کد خبر 410093
تاریخ انتشار: ۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۰:۰۱

سردار قنبری هم‌رزم شهید هاشمی می‌گوید: شهید به من گفت: من خواب دیدم که از یک بلندی بالا می‌رفتم و امام در بالای آن ایستاده بود، دست شما را گرفتم و همراه خودم بردم اما نزدیک امام دستت رها شد و تو افتادی ولی من به خدمت امام مشرف شدم.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، علی هاشمی در سال 1340، در شهر اهواز به دنیا آمد. با شروع جنگ تحمیلی در محور «کرخه کور» و «طراح» به مقابله با پیشروی دشمن بعثی پرداخت. با شکل‌گیری یگان‌های رزم سپاه او مأمور تشکیل تیپ 37 نور شد و با این یگان، در عملیات «الی بیت المقدس» در آزادی خرمشهر سهیم شد. در آستانه عملیات والفجر مقدماتی تیپ 37 نور منحل شده و علی هاشمی به فرماندهی سپاه سوسنگرد رسید. بعدها، از دل همین سپاه منطقه‌ای بود که «قرارگاه نصرت» پدید آمد. در سومین سال جنگ، محسن رضایی، علی هاشمی را به فرماندهی «قرارگاه سری نصرت» انتخاب کرد.
ماجرای رؤیای شهید هاشمی با امام(ره) که تعبیر شد
او در تیر ماه سال 66 به فرماندهی «سپاه ششم امام صادق(ع)» منصوب شد که چند تیپ و لشکر، بسیج و سپاه خوزستان، لرستان و پدافند منطقه هور از «کوشک» تا «چزابه» را در اختیار داشت. روز چهارم تیر ماه سال 1367، متجاوزان بعثی، حمله‌ای گسترده و همه‌جانبه را برای بازپس‌گیری منطقه هور آغاز کردند. حاج علی در آن زمان، در قرارگاه خاتم4، در ضلع شمال شرقی جزیره مجنون شمالی مستقر شده بود. هیچ کس به‌درستی نمی‌داند که در این روز دردناک، چه بر سر سرداران «قرارگاه نصرت» آمد. شاهدان می‌گفتند که هلی‌کوپترهای عراقی در فاصله کمی از قرارگاه خاتم4 به زمین نشسته‌اند و حاج علی و همراهانش سراسیمه از قرارگاه خارج شده در نیزارها پناه گرفتند. پس از آن، جستجوی دامنه‌داری برای یافتن حاج علی هاشمی آغاز شد اما به نتیجه‌ای نرسید. از طرف دیگر، بیم آن می‌رفت که افشای ناپدید شدن یک سردار عالی‌رتبه سپاه، جان او را که احتمالاً به اسارت درآمده بود به خطر بیندازد، به همین سبب تا سال‌ها پس از پایان جنگ، نام حاج علی هاشمی کمتر برده می‌شد و از سرنوشت احتمالی او با احتیاط فراوانی سخن به میان می‌آمد. سرانجام در روز 19 اردیبهشت سال 1389، اخبار سراسری سیما خبر کشف پیکر حاج علی هاشمی را اعلام کرد و مادر صبور او پس از 22 سال انتظار، بقایای پیکر فرزند خود را در آغوش کشید.

روایت برخی خاطرات پیرامون این سرلشکر شهید که فرمانده سپاه ششم امام صادق(ع) بود در «رازهای نهفته» به‌قلم «مهرنوش گرجی» نوشته شده است. در ادامه خاطره‌ای از سردار قنبری هم‌رزم شهید می‌آید:

من از سال 62 و بعد از عملیات خیبر افتخار همکاری و همراهی با حاج علی هاشمی را در قرارگاه نصرت داشتم. حاج علی مردی مهربان و رئوف بود، تمام رزمندگانی که با ایشان رابطه نزدیکی داشتند این را می‌دانستند اما این اواخر دیگر نمی‌خندید، می‌دانست که روزهای سختی در پیش است.

سعی داشت از شدن این فشار بر بچه‌ها بکاهد، سعی داشت روحیه بچه‌ها را حفظ کند. دو روز قبل از حمله و تک عراق به جزایر بود و من و حاج علی در سنگر در حال برنامه‌ریزی برای مقابله با دشمن بودیم و صحبت کردیم و حاجی می‌دانست که عراق به‌زودی برای بازپس‌گیری جزایر حمله خواهد کرد. در میان بحث ناگهان سکوت کرد و بعد از کمی سکوت نگاهی به من انداخت و گفت: «آقای قنبری! خوابی دیدم که می‌خواهم آن را برایت تعریف کنم».

«در خواب دیدم که از یک بلندی که حالت هرم داشت بالا می‌رفتم، امام بالای آن بلندی ایستاده بود و من دست شما را گرفته بودم و همراه خودم از پله‌ها بالا می‌بردم، همین‌طور که داشتم به قله نزدیک می‌شدم و تو را به‌دنبال خودم می‌کشیدم در نزدیکی امام دست شما از دستم رها شد و متأسفانه افتادی و نتوانستی به خدمت امام برسی اما من رفتم و خدمت امام مشرف شدم».

از آنجایی که می‌دانستم به‌احتمال زیاد به‌زودی عملیاتی رخ خواهد داد با خودم فکر کردم حتماً لیاقت شهادت و پیوستن به شهدا نصیب من نخواهد شد اما حاج علی به این افتخار خواهد رسید، در انتها همان شد که حاجی آرزویش بود.
منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس