حرمله جایزه صلح نوبل داد که می‌تواند به آنی کودکی را از تشنگی برهاند. دموکراسی آنان یعنی گوسفندی را با دو گرگ سرمیز مذاکره نشاند تا در مورد غذایشان رأی دهند و گوسفند نیز از این نظرخواهی شاد باشد و راضی. و همین‌گونه می‌توان پیش رفت و یک یک سپاه یزید را در جهان امروز مکان‌یابی نمود. اما در این میان ما در میانه کدام سپاهیم اخوی؟
این سوالی است که عاشورای حسین در ذهن هر عاقبت‌بخیری انداخته و او را با نفسش درانداخته که من با که‌ام؟ در سپاه پر از نور و سرور و حماسه حسین یا در میان لشکر سیه‌بخت یزید که برای دِرهمی ‌تن شریف نازنینان را درهم نمودند؟ گدای گندم ری هستم یا خریدار باغ بهشت؟ با خدا معامله ثمین می‌کنم یا عزت را به ثمن بخس می‌فروشم؟ حسین فدا شد تا هرکه دارد هوس کرب و بلایی شدن بسم‌الله را چون حسین بگوید. بسم‌الله و بالله و فی سبیل‌الله و علی ملهًْ رسول‌الله. حسین فدا شد که راه را بنمایاند وگرنه کم نبوده‌اند در تاریخ قبل و بعد از عاشورای 61 هجری کسانی که به هزار و یک دلیل خودپسندانه خود را و مایملک خود را به تملک کدخدای خدانشناس درآوردند و دیگران را به تمکینش توصیه کردند. خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَهًْ
 
 
 آیا کسی صدای زنگ خطر در «ضریب جینی» را می‌شنود؟
 
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:

 مرکز آمار ایران با انتشار تازه‌ترین گزارش خود از وضعیت توزیع درآمد از افزایش شکاف درآمدی و تشدید نابرابری در سال گذشته به نسبت سال قبل از آن خبر داد. براساس این گزارش که برمبنای محاسبه «ضریب جینی» صورت گرفته است  این ضریب در سال 94 با یک صدم افزایش از 0.37 به 0.38 رسیده است. ضریب جینی یکی از اصلی‌ترین شاخص‌های سنجش نابرابری درآمدی در جامعه است. این ضریب بین صفر و یک اندازه گیری می‌شود که صفر به معنای توزیع کاملاً برابر و یک به معنای وجود نابرابری مطلق درآمد یا ثروت در جامعه است در نتیجه افزایش یک صدمی این شاخص نشان دهنده نابرابرتر شدن وضعیت درآمدی بین اقشار جامعه است.
بررسی جزئیات این گزارش و مقایسه آمار آن طی سال‌های 89 تاکنون نشان می‌دهد که با وجود بهبود نسبی روند شاخص ضریب جینی از سال 90 و پس از اجرای هدفمند کردن یارانه ها، این روند به تدریج تغییر کرده است. تغییر در این روند از چند جهت قابل تحلیل و بررسی است که باید به آن پرداخت:
1- بسیاری از مطالعات در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی، نشان می‌دهد که میزان مقبولیت حاکمیت سیاسی و یا رضایتمندی از حکومت در بین شهروندان، رابطه مستقیمی با نحوه توزیع درآمد دارد و هرچه این توزیع نابرابرتر باشد، نارضایتی بیشتر خواهد بود، لذا از منظر سیاسی، هرگونه تغییر در نرخ ضریب جینی را باید با حساسیت و دغدغه دنبال کرد. از منظر اجتماعی نیز هرگونه تغییر در این ضریب را باید بازتابی از تشدید نابرابری در جامعه و تعمیق فاصله‌ای دانست که اوج آن را می‌توان در نمایش همزمان پدیده‌هایی نظیر کودکان دستفروش از یک طرف و پورشه سواران از طرف دیگر دید. خروجی این تشدید فاصله علاوه بر تهدید سیاسی از منظر اجتماعی نیز منجر به ایجاد احساس حقارت در بخش‌های محروم جامعه و در نتیجه گرایش آنان به سمت کجروی و تخلف از قوانین و قواعد برای کاهش این فاصله می‌شود.
2- اگر این پدیده منفی را با سایر پدیده‌های منفی دیگر اجتماعی از جمله بیکاری و افزایش سن ازدواج و بحران طلاق ترکیب کنیم، با یک مثلث سه وجهی خطرناک اجتماعی مواجه خواهیم بود. مثلثی با 3 ضلع جوان بیکار، ازدواج نکرده و دارای احساس بی‌عدالتی (اگرچه نابرابری درآمدی لزوما مساوی احساس نابرابری نیست و عموما احساس نابرابری نسبت به خود واقعیت نابرابری بیشتر است.) در همین ارتباط روز گذشته، مدیر کل سلامت خانواده و جمعیت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفت: «بیش از 13 میلیون جوان مجرد ایرانی که در آستانه ازدواج هستند، سن مناسب ازدواج را سپری کرده‌اند یا در حال سپری کردن این سن هستند.» همچنین براساس دیگر گزارش روز گذشته مرکز آمار ایران نرخ بیکاری جوانان 15 تا 29 ساله در فصل بهار امسال 24.9 درصد بوده است که نسبت به فصل مشابه سال قبل 2.5 درصد افزایش یافته است. به این ترتیب ما با یک چالش اجتماعی -  اقتصادی چند وجهی مواجه هستیم.
3- برای برون رفت از این چالش چند مسیر پیش روست که برخی مسیرها اگرچه در کوتاه مدت تا حدی موثر است اما در بلندمدت به تشدید همین بحران می‌انجامد. در ابتدای یادداشت اشاره کردیم که نابرابری درآمدی پس از اجرای هدفمندی یارانه‌ها بهبود یافته بود. شاید یکی از راهکارهای پیشنهادی این باشد که یارانه نقدی را افزایش دهیم، اما باید توجه داشت که افزایش یارانه بدون تامین منابع مطمئن نقدی اگرچه در کوتاه مدت ممکن است به بهبود وضعیت دریافتی اقشار ضعیف منجر شود، اما با تداوم کسری بودجه پرداخت یارانه و حتی تاخیر در پرداخت یارانه‌هایی نظیر یارانه بخش سلامت و منابع خرید تضمینی گندم، به تدریج بخش‌های نیازمند جامعه از یک جیب با ورودی یارانه و از جیب دیگر با خروجی کاهش یارانه‌های غیرنقدی مواجه می‌شوند. پس اتخاذ راهکارهای منجر به افزایش هزینه کرد دولت برای پرداخت مستقیم و غیرمستقیم به مردم فقط و فقط باید مشروط به تامین منابع آن باشد، شرطی که تحقق آن در کوتاه مدت سخت به نظر می‌رسد.
4- مهمترین راهبردهای درمان بیماری نابرابری درآمدی به 2 بخش بر می‌گردد. بخش نخست، شفاف سازی‌هایی است که باید در نظام اقتصادی صورت گیرد و بتواند جلوی قله‌های درآمدی که به صورت بادآورده و رانتی ایجاد می‌شود را بگیرد. شفاف سازی در برخورد با قاچاق و درآمد سرشار شبکه‌های قاچاق از این راه و شفاف سازی‌های مالیاتی مهمترین اجزای این سیاست هاست، اما نکته مهمتری که در دولت فعلی مغفول به نظر می‌رسد، تدوین نقشه راه و برنامه منسجمی برای مقابله با فقر است. دولت در ابتدای فعالیت خود 2 اقدام مشخص برای کاهش فقر را مطرح کرد که یکی از آن‌ها به نام طرح تحول سلامت با وجود توفیق نسبی، اکنون با برخی مشکلات بودجه‌ای در مسیر اجرا دست به گریبان است. اقدام دیگر به توزیع سبد کالا بر می‌گردد که پس از شکست در دور نخست اجرای این طرح، در ادامه با توزیع محدود و کم اثر این سبد، در عمل شکست خورد. این در حالی است که طرح‌های فقرزدایی و تجربیات موفق جهانی در این زمینه مبتنی بر بسته سیاستی مشخصی است که ابعاد گسترده فقر را به عنوان یکی از اصلی‌ترین پایه‌های نابرابری اجتماعی هدف قرار داده است. ابعادی که از معضلات اجتماعی زمینه ساز فقر نظیر اعتیاد تا کمک‌های اقتصادی مشروط به تحصیل کودکان و توزیع هدفمند وجوه نقدی و وام‌های خرد را شامل می‌شود. این در حالی است که دولت به روشنی با فقر برنامه در این خصوص مواجه است و اقداماتش صرفا به حرکات زودگذر و انفعالی محدود شده است.
در هر صورت، افزایش ضریب جینی به مثابه یک زنگ خطر این بار بلندتر از سال گذشته به صدا درآمده است تا برای دومین سال متوالی با افزایش نابرابری درآمدی مواجه شویم و این سوال مطرح شود که آیا صدای این زنگ برخی مسئولان را از خواب غفلت بیدار می‌کند یا نه؟!
 
 
 فیل‌ها و گنجشک‌ها

امیر  استکی در وطن امروز نوشت:
 
اگر همین امروز به یکی از روستاهای کشور یا بخشی در یک شهرستان یا محله‌ای در یک کلانشهر یا به هر واحد جمعیتی که بتوانید چند مخاطب را دور خود جمع کنید، بروید و از آنها بخواهید به حرف‌هایی که در ادامه می‌زنیم گوش دهند، شاید ابتدا تمایلی نداشته باشند ولی اگر تضمین دهید حرف‌های خوبی خواهید زد به احتمال زیاد می‌نشینند و گوش به حرف‌های شما خواهند سپرد. برای‌شان از این بگویید که می‌شود دنیایی ساخت که در آن هیچ‌کس بیکار نیست و همه آنهایی که اهل کارند بدون شغل نمی‌مانند و آنقدری درمی‌آورند که نخواهند حسرت خیلی چیزها را بخورند. از دنیایی برای‌شان بگویید که آدمی اگر در آن اراده چیزی را بکند و زحمت بکشد و از راهش برود حتما به آن چیز خواهد رسید. دنیایی که هیچ جای ممنوعه‌ای برای کسی ندارد و در آن مهم نیست که زاده چه کسی هستی و در کجا زندگی می‌کنی. دنیایی که در آن انسان‌ها محترمند و می‌توانند با 8 ساعت کار، خوب بخورند، خوب بپوشند و سوار یک ماشین خوب شوند، تفریح، مطالعه و مسافرت نیز داشته باشند. دنیایی که اگر در آن مریضی ناجوری پیدا کردند لازم نیست خانه‌شان را بفروشند تا زنده بمانند. دنیایی که هیچ‌کس آنقدر به آینده بدبین نیست که فرصت بخل‌ورزی و مال‌اندوزی پیدا کند. دنیایی که هیچ چیز در آن آنقدر دور از دسترس و صعب‌الحصول نیست که کسی بخواهد برای داشتن چیزی دست به دزدی بزند.
خلاصه! از دنیایی برای‌شان بگویید که در آن درد و رنج هست ولی نه از نوعی که آدمیان در زمانه عسرت‌زده امروزی برای یکدیگر می‌آفرینند. دنیایی که در آن مرگ هست ولی نه از نوعی که آدمیان آرزویش را داشته باشند. از دنیایی بگویید که در آن نابرابری هست ولی نه از نوعی که هیچ دلیل همه‌پسندی برای آن وجود ندارد.
شاید مخاطبان‌تان در واکنش به این حرف‌ها با آهی که از نهاد برمی‌آورند بگویند «این حرف‌ها مال توی قصه‌هاست» اما نمی‌دانند قصه‌ها نیز از سینه همین انسان‌ها سر برآورده‌اند و اینکه قصه‌های زیادی در دنیا هست که از این دنیاهای دوست‌داشتنی حکایت می‌کند و ناشی از این میل و کشش شدید نسل بشر به دنیایی آرام‌تر و بی‌دغدغه‌تر است. دنیایی که باید آن را ساخت و هر چقدر که می‌شود در راستای آن تلاش کرد و از این تز جهانگیر لیبرالیستی دوری کرد که انسان‌ها باید فقط به فکر سود شخصی خود باشند و نباید این را پذیرفت که انسان‌ها در مواجهه با جهان و یکدیگر در یک وضعیت طبیعی به سر می‌برند، وضعیتی که مانند زندگی حیوانات در جهان وحش، تنازعی مدام برای بقا در جریان است و به واسطه محدودیت منابع فقط قوی‌تر‌ها به اجبار می‌مانند.
انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 57 نیز به روشنی تلاشی جمعی بود در راستای ساختن دنیایی بهتر. تلاشی برای زدودن رویه‌های ناعادلانه از زندگی ایرانیان و تمنایی بود برای پایان دادن به استیلای عده‌ای خاص بر منابع و جریان منافع جامعه. مطلوبی که در دین مبین اسلام و خاصه در مذهب تشیع بسیار بر آن تاکید شده است و این از اوصافی که از روش و منش امامان شیعه و همچنین از آنچه درباره دوران حضرت مهدی موعود(عج) نقل می‌شود براحتی قابل درک است لذا از این جهت کماکان تمام مردم ایران انقلابی‌اند و طالب دنیایی چنانکه وصفش رفت و آرمان‌ها و شعارهای انقلاب 57 هم به روشنی در همین مسیر قرار داشته و دارد. اما انحراف در انقلاب از آنجایی شروع شد که نخبگانی که در موقعیتی برتر نسبت به دیگر مردم قرار گرفته بودند، کم‌کم به سوی پذیرش این 4 اصل دنیای جدید متمایل شدند که منابع در جوامع محدودند و چه بهتر این است که تکلیف توزیع منابع را رقابت در وضعیت طبیعی تعیین کند. وضعیتی که شروع آن اگر چه در نظر و در بدو حیات اجتماعی شاید به نظر عادلانه بیاید ولی در عمل و در دنیایی پر از نابرابری‌ها و عدم توازن‌ها اعتقاد به آن، آن روی دیگر ظلم برهنه است. نخبگان انقلابی که اکنون تبدیل به سرمایه‌دارانی تجدیدنظرطلب شده‌اند در وضعیتی به سر نمی‌برند که خواستار آزادسازی اقتصادی و سپردن امور به دست نامرئی بازار باشند، چرا که رقابت از جایی شروع خواهد شد که بازندگان از همانجا معلوم خواهند بود. رقابت به واقع رقابت فیل و گنجشک خواهد بود. اما این فیل‌ها چگونه رشد کردند؟ فیل‌های امروز همان گنجشک‌های دیروزند که با اعتماد ملت به عنوان خادمان مملکت انتخاب شدند و قرار بر این بود به نیابت از همه و به عدالت، امور را سامان دهند اما کم‌کم با انحرافات کوچک، ذره ذره رشد کردند و امروز تبدیل به فیل‌هایی شده‌اند که معتقدند «مملکت به خادم نیاز ندارد، بلکه به مدیر نیازمند است». فیل‌ها از زمانی شروع به استخوان ترکاندن کردند که خود را در موقعیتی دیدند که قادر بودند سهم بیشتری از منابع را برای خود طلب کنند. مانند همین داستان فیش‌های حقوقی نجومی که امروز ملت با آن روبه‌رو شده‌اند و بی‌جهت هم انتظار دارند فیل‌ها زیر پای یکدیگر را خالی کنند و برای آنها عدالت به ارمغان بیاورند، چرا که فیل‌ها معتقدند فیش‌های نجومی آنطور هم که شلوغش کرده‌اند نیست و در نهایت 13 نفر حقوق نجومی گرفته‌اند. تازه! همین 13 نفر هم ذخایر انقلابند و چه حق‌ها که بر گردن گنجشک‌ها ندارند.
ملت ایران کماکان انقلابی‌اند ولی دیگر به فیل‌ها نیازی ندارند. برای ساخت دنیایی بهتر همانگونه که همه می‌پسندند باید جلوی فیل شدن گنجشک‌هایی را گرفت که از اعتماد ملت سوءاستفاده می‌کنند و نباید انتظار داشت تا فیل‌هایی هستند که می‌توانند گنجشک‌ها را فریب دهند، جریان منافع و منابع در کشور به سمت توزیع عادلانه حرکت کند.
 
 
براي ‌ ازدواج جوانان با عرف بازی نکنید

 کبری آسوپار در جوان نوشت:

اين نوشتار نامه‌اي به دكتر علي مطهري، نايب‌رئيس مجلس شوراي اسلامي در مورد بخشي از نامه ايشان به آيت‌الله محمد يزدي، رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم است.
جناب آقاي علي مطهري!

با اهداي سلام و تحيت، در خصوص برگزاري مراسم عروسي در ايام محرم و صفر نوشته‌ايد که «... همين نگاه است که باعث شده است در دو ماه محرم و صفر مردم ايران مراسم ازدواج برگزار نکنند، حتي به قيمت صدها و هزاران گناهي که به علت تأخير در ازدواج جوانان رخ مي‌دهد و از طرف ديگر تالارهاي برگزاري مراسم ازدواج، قبل و بعد از اين دو ماه با تراکم مشتري و مشکلات براي مردم مواجه مي‌شوند. چه مانعي دارد غير از چند روز قبل و بعد از عاشورا و اربعين و سه روز آخر صفر مردم عرفاً مجاز به برگزاري مراسم ازدواج باشند همان‌طور که شرعاً مجاز هستند. قطعاً امام حسين هم به اين وضع راضي‌تر است.» جاي تعجب است که به عنوان نماينده سه دوره مجلس شوراي اسلامي، اطلاعي از چند و چون برگزاري مراسم عروسي توسط عامه مردم نداريد و مي‌گوييد برگزاري مراسم عروسي در اين ايام شرعاً مجاز است؛ در حالي که اگر سري به جشن‌هاي عروسي بزنيد، اگر در خيابان وقتي ماشين عروس از کنارتان رد مي‌شود، نگاهي بيندازيد، اگر پشت کاروان‌هاي عروسي مانده باشيد و نگاه سياسي‌تان دخيل نباشد، خواهيد ديد برگزاري بسياري از اين مجالس در ماه‌هاي ديگر سال هم شرعاً مجاز نيست، حال ايام محرم و صفر بماند! من تصور کردم اين اختلاط‌ها، اين موسيقي‌هاي حرام و رقاصي‌ها، اين اسراف‌ها، ريخت و پاش‌ها، سد معبرها و... باعث شده پسر شهيد مطهري نگران فضاي اجتماعي جامعه شود، اما تعجب بسيار که نگران شده‌ايد چرا اين حجم گناه در ايام محرم و صفر تعطيل مي‌شود و به‌جاي تصحيح اين فرهنگ غلط، فکر مي‌کنيد اگر اين کارناوال گناه و بي‌فرهنگي، به محرم و صفر هم تسري يابد، مشکل ازدواج جوانان حل خواهد شد... و تازه يقين هم داريد که امام حسين(ع) هم به اين وضع راضي‌تر است!

جناب‌عالي در مقام چند دوره نمايندگي مجلس يا از هزار رقم ريز و درشت هزينه‌هاي مراسم ازدواج و اسراف‌هاي ناشي از فرهنگ غلط جامعه‌اي که شما نماينده فرهنگي‌اش بوديد و چشم و هم‌چشمي‌ها و بالا بردن توقعات مالي زوجين و دردسرهاي گرفتن وام ازدواج از دولت متبوعتان و در کل، سيل مشکلات فرهنگي و اقتصادي ازدواج مطلع نيستيد يا اهداف سياسي و جناحي‌تان باعث شده چشم به واقعيات ببنديد و فکر کنيد مشکل، عدم برگزاري مراسم ازدواج در محرم و صفر است و به‌جاي نگراني از هزينه بالاي سالن‌هاي ازدواج، فکر کنيد تراکم متقاضيان سالن‌ها در ماه‌هاي غيرمحرم و صفر مشکل اصلي است. نه بزرگوار! در ماه‌هاي ديگر هم نه گرفتن مراسم در چنين فضايي راحت است و نه بي‌اشکال شرعي. پس بياييد صادق باشيم و آدرس غلط ندهيم.  از سويي عدم برگزاري مراسم ازدواج در ايام محرم و صفر را مرتبط با نگاه آيت‌الله يزدي دانسته‌ايد. تعجب است احترامي را که مردم براي امام حسين(ع) و قيام خونين عاشورا از قرن‌هاي دور تاکنون قائل بوده‌اند، مرتبط با نگاه آيت‌الله به شادي در شب عاشورا دانسته‌ايد و دخيل در دعواي سياسي‌تان کرده‌ايد. حال آنکه مردم خود مي‌دانند خواندن خطبه عقد در اين ايام بي‌اشکال است و دفاتر عقد و ازدواج هم تعطيل نيست؛ اما همچنان تا حد ممكن از اين امر حداقلي هم در اين دو ماه دوري مي‌كنند و مي‌دانند آنچه در سالن جشن روي مي‌دهد، مناسب اين ايام نيست و خود اهل مراعات هستند.

دعوت مي‌کنم بعد از ايام محرم و صفر، مثلاً در شب 17 ربيع (ميلاد حضرت رسول صلي‌الله عليه و‌آله)، به سالن‌هاي مراسم ازدواج سر بزنيد و بعد نظر فقهي شما را بدانيم، البته اگر حاضر به نشستن در مجلس باشيد! هر وقت مدل برگزاري جشن‌هاي عروسي را اصلاح کرديد، بياييد در مورد برگزاري جشن ازدواج در محرم و صفر هم ان قلت وارد كنيد اما بعيد مي‌دانم و سابقه عملکرد شما هم نشان نمي‌دهد که بتوانيد براي فرهنگ اين مملکت کاري فراتر از نمايش تصاوير ساپورت‌پوشان در صحن علني مجلس و يکسري داد و فريادهاي متناقض با عملکرد سياسي‌تان ارائه دهيد که دختر ساپورت پوش را بي‌حرمت کنيد، اما کار به کانديداي هم جناحي‌تان که مي‌رسد، براي کشف حجابش هم توجيه بياوريد که رئيس‌جمهور سابق را به کنايه متهم به تأسيس کاباره کنيد، ولي به رئيس‌جمهور خودتان که مي‌رسد، دغدغه‌هاي حجاب و عفاف‌تان را فراموش کنيد...

پس لطفاً به همان دعواي سياسي‌تان برسيد و نگران عروسي خوشگذران‌هايي که تعطيلات عاشورايشان در مسير جاده‌هاي شمال يا سواحل کيش و دوبي مي‌گذرد، نباشيد. اغلب مردم در اين ايام در هيئات هستند و خود مي‌دانند چگونه حرمت عزاي اباعبدالله را حفظ کنند؛ اگر واقعاً دغدغه ازدواج جوانان براي دوري از گناه را داريد، بسم‌الله، اول مشکلات ازدواج جوانان در آن 10 ماه ديگر را حل کنيد.
 
 
پیامدهای لغو تحریم دلاری ایران

محمد علی کریمی در ایران نوشت:

ایالات متحده امریکا در تاریخ 7 اکتبر 2016 با درج یک سری پرسش‌ها و پاسخ‌های جدید و اصلاح برخی پرسش‌ و پاسخ‌های موجود، شیوه نامه رفع تحریم‌های خود را اصلاح کرده است. برخی از این پرسش‌ها مربوط به رفع تحریم‌های مالی و بانکی می‌باشند که با توجه به اهمیت آنها و تأثیری که می‌توانند بر گشایش روابط بانکی و مالی کشور داشته باشند در ادامه به اختصار به بررسی آنها پرداخته شده است.
نخستین پرسش و پاسخ از این دست، تحت شماره C7 درج شده است. این پرسش و پاسخ به این مطلب مربوط می‌شود که آیا مؤسسات مالی خارجی و از آن جمله شرکت‌های تابعه مؤسسات مالی امریکایی در خارج از امریکا می‌توانند حساب‌های دلاری برای اشخاص حقیقی و حقوقی ایرانی افتتاح و نگهداری کنند و معاملات و تراکنش‌های دلاری را برای آنها انجام دهند؟‌ در متن سؤال، به دو شخص حقوقی ایرانی (بانک مرکزی ایران و شرکت‌ ملی نفت ایران) هم اشاره شده و این مسأله مطرح شده است که به طور خاص، آیا ارائه خدمات دلاری به این دو شخص حقوقی آزاد است یا خیر؟ پاسخ ارائه شده مثبت است و در آن قید شده است که مؤسسات مالی خارجی و شرکت‌های تابعه مؤسسات مالی امریکایی در خارج از امریکا می‌توانند حساب‌های دلاری برای اشخاص امریکایی، افتتاح و نگهداری کنند و خدمات دلاری به آنها ارائه دهند. در ادامه تصریح شده است که این امکان، هم برای اشخاص ایرانی، هم برای اشخاصی که در ایران اقامت دارند، هم برای اشخاص مشمول دستور اجرایی شماره 13599 و ماده 560.211 مقررات تحریم‌های ایران وجود دارد و شامل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و شرکت ملی نفت ایران نیز می‌شود. به عبارت دیگر، حتی اشخاصی که نام آنها در فهرست دستور اجرایی 13599 امریکا وجود دارد و دارایی‌های آنها در صورت قرار گرفتن در دسترس اشخاص و نهادهای امریکایی باید توقیف شود نیز می‌توانند از امتیاز مذکور بهره‌مند شوند و نمی‌توان اشخاص و نهادهای ایرانی را به صرف قرار داشتن در فهرست 13599 یا دولتی بودن و یا سایر دلایل مشابه از دسترسی به خدمات دلاری محدود کرد. در ادامه این پاسخ، قید شده است که چنین تراکنش‌ها و حساب‌هایی نباید موجب آن شوند که بانک‌ها یا مؤسسات مالی امریکایی یا نظام مالی امریکا به طور مستقیم یا غیرمستقیم به ایران ارائه خدمت کنند یا دارایی‌های ایران را در اختیار گیرند. دلیل این امر روشن است. بانک ها و مؤسسات مالی امریکایی، مشمول تحریم‌های اولیه امریکا که غیر هسته‌ای هستند باقی مانده‌اند و کماکان از معامله و تجارت با ایران ممنوع هستند. بر اساس تحریم‌های اولیه امریکا که قدمت آنها به چند دهه می‌رسد، اشخاص و نهادهای امریکایی از ارائه خدمات، فروش کالا و ارسال فناوری به ایران ممنوع هستند و این ممنوعیت، پس از برجام نیز جز در چند مورد محدود که برای آنها مجوزهای عمومی یا موردی صادر شده است به قوت خود باقی مانده است. استثنای دیگری که در این پرسش و پاسخ به آن اشاره شده است مربوط به معاملاتی می‌شود که اشخاص و نهادهای ایرانی باقی مانده در فهرست تحریم‌‌ها در آنها نقش دارند. (اشخاص و نهادهای موجود در فهرست( SDN در رابطه با این اشخاص که تحریم‌های آنها غیر هسته‌ای بوده است، ایالات متحده امریکا همچنان ممنوعیت‌های قبلی را حفظ کرده است و لذا این اشخاص نمی‌توانند از این امتیاز بهره‌مند شوند.
پرسش دیگر، پرسش C15 است که در آن مطرح شده است آیا مؤسسات مالی امریکایی می‌توانند حساب‌های کارگزاری برای مؤسسات مالی غیرامریکایی که روابط خود را با بانک ها و مؤسسات مالی ایرانی خارج شده از فهرست تحریم‌ها حفظ کرده‌اند افتتاح کنند؟‌ پاسخ این پرسش نیز مثبت و گفته شده است که مؤسسات مالی امریکایی می‌توانند برای مؤسسات مالی غیر امریکایی که روابط خود را با بانک های ایرانی غیر تحریمی حفظ می‌کنند، مراودات و فعالیت‌های اقتصادی و تجاری داشته باشند. این پرسش و پاسخ اهمیت بسیار بالایی دارد.
پس از اجرایی شدن برجام، این بحث در میان صاحبنظران و متخصصان تحریم‌ها مطرح بود که آیا ممنوعیت مراوده بانک های امریکایی با بانک های غیر امریکایی که با بانک های ایرانی رابطه دارند به قوت خود باقی است یا از میان برداشته شده است. عده‌ای با توجه به مفاد برجام و روح آن معتقد بودند که چنین ممنوعیتی پس از برجام موضوعیت ندارد و لذا اگر یک بانک غیر امریکایی روابط خود با بانک های ایرانی غیر تحریمی را مجدداً به حالت سابق اعاده کند، بانک های امریکایی از مراوده با آن منع نخواهند شد. عده دیگری به استناد باقی ماندن بخش‌هایی از ماده (C) 104 قانون جامع تحریم‌های ایران یا CISADA و نیز مواد 311 و 312 قانون USA PATRIOT ACT معتقد بودند که چنین امری ممکن نیست و اگرچه بانک های غیر امریکایی آزادند که با بانک های غیر تحریمی ایرانی رابطه داشته باشند ‌اما این امر ممکن است منجر به از دست دادن روابط کارگزاری آنها با بانک های امریکایی شود.  پرسش و پاسخ اخیر، به صراحت بیان می‌کند بانک ها و مؤسسات غیر امریکایی می‌توانند در عین حال که با بانک ها و مؤسسات غیر تحریمی ایرانی روابط خود را حفظ می‌کنند، با بانک های امریکایی نیز روابط کارگزاری داشته باشند و از این حیث، هیچ محدودیتی برای آنها ایجاد نخواهد شد. با این حال، در ادامه تصریح شده است که تحریم‌های اولیه امریکا به قوت خود باقی است و بانک های غیر امریکایی نمی‌توانند وجوه و دارایی‌های ایران را از طریق بانک های امریکایی جابه‌جا کنند. به عبارت دیگر، به منظور جلوگیری از توقیف دارایی‌های ایران نزد بانک های امریکایی (که مستند به دستور اجرایی 13599 و باقی ماندن تحریم‌های اولیه می‌باشد)‌ لازم است احتیاط‌های لازم به عمل آید که وجوه و دارایی‌های ایران از طریق بانک های امریکایی جابه‌جا نشود. با این حال، اصل این نکته که بانک های غیر امریکایی می‌توانند بدون هیچ نگرانی از قطع ارتباط خود با بانک های امریکایی به ارائه خدمت به
بانک های ایرانی بپردازند، نکته مثبتی است که می‌تواند آثار مفیدی در برقراری تعاملات بین‌المللی بانک های ایرانی داشته باشد.

 
  عاشورا در برابر بدعت‌ها

محمدتقی فاضل‌میبدی در شرق نوشت:

تحلیلگرانی که فلسفه عاشورا را به بحث گذاشته‌اند، بعضي از اهداف مهم و والای این قیام یا رویداد تاریخی را مبارزه با بدعت‌هایی دانسته‌اند که پس از وفات پیامبر(ص) به دست حاکمان و مدعیان دروغین دین، یا جاهلان به دین، به نام اسلام گذاشته شد. کسانی منافع خود را در این دیدند که با دین تحریف‌شده و حفظ برخی شعائر و ظواهر دینی بهتر می‌توان آدمیان را در میدان قدرت مطیع و منقاد خود کرد و به منافع دنیوی دست یافت و بر كرسی سیاست و قدرت نشست. اوج این بدعت‌ها و تحریف‌ها را می‌توان در زمان به‌سلطنت‌نشستن امویان بر کرسی جانشینی پیامبر(ص) مشاهده کرد. نخستین بدعتی که در اسلام راه یافت، اساس حکومت و خلافت به شکل سلطنت و انحصار در قدرت بود؛ در این نوع نگاه بدعت‌وار دستگاه رهبری اسلام كه براساس عدالت و صداقت بود، از مسیر و مجرای خود خارج شد و به وادی استبداد و استیثار افتاد. طبیعی بود که در این راستا حق و باطل درهم آمیخته و مشتبه شود و جای خود را عوض کند؛ در نتیجه جامعه با حفظ اسم اسلام، به رسم جاهلیت بازگردد و با شعار عدالت، ستم سایه افکند و مسلمانان راه حیرانی و سرگردانی در پیش گیرند. هشداری که دخت پیامبر، حضرت فاطمه اطهر(س)، در نخستین خطابه خود در روزهای پس از رحلت پدر بزرگوارش داده بود، این بود: «فانی حرتم بعد البیان؛ چرا بعد از بیان حق سرگردانید؛ و اسررتم بعد الاعلان؛ و چرا آشکار از حقیقت دفاع نمی‌کنید؟ الا و قد اری ان قد اخلدتم الی الخفض؛ همانا می‌نگرم که شما به رفاه و راحت‌طلبی سو کردید...». یعنی بدعت و انحراف در دستگاه خلافت و مدیریت، جامعه اسلامی را به سوی دورویی، نفاق، حق‌پوشی، سرگردانی، تملق‌پیشگی و در نهایت به راحت‌طلبی برده است و کمتر کسی در برابر این بدعت‌ها و تحریف‌ها احساس مسئولیت می‌کند. همانند احبار و ملایان یهود كه در برابر تحریف كلام خداوند، زبان در كام بردند و فریادی برنیاوردند.  

بدعت‌های حاکمان اموی که منشأ قیام عاشورا شد، تنها سگ‌بازی و جابه‌جاکردن برخی حلال‌ها و حرام‌ها نبود. بنا بر روایت‌های تاریخی، نخستین کاری که معاویه در راستای تقویت سلطنت خود انجام داد، به‌دست‌گرفتن شریان‌های اقتصادی و فرهنگی و بناکردن سازمان‌های حکومتی بود. در حوزه فرهنگ دستور داد در شامات کسی حق بازگوکردن سخنان پیامبر را ندارد. رفت‌وآمدها را به گونه‌ای محدود کرد که کسی از شام به شهر مدینه نیاید تا حقیقت اسلام را از زبان برخی اصحاب بشنود. ابوذر غفاری که در زمان خلیفه سوم به شام تبعید شد، معاویه احساس خطر کرد و به خلیفه سوم نوشت: ان اباذر لمفسد علیکم الشام فتدارک اهله ان کان لک فیه حاجه (الغدیر، ج ٨ ص ٣٤)؛ یعنی همانا ابوذر مردم شام را علیه تو می‌شوراند. پس به داد ایشان برس اگر به یاری‌شان نیازمندی. یعنی سخنان ابوذر مردم را با اسلام راستین آشنا می‌کند و ممکن است او در شام حکومت مرکزی را با خطر مواجه کند. مهم‌ترین چیزی که عامل بقای حکومت معاویه در شام شد، بی‌خبری مردم از حقیقت اسلام و سخنان پیامبر بود و از سویی مبلغان و حقوق‌بگیران دستگاه‌ معاویه در برابر موقعیت‌های مالی و سیاسی، بدعت‌ها می‌ساختند و دروغ‌ها می‌گفتند و مغزها را از حقیقت تهی می‌کردند و افسانه‌ها می‌پرداختند. معاویه برای برقراری و دوام سلطه خود نقل احادیث پیامبر را ممنوع کرد. در مسجد دمشق ایستاد و هنگام ایراد خطبه گفت: ای مردم از نقل احادیثی که از پیامبر وارد شده، بپرهیزید. این دستور به همه جا ابلاغ شد. حقیقت اسلام همان بود که مبلغان معاویه به مردم می‌گفتند. کسانی که در حکومت معاویه حق قلم و سخن داشتند، امثال ابوالدرداء و کعب‌الاحبار بودند که از دیانت یهود در اسلام نفوذ کرده بودند. از این راه احادیث دروغین بی‌شماری وارد اسلام شد که هنوز در برخی کتاب‌های روایی به عنوان اسرائیلیات موجود است. تبلیغات یک‌سویه و انحصاری‌کردن تبلیغات به ‌دست حکومت چنان در مردم تأثیر گذاشته بود که فردی عامی از یکی از بزرگان شام پرسید: این ابوتراب که خطیب همواره بر فراز منبر او را لعن می‌کند کیست؟ آن مرد در پاسخ گفت: «درست نمی‌شناسم ولی فکر می‌کنم سارقی از سارقان فتنه‌انگیز باشد». (مروج‌الذهب، ج ٣، ص ٤٢) شگفتا اینکه تأثیر تبلیغ تا آنجا کارساز شده بود که بعد از یک قرن و زمان انتقال حکومت از امویان به عباسیان، گروهی از نامداران شامی نزد منصور سفاح آمده و گفتند: برای پیامبر اهل بیتی جز بنی‌امیه نمی‌شناسیم (همان ص٤٣). معاویه استبداد سیاسی و فرهنگی را در یکی از خطبه‌هایش چنین اعلام کرد: «انی لا احول بین الناس و السنتهم ما لم یحولوا بیننا و بین ملکنا»؛ حقیقت این است تا زمانی که مردم میان ما و سلطنت ما حائل نشوند، ما میان ایشان حائل نمی‌شویم؛ یعنی در هر کار و سخنی آزادند، جز اینکه بخواهند بر سلطنت ما خرده بگیرند و انتقاد کنند و در خطبه‌ای دیگر هرگونه انتقادی را ممنوع کرد. (طبری، ج٣، ص٢٨٦) اینها بدعت‌هایی بود که با حاکمیت امویان شکل گرفت. چه بدعتی در اسلام از این بالاتر که امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر که برترین جهاد است ترک و حق انتقادکردن از مردم ستانده شد؟ امام حسین(ع) نخستین رسالت خود را در این قیام نهی‌ازمنكر در حوزه حکومت دید و اینکه چرا مردم از حق دفاع نمی‌کنند؟ از پیامبر سند داد «اگر مردم سلطان جائری را ببینند كه حلال و حرام خدا را جابه‌جا كرده و او را بازندارند، در قیامت جایشان همان جای جائران است». چه بدعتی در اسلام سهمگین‌تر که یاران راستین پیامبر- اباذر- زبانشان در کامشان مهار یا بریده شود؟ و تبعیدشدگان پیامبر – خاندان بنی‌العاص- به حوزه خلافت بازگشته و بر  عرصه‌های مالی دست یابند. حدود نیم‌قرن از رحلت رسول خدا گذشته و در این زمان کوتاه، کسانی در چرخه حکومت قرار گرفته‌اند که یا مطرود رسول خدا بودند یا در زمان پیامبر با جریان نفاق هم‌کاسه بودند. این جابه‌جایی آدم‌ها بود که جابه‌جایی ارزش‌ها را در پی داشت. به تعبیر امام علی(ع) تمام آثار جاهلیت باز گشته؛ یعنی شعائر اسلام موجود است ولی ارزش‌های اخلاقی مفقود شده است. ایستادگی امام حسین(ع) در برابر چنین وقایع تلخ و دردناکی بود. آزادی و شرف و عزت که از آن مؤمنان است، به دست چاپلوسان اموی به اسارت و ذلَت تبدیل شده بود؛ امام حسین در روز عاشورا در برابر جریانی ایستاد که آمده بود دین و انسانیت را ابزار حکومت تبدیل و مردم را ثناگوی خود کند. امام حسین (ع) در واپسین لحظات عمر خود فرمود: اگر دین ندارید پس آزادمرد باشید. در روز عاشورا انسانیت و عدالت و آزادی به نمایش درآمد، تحولی در جهان اسلام پدیدار شد. مردم دریافتند اسلام محمد(ص)، اسلام دیگری بوده، یاران پیامبر غیر از این بوده‌اند که از رسانه‌های اموی شنیده‌اند. پس از انقراض و اضمحلال امویان، نوبت به عباسیان، عموزاده‌های پیامبر، رسید؛ اما آنان به شکل دیگری بر حقیقت دین و عاشورا سرپوش نهادند؛ بدعت‌ها و تحریف‌ها را به شکل شرارت‌باری به دنیای اسلام بازگردانند. روضه کربلا خوانده می‌شد؛ اما زندان‌ها پر از آزادی‌خواهان علوی بود. اسلام در سطح شعار رواج داشت؛ اما حاکمان عباسی هیچ سخن حق و انتقادآمیزی را برنمی‌تافتند. اولین آنان به دلیل خون‌ریزی لقب «سفاح» گرفت. فشارهای سیاسی و استبداد حکومتی آن‌چنان بالا گرفت که مردم، جور امویان را بر عدل عباسیان ترجیح دادند. امیرالمؤمنین‌هایی که جای پیامبر نشستند، جز قتل و  زندان و شکنجه چیزی نمی‌شناختند. به نام اسلام حدیث‌ها ساختند، دروغ‌ها گفتند و از سویی عده‌ای مأمور مأجور برای بدنام‌کردن امامان، بنای غلو گذاشتند و پیمانی که حاکمان با مردم بسته بودند، شکستند، خانه خدا را منجنیق بستند تا مخالفان خود را از میان بردارند. امامان شیعه را به بهانه‌های مختلف مقتول و مسموم کردند. دریغ و درد اینکه بدعت‌های پیش از عاشورا پس از زمانی اندك و در عصر عباسیان  بازگشت، اما این‌بار نه‌تنها به دست حاکمان، بلکه با کمک جاعلان حدیث و جاهلان به دین، از زبان پیامبر روایت‌ها ساختند که نه‌تنها عقل‌گریز که عقل‌ستیز بود. امامان را در حد غلو و خدایی بالا بردند تا از چشم مردم بیندازند. جریان عاشورا ماندگاری‌اش با شكل عزا و نوحه حفظ شد؛ اما به‌شکل واژگونه که از آن هیچ اثری برنمی‌خاست. مگر نه این بود که حقیقت عاشورا برای ستم‌ستیزی و ظلم‌زدایی برآمده بود؛ اما چرا امیرالمؤمنین‌های پس از معاویه و یزید و خلیفه‌های عباسی و عثمانی در کنار بزرگداشت عاشورا و عاشوراپروری ستم‌های بیشتری روا داشتند؟ و حقیقت عاشورا و تشیع، از عینیت جامعه و زمان به خلوت خانه تکایا و چند روز محرم بازگشت؟ در اینجا باید با مولوی همراه شد كه با مردم حلب در روز عاشورا گفت: خفته بودستید تا اكنون شما/ تاكنون جامه دریدید از عزا/ پس عزا بر خود کنید ای خفتگان/ چون که بد مرگیست این خواب گران/ بر دل و دین خرابت نوحه كن/ چون نمی‌بینی جز این خاك كهن (مثنوی، دفتر ششم)
 
 
  اهمیت سوریه فراتر از جنگ کنونی

متین مسلم در آرمان نوشت:

تاکید بر این دیدگاه که سیاست نه تنها انعطاف‌ناپذیر که بیشتر تهاجمی روسیه در سوریه صرفا برای دفاع از بشار اسد صورت می‌گیرد، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. نه به این دلیل که سرنوشت شخص آقای اسد برای مسکو اهمیتی ندارد، خیر، او فعلا تامین‌کننده خلا قدرت درسوریه است. بلکه عمدتا به این اعتبار که سرنوشت آقای اسد از موضع استراتژی منطقه‌ای روس‌ها در یک درک بلندمدت امنیتی به خاطر خود سوریه مهم است و نه چیز دیگر. درک ظرافت میان این دو بسیار مهم است. تاثیر این دو موضوع منطقا بر یکدیگر و آینده منطقه خاورمیانه برابر نیست. کما اینکه بعضا مقامات روسیه تصریح کرده‌اند حل بحران سوریه الزاما ربطی به سرنوشت پرزیدنت اسد ندارد. اوایل ماه نوامبر گذشته ماریا زاخاروا، سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه در این باره که آیا حفظ بشار اسد در قدرت یک اصل برای روسیه است گفت:«ما هرگز نگفته‌ایم که بقای او برای ما اساسی و جزو اصول است. بلکه آنچه ما گفته‌ایم این است که تغییر رژیم در سوریه می‌تواند به فاجعه‌ای محلی یا منطقه‌ای تبدیل شود.» اندکی بعد در اوایل ماه آوریل وزیر خارجه روسیه به دنبال آنچه سوء برداشت از مذاکره با طرف آمریکایی خود توصیف شد تاکید کرد:«ادعای توافق روسیه و آمریکا درباره سرنوشت رئیس جمهوری سوریه تحریف واقعیت‌هاست. وی ادامه داد: در توافق‌های بین‌المللی سال گذشته با ایالات متحده موارد مربوط به سرنوشت بشار اسد رئیس جمهوری سوریه قید شده است». اینکه صورت نهایی توافقات واشنگتن و مسکو دقیقا چه بوده، آن زمان چندان افشا نشد. اما منابع دیپلماتیک مقیم سازمان ملل و دفترآقای دبیرکل می‌گویند آنچه مشخص است در چنین مذاکراتی شاید بر سرکنار گذاشتن آقای اسد مستقلا و بدون در نظر گرفتن جوانب نگران کننده خلا وی وقدرت مرکزی گفت‌وگو و توافقی صورت نگرفته باشد، اما نمی‌تواند به این معنا تلقی شود که موضوع او در یک شرایط برابر وعمومی‌تری مورد بحث قرار نگرفته باشد. ممکن است کل فرایند به سمت بر گزاری یک انتخابات ریاست جمهوری بدون تبعیض سوق داده شود. در چنین مدلی پرزیدنت اسد همان مقدار حق شرکت در انتخابات را خواهد داشت که کاندیدا‌های سایر گروه‌ها. هر چند در چنین مدلی یک مشکل قبل‌تر وجود دارد و آن توافق بر سر تدوین یک قانون اساسی یا منشور ملی مرضی‌الطرفینی است که بتواند فرایند‌های بعدی را مشروعیت بخشد.این هم البته موضوع ساده‌ای نیست، چراکه ایجاد مشروعیت دو جانبه در هر سطح و عمقی که صورت گیرد تبعات سیاسی متعددی به همراه خواهد داشت که بدیهی ترین آن داشتن قدرت چانه زنی در مناسبات توزیع قدرت، اداره کشور و امنیت تضمین شده آتی سوریه است.اما شاید لازم نباشد الزاما طرفدار منطق مسکو دست‌کم در زمینه مخاطرات جدی ایجاد خلا قدرت حساب نشده در سوریه «باشیم تا درک بهتری از واقعیت بحران سوریه و تاثیر آن بر خاورمیانه و شرق مدیترانه در برابرما ظاهر شود.چراکه این تنها یک سوال روسی نیست که به فرض کناره‌گیری آقای اسد چه کسانی قرار است جایگزین او شوند؟ صرف دادن تضمین که اگر او از قدرت کناره‌گیری کند ساختار سیاسی، نظامی و امنیتی سوریه همانند عراق و لیبی نابود نخواهد شد، کافی به نظر نمی‌رسد. لذا موضوع از دید روس‌ها تنها بود و نبود آقای اسد نیست. به همین دلیل باورش سخت که یک چنین سرمایه‌گذاری هنگفت، پر سروصدا و پرهزینه‌ای تنها به خاطر او صورت گرفته باشد. اهمیت اسد در قالب پازل کلی‌تری از تحولات معنا پیدا می‌کند. اما در برداشتی همسواز بحران فکر می‌کنم تحولات بسیار مهم کنونی بیشتر تلاشی برای نوعی حضور رسمی، دائمی و فوق استراتژیک روسیه در غرب خاورمیانه و مدیترانه شرقی است که تاکنون و به‌طور سنتی(کل مدیترانه) حیات خلوت اروپا و ناتو بوده است. البته از موضع روسی می‌توان گفت این حضور استراتژیک و رسمی از هم اکنون اتفاق افتاده و ناتو بهتر است با منطق روسی مانند اوکراین واقعیات را اینبار در خاورمیانه قبول کند.حجم جابه‌جایی‌های نظامی و استقرارموشک‌های اس۳۰۰ برای تمامی فضای سوریه، اعزام دو ناوچه فوق پیشرفته «سرپاخف» و «زلیونی دال» نشان می‌دهد از نگاه آنها سوریه تنها در آقای اسد خلاصه نمی‌شود که معامله بر سر بود و نبود او الزاما یک امتیاز در مذاکره تلقی شود، موضوع فراتر از این حرف‌هاست. اما آیا ناتو و ایالات متحده شرایط روسی«بازی تمام شد بیایید به بعد از آن فکر کنیم و دوست باشیم را خواهند پذیرفت؟». باید برای این سوال پاسخی پیدا کرد، بقیه ماجرا فرع بر موضوع اصلی است. اما به فرض و از سر ناچاری ایالات متحده و ناتو (اعراب و وترکیه مهم نیستند) این حضور معنادار و دائمی را پذیرفتند. مابه ازای این پذیرش و توافق چیست؟ نمی‌دانم، ولی این را می‌دانم که در دیپلماسی هیچ قسمی ابدی و مقدس نیست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس