هادی خورشاهیان

یک روز 100 برگه و یک خودکار برداشتم و به اتاقی رفتم بدون اینکه چیزی در ذهنم باشد. از پنج‌شنبه تا سه‌شنبه نوشتم. یکی از دوستانم به من گفت کتابی برای چاپ بده. گفتم یک رمان پست‌مدرن دارم...

گروه فرهنگ و هنر مشرق - هادی خورشاهیان از نویسندگان و شاعران پرکار کشور است به گفته خود او«امروز که صحبت می‌کنیم از بنده 87 عنوان کتاب در حوزه شعر، رمان نوجوان و بزرگسال چاپ شده است». با او به بهانه کتاب «رمان برهنه در برهوت» صحبت کردیم و البته نقدپذیری‌اش.

آقای خورشاهیان چرا نویسندگان خیلی نقد آثارشان را دوست ندارند؟
از سال 81 رسماً کتاب‌هایم چاپ می‌شود. سالی پنج تا 6 کتاب چاپ می‌کنم و 60 کتاب می‌خوانم جدا از این، چون مسوول صدور مجوز کتاب کودک و نوجوان وزارت ارشاد هستم باید کتاب بخوانم، در ارگان‌های مختلف به عنوان کارشناس و داور کار کرده‌ام که ممکن است کتاب با نظر من چاپ نشود. همان‌طور که توقع دارم آن مؤلف رفتار مرا درک کند من هم نظر منتقدی را که فنی و علمی درباره کتاب من نظر می‌دهد و می‌گوید کتاب خوب نیست ولی شخصیت و موقعیت‌های خوبی دارد می‌پذیرم 

کتاب شما سوژه‌های خوبی دارد که رها می‌شود؟
به دلیل اینکه در این 10 رمانی که دارم و به صورت پست‌مدرن نوشته‌ام که تکه‌هایی از زندگی و اندیشه بوده است. حالا من از کار هفتمم می‌خواستم کلاسیک بنویسم به معنی اینکه قصه داشته باشد و چند کتاب با این سبک نوشتم که آخرین آن «برهنه در برهوت» بودکه قصه و شخصیت دارد ولی من هنوز به آن توانایی نرسیدم. 

شما قبلاً کار پست‌مدرن ضد قصه می‌نوشتید الان که می‌خواهید قصه را وارد داستان کنید دچار مشکل شده‌اید؟
بله هنوز نتوانستم ذهنم و قصه‌ها را به انسجام برسانم. شخصاً به این نتیجه رسیدم که به کلاسیک‌نویسی برگردم تا وقتی مخاطب کتاب را رها می‌کند اسم شخصیت‌ها را به خاطر داشته باشد من می‌خواهم داستانی بنویسم که خواننده در هر سطحی که هست وقتی می‌پرسند داستان کتاب چه بود، بتواند تعریف کند.

شما را جزء نویسندگان پرکار می‌شناسند. این پرکار بودن از نظر خودتان خوب است یا بد؟
ما نویسنده کم‌کاری داشتیم که کتابی مثل آلیس در سرزمین عجایب را نوشت و با همان یک کتاب به شهرت رسید. نویسنده‌هایی هم داشتیم که چند کتاب چاپ کرده‌اند ولی نتیجه نداشته است. نویسنده‌ای هم بوده که کتاب زیاد نوشته و موفق شده مثل دیکنز و ژول ورن. من رمان‌هایم را در مدت کوتاهی می‌نویسم و گاهی اوقات تا 10هزار کلمه در روز می‌نویسم. نوشتن را یک امر الهی نمی‌دانم و احساس نمی‌کنم که از جایی وحی نازل می‌شود ولی معتقدم که یک شهودی در نوشتن است. تصور نمی‌کنم این رمان را که در 20 روز نوشتم بعداً ویرایش کنم که روح و دیالوگ‌ها بهتر شود ولی اگر از ابتدا قوی نباشد و روح نداشته باشد با هزار بار ویرایش این اتفاق نمی‌افتد.

ولی این مدل پرکاری در جامعه ادبی ما یک امر مذموم است؟
بعضی از کتاب‌ها مثل آبی‌تر از گناه آقای سید محمد حسینی که جایزه هم گرفت به گفته نویسنده در یک نشست نوشته شده یا رمان افعی‌کشی آقای یوسف علیخانی که کلاسیک بود به اذعان خودش هفت روز کل کتاب را نوشته است. نویسنده باید نویسنده باشد و هر لحظه بتواند بنویسد. نه سرعت و نه ساعت مهم است مهم‌اتفاقی است که در ذهن نویسنده می‌افتد که به مطالعات و جهان‌بینی و سفرها و خلوت‌های نویسنده ربط دارد. 
من اگر فکر کنم مطلبی قابل اصلاح است در کار بعدی رعایت می‌کنم.

این باعث نمی‌شود که بگویند کتاب‌های شما عمق ندارد؟
در برخی گروه‌های مجازی این را دیده‌ام بگویند اما در محافل رسمی خیر . من 30 است در حال نوشتنم و از سال 81 کتاب‌هایم چاپ شده است. در 16 سال 10 رمان بزرگسال و 16 رمان نوجوان و پنج مجموعه شعر داشتم که زیاد نیست. آقای احمد عزیزی خیلی شعر می‌گفت و شاعر خوبی بود آقای احمد شاملو هم جزء پرکارترین شاعران ماست وکلاً شاید 20 شعر خوب نداشته باشد. در کار ادبیات به این شکل نگاه می‌کنم کتاب شاید خوب بوده است ولی دیده نشده است ولی خیلی از کتاب‌ها هم خوب نبوده است اما در شرایطی اوج گرفته است که به شرایط اجتماعی و سیاسی ما ربط دارد.

این دیده شدن و نشدن چقدر باندبازی ادبی است؟
هر کس باید دوستانی داشته باشد و اصل ماجرا بد نیست. ولی در جایزه‌ای به خاطر کارمندی در ارشاد کنار گذاشتند و در جایی دیگر به خاطر مسأله دیگری و ممکن است «بی‌کتابی» به خاطر انتشار در شهرستان ادب کنار گذاشته شود. واقعیت این است که ما به گروهی نزدیک‌تر هستیم و از نظر محتوایی از بعضی از کتاب‌ها بیشتر خوشمان می‌آید که در داوری هم بیشتر به چشم می‌آید. یک بخش داوری است و یک بخش دلی است .

می‌گویند در جوایز بزرگ داور با کتاب‌هایی که از قبل انتخاب کرده به داوری می‌آید؟
این را قبول دارم. اما من خودم خیلی از جاها داور بودم در هیچ جایی هرگز دبیر علمی یا مسوول حوزه به من نگفت، فلان کتاب را بالا بیاور. من وقتی برای انجمن قلم و کانون پرورش فکری داوری می‌کنم در راستای آئین‌نامه آنجاست.

مثلاً شما انتظار داشتید در جایزه جلال نامزد شوید؟
من جاهایی را که نامزد می‌شوم اصلاً انتظار ندارم. 
در داوری‌ها شنیدم که مثلاً جوان بودن را ملاک قرار می‌دهند یا مسائل دیگر. کتاب الفبای مردگان در جایزه جلال و دو کتاب دیگرم در قلم زرین تا مرحله نهایی رفت که نشان می‌دهد کتاب من یک حداقل‌هایی را دارد.

می‌خواهید همین رویه را ادامه دهید؟
تا به حال این رویه را دوست داشتم و رویه خوبی است 

سوژه‌هایتان را از کجا پیدا می‌کنید؟
من هرگز سوژه نداشتم. یک روز 100 برگه و یک خودکار برداشتم و به اتاقی رفتم بدون اینکه چیزی در ذهنم باشد. از پنج‌شنبه تا سه‌شنبه نوشتم. یکی از دوستانم به من گفت کتابی برای چاپ بده. گفتم یک رمان پست‌مدرن دارم که از من گرفت و چاپ کرد و جالب اینکه ندیدم کسی تعریف نکند. باقی کتاب‌ها را هم همینطور نوشتم. هرگز هم به بعد آن فکر نمی‌کنم. من معتقدم به همان راحتی که حرف می‌زنیم می‌توانیم بنویسیم چون ذهن خلاقی داریم و ماجرا را هم می‌توانیم تعریف کنیم و می‌توانیم ماجرایی را  که وجود ندارد تعریف کنیم این‌ها را کنار هم می‌گذارم و از آن چیزی در می‌آورم یک زمانی خوب می‌شود و یک زمانی خوب نمی‌شود .

شما بالاخره خود را شاعر می‌دانید یا نویسنده؟
من در شعرم هم نویسنده‌ام و داستان‌هایم هم شاعرانه است اما داستان را زودتر شروع کردم و جالب این است که ابتدا داستان کوتاه وسترن می‌نوشتم اما نمی‌دانم چه طور شد که یک باره پست‌مدرن شدم البته با شرایط نه چندان مناسب زندگی در مناطق کارگری. در واقع از خانواده کارگرنشین پست‌مدرن شدم. پدر شهیدم به شدت کتاب‌خوان بود و من هر زمانی او را می‌دیدیم در حال خواندن مجله یا کتاب بود. خوش‌شانسی من این بود که از صدر و مطهری و دست‌غیب بگیر تا امیر رشید و جمالزاده و صادق چوبک در خانه ما کتاب بود و همه جور کتابی می‌توانستیم بخوانیم در خانه ما بود. هیچ کتابی به کتاب دیگری برتری ندارد و هر کدام در ژانر خودش باتوجه به استانداردها مهم است فرقی هم بین فهمیه رحیمی و هوشنگ گلشیری نیست.

*صبح نو

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس