کد خبر 423679
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۱

سیاوش مفیدی اگرچه در کارهای طنز زیادی بازی کرده، اما ذهنیت مردم نسبت به نقش‌های کمیک و طنز او پررنگ‌تر است. او همچنین در آثار تلویزیونی حضور جدی‌تری داشته تا سینما و همین موضوع به علاوه بازی صمیمی‌اش باعث شده برای مردم به چهره‌ای محبوب تبدیل شود.

به گزارش مشرق، خودش هم محبوبیت را به شهرت ترجیح می‌دهد و معتقد است: «وقتی در هر حرفه یا جایگاهی مردم تو را دوست داشته باشند، باید شکرگزار خداوند باشی.» او حرف‌های خودمانی‌تر دیگری هم با «قاب کوچک» در میان گذاشته است که می‌خوانید:

چند وقتی است شما را در قاب تلویزیون ندیده‌ایم. کار جدیدی ندارید؟

فعلا نه، قرار بود در یک سریال پلیسی به کارگردانی محمود معظمی بازی کنم که امکانش فراهم نشد. البته در این مدت در تله‌فیلم جهیزیه پرماجرا بازی کردم که نوروز امسال پخش شد. قبل از آن هم بازیگردان سریال «شکرآباد» بودم.

اصولا بعضی کارها به دل بازیگر نمی‌نشیند. آیا چنین تجربه‌هایی هم در کارنامه کاریتان داشته‌اید؟

بله، تعدادشان هم کم نیست. فیلم‌ها و سریال‌هایی بوده که بازی کردم، اما حتی دلم نخواسته آنها را ببینم.

برعکس‌اش چطور، کدام سریال‌ها یا تله‌فیلم‌ها را دوست داشتید؟

تعداد آنها هم کم نیست. در این بیست و چند سالی که بازی می‌کنم، شاید پنج سریال را خیلی دوست داشتم. «غبار نور» به کارگردانی محمدرضا افخمی که سال 77 از شبکه یک پخش می‌شد و در آن نقش فردی جدی، اما شوخ‌طبع را داشتم. سریال «مهربانی» محمد حسن‌زاده در دهه 70 که کار خوبی در حوزه کودک و نوجوان بود. یک‌سری از آیتم‌های «خنده بازار» را هم خیلی دوست داشتم. «سه دونگ سه دونگ» شاهد احمدلو، «خوب بد زشت» منوچهر هادی و اخیرا هم تله‌فیلم «جهیزیه پرماجرا» کار خوبی از آب درآمده بود.

از موقعیت فعلی‌تان در بازیگری راضی هستید؟

طبیعی است که هر کسی دوست دارد بهتر از چیزی که هست، بشود. من هم فکر می‌کنم توانایی‌ام بیشتر از اینهاست.

نقش خاصی را دوست داشتید تجربه کنید که پیشنهاد نشده باشد؟

به نقش خاصی فکر نمی‌کنم، اما نقش‌های خوب را دوست دارم.

بازی در کارهای طنز را بیشتر دوست دارید یا جدی؟

کار طنز اگر درست باشد، بازی در آن واقعا لذتبخش است. مردم این جنس کار را بیشتر دوست دارند و می‌بینند و تو را عضوی از خانواده‌شان می‌دانند. کارم را در این ژانر شروع کردم و بیشتر کارهایم معطوف به آن است، اما نقش جدی را هم دوست دارم.

خنداندن سخت‌تر است یا گریاندن؟

هر دو، اما شاید گریاندن سخت‌تر باشد. جالب است که ایرانی‌ها هم راحت گریه می‌کنند و هم راحت می‌خندند.

چند باری هم برنامه اجرا کردید.

اجرا را دوست دارم، اما خودم را مجری نمی‌دانم، زیرا در اجرا هم بازیگر بودنم را حفظ می‌کنم.

آیا تجربه خوبی در این حوزه داشته‌اید؟

اگر برنامه خوبی باشد، اجرا، کار جالب و جذابی است. من اجرا را در شبکه‌های مختلفی تجربه کرده‌ام. فکر می‌کنم همه شرایط در این برنامه‌ها مهیا نبود که تجربه خوبی رقم بخورد.

با این حال از اجرای کدامیک بیشتر لذت بردید؟

مسابقه‌ای به نام بزرگمردان کوچک که بچه‌ها همراه مادر و پدرشان به آن دعوت می‌شدند و سال 79 پخش می‌شد، همراه با علی لک پوریان این برنامه را اجرا کردیم و استقبال خوبی از آن شد.

بهترین سریال ایرانی از نظر شما؟

تعدادش زیاد است و معمولا از بین قدیمی‌هاست. سربداران، سلطان و شبان، آینه و...

از کارهای جدیدتر چطور؟

سریال میکائیل را کم و بیش دنبال کردم. خوش ساخت بود و قصه خوبی داشت.

از بین فیلم‌های ایرانی انتخابتان کدام است؟

معمولا فیلم سینمایی ایرانی نمی‌بینم. باز هم از بین قدیمی‌ها انتخاب می‌کنم. اجاره‌نشین‌های داریوش مهرجویی را شاید بیش از 30 دفعه دیده‌ام. کمدی بی‌نقصی است.

آخرین بار کی به سینما رفتید؟

بیش از 10 سال است که نرفته‌ام. (با خنده)

اهل تماشای تئاتر هستید؟

بله.

آخرین تئاتری که دیدید؟

پاییز به کارگردانی نادر برهانی مرند. نمایش زیبایی بود.

اهل بازی کردن در تئاتر هم هستید؟

این هنر را خیلی دوست دارم. سال قبل پیشنهاد بازی در نمایش خوبی را داشتم که متاسفانه امکانش فراهم نشد.

بعد از آن چطور، پیشنهادی در این حوزه داشتید؟

بله، برای بازی در نمایش «شایعه» نیل سایمون دعوت شده‌ام، اما الان در سفر هستم و هنوز تصمیم قطعی نگرفته‌ام. بعد از بازگشت به تهران حتما در تمریناتش حاضر خواهم شد.

آخرین باری که در یک نمایش بازی کردید؟

هشت سال قبل در نمایش «مراسمی برای آقای کلبی ویلیامز» که در فرهنگسرای نیاوران اجرا ‌شد. نمایشنامه‌ای خارجی که ایرانیزه شده بود و درباره فردی بود که خودش را کشته و دوستانش در تدارک چگونگی برگزاری مراسم تدفین او بودند.

شهرت برایتان دردسر هم داشته است؟

هیچ‌وقت اسمش را دردسر نمی‌گذارم. شهرت برایم لطف مردم را به دنبال داشته است. بازیگران بازی می‌کنند تا دیده شوند. بازیگری که دیده نشود مثل فوتبالیستی است که در استادیوم خالی و بی‌روحی توپ می‌زند.

شما هم دوست داشتید دیده شوید؟

بله جوان‌تر که بودم، عشق شهرت داشتم. حالا دیگر شهرت برایم لذتی ندارد، اما لطف مردم همچنان برایم لذتبخش است. اصولا محبوب بودن بهتر از مشهور بودن است. پدرم همیشه می‌گفت اگر روزی مردم تو را دوست داشتند، لطف خدا شامل حالت شده است.

کمی هم به زندگی شخصی و روحیه‌تان بپردازیم. بهترین روز زندگی‌تان چه روزی است؟

واقعا نمی‌دانم. (با خنده)

چرا؟

زندگی روزهای خوب زیاد دارد.

یعنی در زندگی به شما خیلی خوش می‌گذرد؟

نه، واقعا این‌طور نیست، اما روزهای خوب و بد کنار هم هستند. با این حال روز تولد پسرم یکی از بهترین روزهای زندگیم است.

چند سال دارد؟

14 سال و کلاس هفتم است.

پیش آمده نوجوانی فرزندتان را با نوجوانی خودتان مقایسه کنید؟

بله، کاملا متفاوت است.

این تفاوت در چیست؟

ما در خانواده‌مان چهار فرزند بودیم، با کلی از بچه‌های فامیل دور هم جمع می‌شدیم و بازی می‌کردیم، اما این یک حقیقت است که بچه‌های امروز خیلی تنها هستند و سرگرمی‌هایشان هم مجازی است.

بهترین اتفاق زندگی‌تان چیست؟

باز هم نمی‌دانم. البته در بچگی بردهای پرسپولیس بود. (با خنده)

پس یک هوادار دوآتیشه هستید؟

حالا دیگر نه، در دوره‌ای خودم هم فوتبال بازی می‌کردم، اما این روزها بیشتر تماشاچی هستم و معمولا هم تماشای بازی‌های لیگ‌های خارجی برایم جذاب‌تر است.

تجربه دهه چهارم زندگی چگونه تجربه‌ای است؟

هر دهه از زندگی یک فصل است که می‌گذرد؛ یعنی ناگزیر به گذشتن است.

این سن در باور همه سن پختگی است. شما هم این پختگی را در خود سراغ دارید؟

بله، بعضی جاها نمودش را می‌بینم.

مثال می‌زنید؟

چند روز قبل تصادف کردم. راننده ماشین مقابل پیاده شد و شروع کرد به فریاد زدن و بعدش حتی شروع به گریه هم کرد، اما من سعی کردم به او بقبولانم که این یک تصادف ساده است و باید آرام باشد. در آن لحظه هم به این فکر می‌کردم که او دارد مثل بچه‌ای که اسباب‌بازی‌اش خراب می‌شود و می‌زند زیر گریه، رفتار می‌کند.

آن موقعیت «اعمال قانون» هم شد؟

(در حالی که می‌خندد) اصولا دعواهای بعضی از مردم را هنگام تصادف یا حتی رانندگی نمی‌فهمم. انگار پشت فرمان اتومبیل، آدم دیگری می‌شویم. متاسفانه نگاه ما به یکدیگر ترسناک شده است.

اعمال قانون همان تکیه‌کلام یکی از تیپ‌های شما در خنده‌بازار بود که بین مردم باب شد. تکیه‌کلام‌های این آیتم چطور شکل گرفت؟

تکیه‌کلام‌ها در طنز، زمانی می‌گیرند که براساس موقعیت خلق شوند. اعمال قانون یا سویچ، هیچ کدام در متن خنده‌بازار نبود و در لحظه شکل گرفت و ادامه یافت. به همین دلیل هم گرفت یا جمله اعتراض دارم نقش دادستان که آن را مدام در آیتم دادگاه تکرار می‌کردم، بعد از چند قسمت به کار اضافه و از آن استقبال شد.

آیا کودک درونتان زنده است؟

بله.

چند سال دارد؟

شاید 20 سال.

20 سال که جوان محسوب می‌شود.

دیگر برای خودش مردی شده است. (با خنده)

اهل کجا هستید؟

متولد تهرانم.

کدام محله؟

ایرانمهر در منطقه 12.

به محله کودکی‌تان سر می‌زنید؟

راستش نه، دوستانم هر کدام به گوشه و کناری پراکنده شده‌اند و دیگر در آن محل زندگی نمی‌کنند.

نام معلم اول دبستانتان یادتان هست؟

بله خانم توکلی، در دبستان شهید گمنام میدان شهدای امروز و میدان ژاله قدیم درس می‌خواندم که بعدها به یک مدرسه راهنمایی دخترانه تبدیل شد و حالا هم فکر می‌کنم خرابش کرده‌اند.

آیا معلمی مسیر زندگی‌تان را تغییر داده است؟

نه.

شاگرد زرنگ کلاس بودید؟

تا دوران راهنمایی خیلی خوب درس می‌خواندم، اما بعد از آن در دبیرستان انتخاب رشته درستی نداشتم و کمتر برای درس خواندن وقت و انرژی می‌گذاشتم.

بهترین دوست شما کیست؟

دوستان زیادی چه در عالم هنر و چه بیرون از آن دارم. اگر یکی را انتخاب کنم، تبعیض در حق بقیه است.

بزرگ‌ترین دشمن شما؟

خودم هستم.


منبع: جام جم آنلاین

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس