شهید حمید شاه حسنی با خنده گفت این چه سئوالیه؟ کی باید ظرف ها رو بشوره؟ همه با تعجب بهش نگاه کردن. حمید گفت: خب معلومه! مادر علی باید ظرف ها رو بشوره!

گروه جهاد و مقاومت مشرق -  حاج غلامحسین، پدر شهید حاج علیرضا موحد دانش تعریف می کرد: چند ماه بعد از شهادت علیرضا رفتیم به بچه های تیپ سیدالشهداء علیه السلام سر بزنیم. اون موقع تیپ در منطقه عملیات والفجر 4 در پنجوین عراق بود و من به اتفاق حاج خانوم و تعدادی از همراهان مجبور شدیم مسافت زیادی میان کوه ها و دره ها طی کنیم تا به مقر تیپ، بالای ارتفاع بلندی که نامش یادم نیست برسیم.

اونجا که رسیدیم شهید حمید شاه حسینی و شهید سلمان طرقی و سایر فرماندهان تیپ هم بودند. زمستان و منطقه هم برفی و بارونی بود. موقع شام شد و سفره پهن کردند و من و حاج خانوم شام رو توی سنگر کنار بچه ها خوردیم. بعد از شام  ظرف های زیادی توی سفره جمع شده بود که باید شسته می شد. همه به هم نگاه کردند و گفتند: حالا توی این سرما ظرف ها رو چه کسی می شوره؟

شهید حمید شاه حسنی با خنده گفت این چه سئوالیه؟ کی باید ظرف ها رو بشوره؟ همه با تعجب بهش نگاه کردن. حمید گفت: خب معلومه! مادر علی باید ظرف ها رو بشوره!

همه زدند زیر خنده و حاج خانوم هم که از این حرف حمید تعجب نکرده بود گفت: بی منت و با افتخار ظرف ها رو می شورم. یکی از بچه ها توی جمع گفت ما که اینجا شیر آب و منبع آب نداریم؛ آفتابه رو از چشمه آب پر می کنیم و ظرف ها رو می شوریم. حالا آفتابه رو چه کسی برای حاج خانوم پرکنه و کمک کنه؟ باز شهید شاه حسینی گفت: این هم مشکل نیست؛ حاج آقا آفتابه رو آب میکنه و حاج خانوم هم ظرف رو می شوره. من هم رو کردم به حاج خانوم و گفتم ببین ما رو به دردسر انداختی. خلاصه اون شب سرد، من و حاج خانوم ظرف شام همرزمان حاج علی رو توی اون سرمای زمستون شستیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس