گروه سیاسی مشرق - روزنامهها
و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و
اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید
همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت
ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور
با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
...چه غلطها!
جعفر بلوری در سرمقاله امروز کیهان نوشت:
گاهی در رو در رو شدن با یک قلدرِ مستکبر، «نرمش» جواب میدهد. گاهی اما، برخورد قاطع و از موضع قدرت است که حریف را جای خود نشانده و ما را به نتیجه دلخواه میرساند. اینکه کدام روش را باید برگزید نیز بستگی به حریف و بازخورد برخورد اول، یعنی نرمش ما دارد. قطعا وقتی بازخورد نرمش - به تعبیر حضرت آقا- به پُر رو شدن طرف منجر شود، میبایست روش را تغییر داد و این بار لااقل، در حد و اندازه همان حریف، با قاطعیت برخورد کرد و مثل خودِ طرف با او رو در رو شد. این عینِ عقل، عینِ عدالت و حتی عینِ شرع مقدس است. ادامه نرمش در برابر مستکبرِ قلدر، وی را دچار توهم کرده و به طمع خواهد انداخت تا برای دریافت امتیازات بیشتر باز هم قلدری کند. تاکید بر ادامه همان راهِ جواب نداده نیز در نهایت به این نقطه خواهد رسید که حریف علنا بگوید باید رفتار، گفتار و نحوه زندگیات را آن طور که خوشایند من است تغییردهی! اصرار بر ادامه یک روش سوخته و غلط، باعث «غلط زیادی» حریف خواهد شد.
در ماجرای مذاکرات هستهای و برجام، ما در ابتدا و به حق، نرمش نشان دادیم. این نرمش اما گاهی، با اقدامات نابجای برخی در داخل همراه شد. کار به جایی رسید که برخی دوستان گفتند حریف را «فرد بسیار مودب» یافتهاند و به حرفها و وعدههای آنها خوشبین هم هستند! به هر تقدیر این روش در برابر حریفی با مختصات آمریکا، جواب نداد و حریف با قلدری تمام، نه تنها تحریمها را لغو نکرد، بلکه بر تعداد آنها نیز افزود. اما اصرار ما بر ادامه آن راه رفته، امروز دشمن را پر رو کرده طوری که شمار غلطهای زیادی حریف رو به فزونی گذاشته است:
اخیرا طرحی را به کنگره آمریکا فرستادند برای جلوگیری از برگزاری مانور نظامی ایران در خلیج فارس! یا فقط و فقط چند ساعت پس از مبادله زندانیان بین ایران و آمریکا، اوباما چندین شخصیت حقیقی و حقوقی دیگر ایران را تحریم کرد. یا مثلا همزمان با اعلام گزارشهای رسمی از سوی آمریکاییها مبنی بر دست داشتن آل سعود در حملات 11 سپتامبر اعلام شد، 10 میلیارد دلار از داراییهای بلوکه شده ایران به اتهام مشارکت در حملات 11 سپتامبر مصادره میشود و...
رویکرد تهاجمی آمریکا در برابر دیپلماسی التماسی برخی دوستان، کاملا طبیعی است. برخوردِ از موضع بالای آمریکا، نتیجه پالسهایی است که-عمدا یا سهواً-برای ضعیف دیده شدن ما فرستاده شده است، نتیجه مواضع انفعالی ما در برابر مواضع تهاجمی آمریکاست. عدهای در داخل در برابر بدعهدیها و دشمنیهایی که گویا تمامی نخواهند داشت، طوری برخورد کرده و موضع میگیرند که حریف به اشتباه ما را در موضع ضعف ببیند. هرچه این نوع از دیپلماسی بیشتر ادامه یابد، بر شدت و تعداد تحریمها نیز بیشتر افزوده خواهد شد... این خط این هم نشان!
بزک کنندگان آمریکا و برجام اگر به دنبال جلوگیری از تحریمها و تحقیرهای بیشتر هستند، میبایست به جای تهمت زدن به منتقدان و تعریف و تمجید اغراقآمیز از برجام، در برابر خلف وعدهها و راهزنیها قولا و عملا بایستند. راه بازگرداندن آن 2 میلیارد دلاری که آمریکاییها در روز روشن غارت کردند، «نامه نوشتن» به بان کی مون نیست. «شکایت» در مجامع بینالمللی حداقل کاری است که میتوان کرد که بنا به دلایل عجیبی دولت حتی حاضر نیست آن را هم انجام دهد.
برخورد متقابل با آمریکا در همین خلیج فارس خودمان نیز میتواند آمریکا را در جای خود بنشاند. کشتیهای تجاری آمریکا یا وابسته به این کشور، هر روز در این منطقه تردد میکنند. اگر چنین برخوردی با آمریکاییها نداشته باشیم، به نقطه خطرناک و بیبازگشتی خواهیم رسید. قطعا آمریکاییها در حال رصد موضعگیریها و اقدامات عملی ما در برابر راهزنیهایشان هستند. تا چنانچه مثل آنچه تاکنون بوده رفتار کنیم، باز هم جلوتر بیایند. وقتی هیچ کار مفید و موثری در برابر راهزنیها، اعمال تحریمها و نقضهای پی در پی برجام انجام نمیدهیم، چرا آمریکاییها دوباره تحریم و مصادره و تحقیر نکنند؟! ای کاش لیبرالهای وطنی و رسانههای زنجیرهای که دولت محترم را احاطه کردهاند، در این مورد یعنی نوع برخوردِ آمریکا با ایران و سایر کشورهای مستقل نیز از آنها الگوبرداری میکردند و با آمریکا مثل خودشان برخورد میکردند.
اینکه آمریکا با گسیل داشتن کشتیهای جنگی خود به 13 هزار کیلومتر این طرفتر (خلیج فارس) خطاب به ایران بگوید در خلیج فارس، وطن خودمان اجازه حضور نظامی ندارد! نتیجه کدام سیاست غلط ماست؟ کدام رفتار ما باعث شده آمریکا برای جمعیتی بالغ بر 80 میلیون شیعه سبک زندگی تعریف کند؟ کدام کوتاهی ما باعث شده شیطان بزرگ به ما امر و نهی کند که در آبهای وطنی خودمان حضور نظامی داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ چه شده که کشورهای میکروسکوپی اطرافمان علیه کشورمان به طور بیسابقهای در اجلاسهای منطقهای قمپز در میکنند؟ این سیاست و دیپلماسی کمترین تردیدی باقی نگذاشته است که راه به بیراهه میبرد و زیانهای جبرانناپذیری در پی دارد.
خیز هماهنگ مرتجعین وابسته عرب و آمریکا علیه ایران، تنها کشور مستقل منطقه، نتیجه پافشاری و اصرارها بر همان دیپلماسی و همان اقدامات نابجاست. راهزنیهای آمریکا ادامه خواهد داشت اگر، بنا به هر دلیلی از جمله در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری! جرأت نکنیم پاسخ قاطعی به دیپلماسی قاطع حریف بدهیم و قدم به قدم عقب بنشینیم. آمریکا شیطان بزرگ است و شیطان به این سادگیها از ما راضی نخواهد شد مگر به ادامه عقبنشینیها تا نقطهای که آنها بخواهند. این ادعای ما نیست، عین کلام خداست:
وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى الله هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ الله مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ (سوره بقره آیه 120)
«و هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمىشوند مگر آنکه از کیش آنان پیروى کنى بگو در حقیقت تنها هدایت خداست که هدایت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى که تو را حاصل شد باز از هوسهاى آنان پیروى کنى در برابر خدا سرور و یاورى نخواهى داشت.»
امروز برای دولتمردان کشورمان نیز محرز شده، مسئله آمریکا با ایران، مسئله هستهای نیست و اختلافات بین دو طرف بنیادین، ریشهای و ایدئولوژیک است. بالاترین مقامات رسمی آمریکا امروز صراحتا به این مسئله اشاره میکنند که مشکلشان با ایران جدیتر از این حرفهاست. آنها میگویند، ما به دنبال تغییر رفتار ایران هستیم و تغییر رفتار مد نظر آنها نیز یعنی تغییر نظام مقدس ایران اسلامی:
وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ (بقره / 217) و آنان پیوسته با شما مىجنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند.
شکوه سپید بعثت و پرچم سیاه داعش
کورش شجاعی در سرمقاله امروز خراسان نوشت:
اراده و مشیت آفریدگار هستی بر آن قرار گرفت که از پس برگزیدن هزاران نبی و رسول برای هدایت آدمیان طی قرون و اعصار متمادی، رسالت و نبوت انبیای الهی به وجود مبارک اشرف و اعظم پیامبران زینت یابد و حضرت محمد مصطفی (ص) در کسوت خاتم الانبیاء به عنوان آخرین حجت خداوند عالمیان بر بندگان، نجات دهنده انسان ها از ضلالت و گمراهی و هدایتشان به سوی نور و رهایی و رستگاری باشد و چنین شد که مبارک ترین روز هستی طلوع کرد و وعده های انبیاء سلف از نوح نبی ا...، ابراهیم خلیل ا... ، موسی کلیم ا... تا عیسی روح ا... تحقق یافت و حبیب خدا حضرت ختم المرسلین که در آسمان به «احمد» و در زمین به محمد (ص) نامبردار است در چهلمین بهار زندگی سراسر نور و برکتش از سوی خداوند باری تعالی برگزیده و برانگیخته شد، آن هم با معجزه جاویدان و ابدی قرآن، همان کتاب و کلام الهی که برترین معرفتنامه توحیدی، عالی ترین کتاب معادشناسی ، کامل ترین تبیین کننده عدل الهی، آینه امام شناسی و مستحکم ترین دلیل نبوت محمدی (ص) است.
و در کنار این همه، قرآن کریم این کلام صادرشده از سوی خداوند حکیم ، خود عالی ترین «کتاب زندگی» برای رساندن انسان به حیات طیبه و سعادت دنیوی و اخروی ا ست، کتاب و معلم و پیامبری که «اکمل ادیان» را برای هدایت و سعادت انسان از سوی خداوند رحمان به ارمغان آورد تا علاوه بر روشن کردن پرفروغ ترین خورشید هدایت، آخرین حجت حضرت احدیت در قامت رسالت و نبوت باشد و از آن پس و از پس قبول ادله قطعی عقلی و نقلی ولایت پیامبر و جانشینان برحقش هیچ کس بهانه ای برای پانگذاشتن بر صراط حق آیین محمدی و دوستی و مودت حضرتش و اهل بیت و عترتش نداشته باشد.
خداوند رحمان رحیم، با فرمان «اقراء بسم ربک الذی خلق»آخرین پیامبر و حجت خود را برانگیخت و با گشودن همه پنجره های نور عرش بر فرش، مبارک ترین و ارجمندترین واقعه هستی را رقم زد و آخرین برگزیده خود را در قرآنش «رحمة للعالمین» خواند که می دانست و در مشیتش بوده و هست که حضرت مصطفی برای همه عالمیان در هر دو سرا، برکت و رحمت باشد، پروردگار مهربان هستی، مهربان ترین انسان عالم را به عنوان آخرین حجت خود مامور هدایت بندگانش به سوی نور فرمود، حق تعالی ، صاحب نیکوترین و عظیم ترین اخلاق حسنه را به نص صریح قرآن صاحب «خلق عظیم» مبعوث کرد تا مکارم اخلاق انسانی را به «اکمال» و «اتمام» برساند که آدمیان را از ظلمات جهل و نادانی و قتل و غارت و اسارت شهوت رهایی بخشد و به روشنایی هدایت و ایمان و مهربانی رهنمون باشد، حبیب خدا این پیامبر و انسان کاملی که قلب پاک و مصفا و فراخنای وجود مبارکش آخرین «منزل وحی الهی» بود با «شرح صدر»ی که خدایش به او عطا فرمود چه رنج ها که برای هدایت انسان نکشید و با وجود آن همه دسیسه ها و حرمت شکنی ها آن وجود مبارک همچنان «حریص» بر هدایت امت بود و آن چنان بر هدایت آدمیان غصه می خورد که خدای مهربان به نص صریح قرآن فرمود «لعلک باخعُ نفسک» و حاصل 23سال تلاش و خون دل خوردن و گرفتار آمدن خود و خانواده و یاران پیامبر در شعب ابی طالب و شکسته شدن دندان مبارکش به سنگ جهل و کین کافران و مشرکان و تحمل هزاران طعن و تمسخر و استهزا و ساحر و جادوگر خواندنش، سرانجام پایه گذاری آیینی شد که در صدر آنان ،علی (ع) امیرمومنان پرورش یافت و بیداردلان وارسته ای چون حمزه و سلمان، عمار و مقداد و ابوذر و میثم تمار و ...دیگر یاران و صحابه جلیل القدری که هر کدام ثمره ای بس گرانقدر آیین محمدی اند و الگویی ناب و ابدی برای انسانیت و جامعه بشری هستند.الگوی پاکی و مهربانی ، اخلاص و خداباوری، تقوا و پرهیزگاری، شجاعت و جوانمردی، وفاداری و از خودگذشتگی، الگوی رحم و مروت ، غیرت و انسانیت، عدالت و ظلم ستیزی و الگوی ژرف اندیشی و آینده نگری و بصیرت و ولایت یاوری.
سیاه باوران ظلمت کیش
اما این روزها به دنبال آن بدعت هایی که گذاشته شد و بذر شوم تفرقه و جهل پاشیده و سپس فتواهای شیطانی تکفیر و حلیت خون این و آن از سوی فرقه های بنیان بر باد، صادر شد عده ای در کین و جهل غوطه ور شده و بازی خورده و آلت دست استعمار و صهیونیزم که پرورش یافته فرقه ضاله وهابیت و حمایت شده آشکار و نهان سعودی ها و برخی حکام منطقه ای و فرامنطقه ای هستند همانانی که با نگاه دو گانه صاحبان قدرت به تروریسم و تقسیم تروریست ها به «خوب» و «بد» و تجاوز غرب و خصوصا آمریکا به عراق و پیش از آن به افغانستان ، ظهور پیدا کردند در نهایت بی رحمی و قساوت و خونخواری به جان کشورهای اسلامی و مردم سوریه و عراق و یمن و ... افتاده اند و با دلارهای نفتی سعودی و برخی دیگر از کشورهای عربی و حتی غربی و همچنین حمایت های سیاسی و چتر حمایت ترکیه برای عبور تروریست ها و فروش نفت هایی که داعش از مردم عراق و سوریه غارت می کند.
علاوه بر این که سرمایه مسلمانان صرف خرید اسلحه و مهمات می شود و ثروت کشورهای اسلامی به جیب آمریکا و انگلیس و اسرائیل و فرانسه و برخی دیگر از کشورهای سازنده سلاح سرازیر می شود متاسفانه جنایتکاران ظلمت پندار داعشی تاکنون جان هزاران انسان مسلمان و غیرمسلمان بی گناه را به فجیع ترین شکل گرفته اند و به جنایت هایی دست زده اند که حتی مغولان چنین جنایت هایی نکردند و مصیبت آن گاه، گزنده تر و جانخراش تر می شود که این «عمله ظلمه» بیگانه با اسلام ناب محمدی مبتنی بر قرآن و سنت نبوی و عقل و فطرت و وجدان پاک انسانی خود را مدعی مسلمانی می دانند و نام پاک و مطهر و مقدس پیامبر رحمت را بر پرچم سیاه جهل و نادانی و کینه توزی خود حک می کنند و تحت لوای این پرچم سیاه به سفاکانه ترین روش ها انسان ها را سر می برند، به آتش می کشند ، با قفس آهنی و با دست های بسته در آب غرق می کنند ، به گلوله توپ می بندند، پدر را جلوی فرزندانش سر می برند، جهاد کثیف نکاح به راه می اندازند، اعضای بدن کشته شدگان مظلوم را می فروشند و قاچاق می کنند، آثار تمدن اسلامی و آثار باستانی را از بین می برند، به اسم اسلام، اسلام هراسی و اسلام ستیزی می کنند، سرمایه های مادی و انسانی مسلمانان را نابود و کیسه استعمارگران و صهیونیست ها را پر می کنند، جهان اسلام را تضعیف و دشمنان اسلام را شاد و قوی تر و ثروتمندتر می کنند و این همه یعنی جنایت پشت جنایت و خیانت و خباثت پشت خیانت و خباثت و ظلم به انسان و انسانیت و ظلم به اسلام و مسلمانان و کدامین انسان صاحب عقل سلیم با وجدان و پاک فطرتی است که درنیابد این گونه رفتارها کمترین شباهتی ندارد به رفتار و منش و سلوک و سنت رسول مکرم اسلام آن پیامبر نور و هدایت و رحمت و مهربانی آن حبیب خدا که بعثتش سراسر نور و روشنایی بود و سیره و سنتش به تمامیت رحم و مروت و مهربانی با همه بندگان خدا حتی با مشرکان و کافران حربی ، تا بدانجا که حتی به ابوسفیان و هند که جگر حمزه سیدالشهدا را به دندان کشید امان داد و بخشید و حال این مدعیان مسلمانی در عین جهالت و خود را به خواب زدن، بر سپیدترین، ومبارک ترین واقعه هستی یعنی بعثت پیامبر رحمت و مهربانی و اهداف الهی و روشن آن و سیره و سنت نبوی چشم بسته اند و تحت لوای پرچمی سیاه و ظلمانی، جنایت می کنند و خون می ریزند و در حق خاتم الانبیا محمد مصطفی (ص) و امت مظلومش جنایت ها روا می دارند، اما با این همه سنت پروردگار عالمیان بر نابودی باطل و پیروزی حق استوار است، سنتی که اگر اهل دل و پاک فطرتان و انسان ها و مسلمانان واقعی بر مقدر شدن و تثبیت آن همت بگمارند و باور کنند که حق تعالی، یاری دهندگان حق را یاری دهنده است.
هاشمی را زنده میخواهیم!
سیدعابدین نورالدینی در سرمقاله امروز روزنامه وطن امروز نوشت:
1- از آن دست خبرهایی است که نمیشود بهراحتی از آن گذشت. هنوز هم مشخص نیست تا چه اندازه این خبر موثق است. هیچ منبع رسمی تاکنون صحت آن را تایید نکرده است. باز هم همانند اخبار و شنیدههای غیررسمی دیگر، این تلگرام بوده که منشأ انتشار این خبر بوده است. از همان ابتدای انتشار خبر در تلگرام، به سرعت در کانالها و گروههای مختلف دست به دست شد. خلاصه خبر این است: «واردات 200 هزار دلار دستمال توالت به کشور در سال 94»!
چه خبر است مگر؟! آیا رونق اقتصادی به مصرف دستمال توالت هم رسیده و تقاضا از عرضه داخلی فراتر رفته و منجر به واردات مابه ازای آن از خارج از کشور شده؛ یا «اعتمادسازی» در قشری از جامعه حتی تا ماجرای قضای حاجت هم «نهادینه» شده و فعل جدیدی از طبقه «نوکیسه» شده است؟
نه! ماجرا اصلا سبک نیست. ماجرا همان داستان لولهنگ است؛ داستان ترویج حقارت ملی!
2- آقای مجید انصاری، معاون رئیسجمهور گفته اگر برجام محقق نمیشد، حمله نظامی به ایران صورت میگرفت. او گفته است: «من به اندک کسانی که مخالف اجرای برجام هستند و چشم بر واقعیت بستهاند و بدیهیات را منکر میشوند، عرض میکنم شما که میگویید برجام چه نتیجهای داشته است، من به شما عرض میکنم اگر برجام نبود وضعیت امروز ایران چگونه میشد. رئیسجمهور فرانسه در دیداری که با آقای روحانی داشته است، رسماً گفته قرار بود به ایران حمله نظامی انجام شود و این حمله قطعی شده بود و تنها در زمان اجرای آن اختلاف نظر وجود داشت که انتخابات سال 92 در ایران و مذاکرات هستهای، سایه جنگ را از سر ایران برداشت».
درباره این اظهارات آقای انصاری 2 نکته باید گفت:
الف- هم رئیسجمهور و هم وزیر خارجه آمریکا یعنی آقایان اوباما و کری، پس از توافق هستهای و به بار آمدن برجام، رسما اعتراف کردند سیاستهای آمریکا برای متوقف کردن ایران هستهای به بنبست رسیده بود و رژیم تحریمها در حال فروپاشی بود. گزینه نظامی نیز تنها کارکرد مذاکراتی داشت، اگرنه اگر تصمیم آمریکاییها برای حمله به تاسیسات هستهای ایران قطعی بود، سالها مذاکرات را با تیم مذاکرهکننده سابق ادامه نمیدادند! برآورد آمریکاییها از حمله به تاسیسات هستهای ایران، این بود که اولا، این اقدام باعث از بین رفتن برنامه هستهای ایران نمیشود، ثانیا با این اقدام همه دسترسیهای خارجی به برنامه هستهای ایران از بین خواهد رفت و ثالثا حمله نظامی، به ایران مشروعیت لازم برای دفاع هستهای از خود را خواهد داد! از سوی دیگر، این ادعای آقای انصاری در حالی است که وضعیت فعلی صنعت هستهای ایران بیشباهت به یک صنعت جنگزده نیست! بلکه خسارات وضعیت فعلی شاید بسیار بیشتر از خسارتی بود که حمله نظامی به برنامه هستهای ایران وارد میکرد. به غیر از تاسیسات آب سنگین اراک و غنیسازی نطنز که یکی زیر بتن دفن شد و دیگری به متروکه شبیه شده است، فُردو که دست بمبهای چند تنی آمریکاییها نیز به آن نمیرسید، به لطف برجام تعطیل و به آزمایشگاه تبدیل شد! در حوزه تحقیق و توسعه نیز نهتنها لااقل درجا نخواهیم زد بل با عقبگرد آن هم در یک دوره زمانی 20 ساله مواجه خواهیم بود!
بنابراین آنچه جنگ نمیتوانست بر سر برنامه هستهای ایران بیاورد، آقایان با برجام آوردند!
ب- پس از آشکار شدن سنگاندازیهای آمریکا در مسیر عادی شدن تجارت با ایران در پسابرجام، با ماجرای دستبرد 2 میلیارد دلاری به اموال ایران در آمریکا، ایده اصلی دولت برای مدیریت اقتصادی کشور بیاعتبار شد. کدخدای باادب و باهوش هم در برجام بدعهدی کرد و هم حالا روز روشن جیب ایران را زده است! حالا بنیان سیاست خارجی دولت آقای روحانی که البته تنها فرضیه این دولت برای مدیریت اقتصادی جامعه نیز بود، از هم پاشیده است! برجام نیز از همین فرضیه منتج شده است و قاعدتا از امروز تا هر زمان دیگری که آقایان بر آن اصرار کنند، این نسخه، آنها را شفا نخواهد داد. البته دولتیها این را دانستهاند.
«مکاشفات برجامی» آقای مجید انصاری هم با توجه به همین واقعیت است. و البته اظهارات دیروز آقای روحانی در مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب که با اشاره به اظهارنظرهای مقامات خارجی درباره برجام، به نوعی این ادعای آقای انصاری را تایید کرده است! گویا دولتیها در دوران پس از دزدی خیابانی حالا دنبال آن هستند تا برای برجام اعتبار جور کنند، ولو اینکه دستاوردهای دیگران را به نام خود جا بزنند! از این طریق که ادعا میکنند اگر برجام حاصلی در معیشت نداشته، حداقل از یک وضعیت بدتر جلوگیری کرده است! یعنی یک حالت ترسناک خیالی را برای مردم به تصویر میکشند؛ آنگاه وضعیت فعلی مردم را به عنوان حاصل تدبیر و مدیریت خود جا میزنند! خب! این ادعای آقای انصاری یک اعتراف ناخواسته نیز هست! اعتراف به ناکارآمدی برجام! و اینکه کسی به آن امید نداشته باشد! اما نکته تاسفانگیز اینجاست: کار دولت امنیتیها به «ترساندن مردم» کشیده شده است؛ آن هم ترساندن از دزد اموال مردم ایران! تا شاید در سایه این ترس، مقداری اعتبار ایجاد شود.
و البته قطعا کسی نمیتواند به ما خرده بگیرد اگر بگوییم با این ادعای آقای مجید انصاری، ناخودآگاه اظهارات محمدجواد ظریف در دانشگاه تهران را به یاد میآوریم که ماهها مانده به برجام گفته بود: «آمریکا میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ایران را از کار بیندازد!» فتأمل!
پ- اگرچه مذاکرات هستهای برای رسیدن به توافق عزتمندانه از سالها پیش آغاز و در این مذاکرات عزم نظام برای گرفتن بهانه از طرف آمریکایی آشکار شد؛ اما این را باید گفت که در کنار مذاکرات هستهای در دولت یازدهم، عدهای بیپروا یک انحراف بزرگ در مبانی انقلاب اسلامی را کلید زده و با صدای بلند تکرار کردند. ترویج سیاست اعتماد به آمریکا به نام امام خمینی(ره) نشانه این انحراف عمیق و قدیمی است. کاری که این منحرفان پیشتر در قالب ماجراهایی مثل «مکفارلین» نتوانستند جلو ببرند را در حاشیه برجام نهایی کردند! با این حال اما آنچه آنها تحت عنوان «شراکت سیاسی» انتظارش را داشتند، حالا خود را به شکل «بردگی سیاسی» نشان داده است. یومالحساب برجام چندان دور نیست. امیدوارم آقای هاشمیرفسنجانی تا آن روز در سلامت کامل باشند.
مبعث و رسالت امروز بزرگان جهان اسلام
در سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی میخوانید:
با اینکه ترویج اخلاق و گسترش آن در جامعه انسانی، از مهمترین اهداف پیامبر گرامی اسلام بوده (انی بعثت لاتمم مکارمالاخلاق) و این وظیفه همواره بر دوش مسلمانان سنگینی میکند، سوگمندانه باید اعتراف کنیم که امروز خود مسلمانان گرفتار زشتترین بداخلاقیها هستند. نه تنها وجود گروههای تکفیری تروریستی همانند داعش و القاعده و طالبان و النصره و بوکوحرام، چهره اسلام را مخدوش کرده و ملتهای مسلمان را در جنگ و کشتار و ناامنی فرو برده، بلکه حتی در کشورهائی که این گروهها فعال نیستند نیز بداخلاقیهای سیاسی موجب گرفتاری و مشکلات فراوان شده است.
مهمتر آنکه در آن دسته از کشورها که گروههای تکفیری تروریستی فعال هستند نیز با اینکه دولتمردان و فعالان سیاسی باید متحد باشند تا بتوانند این دشمنان خانگی را سرکوب و عقبههای خارجی آنها را نیز ناکام نمایند، خودشان به جان همدیگر افتادهاند و زمینه را برای موفقیت تروریستها فراهم میکنند. این وضعیت، درست برخلاف تعالیم پیامبر اسلام و قرآن کریم است که مسلمانان را به «اخوت» و «وحدت» دعوت و توصیه فرموده و از تفرقه و برادرکشی برحذر داشته است.
این واقعیت را همه میدانند که جنگهائی که در کشورهای اسلامی جریان دارد و گروههای تکفیری تروریستی سردمداری این کشتارها و ناامنیها را برعهده دارند، جنگهای نیابتی هستند و قدرتهای استعماری همچون آمریکا و انگلیس و رژیم غاصب و نامشروع صهیونیستی آنها را فرماندهی میکنند. تاسف عمیق نیز در همین است که علیرغم روشن بودن این واقعیت تلخ برای همگان، باز هم این جنگها ادامه دارند و هر روز عدهای از مسلمانان کشته میشوند، عدهای دچار آوارگی میشوند و شهرها و خانهها و مزارع و زیرساختها و ثروتها از بین میروند و پول سلاحهائی که ابزار برادرکشی مسلمانان است به جیب دشمنانشان سرازیر میشود. در پنج سال گذشته که تعدادی از کشورهای اسلامی گرفتار جنگهای نیابتی بودهاند و تروریستهای تکفیری در این کشورها جولان میدهند، میلیونها مسلمان کشته شدهاند، دهها میلیون نفر آواره و چندین میلیون نفر نیز مجروح و معلول و بیسرپرست شدهاند. این خسارتها را اگر در کنار ویرانیها قرار دهیم، باید بپذیریم که با این جنگها کشورهای اسلامی دهها سال به عقب برگشته و بخش عمدهای از ثروتهای خود را از دست دادهاند و بخش عمدهتری از آن را باید برای ترمیم خرابیها و جبران عقب ماندگیها هزینه نماید.
در کنار این زیانهای مادی، زیان بزرگتر اینست که دشمنان اسلام علاوه بر آنکه اهداف شوم سیاسی و مادی خود را به دست مسلمانان و علیه مسلمانان عملی مینمایند، با استفاده تبلیغاتی از برادرکشیهای مسلمانان و ناامنیهائی که در کشورهای اسلامی جریان دارد، زیانهای معنوی بزرگی نیز به اسلام وارد میکنند و به کمک ابزارهای تبلیغاتی خود چنین وانمود میکنند که اسلام دین خشونت و جنگ و بیرحمی و ناامنی است که عبارت روشنتر و دقیقتر آن اینست که وانمود میکنند اسلام دین بداخلاقی است. آنها با همین ابزار تلاش میکنند «اسلام هراسی» را در جهان به ویژه در کشورهای غربی گسترش دهند و مانع نفوذ اسلام در میان مردم این کشورها شوند. طرح حساب شده و برنامه ریزی شده «اسلام هراسی» سیاست دقیقی است که قدرتهای غربی برای جلوگیری از نفوذ روزافزون اسلام در غرب از مدتها قبل در دستور کار خود دارند و به شکلهای گوناگون آن را به اجرا در میآورند. اجرای این سیاست خصمانه و شوم، از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» توسط سلمان رشدی مرتد شروع شد و با چاپ کاریکاتورهای موهن علیه مقدسات اسلام در نشریات غربی ادامه یافت و با جنگهای نیابتی توسط گروههای تکفیری تروریستی به اوج خود رسید. قدرتهای شیطانی غرب و صهیونیستها هر چند در جلوگیری از گسترش اسلام در کشورهای غربی چندان موفق نبودند اما واقعیت اینست که توانستند تا حدودی مانع شتاب آن شوند.
در برابر این شیطنت قدرتهای شیطانی غرب، لازم است بزرگان جهان اسلام با تشریک مساعی تدابیری بیاندیشند و با «اسلام هراسی» که انواع مختلفی دارد به صورت جدی مقابله کنند. خطرناکترین نوع اسلام هراسی، خشن جلوه دادن چهره اسلام است که در قالب جنگهای نیابتی توسط گروههای تکفیری تروریستی انجام میشود و در نقطه مقابل اسلام رحمانی و اخلاق محمدی قرار دارد. اگر بزرگان جهان اسلام تلاشی برای مقابله با این حرکت شیطانی میکنند، باید پایان دادن به جنگهای نیابتی در صدر برنامههای چنین تلاشی قرار داشته باشد. با این تلاشها باید به عمر ننگین گروههای تکفیری تروریستی پایان داده شود تا راه برای ترویج چهره رحمانی اسلام و اخلاق محمدی باز گردد.
برای رسیدن به این هدف بزرگ، باید از شعار دادن عبور کرد و به میدان عمل وارد شد. از همایش و سخنرانی کاری بر نمیآید، بزرگان جهان اسلام باید از امکانات دولتها برای اقدامات عملی استفاده کنند و از طریق ایجاد وحدت کلمه در امت اسلامی، عمر خائنانه گروههائی که ماموریت دارند چهره نورانی اسلام را مخدوش کنند پایان دهند. عید سعید مبعث خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله فرصت خوبی برای اندیشیدن به این مهم و به میدان عمل کشاندن آنست.
هنگامه بيداري
سيد مسعود علوي در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت:
بعثت نبي اکرم (ص) راه فلاح و رستگاري را براي بشر هموار کرد و راه هاي آسمان را فراروي زمينيان قرار داد و فصل بيداري را به عنوان يک فصل جاويدان در پيش ديدگان انسان گشود. پيامبر خاتم (ص) آمد و نخستين پيام او دعوت به اخلاق بود. او آمد تا با دعوت به علم، دست بشر را بگيرد و از ظلمات جهل، برهاند. او براي نفي الهه ها آمد تا مردم را به پرستش «الله»، معبود حقيقي دعوت کند. معبودي که هم عزيز است و هم لطيف.
خداوند با ارسال آخرين رسول خود، بر بشريت منت گذاشت تا بتواند از تاريکي هاي جهل، رهايي يابد و در وادي نور قدم نهد و از سقوط به دره دهشتناک نار، رهايي يابد.
پانزده قرن است که از نزول اولين آيه هاي نور بر قلب نازنين پيامبر اعظم (ص)
مي گذرد. بشر، مسير تاريخ خود را با ترنم اين آيه ها تنظيم مي کند. مسلمانان با اين آيه ها تمدن نورآگين خود را پايه گذاري کردند. امروز پس از گذشت پانزده قرن، هنوز پيام هاي نوراني قرآن، طراوت و تازگي دارد و دل ها را مي ربايد و در پنج قاره جهان، مخاطب خود را حفظ کرده است.
انقلاب اسلامي ايران نزديک به چهار دهه قبل با همين آيه هاي نوراني پديد آمد و بزرگمردي از سلاله خاتم النبيين (ص) پرچمدار بيداري ملت ايران شد و قدرتي را در سرزمين ما سامان داد که پشت ابرقدرت ها را مي لرزاند. امام خميني (ره) مسير تاريخ بشر را که با مدرنيسم، سر از کفر ليبراليسم، فاشيسم و کمونيسم درآورده بود، تغيير داد و الهيات رهايي بخش را در دستور کار آزادگان جهان قرار داد. او با همان شعار«قولوا لا اله الا تفلحوا» به ميدان آمد. شعار نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي، ترجمان همين شعار نبي اعظم (ص) بود. امام خميني (ره) کفر به طاغوت و نفي سلاطين شرق و غرب را در دستور کار خود نهاد و به ملت ها آموخت بدون هيچ ترس و واهمه اي با اعتماد به خدا، به حريت و آزادگي برسند.
امام (ره) به بشريت آموخت آزادي فقط در پرتو بندگي خدا به دست مي آيد و راه گريز از بندگي شياطين شرق و غرب، تمسک به قرآن و فرامين الهي است. او در اواخر حيات دنيوي خويش صداي شکسته شدن استخوان هاي مارکسيسم را شنيد و نويد پيروزي بر ديو ليبراليسم و رهايي از آموزه هاي شيطاني مدرنيسم را سر داد. فرياد او بيداري اسلامي را در سراسر جهان اسلام و بيداري انساني را در سراسر زمين پديد آورد. اکنون ما در دوراني به سر مي بريم که هر روز شاهداخبار خوشي از گسترش اسلام در گستره دل هاي انسان ها در چهارگوشه جهان هستيم.
شياطين امروز براي سد بيداري اسلامي در جهان اسلام، نسل کشي به راه انداخته اند. آنها زنده سوزي، سر بريدن و وحشيانه ترين شکل کشتارهاي جمعي را براي ترساندن مردم از گرايش به اسلام و قرآن، در دستور کار خود دارند. کاري که طواغيت در برابر پيامبران عليهم السلام انجام مي دادند و تصور مي کردند مي توانند جلوي تابش نور انبياي الهي را بگيرند و مانع پيروزي آنها شوند.
امروز آمريکا سمبل طاغوت زمان و دجال زمانه است. او با فشار از بيرون و گمانه زني با عناصر سست در داخل مي خواهد مشعل فروزان انقلابي را که با انفجار نور پديد آمد، خاموش کند و به ملت ها بگويد ديگر مشعلي براي هدايت، وجود ندارد. امروز آمريکا به دنبال تغيير گفتار و سپس تغيير رفتار ماست. امام (ره) با قيام نوراني خود، با تأسي به پيامبر اکرم (ص) ثابت کرد آنکه بايد گفتار خود و نيز رفتار خود را تغيير دهد، دشمن است نه ما. گفتگو با دشمن در حد ضرورت و به شرط روشنگري، شرط عقل است، اما گفتگو براي گفتگو، ما را به دالاني تو در تو هدايت مي کند که انتها ندارد. انتهاي اين دالان را دشمن تعيين مي کند نه ما!
هيچ پيامبري از راه گفتگو، بر مشرکان و کفار غلبه نکرده است. آنجا که شمشير لازم بوده، آن را در غلاف گفتگو فرو نبرده است. مصاف ملت ما با آمريکا طي نيم قرن اخير، مسبوق به سابقه است. آمريکايي ها لحظه اي از خصومت ورزي کم نگذاشته اند. دليلي ندارد ما در اين سوي ميدان در عزم خود براي استقامت، لحظه اي را فروگذار نماييم.بعثت، هنگامي است که در آن به استقامت و مقاومت فکر شود. بعثت، هنگامه بيداري است. حتي يک لحظه غفلت از پيام هاي نوراني بعثت، ممکن است ما را به قهقرا ببرد.
دولت و طرح تحول نظام سلامت
سیدحسن هاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشت:
15 اردیبهشت 1395 دومین سالروز آغاز «طرح تحول نظام سلامت»، بزرگترین طرح دولت یازدهم در حوزه خدمات اجتماعی است.
ابتدا لازم میدانم خسته نباشید بگویم به تمام همکاران عرصه سلامت؛ همه کسانی که در ایام بیماری و سختی، باری از دوش هموطنانمان برداشته و برمیدارند.
آنها که طی دو سال گذشته کاری کردند کارستان و طرحی بزرگ را به مرحله اجرا درآوردند که حاصلش ارائه خدماتی بیسابقه در بخش بهداشت و درمان کشور بود. اینجانب به گستره و حجم زحماتی که در تمامی ساعات شبانه روز بر دوش فعالان این حوزه بوده، واقف هستم و دست یکایکشان را میبوسم؛ از پزشک و پرستار و کارشناسان و تکنیسینها تا ماماها و بهورزان و تمامی پرسنل اجرایی در سراسر کشور.
فراموش نکنیم روزی که جناب دکتر روحانی با اکثریت آرا، سکان قوه مجریه را به دست گرفتند؛ حوزه سلامت کشور بحرانی چند ساله را میگذراند؛ چه در عرصه دارو و تأمین تجهیزات و چه در ارائه خدمت در مراکز درمانی که ذکر آن در این مقال نمیگنجد و بماند برای فرصتهایی دیگر.
در آن شرایط، رئیس جمهوری منتخب مردم، به منظور گسترش خدمات دولت، عزمی جزم برای حذف یارانهها داشتند؛ البته جز دهکهای پایین و افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی مانند سازمان بهزیستی و کمیته امداد.
ایشان همانطور که در ایام انتخابات بیان کردند، این روش را که یارانه نقدی علیالسویه به دارا و ندار پرداخت شود، درست نمیدانستند؛ کاری که نه توجیه اقتصادی داشت و نه دلیل منطقی و سالانه 42 هزار میلیارد تومان از بودجه کشور، صرف آن میشد.
از اینرو دستگاههای مختلف، موظف به ارائه طرحهای جایگزین شدند که ما در وزارت بهداشت، طرح تحول نظام سلامت را ارائه دادیم و منطقمان این بود که اگر سالانه هفت هزار میلیارد تومان از محل یارانهها در حوزه سلامت هزینه شود، خدمتی ضروری به نحوی شایسته به مردم ارائه خواهد شد. طرحی شامل زنجیرهای از خدمات که در طول چند سال و بر اساس زمانبندی مشخص، یک به یک به مرحله اجرا در میآمد تا خدمات پایه سلامت با کیفیت و قیمت مناسب در اختیار همگان قرار گیرد. همچنین در طول زمان، سرمایهگذاری در بخش سلامت برای بخش خصوصی توجیه پذیر میشد. تعرفههای غیرجراحی، ویزیت، آزمایشگاه و تعرفه پرستاری واقعی و منطقی شده و روابط ناعادلانه بین گروههای مختلف صنف اصلاح میگردید. بتدریج همه مردم ایران بیمه میشدند و دولت حق بیمه کسانی را که بضاعت مالی نداشتند، پرداخت میکرد. شرایط لازم برای بازسازی بیمارستانها فراهم میآمد و امکان خدمترسانی به مردم در سراسر کشور مهیا میشد. طی دو سال گذشته البته ملت شریف ایران شاهد اجرای بخشی از حلقههای این زنجیره بودند.
به هر صورت در نیمه دوم سال 92 طرح مذکور در هیأت دولت به تصویب رسید و در پایان همان سال حدود 1800 میلیارد برای پرداخت بدهی بیش از 7 هزار میلیاردی وزارتخانه به ما پرداخت شد.
موضوع حذف یارانه افراد غیرنیازمند با همه فراز و نشیبها ادامه داشت تا در بهمن و اسفند سال 92، فشارهای مختلف سیاسی ـ اجتماعی و گاه از سوی برخی بزرگان و مسئولان، باعث تغییر دیدگاه رئیس جمهوری در مورد حذف یارانهها شد. از سوی دیگر چون دولت یازدهم به نوعی انصراف از دریافت یارانه را به رفراندوم گذاشت و بیش از 90درصد مردم برای دریافت آن ثبتنام کردند؛ راهی باقی نماند جز ادامه مسیر گذشته.
معنای این تصمیم آن بود که در کنار یارانه نقدی، هزینه جدیدی به نام یارانه درمان هم به تعهدات دولت اضافه شود.
فراموش نکنیم دولت در شرایطی طرح تحول نظام سلامت را تصویب کرد که قرار بود با حذف یارانه افراد غیرنیازمند، حداقل 25 هزار میلیارد درآمد کسب شود که نیمی از آن به بخش تولید و نیم دیگر به بخش خدمات، حمایت از اقشار آسیبپذیر و حوزه سلامت اختصاص یابد.
ضمناً در طرح وزارت بهداشت که در هیأت دولت به تصویب رسید، قرار بود حمایت بیمه محدود به اقشار محروم و 4 تا 5 دهک پایین جامعه باشد که حدود 5 میلیون نفر را در بر میگرفت؛ همچنین ارزش دفترچههای بیمه باید صرفاً برای بستری در بیمارستانهای دولتی بود که هزینه اجرای این بخش، در طرح دیده شده بود. در عمل اما بیمه سلامت ایرانیان، بیمه شدن رایگان را به همه مردم تعمیم داد که حدود 11 میلیون نفر از این خدمت استفاده کردند و ارزش دفترچه را نیز به همه خدمات اعم از سرپایی و بستری گسترش داد. به این ترتیب تعهدات بیمه بدون داشتن منبع مالی مشخص به 5 برابر افزایش پیدا کرد. این مسأله، مشکل اصلی امروز بیمهها است و نه موضوعاتی مانند اصلاح تعرفهها.
(چرا که برای اصلاح تعرفهها حدود هفتصد میلیارد تومان از 10درصد هدفمندی یارانهها، اعتبار پیشبینی شده بود.) اتفاق مهم دیگری که بر فعالیتهای اجرایی کشور اثر گذاشت، کاهش قیمت نفت در سال 93 به یک سوم و به تبع آن کم شدن اعتبار اولیه طرح بود. با وجود همه این مسائل، ما طرح تحول را آغاز کرده و ادامه دادیم و با وجود خلف وعدههای فراوان، همکارانم در سراسر کشور با تلاشی در خور تحسین، بخشهایی از این زنجیره را به مرحله اجرا درآوردند و به اهداف ارزندهای نیز دست یافتیم. اینجانب در این مورد که آقای رئیس جمهوری از طرحی که خود پایهگذار آن بودهاند، حمایت خواهند کرد و این طرح بزرگ ملی استمرار خواهد یافت، تردیدی ندارم. اما برای ادامه این کار، نیازمند توجه جدی مجلس آینده به موضوع سلامت مردم هستیم؛ دستیابی به اهداف طرح تحول نیز تنها با تأمین و اختصاص منابع پایدار به این بخش و حل مشکل بیمهها میسر خواهد بود. من اما مثل همیشه به آینده امیدوار هستم و بعد از امید به لطف و عنایت خداوند سبحان، به درایت مدیران نهادهای تصمیمگیر و بیش از همه تدبیر رهبر معظم انقلاب و سران سه قوه امید بستهام؛ تا تصمیمی درخور، اتخاذ نمایند و هموطنان عزیز از نتایج اجرای مابقی مراحل این طرح ملی بهرهمند شوند. انشاءالله.