کد خبر 706359
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۹
مهدویان

به نظرمن ساخته شدن فیلمی مثل «ایستاده در غبار» یک حق است. این حق اول برای من است به عنوان یک فیلم ساز و بعد برای مردم است به عنوان کسانی که از مالیاتشان، از سهمشان از بیت المال دارد

به گزارش مشرق، ««ماجرای نیمروز» اثری دیگر از کارگردانی جوانی که بیشتر به آثار او پرداخته شده است تا خود او؛ محمدحسین مهدویان کارگردانی که سالهای نوجوانی و آغاز جوانی‌اش را در روایت فتح گذرانده است و از آن روزها کوله پشتی از تجربه برزگان روایت فتح را خود همراه دارد. کوله پشتی که در این سالها بسیار به او کمک آمده است و مسیرهای ناهمواره بسیاری را با آن همواره کرده است.

این روزها، روزهای خوبی برای فیلم «ماجرای نیمروز» است، چرا که سانسهای فوق العاده بسیاری را علاوه بر سانسهای عادی خود در اختیار می‌گیرد و مخاطبان برای دیدن جلوی برخی از سینماهای کشور صف می‌کشند، صفی که شاید چند وقتی بود که سینماهای کشور رنگ آن را به خود ندیده‌بودند؛ اما از طرفی دیگر شاهد بی‌توجهی برخی مسئولان فرهنگی است؛ مسئولانی که بعضاً جان برادرشان را گذاشته‌اند که این فیلم نفروشد و به جای اکران آن کنسرت برگزار می‌کنند، کنسرتی که شاید بسیاری از مخاطبان به آن علاقه‌مند باشند و در آن شرکت کنند؛ اما اینکه به جای اکران فیلم، کنسرت برگزار کنند، صحبت دیگری است.

چندی پیش با کارگردان و تهیه‌کننده فیلم «ماجرای نیمروز» به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه شاهد آن خواهید بود:

شیفت کردن از یک سازمان و ارگان‌هایی که حمایتت می‌کردند و  رسیدن به ماجرای نیمروز؛ یعنی خیلی رُک و بی پرده اینکه می‌گفتند مهدویان روایت خودش را از تاریخ می‌کند و بچه حرف گوش کنی نیست؛ به نظر من این بهترین سوال است؛  واقعا چرا این اتفاق می افتد؟ از یک سازمانی که حمایتت می‌کرد برای تاریخ نگاری و نشان دادن تصویر دهه 60 یک دفعه شیفت می‌کنید به سید محمود رضوی و با هم ماجرای نیمروز را کار می‌کنید.

مهدویان: واقعیت این است که سوالتان سوالی است که اگر بخواهم دقیق به آن پاسخ بدهم، امکان دارد که افرادی ناراحت شوند. بچه‌هایی که علاقه‌مند که راجع به موضوعاتی درمورد تاریخ معاصر و موضوعات مرتبط با انقلاب اسلامی و مسائلی که ارزشهای مورد نیاز جامعه است حتی موضوعات اجتماعی و اخلاقی کار کنند، بسیار سخت است که بتوانند به روایت شخصی و مستقلی برای خودشان برسند؛ فرآیند، فرآیند سختی است. وقتی نگاه به نگاه مستقلی می‌رسد کسی حاضر نیست برای آن سرمایه گذاری کند. دستگاه‌هایی که به نظر می‌رسد باید برای این ماجرا پول بدهند و هزینه کنند به محض اینکه می‌آیند برای آن هزینه کنند، به گونه‌ای نگاهت را هرس می‌کنند.

فیلم شما بزرگتر از عیار یک کارگردان است، چه اشکالی دارد جدی‌تر صحبت کنیم.

مهدویان: به هر حال یک تفکری در نهادها و سازمان‌هایی که متولی کار فرهنگ هستند، وجود دارد که علاقه‌مند تا یکسری موضوعاتی را با یک طرز فکر خاصی ساخته شود و تصور می‌کنند به این شیوه است که روی مخاطب اثر می‌گذارند. این موضوع به طرز بسیار مضحک و ابلهانه‌ای سازمانمند شده و تشکیلات، شورای طرح و برنامه، شورای مشورتی و مدیریتی و فلان و فلان دارد و تصور می‌کنند از دل آن می‌توانند خروجی‌ای دربیاورند که به دل مردم بنشیند.اما من چگونه از این تنگناها عبور کردم.چون گفتگویتان را با مثال «استخوان لای زخم» (اولین مستند من) شروع کردید، یک فلش بک مهم بزنم به روایت فتح و فضایی که در دهه 80 در آنجا حاکم بود. من این شانس را داشتم که سال 83 به عنوان یک نسل سومی وارد روایت فتح شوم و  با بعضی از دوستانی که  سال 79  به این مجموعه پیوسته بودند، نسل جدیدی باشیم که در روایت فتح مشغول به کار شدیم.در آن زمان آقای سیدمحمد آوینی مدیر عامل روایت فتح و آقای والی نژاد هم مدیر تولید روایت فتح بودند. این آقایان در اواخر دهه 70 در روایت فتح بودند ولی شرایط را فراهم کردند تا امتداد مدیرتشان در روایت فتح منجر به این شد در دهه 80 یک نسل تازه‌ای وارد روایت فتح شوند. یکی دو بار گفتم و ارجاع کردم به آن نقل قول معروف چخوف که می‌گفت: ما همه از زیر شنل گوگول در آمدیم. گفتیم ما هم از زیر شنل روایت فتح سید محمد آوینی در آمدیم و بسیاری از بچه‌های ما مانند همین امیر بنان که مجری طرح ایستاده در غبار بود، یا محمد صراف که فیلم نت را اداره می‌کند، یا هادی بهروز که مدیر فیلمبرداری کارهای من است، همه از روایت فتحِ سیدمحمد آوینی به اینجا رسیده‌ایم.اتفاقی که افتاد عجیب بود. یک تشکیلاتی که به نوعی زیرمجموعه بسیج بود و آدم‌هایی مثل والی‌نژاد و آوینی که نگاه و رویه‌شان آدم‌های حزب اللهی بودند در کنار خودشان یک مشت جوان تازه وارد 21 ساله پذیرفته بودند و به آنها کارهای بزرگی را سپردند و مهمتر از همه اینکه سفارش هم به آنها نمی‌دادند.  نکته اصلی اتفاقا همین است .ما وقتی اینگونه خمیره و بن‌مایه‌مان شکل گرفت، خواه یا ناخواه فضای حاکم بر روایت فتح، دوستی‌های حاکم در این سیستم، آزادگی حاکم بر ورایت فتح که اینچنین ما را ساخت و تربیت کرد. واقعا اتوپیای خاصی بود. الان که من گاهی به دلایل مختلف می‌رویم روایت فتح یاد آن روزها می‌افتم. آن شب نشینی‌ها، گعده‌ها، شیوه‌های مدیریتی آوینی بسیار دست نیافتنی است.

اتفاقا یادم هست همان سالها هم این موضوع مطرح بود که با وجود حضور کم جسمانی سیدمحمدآوینی در روایت فتح  پس چه کسی روایت فتح را اداره می‌کند؟

مهدویان: به خاطر اینکه ما اصولا فهم‌مان از مدیریت این است که مدیر کارتابلش را امضا کند، چک‌های را امضا کند. ولی مدیریت فرهنگی (هنربانی) درک روحیات هنرمندان و مدیریت ذهن هنرمند است. می‌گویند در شرکت گوگل فضایش به گونه‌ای است که افراد با دمپایی میان و می‌روند و راحتند. همان جا اگر خوابشان بگیرد می‌خوابند، ما همین فضا را در روایت فتح داشتیم. گاهی اوقات وقتی می‌گویند که فضای شرکتهای و سازمانهای موفق دنیا چنین است، من یاد دورانی می‌افتم که در روایت فتح حضور داشتم. آوینی کاری کرده بود که ما احساس می‌کردیم که چیزی غیر از این جا نداریم، هویتمان به اینجا گره خورده و این به نظرم خیلی مسئله مهمی است یعنی من کار نمی‌کردم برای سفارش یا پول، بلکه برای خود کار، کار می‌کردم.

هنوز هم پای این حرف ایستاده‌ای؟ محمد حسین مهدویان واقعا هویت تو به ساخت آخرین روزهای زمستان، ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز گره خورده است؟

حتما، زمانی که آخرین روزهای زمستان را ساختم در مصاحبه‌ای گفتم که بسیار حسرت خوردم برای روایت فتح که از آن سبک مدیریتی دور شده است. البته بعدها به این فکر کردیم که شاید این موضوع اتفاق درست بود یعنی نسلی مانند میوه در روایت فتح رسید و اگر چیده‌ نمی‌شد، می‌گندید. البته با شیوه مرسوم مدیریت فرهنگی در جمهوری اسلامی، اداره روایت فتح با شیوه قبلی غیر ممکن بود.در آن زمان روایت فتح به جایی رسیده بود که می‌خواستند بودجه آن را قطع کنند، می‌گفتند چه کار می‌کنید؟ چه خبر است؟ و بعد مدیریت روایت فتح را برگرداندند به همان ریل طبیعی مدیریت فرهنگی در جمهوری اسلامی. الان به نظرشان دیگر همه چیز در روایت فتح درست است و همه چیز تنظیم شده است.

الان همه سر ساعت کارت می‌زنند؟

بله، دقیقا.  اما به نظرم روایت فتح در حال حاضر مرده است، روح ندارد و تاثیرگذاری خود را از دست داده است. دیگر از روایت فتح اثر فرهنگی تاثیر گذار درنخواهد آمد. آدمهای فرهنگی تربیت نخواهند شد. مهم نیست که امروز ما در روایت فتح نیستیم، مهم این است که هر کدام از ما امروز کارهای جدی می‌کنیم.منظورم این است که در آنجا دیگر هنرمندی شکل نمی‌گیرد، هنرمندی تربیت نمی‌شود. هنر و هنرمند ساختن نیاز به تربیت هنری دارد. هویت فرهنگی خودشان را پیدا نمی‌کنند. منظورم چهارچوب سازی و انداختن هنرمندان در آن چهارچوب نیست. مثلا من با محمد صراف با هم فرق می کنیم اما یاد گرفتیم که چی دوست داریم. فضایی برای ما ایجاد شد تا بدانیم دنبال چی باشیم. مشکل همین جا به وجود می‌آید. برای منی یکبار که از عزیزترین جایی در آن نفس کشیده‌ام، یعنی حیاط زیبای روایت فتح، دل کنده‌ام و آمده بودم بیرون تا آخر عمرمم دل کندن از هیچ مکانی سخت نیست. یعنی جایی که همه وجودم در بهترین سال‌های جوانیم به آن وابستگی داشتم و آمدم بیرون دیدم نه، دنیای بزرگ‌تری بیرون وجود دارد. مهم ما هستیم که می‌توانیم دنیای خودمان را درست کنیم. حالا دیگر اینکه فکر کنم مثلاً من از یک جایی یک سازمانی یک تشکیلاتی که از من حمایت می‌کند، آمده‌ام بیرون دیگر نمی‌توان کار کنم، برای من اینگونه نیست، مضاف بر این که برای من آزادگی از همه چیز مهمتر است.

به نظرمن ساخته شدن فیلمی مثل «ایستاده در غبار» یک حق است. این حق اول برای من است به عنوان یک فیلم ساز و بعد برای مردم است به عنوان کسانی که از مالیاتشان، از سهمشان از بیت المال دارد برای کار فرهنگی هزینه می شود. برخی از فیلمسازان که به آنها پیشنهاد می‌شود که فیلمی بسازند وقتی اسم فلان سازمان می‌آید می‌گویند ما نمی‌سازیم و سمت آنها هم نخواهیم رفت، در حالی که این بودجه‌ای در اختیار فلان سازمان است برای مردم است، نه برای آن سازمان. اگر تو نروی به کس دیگری سفارش می دهند که آن پول را تلف می کند.این پول سازمان x نیست این پولی است که برای فرهنگ این مملکت کنار گذاشته شده؛ یعنی در بودجه سالیانه به اسم این سازمان و تشکیلات یک مبلغی که مبلغ بودجه فرهنگی کشور است بین این سازمان‌ها خرد شده، در نهایت قرار است یک هدف داشته باشند تولید محصول فرهنگی به عنوان یک غذای مورد نیاز جامعه. سهمی که مردم ما از فرهنگ در بودجه‌های عمومی دارند نباید تلف شود. مثلا 5 درصد را به ارشاد داده اند، ایکس درصد را هم به فلان سازمان دیگر... این پول وجود دارد برای اینکه فلان محصول فرهنگی تولید شود اما چیزهایی که تو اشاره می‌کنی و حواشی که همواره بر متن غالب می شود همواره وجود دارد. اما من طوری در روایت فتح تربیت شدم که گوشمان از این حرفها پر است.

منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 2
  • غیر قابل انتشار: 0
  • سارا IR ۱۴:۴۵ - ۱۳۹۶/۰۱/۱۵
    2 0
    خیلی قشنگ,گ کاش ادامه داشت.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس