به گزارش مشرق، چندی پیش، «فرانسوا فیون» نخستوزیر سابق فرانسه هشدار داد که «با گسترش حملات تروریستی در اروپا، جهان وارد نوعی از جنگ جهانی شده است. وی اما انگشت اتهام را مثل بسیاری از سیاستمداران غرب به سمت مسلمانان نشانه رفت.»
در همین رابطه و اظهارات سایر مقامات فعلی و سابق اروپایی که با بزرگنمایی تهدیدات تروریستی سعی دارند جهان را در مقابل اسلام قرار دهند نظر «اریک والبرگ» روزنامهنگار و تحلیلگر کانادایی را جویا شدیم.
وی طی یادداشت کوتاهی نظر خود را در این رابطه برای کیهان بیان کرد که در ادامه میآید؛
با آنکه تهدید هستهای دیگر به شکل قبل دنیا را تهدید نمیکند، در حال حاضر
بیش از 30 جنگ در جهان در جریان است. هنوز تنشهای بینالمللی در بالاترین
سطح خود قرار دارد و حملات تروریستی همچنان ادامه دارد. خیلیها بر این
باورند که جنگ جهانی سوم مدتی است در ساختار جدیدی آغاز شده. این را شاید
بتوان رویارویی غرب با دو جبهه مختلف یعنی تروریستهایی که در خاورمیانه
(غرب آسیا) رشد پیدا کرده و روسیه و چین که در برابر غرب ایستادگی میکنند
دانست.
رهبران اروپایی که خود مقصر ایجاد ناامنی و هرج و مرج در اروپا
و آمریکا هستند، اکنون مسلمانان را مقصر جلوه میدهند. «فیون» اکنون
انگشت اتهام را سمت مسلمانان نشانه رفته و آنها را عامل جنگ در منطقه معرفی
میکند. اظهارنظری که باعث شده توجهات را از علتهای اصلی این اتفاق
منحرف سازد. نباید فراموش کنیم و این مسئله را نادیده بگیریم که چند صد
نفری که از اروپاییان در حوادث تروریستی نیس، پاریس و بروکسل کشته شدند و
حدود 9 هزار نفری که در درگیریهای اوکراین کشته شدند، اصلا ربطی به اسلام و
مسلمانان نداشتند.
اوباما برای به راه انداختن جنگهای متعدد جایزه
نوبل میگیرد. او حتی جنگهای آمریکا در افغانستان و عراق را «عادلانه»
میخواند. وی حتی بارها با نادیده گرفتن کشته شدن هزاران نفر در این جنگها
آن را اقدامی در جهت پیشبرد دموکراسی و آزادی در بین ملتها معرفی کرده
است. اما در جنبه دیگر رویارویی غرب با روسیه باید بگویم بعد از فروپاشی
شوروی، این کشور دیگر هدف اول جنگ سرد رسانهای نبود. بعد از مدتی وقفه،
روسیه جایگزین شوروی شد و مورد هجمه رسانهای قرار گرفت. در سال 1997
تنشهای روسیه و ناتو که به اوج خود رسیده بود، سرانجام قدری فروکش کرد.
طبق توافقی که «کلینتون» و «یلتسین» با هم امضا کردند قرار شد که اروپا و
روسیه از مستقر کردن نظامیان خود در مرزهای مجاور هم اجتناب کنند اما این
پایان ماجرا نبود. تنشها بین دو طرف بار دیگر از سال 2014 و با کودتای
غربگرایان در اوکراین دوباره از سر گرفته شد و در واقع آن توافق نادیده
گرفته شد و اروپا بار دیگر تحت حمایت آمریکا مقابل روسیه ایستاد.
بگذارید
نکتهای را به شما بگویم، اگر اتفاقات گذشته را مرور کنیم درخواهیم یافت
که علت آغاز جنگ جهانی اول ترور یک فرد بود. جایی که کشورهای غربی با
یکدیگر برای چارهاندیشی در صورت بروز جنگ متحد شدند. امروز سؤال این است
که کدام جریانات فکری و کشورها برای مقابله با روسیه به اروپا ملحق
خواهند شد؟ کدام کشورها در کنار مرز روسیه نظامیان خود را مستقر کردهاند؟
همواره
در رسانهها سعی میشود که روسیه بد جلوه داده شود و آمریکا دولت خوب و
بیگناه معرفی شود. در حالی که اکثر مشکلات را آمریکاییها به وجود
میآورند. آنها از تروریستهای حاضر در عراق و سوریه حمایت میکنند، اروپا
را علیه روسیه میشورانند و به عراق و افغانستان حمله میکنند. اینها
سیاستهایی هستند که دولتهای آمریکا آنها را اتخاذ میکنند؛ ارزشها را
زیر پا میگذارند و دنیا را به سمت آشوب و جنگ هدایت میکنند.
پس از سال
2001، اسلام هم همچون روسیه تبدیل به عنصری شد که باید راجع به آن
سیاهنمایی میشد. آنها پس از واقعه 11 سپتامبر که تحلیلهای مختلفی راجع
به آن شده است، نگرشی تازه به اسلام پیدا کردند و جنگ گستردهای را علیه
آن به راه انداختند.
بنابراین من میتوانم بگویم که «فیون» مقداری دیر در
برابر اسلام موضعگیری کرده است. دقیقا مطالعه علت پیدایش تروریستهای به
ظاهر مسلمان را باید در سیاستهای غلط و نابجای سیاستمداران آمریکایی
جستوجو کرد. آن را باید در قانونگریزی آمریکا دید.
شاید بتوان گفت که
جنگ جهانی سوم از مدتهای پیش آغاز شده است. تحریمهای آمریکا و اروپا،
روسیه را از پا انداخته است.درست برعکس در رابطه با ایران، تحریمهای غرب
علیه ایران هیچگاه همانند آنچه در روسیه اتفاق افتاد به ایران ضربه نزد.
آمریکا و غرب تا زمانی که از تروریستهایی همچون داعش حمایت میکنند
هیچگاه از شر آنها راحت نخواهند شد.
فرم جدیدی از سیاست قدیمی
انگلیسیها مبنی بر «تفرقه بینداز و حکومت کن» اکنون در حال پیادهسازی
در منطقه غرب آسیا توسط دولتهای غربی است. این سیاست موذیانه مخلوطی از
ابزارهای قدرت نرم و سخت است. ابزار جنگ نرم و تاثیرگزار بر ملتهای مختلف
از راه تغییر هویت فرهنگی حاصل میشود.
مشخصترین جنگ فرهنگی آمریکا علیه
دشمنان خود همانند، روسیه، چین و ایران و مخصوصا مسلمانان، ساختن فیلمهای
متعدد علیه این فرهنگها درسینمای «هالیوود» است. آنها با ساختن فیلمهای
متعدد سعی در بدنام کردن آنها میکنند. استفاده از این مدل باعث شده که
تروریستها رشد پیدا کنند و بعضا باعث دردسر حامیان خود شوند.
حادثه 11
سپتامبر و بمبگذاری در مسابقه ماراتون بوستون بزرگترین مصداقهای آن است.
نکته جالب آن است که تروریستها هنگامی که دچار مشکل شوند، ضعیف شوند و یا
دیگر نتوانند به شکل گذشته فعالیت کنند، توسط آمریکاییها حذف خواهند شد.
همانند صدام که یک روزی بزرگترین متحد آمریکا بود، ولی هنگامی که کارکرد
گذشته خود را از دست داد، به وی حمله شد و در حقیقت از سوی آمریکاییها حذف
شد.