دکترین کارتر را به خاطر داشته باشید
به گزارش مجله ویکلی استاندارد چاپ آمریکا، بیرون راندن نیروهای داعش از تکریت زادگاه صدام حسین بسیار مورد استقبال قرار گرفت. اگرچه نیروی هوایی آمریکا در این پیروزی نقش داشت، اما، این پیروزی به نام ایرانیها ثبت شد. بخش اعظمی از سربازان خط مقدم شبهنظامیان شیعی بودند که توسط ایران آموزش و رهبری میشدند. فرمانده آنها سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس است که مسئولیت آن صادر نمودن انقلاب اسلامی است. وی همیشه در تمامی جبههها حضور دارد.
ایران دارد چه کار میکند؟ بسیاری از مفسران معتقدند که ایران با ارسال تسلیحات سنگین به عراق برای مبارزه با داعش برنامه بزرگتری را دنبال میکند. آنها میگویند که تهران میخواهد عراق را به تصرف خود درآورد. اما، این حرف درست نیست. ایران نمیخواهد که عراق موضعی خنثی داشته باشد. بلکه، هدف ایران این است که عراق نیز به لبنانی دیگر مبدل گردد.
اگرچه، عراق و لبنان تفاوتهای زیادی دارند، اما شباهتهایی نیز با هم دارند. هر دو زمانی بخشهایی از امپراطوری عثمانی بودند و در هر دو کشور شیعیان مدتها از قدرت محروم بودهاند. در لبنان، حزبالله همیشه از کمکهای ایران استفاده کرده است.
برای سالهای طولانی، تحلیلگران غربی توجه زیادی به تبلیغات حزبالله نمیکردند. اما حضور حزبالله در سوریه نشان داد که این گروه تمامی تلاش خود را برای حفاظت از منافع ایران انجام خواهد داد. حضور حزبالله در سوریه کمک زیادی به حفظ حکومت بشار اسد کرد.
البته هدف اصلی حزبالله این است که لبنان را در مدار ایران نگه دارد. این گروه این کار را با استفاده از حکومتکردن انجام نمیدهد بلکه از طرق دیگر مثلاً از طریق آموزش نیروهای نظامی، انجام فعالیتهای عمرانی انجام میدهد.
حمله آمریکا به عراق این فرصت را برای ایران به وجود آورد که مدل حزبالله را نیز در این کشور پیاده نماید. از سال 2003، ایران حمایتهای مالی، تسلیحاتی و آموزش نظامی خود را از سپاه مهدی (عج)، سازمان بدر، گروه عصائب اهل الحق و غیره شروع کرد. در ابتدا، هدف اصلی این نیروهای شبهنظامی بیرون راندن نیروهای آمریکایی بود. آنها به این هدف خود در سال 2011 رسیدند. اما، امروز تندروهای اهل تسنن هدف آنها هستند.
ایران در تلاش است تا با کمک این نیروها کنترل خود را در عراق تحکیم بخشد. پس از آن، تهران از عراق به عنوان سکوی پرتابی برای افزایش قدرت خود در جهان عرب استفاده میکند.
بخش اول این برنامه مدتهاست که شروع شده و خیلی هم جلو رفته است. پس از فروپاشی ارتش عراق در موصل در پی حمله داعش، حالا نیروهای شبهنظامی شیعی ارتش عراق را به دست گرفتهاند. واشنگتن هم به جای آنکه با برنامههای تهران مخالفت کند، دائماً در برابر آنها عقبنشینی میکند چرا که کاخ سفید تهران را متحدی باارزش در جنگ با داعش میداند و از سویی دیگر نمیخواهد با اقدامات خود توافق هستهای با ایران را برهم زند.
عدم توجه به نقش روبه افزایش ایران در عراق میتواند یک خطای راهبردی بدتری نسبت به آنچه در لبنان رخ داد باشد. عراق دارای ذخائر نفت زیادی میباشد. در حالیکه ایران بر بخش امنیتی عراق مسلط شده است، مدت زیادی طول نمیکشد که این کشور کنترل حوزههای نفتی در جنوب عراق را دست بگیرد. ایران با در اختیار گرفتن این منابع نفتی و برداشته شدن تحریمهای هستهای، یک شبه به قدرت برتر اوپک و سپس بازار انرژی تبدیل خواهد شد.
تنها ذخائر انرژی عراق نباید ما را نگران کند. به خاطر داشته باشید که نفوذ ایران در لبنان باعث شد که حزبالله از قدرت خود علیه رژیم صهیونیستی استفاده کند و همچنین از قدرت خود برای کمک به سوریه استفاده کند. عراق همسایگان عرب مهمی از قبیل کویت و عربستان با ذخائر نفتی عظیم دارد. تصور کنید که ایران بخواهد از این پایگاه جدید خود برای تهدید کردن این کشورها استفاده کند. با این اقدامات، ایران میتواند موقعیت خود را در منطقه تثبیت کند.
نویسنده این مقاله در انتها مینویسد: به جای آنکه فضا را برای پیشروی ایران باز کنیم، دولت اوباما باید دکترین جیمی کارتر را به خاطر داشته باشد. زمانیکه شوروی در سال 1979 به افغانستان حمله کرد، کارتر اعلام کرد: در صورتی که هر کشوری بخواهد امنیت خلیج فارس را بر هم زند، این حمله از سوی آمریکا اقدامی علیه منافع ملی این کشور در نظر گرفته میشود و واشنگتن از هر ابزاری برای مقابله با آن استفاده میکند.
اگرچه هدف دکترین کارتر شوروی بود، اما وی این دکترین را درباره ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در این کشور ادامه داد. بنابراین دکترین کارتر خط قرمزی ایجاد کرد: به هیچ کشوری اجازه داده نخواهد شد که بر خلیجفارس مسلط شود.
دکترین کارتر اگر همچنان قابل اجرا باشد باید دولت اوباما را مجبور کند با تدوین سیاستی مانع تبدیل عراق به لبنانی دیگر شود و همچنین مانع افزایش قدرت ایران در سوریه، یمن و دیگر کشورها گردد. برای رسیدن به این هدف هم آمریکا باید حمایتهای خود را از همپیمانان منطقهای خود افزایش دهد.محدودیتهای توافق هستهای
به گزارش مجله دیپلمات، پس 18 ماه مذاکرات طولانی، سرانجام وزرای امور خارجه ایران و گروه 5+1 اعلام کردند که بالاخره ماموریت به پایان رسید، البته برای حداقل سه ماه آینده. موضوعات اصلی این مذاکرات یعنی ممانعت از انحراف برنامه هستهای ایران، کاهش احتمال بازگشت هستهای و برقراری رژیم سختگیرانه بازرسی برای تأسیسات هستهای ایران ار جمله موفقیتهایی بود که تمامی مذاکرهکنندگان با افتخار از آنها یاد میکردند. مذاکرهکنندگان غربی و ایرانی توانستند به یک توافق تاریخساز در زمینه کنترل تسلیحات دست یابند.
برغم تمامی محدودیتهایی که برای برنامه هستهای ایران وضع شده است، باید به نکتهای توجه کرد که معمولاً نادیده گرفته میشود. توافق دقیق و کامل درباره برنامه هستهای ایران نمیتواند به تنشهای بین ایران و غرب خاتمه دهد. این روابط همچنان در برخی مسائل امنیت منطقهای وخیم و دشمنانه خواهند ماند. ممکن است دولت اوباما در نهان امید داشته باشد که این توافق اوضاع را تغییر دهد؛ مثلاً میانهروها در ایران قدرت را به دست گیرند و یا این توافق آغاز از سرگیری روابط بین دو کشور باشد تا شاید این روابط بتواند آرامش را در منطقه خاورمیانه برقرار سازد. اما این بعید به نظر میرسد. گام نخست در حصول توافق هستهای موفقیت بزرگی برای طرفین است و میتواند جاهطلبیهای کشورهای عربی را برای دستیابی به انرژی هستهای کاهش دهد، اما ایران و غرب در برخی مسائل همچنان در مقابل هم هستند.
در سوریه، لبنان، و در عراق، آمریکا و همپیمانان اروپاییاش سیاستهایی را دنبال میکنند که به صورت مستقیم برخلاف آنچیزی است که تهران دنبال میکند. از منظر غرب، حماس در غزه و حزبالله در لبنان سازمانهای جگطلب و مخالف یهودیان هستند که قصد دارند منطقه را به آشوب بکشند. از سویی دیگر، این سازمانها از شرکای اصلی ایران در منطقه محسوب میشوند. توافق در زمینه سانتریفیوژ و غنیسازی اورانیوم پیامدهایی برای حمایت ایران از این دو گروه در کوتاهمدت خواهد داشت، خصوصاً با توجه به این حقیقت که این گروهها همیشه خواهان افزایش قدرت ایران بودهاند.
اوضاع در سوریه یکی دیگر از موضوعات تنشزا است. حکومت بشار اسد یکی از حامیان اصلی تهران محسوب میشود. در حقیقت، تهران کمکهای بسیاری برای حفظ حکومت بشار اسد کرده است. سوریه تنها کشوری در جهان عرب بوده است که ایران توانسته ظرف 40 سال گذشته در آن جایگاه مستحکمی داشته باشد.
در نهایت، مساله اختلافات همیشگی غرب و ایران درباره رژیم صهیونیستی است. مقامات کشوری و لشگری ایران همچنان به موضع خصمانه خود در قبال رژیم صهیونیستی و اقدامات آن در منطقه ادامه خواهند، حال میخواهد توافق هستهای حاصل شود یا نشود. با توجه به حمایتهایی که ایران از گروههای نیابتی از قبیل حماس و حزبالله انجام میدهد، به نظر میرسد که مشکل غرب با تهران در خصوص این رژیم همیشگی خواهد بود.
نویسنده این مقاله در پایان مینویسد: آیتالله خامنهای در نهایت آخرین تصمیمگیرنده در زمینه تمامی مسائل مرتبط با سیاست خارجی و امنیت ملی است. این بدان معناست که بهبود روابط غرب و تهران مستقیماً به نظر وی بستگی دارد. او در جریان مذاکرات هستهای کاملاً واقعگرایانه و عملگرایانه نگاه کرده و سعی کرده است تا از تیم مذاکرهکننده ایران در برابر منتقدان و تندروها محافظت نماید.
توافق هستهای در صورت حصول میتواند بسیار در تاریخ روابط
ایران، آمریکا و اروپا مهم باشد. با این حال، تاکید بر نقش توافق هستهای در
برقراری ثبات منطقهای به این معنا نیست که تمامی دیگر مشکلات بین ایران و غرب طی
چندماه یا چندسال آینده حل خواهد شد.
پایان سفر هستهای ایران؟
به گزارش مجله دیپلمات، توافق به دست آمده در لوزان دروغ نیست. کشورهای مذاکرهکننده توانستند گام بلندی در اطمینان حاصل کردن از ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران بردارند.
ابزار اصلی آنها بازرسیهای هستهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای است. ایران با بازدیدهای سرزده از تاسیسات هستهای خود موافقت کرده است و همچنین متعهد شده است که پروتکل الحاقی را دوباره اجرا کند، پروتکلی که طبق آن آژانس از کشورها میخواهد تا درباره تمامی سایتهای مشخص شده و مشکوک اطلاعاتی ارائه دهند. این اقدامات باعث میشود که احتمال انحراف برنامه هستهای ایران به حداقل رسیده و مقامات ایران نمیتوانند بدون شناسایی شدن اقدام به تولید تسلیحات اتمی کنند.
همچنین در بخشهای دیگر از قبیل فعالیتهای تحقیق و توسعه، تاسیسات نطنز، آب سنگین اراک و فوردو نیز طرفین به توافقاتی رسیدند.
آمریکا دوست دارد که تمامی این توافقات را به عنوان مسدودکننده مسیر ایران به سمت تسلیحات اتمی تعبیر نماید. این اشتیاق آمریکا برای القای این مساله را باید با توجه به شرایط داخلی این کشور و مخالفت کنگره ارزیابی کرد.
در آمریکا گروههایی از تندورهای کنگره با کمک نخست وزیر رژیم صهیونیستی در تلاشند تا مانع از توافق هستهای آمریکا و ایران شوند. برای مقابله با آنها، اوباما نیاز دارد که به مردم آمریکا اطمینان دهد که مذاکرهکنندگان آنها مانع دستیابی ایران به تسلیحات اتمی شدهاند. البته، مخالفان معتقدند که ایران دارد وقتکشی میکند و به محض اینکه تمامی محدودیتها برداشته شود، این کشور با سرعت تمام مسیر خود به سوی تولید تسلیحات اتمی را از سر میگیرد. در حقیقت، میتوان به این صحبتها به دو گونه پاسخ داد:
- از سال 2007، آمریکا میداند که مقامات ایران تصمیمی برای تولید تسلیحات اتمی ندارند چرا که تصمیات آنها تماماً براساس ارزیابیهای هزینه-فایده است. طی ده سال، توافق هستهای میتواند تمامی مسیرهای انحراف برنامه هستهای ایران را مسدود کند.
- هیچ شکی وجود ندارد که ایران پس از اتمام محدودیتها اقدام به گسترش برنامه هستهای خود خواهد کرد. در ماه نوامبر، ایران با یک شرکت روسی برای ساخت چند راکتور در ایران به منظور تولید سوخت توافق کرد. مدت ده ساله توافق هستهای این فرصت را برای آمریکا و اتحادیه اروپایی ایجاد میکند تا ایران را درباره خرید سوخت هستهای از خارج و یا امضای قرارداد مشترک بینالمللی برای تامین سوخت هستهای ترغیب نماید.
مذاکرهکنندگان سه ماه برای دستیابی به توافق نهایی فرصت
دارند. این مساله عجیب خواهد بود که آنها نتوانند به این سفر هستهای پایان دهند. لغو
تحریمها میتواند برای شرکتهای اروپایی بسیار سودمند باشد. از بین بردن یکی از
عوامل بالقوه درگیری در خاورمیانه نیز بسیار حائز اهمیت است.
ایران، پازلِ هند
به گزارش روزنامه اشین ایج چاپ هند، توافق هستهای با ایران پیامدهای بسیاری داشته است. تندروها در آمریکا به همراه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از قبیل عربستان و امارات متحده عربی از این توافق بسیار برآشفته شدهاند. اما، با توجه به دو نامهای که اوباما چندی پیش برای رهبر ایران ارسال کرد، نباید سیاست کاخ سفید در قبال ایران ما را شگفتزده نماید.
امید است که توافق هستهای تا آخر ژوئن 2015 حاصل شود، اما هنوز مشکلات زیادی باقی مانده است. نخست، ایران و آمریکا باید منتقدان خود را متقاعد نمایند که به اهداف مورد نظر خود دست یافتهاند.
یکی از حوزههایی که احتمالاً بسیار اختلافانگیز خواهد بود مساله چگونگی رفع تحریمهاست. اوباما معتقد است که تایید پایبندی ایران به توافق صورت گرفته پیششرط برداشته شدن تحریمهاست. اما، ایران توقع دارد که تحریمها فوراً برداشته شود. شاید برداشته شدن تحریمهای اتحادیه اروپایی آسانتر باشد و باید با آنها کار را آغاز کرد.
مساله بعدی این است که آیا آمریکا منافع خود را در منطقه با ایران هماهنگ خواهد کرد چرا که بعید است که ایران از ایدئولوژی خود مبنی بر رهبری جهان تشیع دست بردارد. اگر آمریکا میخواهد که در غرب آسیا توازن جدیدی ایجاد نماید، با وجود داعش و القاعده در سوریه و عراق این کار غیرممکن است. پس آمریکا برای انجام این کار به کمک ایران نیاز دارد.
بسیاری معتقدند که با باز شدن دربهای ایران فرصت بزرگی برای هند فراهم خواهد شد. با این حال، ایران که مدتهاست با تحریمها دست به گریبان است نیازمند فناوری جدید، سرمایهگذاری در حوزههای نفت و گاز و کالاهای مصرفی است. هند در این اوضاع از شانس نسبی برخوردار است. ایران به کشوری نیاز دارد که بخشی از مشکلاتش را حل کند و یقیناً تهران هند را به عنوان کشوری که هیچگاه برنامه هستهای این کشور را محکوم نکرده است فراموش نخواهد کرد. اما، برغم تمامی روابط دو جانبه بین دهلی و تهران در چند سال اخیر، مقامات هند همیشه سعی کردهاند برای جلب رضایت واشنگتن فاصله خود را با ایران حفظ کنند.
نویسنده این مقاله در پایان مینویسد: در این اوضاع هند به جای آنکه موضع منفعالانهای را اتخاذ کند باید از میوهای که در دامنش افتاده است استفاده کند.