کد خبر 425143
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۶

از رزمندگان واحد «اطلاعات عملیات» دوران دفاع مقدس می‌توان به عنوان کسانی نام برد که از آنها کمتر یاد می‌شود. رزمندگانی که پیشقراولان عملیات‌های کوچک و بزرگ محسوب می‌شوند.آنها هستند که ابتدا به دل دشمن رفته و با آگاهی از وضعیت آن،به مسئولان جنگ در مورد نحوه انجام هر عملیاتی گزارش می‌دادند.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، پس از پیروزی شکوه‌مند انقلاب اسلامی ایران و تشکیل سپاه پاسداران در این نهاد انقلابی واحدی به نام «اطلاعات» ایجاد شد که «سید کاظم کاظمی» آن را مدیریت و فرماندهی می‌کرد. فعالیت‌های این واحد پس از پیروزی انقلاب اسلامی باعث شد تا برای نخستین بار امام خمینی(ره) به این عزیزان در سپاه «سرباز گمنام» بگویند و آنچه که امروز نیز «سرباز گمنام» می‌نامیم حاصل تلاش و فعالیت‌های سید کاظم کاظمی است.

به مناسبت نیمه شعبان و در هفته‌ای که به نام سربازان گمنام میهن اسلامی‌مان نامگذاری شده است،مروری داریم بر زندگی و فعالیتهای سید کاظم کاظمی.

تولد

سید کاظم ( قائم مقام فرمانده اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) سال 1336 در بخش «آرادان» شهرستان «گرمسار» متولد شد. پس از گذراندن دوران کودکی در زادگاهش، در سن 6 سالگی، به همراه خانواده به شهرستان «گرگان» نقل مکان کرد. با توجه به نوع کار پدر که به شغل کشاورزی مشغول بود، سید کاظم از همان ابتدا با مشکلات و سختی‌های زندگی آشنا شد و از زمانی که خود را شناخت در کمک به خانواده کوتاهی نکرد.

او در خانواده‌ای مؤمن و متقی پرورش یافت و از همان دوران کودکی و نوجوانی، اهمیت خاصی برای ادای فرایض دینی و مذهبی قائل بود. در دوران تحصیل نیز دانش‌آموزی کوشا، فعال و اهل مطالعه بود. علاقه شدیدی به مطالعه کتاب داشت،از سن 16 سالگی برایش از «قم» مجلات مذهبی می‌فرستادند. او با تشکیل کتاب‌خانۀ کوچکی به نام «حُر» بسیاری از کتاب‌های مذهبی ممنوعه از نظر نظام شاهنشاهی همچون کتاب حکومت اسلامی حضرت امام خمینی (ره) و رسالۀ ایشان را همراه زندگی‌نامۀ ائمۀ اطهار (ع) و کتاب‌های دیگر جمع‌آوری می‌کرد و در اختیار جوانان قرار می‌داد. در این دوران عوامل ساواک به وی مشکوک شدن و به منزلشان یورش بردند و دستگیرش کردند.

شهید کاظمی علاقه خاصی به روحانیت داشت و در گرگان با بعضی از علمای آن خطه در تماس بود و بیش‌تر اوقات فراغت خود را در مسجد و حوزه علمیه این شهر می‌گذراند.در سال 1354 موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد. با توجه به وضعیت جسمانی، در همان سال به نظام وظیفه مراجعه و با دریافت معافیت پزشکی از خدمت سربازی معاف شد. سپس جهت کار و آمادگی برای ورود به دانشگاه، به تهران عزیمت کرد. ابتدا دوره کوتاه مدت نقشه‌کشی ساختمان را پشت سر گذاشت و بعد از آن در سازمان تربیت بدنی استخدام شد.

دستگیری توسط ساواک، اخراج از دانشگاه و ادامه تحصیل در آمریکا

در این ایام از طریق یکی از دوستان، با تعدادی از دانشجویان فعال دانشگاه مرتبط بود و در فعالیت‌های مخفی دانشجویی شرکت داشت، تا اینکه دومین بار توسط ساواک دستگیر شد و به مدت 10 روز در کمیته ضدخرابکاری تحت شکنجه قرار گرفت.او با همۀ رنج‌ها و مشکلاتی که متحمل شد، با جدیت و پشتکار، موفق به قبولی در کنکور سال 1355 شد، اما به دلیل وجود سوابق در سازمان امنیت، از ادامۀ تحصیل وی جلوگیری به عمل آمد.

پس از چندی با کمک و تشویق پدرش ادامۀ تحصیل به «آمریکا» رفت و موفق به به تحصیل به رشتۀ مهندس مکانیک شد. بعدها از طریق دوستان قدیمی‌اش به انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا راه یافت و در فضای جدید، فعالیت‌های سیاسی-مذهبی خود را ادامه داد.

با توجه به شرایط خاص خارج از کشور و شکل مبارزه در آنجا، او همزمان با قیام امت اسلامی ایران، در تظاهرات دانشجویی علیه رژیم منحوس پهلوی شرکت می‌کرد و از هر فرصتی برای افشای ماهیت رژیم و پخش اعلامیه و دیگر کارهای انقلابی بهره می‌جست. با اوج‌گیری نهضت، تمام اوقات خود را صرف مبارزه کرد، که در نتیجه دوبار توسط پلیس آمریکا به دلیل همین فعالیت‌ها دستگیر شد.
یک فرمانده گمنام به روایت محسن رضایی
شهید کاظمی از جمله کسانی بود که در جذب و آگاه کردن جوانانی که برای ادامۀ تحصیل به آمریکا می‌رفتند، نقش مؤثری داشت. به دلیل زحمات و تلاش مخلصانه و شبانه‌روزی، وی را به عنوان معاون انجمن اسلامی ایالت محل زندگی‌اش انتخاب کردند که بعدها مسئولیت همین انجمن به عهده او گذاشته شد.

از نکات بارز زندگی مبارزاتی او، بینش عمیق فکری و شناخت حرکت‌های سیاسی اوست که در این مرحله سید کاظم در کنار مبارزه با رژیم شاهنشاهی، از مبارزه با گروهک‌های منحرف چپ، راست و التقاطی نیز غافل نبود و با توجه به ارتباط نزدیک و تنگاتنگی که با آنها داشت، دقیقا به ماهیت ضداسلامی و انسانی و منفعت‌طلبی آنان پی برد و شناخت عمیقی از آنها به دست آورد.

او در نامه‌ای از (آمریکا) خطاب به خواهر و برادران می‌نویسد: مواظب گروهک‌ها باشید، مبادا در دامان آنها بیفتید، با تمام توان از امام خمینی پیروی کنید که اسلام راستین در وجود این مرد خدا نهفته است.

بازگشت به ایران


پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در دوازدهم اسفند سال 1357، تحصیل در خارج کشور را رها کرده و به میهن اسلامی بازگشت و با شور و شعف وصف ناپذیری در خدمت انقلاب شکوهمند اسلامی قرار رفت.سید کاظم در فروردین سال 1358 با گذراندن دوره آموزش عمومی سپاه در «پادگان امام علی(ع)» به عضویت سپاه در آمد و پس از اتمام دوره، با توجه به اینکه کردستان توسط ضدانقلاب دچار آشوب شده بود به نقده اعزام شد. او در این مأموریت تجربیات ذی‌قیمتی در ارتباط با کار اطلاعاتی و مبارزه با ضدانقلاب کسب کرد و بعدها با همین تجارب، مسئولیت‌های خطیری را به عهده گرفت.

نقش شهید در شکل گیری واحد اطلاعات سپاه

پس از مراجعت از مأموریت کردستان با تعدادی از برادران جان برکف و مخلص انقلاب و سپاه، واحد اطلاعات را با تشکیلات منسجمی پایه‌ریزی کرد. در آن زمان مسئولیت رصد فعالیت‌ تشکیلات گروهک‌های چپ‌گرا به عهده او گذاشته شد. سید کاظم با آشنایی و شناختی که از جریانات فکری و مشی گروهک‌های الحادی داشت و جدیت و پشتکاری که در به دست آوردن ترفندها و تاکتیک‌های آنان از خود نشان داد، توانست شیوه‌های جدید این منحرفین را برای تخدیر افکار جوانان و جدایی آنان از دین و به کار گیری‌شان در مقابل انقلاب و مردم شناسایی کند. او با افشای چهره واقعی آنها، اذهان افراد فریب خورده را کاملاً روشن و آنان را به دامان اسلام باز می‌گرداند.
یک فرمانده گمنام به روایت محسن رضایی
سخنرانی سرلشکر محسن رضایی در مراسم شهید کاظمی

سعه صدر و گفت‌وگوهای دوستانه و محبت‌آمیزش و سایر برادران واحد اطلاعات با افراد دستگیر شده وابسته به گروهک‌ها و همچنین تسلط این عزیزان به دیدگاه‌های فکری و تاکتیک‌های کاری آنها، همه و همه باعث شد که اعضا و طرفداران چشم و گوش بسته، در فاصله کوتاهی دست از عقاید و مواضع سیاسی خود برداشته و به اهداف شوم سازمان‌های وابسته به استکبار پی ببرند و همکاری خود را با سپاه اعلام کنند. آنها وقتی برخوردهای صادقانه و دلسوزانه را از افراد مخلصی چون سیدکاظم را می‌دیدند خجل و شرمسار می‌شدند که چگونه با بی‌اطلاعی از اسلام و عقاید پوچ مارکسیستی و مادی خودشان، آلت دست عده‌ای ریاست‌طلب و وابسته به بیگانه قرار گرفته‌اند و در برابر امت انقلابی و حزب الله قد علم کرده و راه طغیان و مقابله با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در پیش گرفته اند.

در همین رابطه سرلشکر محسن رضایی فرمانده وقت کل سپاه در این ارتباط می‌گوید: کاظمی از برادران قدیمی و مخلص سپاه و یکی از افرادی است که در شکل‌گیری سازمان اطلاعاتی کشور نقش بسزایی داشته است. در آن زمان با اینکه حداقل فرصت برای آموزش و کادر سازی و تهیه مقررات وجود داشت، در سایه مجاهدت‌ها و تلاش شبانه‌روزی افرادی مثل این سردار گمنام و دلاور اسلام، تشکیلات اطلاعات شکل گرفت و در بحران‌های اول انقلاب (بخصوص سالهای 1358 تا 1360) عظمت و اقتدار انقلاب و اسلام در دنیا به نمایش گذاشته شد.

نحوه شهادت

سرانجام سید کاظم کاظمی که او را با نام «نذیر هور» می‌شناختند سحرگاه روز دوم شهریور ماه سال 1364 و همزمان با سالروز شهادت امام محمد باقر(ع)، همراه تعدادی از برادران رزمنده جهت بازدید از خطوط مقدم جبهه جنوب در منطقه طلائیه، از مسیر آبی در حال حرکت بودند که بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به سختی مجروح و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شهید حسینی فرمانده تیپ اطلاعات که در لحظه شهادت کنار او حضور داشته است، نقل کرده است: وقتی در داخل قایق، ترکش به سر شهید کاظمی اصابت کرد، از جای خود برخاست و دست‌ها را به سوی آسمان بلند کرد و با خدایش راز و نیاز کرد و لحظه‌ای بعد در کف‌قایق به سجده رفت و آنگاه شهید شد.

وصیت نامه

این شهید در وصیت نامه‌اش نوشته است:

61/03/05

همزمان با کوبیدن مسجد جامع خرمشهر به دست مزدوران بعثی ساعت 12:30 دقیقه.شهادت می‌دهم که الله واحد، شهادت می‌دهم که محمد رسول الله، شهادت می‌دهم که علی ولی‌ الله.

اینجانب سید کاظم کاظمی فرزند سید علی‌نقی مردم را وصیت می‌کنم به پیروی مطلق از حضرت امام خمینی روحی فداه آن نائب برحق ولی عصر (عج)، مردم بدانید امام خمینی بر حق است او وارث 1400 سال رنج و زحمت، شلاق و شکنجه، تبعید و اعدام شیعیان است.آن مرد خودساخته به خدا رسیده، آن مرد تکیه زده بر مسند حضرت محمد (ص) قدرش را بدانید و از او تبعیت کنید، مبادا او را تنها بگذارید. اگر دنیا و آخرت را می‌خواهید، از راه امام که همان راه الله و اولیاءالله است پیروی کنید، من افتخار می‌کنم که سرباز کوچک روح‌الله باشم، امیدوارم او در آخرت ما را شفاعت کند، تمام عمرم فدای یک لحظه عمر امام، خدایا بر عمر با عزت و عظمت این فرزند پیامبر بیفزا.

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. و اما من که خود را لایق شهادت نمی‌دانم اما بنا به دستور خداوند: «الذین جاهدوا لنهدینهم سبلنا» در این راه گام گذاشته‌ام، امیدوارم اگر شهادت نصیبم شد به راه پرعظمت شهادت عارف شده باشم.ای مردم هر که مرا می‌شناسد از شما حلالیت می‌طلبم، قصورات من را ببخشید، به خصوص از مادر بزرگوار و پدر عزیزم، پدر جان، مادر جان، برادران عزیزم، خواهران مهربانم، همسر خوبم مبادا در فراق من گریه و زاری بکنید و دشمن را شاد نمایید، شما باید افتخار بکنید که خواهید کرد، شما باید ابوالفضل‌گونه، زینب‌گونه، یاسرگونه، و عمارگونه راه پرافتخار شهادت را ادامه داده و مزدوران خارجی و داخلی را در این راه نیست و نابود بکنید.

اگر می‌خواهید من آرامش داشته باشم لحظه‌ای از دشمن داخلی (منافقین و ملحدین) غافل نباشید. من هم سعی کردم این طور باشم، و در این راه سعی و تلاش خودم را کردم.

مقداری از حقوق همسرم را شاید ادا نکرده‌ام، همین جا به خاطر تحمل سختی‌ها از او تشکر می‌کنم و اجرش با حضرت زهرا (ع).

دیگر وصیتم این است که قرآن زیاد بخوانید، دعا را فراموش نکنید، نیت‌هایتان را خالص کنید اخلاق اسلامی را یاد بگیرید و حتما عمل کنید، بخصوص خوش اخلاق باشید .
یک فرمانده گمنام به روایت محسن رضایی
صحبتی با مسئولین، دولت‌یان و مجلسیان: شما را به خدا قسمتان می‌دهم، بخون پاک شهدای عزیزمان به عظمت و عزت حضرت امام مبادا لحظه‌ای از یاد مستضعفان و محرومان غافل بشوید، تمام سعی‌تان را برای بهبودی این مردم عزیز و بی‌نظیر بگذارید، مبادا طرز زندگی‌تان و رفتارتان غیر از وضعیت قبل از انقلاب بشود، مبادا چون مثل طاغوتیان بشود که اگر اینگونه بودید شهدا در قیامت جلویتان را خواهند گرفت و من خواهم گرفت.

و اما سخنی با همکاران و سپاهیان عزیز: شما سمبل انقلاب هستید لحظه‌ای از جانفشانی در راه انقلاب اسلامی کوتاهی نکنید، سعی کنید همیشه در خط امام و مردم باشید. راه امام و مردم را از راه دولتیان غیر خط امام ارجح بدارید، لحظه‌ای منافقین و ملحدین به خصوص سازمان منافقین و حزب خائن توده و مارکسیست‌ها را به خودشان وا مگذارید.هر کجا که آن‌ها را یافتید بگیرید و بکشید.

مسئولین قضایی: به خون شهدا، به خون سرور شهیدان مظلوم انقلاب دکتر بهشتی و یارانش، به خون مدنی و دستغیب و دیگران خیانت نکنید و منافقین و ملحدین تواب را آزاد نکنید اگر رأفت اسلامی هم است بگذارید در زندان بمانند، در زندان به آنها برسید و آنها را آدم کنید، اگر هر کس به وسیله توابین شهید شود خونش پای مسئولین نیست.

و اما صحبتی با دوستان: دوستان تشکیلات اسلامی را برپا کنید، تشکیلاتی تحت رهبری مستقیم روحانیت و شخص ولی‌فقیه، از راه فقه و حوزه بیرون نروید.

چیزی که فراموش کردم در مورد فرزندم است که از همسرم و پدر و مادرم می‌خواهم که در تربیت او کوشا باشند، او باید فرزند دلاور اسلام بشود، همسرم اگر غیر از راه اسلام رفت شیرت را به او حرام کن: او باید در خط شهادت باشد. نگهداری فرزندم اگر به دنیا آمد به عهده همسرم و نظارت پدر و مادرم. من را در بهشت زهرا دفن کنید.

دیگر صحبتی ندارم جز طلب مغفرت از خداوند ، و انشاالله شهادت مرا قبول درگاهش کند و مرا بیامرزد.

والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته .

برقرار و مستدام باد جمهوری اسلامی، توفنده باد انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی و گسترده باد در همه جهان ، پیروز باد نهضت مستضعفان بر علیه مستکبران.

مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی نابود باد توطئه ضد خلقی منافقین و ملحدان، سرنگون باد حکومت ضد خلقی بعث و صدام .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج ) خمینی را نگهدار .

این وصیتنامه در ساعت 3:30 بعد از ظهر ، پس از بمباران مسجد جامع خرمشهر بدست مزدوران بعثی نوشته شد، نماز ظهر را در آنجا خواهم خواند ان شاالله.
منبع: ایسنا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس