کد خبر 567093
تاریخ انتشار: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۸:۰۹

جهان با شهادت شهید مطهری، مرد بزرگی را از دست داد اما بذر اندیشه‌های پاک او در سراسر جهان به ثمر نشسته و میوه‌های شیرین خود را در مسیر تاریخ فلسفه نظری و عملی، یکی پس از دیگری عرضه می‌کند. تردید نکنیم فقط اندیشه است که می‌ماند.

به گزارش مشرق، متن یادداشت محمدکاظم انبارلویی با عنوان "فقط اندیشه است که می‌ماند"  به بهانه هفته معلم به شرح ذیل می باشد:

دهه 20 و 30 در ایران اوج کار چپ و فعالیت حزب توده بود. البته از سال 1917 که اولین دولت مارکسیستی در مسکو شکل گرفت چپ‌های ایران و حتی قبل از آن با رفقای خود در روسیه در ارتباط بودند. کارنامه این جماعت در انقلاب مشروطه، دوران رضاخان و نهضت ملی، رنگ دشمنی با دین و خیانت به ملت و وابستگی به اجانب را دارد.

علامه طباطبایی و شهید مطهری در دهه 30 کمر همت بستند و یک دوره آموزش فلسفه اسلامی با طعم نقد ماتریالیسم دیالکتیک را با عنوان «اصول فلسفه و روش رئالیسم» منتشر کردند، این کار عظیم علمی، تیر خلاصی به مبانی نظری مارکسیست‌ها در ایران، منطقه و جهان بود. نقد علمی ماتریالیسم دیالکتیک در ایران از جنس پوپری نبود، ریشه در اعماق اندیشه اسلام و معرفت شناسی دینی داشت.

این اثر گرانقدر با بازخوانی اندیشه‌های فلسفی فارابی، بوعلی، شیخ اشراق و ملاصدرا در حقیقت پای در میدان بازتولید اندیشه فلسفی اسلام نهاد و قدرت فکری خود را در مصاف با فلسفه‌های مادی و رقیبان فکری معاصر نشان داد.

اشکالات و انحرافات به اصطلاح فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک به زبانی ساده و قابل استفاده برای کسانی که شبهات مارکسیست‌ها در حوزه نظر ذهن آنها را مشغول کرده بود، در این اثر ارزشمند به شیوه‌ای کاملا علمی پاسخ داده شد.

در این سال‌ها مروّجان مارکسیسم در حوزه اندیشه نظری نظیر دکتر ارانی و احسان طبری، ماتریالیسم دیالکتیک را در ایران بهتر از آنچه که مارکس و انگلیس و لنین گفته بودند تبلیغ می‌کردند به طوری که ذهن بسیاری از تحصیل‌کرده‌ها را به خود مشغول کرده بودند.

با انتشار اولین نسخه‌های اثر ماندگار اصول فلسفه و روش رئالیسم، موضوع نقد مارکسیسم از دیدگاه فلسفه الهی در آکادمی علوم شوروی که احسان طبری از اعضای برجسته آن بود، مطرح شد.

اما نتوانستند پاسخی برای نقدها بیابند. سن ارانی به انتشار اصول فلسفه و روش رئالیسم قد نداد و این اثر 15 سال پس از مرگ او انتشار پیدا کرد. اما خلف صالح او احسان طبری که باسوادتر از او در شناخت مارکسیسم بود هم نتوانست از مبانی مارکسیسم در برابر هجوم علمی دانشمندان اسلامی دفاع کند.

با این حال که مارکسیسم به لحاظ نظری در دهه 30، 40، 50 و 60 بی‌دفاع بود اما صدها جوان در زندانها برای حاکمیت مارکسیسم در ایران مبارزه می‌کردند و حتی ابایی از بذل جان خود نداشتند.

سال 60 احسان طبری پس از اثبات خیانت حزب توده پرچم تسلیم را بالا برد و با اعتراف به «کج راهه‌ها» با نقد ماتریالیسم دیالکتیک، دستان شهید مطهری را به عنوان پیروز این نبرد تئوریک بالا برد.

برخی این تسلیم را نشانه پیری و بی‌انگیزگی در ادامه مبارزه دانستند اما واقعیت این بود که مارکسیسم در برابر اسلام حرفی برای گفتن نداشت و اندیشه‌های فلسفی دانشمندان ما ریشه در حداقل هزار سال کار فکری و فلسفی داشت و آنها دستشان خالی بود.

سند عملی این حرف فروپاشی مارکسیسم در شرق و غرب عالم به دلیل همین فقر فلسفی بود. امام خمینی(ره) 8 سال پس از مرگ طبری و فروپاشی حزب توده در ایران، صدای شکسته شدن استخوان‌های مارکسیسم را شنیده بود. او خوب می‌دانست شهید مطهری در مصاف با این اندیشه انحرافی و فاسد چه کرده بود.

در آستانه پیروزی انقلاب وقتی در دانشگاه تهران شهید مطهری پیشنهاد مناظره به امیرحسین آریان‌پور، - یکی از متفکرین مارکسیسم در ایران - داده بود کار به چاقوکشی کشید و بعد از پیروزی انقلاب در فرصتی من از آریان‌پور پرسیدم چرا تن به مناظره ندادید؟ او سکوت کرد.

فقط توضیح داد چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق هر دو از من دعوت کردند که در شورای مرکزی آنها حضور یابم و به لحاظ نظری پاسخگوی نیازهای آنها باشم. من نرفتم و به آنها گفتم؛ مبارزه با جمهوری اسلامی بی‌فایده است.

شما را در دام آمریکا می‌اندازد. او گفت: بعد از انقلاب رابطه‌ام را با آقای مطهری حفظ کردم، آنها می‌دانستند من در هیچ اقدامی علیه انقلاب حضور ندارم.

امروز 60 سال از طرح اندیشه‌های ناب شهید مطهری و علامه طباطبایی در نقد مارکسیسم گذشته است. امروز 25 سال است از فروپاشی شوروی سابق می‌گذرد. باید ببینیم در محافل علمی و فکری و فلسفی روسیه که روزگاری در سازمان فکری «آکادمی علمی شوروی» سابق ساماندهی می‌شد، چه اتفاقی افتاده است؟

اواخر فروردین همین امسال الکساندر دوگین متفکر و فیلسوف روسی در سفر به اصفهان در جمع نخبگان این شهر گفت: «قدرت حقیقی مختص خداوند است و او رب العالمین است.» او گفت: «خداوند فرمانروای جهان است و همه چیز به او برمی‌گردد، فرمانروایان زمینی اگر از فرمان خدا پیروی کنند، یک فرمانروای واقعی هستند.

دوگین یک فیلسوف منزوی در روسیه نیست. او اکنون در دانشگاه مسکو دارای کرسی تدریس در حوزه فلسفه و جامعه‌شناسی است، او در روسیه در همان سال‌هایی به دنیا آمد که علامه طباطبایی و شهید مطهری دست اندرکار نقد مارکسیسم و فلسفه ماتریالیسم دیالتیک بودند.

آن زوری که آکادمی علوم شوروی در نفی خدا، مبارزه با خدا و کشتار میلیون‌ها انسان به دلیل اعتقاد به خدا می‌‌زد، بی‌ثمر بود. دوگین فرزند یک افسر عالیرتبه‌«ک گ ب» بود. لذا از شعاع تبلیغ و ترویج مارکسیسم و فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک دور نبود.

او اکنون دست اندرکار تربیت صدها فیلسوف در دانشگاه مسکو است و به راحتی از اندیشه‌های شیخ اشراق، ملاصدرا و دیگر فیلسوفان اسلامی دفاع می‌کند و ارتباط خود را با فیلسوفان معاصر ایران و علمای بزرگ حوزه حفظ کرده است.

او یک مدرس و متفکر دانشگاهی صرف نیست، او در منصب مشاور پوتین، اثرگذار در راهبردهای داخلی و خارجی روسیه جدید است. او مورد بغض محافل فکری غرب به ویژه آمریکایی‌هاست.

او بی پروا امام خمینی(ره) را ستایش می‌کند و گورباچف را به دلیل عدم فهم نامه امام (ره) مورد مذمت قرار می‌دهد.

او مبتنی بر همین اندیشه فلسفی، آمریکا را شیطان بزرگ می‌داند و صریحاً می‌گوید: «آمریکا را تجسم حرکت شیطانی می‌دانم، مسلمان‌ها به آن دجال و مسیحی‌ها به آن آنتی کراسیت‌می‌گویند». (1)

امروز او و فیلسوفان همراه او جهان و پدیده‌های آن را طور دیگری می‌بینند و ادراک مطابقت با واقع یا نزدیک به واقع دارند.

امروز روسیه از هضم در جهان تک قطبی متکی بر همین اندیشه‌های فلسفی فاصله گرفته است. تحریم‌های غرب علیه روسیه برای تنبیه آنان و برگشتن به اردوگاه‌غرب است.

دوگین معتقد است روسیه به غرب تعلق ندارد، علامت آن هم نپذیرفتن مارکسیسم و استفراغ افکار آن در آستانه هزاره سوم است.

او معتقد است؛ دموکراسی با هژمونی آمریکا شکل نمی‌گیرد، آمریکایی‌ها عامل اصلی خونریزی‌ها در سراسر جهان هستند. (2)

برگردیم به کار عظیم علامه طباطبایی و شهید مطهری؛ کار عظیم آنها مصداق بارز حدیث «مدادالعلما افضل من دماء شهدا» است. مدادی که نقد مارکسیسم را در دهه 30 بر روی کاغذ برد و از آن اندیشه‌های نورانی بیرون آورد، چیزی نیست که با «پاک کن» دروغ، تزویر، فریب و تحریف که عمدتا در اردوگاه فکری شرق و غرب بر آن می‌رود، پاک شود.

اندیشه‌های الهی مثل آب زلال می‌ماند، بستر خود را در جوامع پیدا می‌کند و جان‌های تشنه را سیراب می‌سازد. امام (ره) در سوگ هیچ شهیدی نگریست، اما در شهادت شهید مطهری اشک فراق ریخت. او می‌دانست بشریت از چه متفکری محروم شده است.

متفکری که تازه داشت اوج بلوغ اندیشه‌های ناب خود را نشان می‌داد و حاضر بود در هر محفل فکری پاسخگوی نیازهای فکری و فلسفی و حکمی باشد. جهان با شهادت شهید مطهری، مرد بزرگی را از دست داد اما بذر اندیشه‌های پاک او در سراسر جهان به ثمر نشسته و میوه‌های شیرین خود در مسیر تاریخ فلسفه نظری و عملی، یکی پس از دیگری عرضه می‌کند. تردید نکنیم فقط اندیشه است که می‌ماند.

در معجزه انقلاب اسلامی همین بس؛ همان ها که در مسکو و واشنگتن برای ما پنجاه سال پیش نسخه های فکری و فلسفی می پیچیدند اکنون در مسکو نوعی همراهی فلسفی و نظری و راهبردی با ما نشان می دهند و در واشنگتن هم نمی دانند در برابر سیل عظیم استقبال ملل جهان از اسلام و الهیات رهایی بخش چه کنند!

پی‌نوشت‌ها:

1- سخنرانی دوگین در اصفهان رسالت 28/2/95

2- مصاحبه دوگین با تسنیم 25/11/94


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۱۸:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۳
    0 0
    فقط خدا است که می ماند. اندیشه هم اگر خدایی باشد می ماند.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس