سخنان یونسی با توجه به پایگاه سیاسی وی و نزدیکی که برخی از جناحهای سیاسی از جمله اصلاحطلبان دارد، در این برهه زمانی حائز اهمیت است. وی در مورد شبهاتی که در مورد سیاستهای داخلی و خارجی کشورمان از جمله نوع روابط ایران با کشورهایی مانند لبنان و عراق دارد سخن گفته و به منتقدان رابطه با این دو کشور پاسخ داده است.
در ادامه بخشهایی از گفتگوی وی با خبرگزاری مهر را می خوانید:
بداخلاقیهای سیاسی فضای داخلی کشور ریشه در افعال کمونیستها دارد
قواعد ادب و احترام مرز نمیشناسد و در هر شرایطی باید رعایت شود حتی در زمان جنگ با دشمن، اما متاسفانه بین ما یک بداخلاقی نفوذ کرد که این مسئله از لحاظ تبارشناسی، ریشه در کمونیسم دارد.متاسفانه بین ما یک بداخلاقی نفوذ کرد که این مسئله از لحاظ تبارشناسی، ریشه در کمونیستها دارد.به کمونیست ها که در جریان مبارزات سیاسی قبل از انقلاب با آنان مواجهه داشتیم مدام طعنه میزدیم که هدف، وسیله را توجیه نمیکند و ما همواره بر این اصل اخلاقی تکیه کردیم و به آن نیز افتخار می کنیم که اسلام اجازه نداده است هدف، وسیله را توجیه کند. لذا با استناد و تیکه بر همین اصل اسلامی بود که در جریان نهضت اسلامی هیچگونه تروری چه ترور فیزیکی، اخلاقی یا اقتصادی صورت نگرفت. اما متاسفانه کمونیستها که به نیمه مسلمانها و یا شبه مسلمانها یعنی مجاهدین خلق نفوذ کردند ترور را به عنوان یک تئوری پذیرفتند و از آن برای رسیدن به اهداف خود بهره بردند.
هنوز هم این تئوری در داخل سازمان مجاهدین خلق وجود دارد و از شیوههای نامشروع غیراخلاقی همچون شکنجه و ترور استفاده میکنند. در پادگان اشرف حتی خیلی از افراد داخلی خود را به صرف اینکه به آنان شک کردند، با شیوههای بدی کشتند و متاسفانه این نوع بدرفتاری و بداخلاقی در جامعه ما نیز نفوذ کرد و در تقویمهای سیاسی ما اخلاق کمرنگ شد. امروز تحمل و بردباری انقلابیون کم شده است.
در انقلاب همه شرکت داشتند/ ضدانقلابی در ایران نداریم؛ همه فراری شدهاند
در انقلاب همه بودند، همه شرکت کردند، همه گروهها، همه اقوام و همه مذاهب، اما امروز انقلاب را به یک عده معدود، محدود میکنند و این بزرگترین ضربه را به امنیت و وحدت ملی میزند.ضد انقلاب در ایران نماند، ضد انقلاب ها، مجاهدین خلق و سلطنتطلبها بودند که در ایران نماندند. لذا ما دعواها و رقابتهای داخلیمان را نباید در اصل انقلابی بودن و یا طرفدار جمهوری اسلامی بودن دخالت دهیم.
ما باید برگردیم به ۲۲ بهمن و پیام اصلی امام. ما باید همگی زیر چتر ولایت فقیه باشیم و هیچ کس حق ندارد ولایت فقیه را از آن خود بداند. ولایت فقیه و قانون اساسی ارزشهایی هستند که ملت ایران آفریده و برای همین است که هیچ نهاد، ارگان، شخص یا حزبی حق ندارد آن را محدود به یک گروه خاص کند. این ارزش ها برای همه است؛ مادامی که برای همه باشد، میتوانیم پیش رویم. الان بعضی جناحها خود را انقلابی و بقیه را خارج از انقلاب میدانند. اشتباه میکنند این بزرگترین ضربه را به جمهوری اسلامی میزند که بخش عظیمی از این مملکت را خارج از انقلاب بدانیم. اختلاف سلیقه و اختلاف سیاسی بوده و لازم است باشد.
بزرگترین اشتباه احمدینژاد/ جریان سومی در فضای سیاسی کشور وجود ندارد
بزرگترین اشتباه اصلی احمدینژاد این بود که احساس کرد نه به اصلاحطلبان وابستگی دارد نه به اصولگرایان. او گفت من حزبی ندارم، خودم آمدم و مملکت را اداره میکنم. اگرچه با سکوی اصولگرایان پرواز کرد، اما خود او به آنان ضربه زد و خیال میکرد، میتواند جریان سومی ایجاد کند؛ امکان خلق جریان سوم در جامعه ما وجود ندارد، به مصلحت هم نیست که ایجاد شود و هیچ کس هم نمیتواند چنین کاری کند. ما یک تقسیمبندی طبیعی تاریخی داریم که از اول انقلاب بوده است و هر روز هم یک اسمی دارد. این تقسیمبندی در مشروطه هم بوده و آینده هم خواهد بود.
سه شعاری که خیلی در انقلاب اصولی بود، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» است. این شعار، اساس همه شعارهای دیگر است. ما در بعضی حوزهها موفق بودهایم، حتی بیش از حد هم موفق بودهایم و آن هم حوزه استقلالطلبی است. کشور ما از جهت سیاسی به استقلال کامل رسیده و به نظر من باید به گونهای عمل شود که این استقلال به دو رکن دیگر ضربه نزند؛ یعنی به آزادی و جمهوری اسلامی. قانون اساسی نیز به این موضوع توجه داشته است و آورده است که هیچ اصلی نباید به اصول دیگر ضربه بزند. یعنی به بهانه آزادی، نمیتوانیم استقلال را نادیده بگیریم و یا به بهانه استقلال، آزادی را. ما در زمینه استقلال سیاسی دقیقا و تحقیقا، موفق بودهایم.
به خاطر مدیریت امام (ره) و رهبر انقلاب در حوزه سیاسی قوی عمل کردیم
عمدتا به خاطر مدیریت موفق حضرت امام(ره) و رهبری در این حوزه بوده که بسیار قوی و مستمر عمل کردهاند. در گذشته بیش از حد به غرب وابستگی فکری و سیاسی داشتیم لذا در زمینه استقلال در انقلاب اسلامی موفق شدیم. اما در استقلال اقتصادی و علمی موفق نبودهایم. البته در آنجا هم توفیقات خوبی داشتهایم.
اقتصاد کشور از یارانهها ضربه اساسی خورد
توزیع پول به عنوان یارانه، فساد، بیکاری و بیمسئولیتی میآورد. یک کشاورزی که زحمت میکشید، ما به جای اینکه وسیله در اختیارش بگذاریم، به آن پول دادیم. ما باید به آن روستایی ابزار کار میدادیم تا تولید بیشتر کند. نه اینکه پول نقد بدهیم بیاید بازار جنس بخرد. این کارها در کوتاه مدت، محبوبیت میآورد اما در دراز مدت به اقتصاد ما لطمه میزند و نه تنها این دولت، بلکه دولتهای دیگر هم نمیتوانند این یارانه را قطع کنند. اقتصاد کشور از یارانه ها ضربه اساسی خورد؛ ضربه ای که موجب شد بخش مولد ما کاراییاش را از دست بدهد.
دولت نمیتواند به این راحتی کاری کند. رئیسجمهور گفتند سنگی بیفتد در چاه، صد نفر نمیتوانند آنرا بیرون بیاورند، به این راحتی نمیشود کار کرد. امروز دولت و مجلس به دنبال پیدا کردن راهکاری برای این موضوع هستند. با توزیع پول هم اقتصاد آسیب دید و هم عزت و کرامت ملی ما.
اسلام را نباید سیاسی کنیم؛ سیاست را باید اسلامی کنیم
به دلیل سیاسی کردن اسلام بود. اسلام را نباید سیاسی کنیم بلکه باید سیاست را اسلامی کنیم. سیاست اسلامی را اجرا کردن درست همان چیزی است که امام(ره) میخواست و رهبری نیز بر آن تاکید دارند.اسلام سیاسی آن است که یک جناح میگوید آنچه که من میگویم اسلامی است، آنچه دیگران میگویند غیراسلامی. اگر اسلام، عدالت و قرآن سیاسی شد، مطمئن باشید از اعتبار میافتد. البته فهم مردم از اسلام و حفظ شعارهای اسلامی خوب انجام شده اما در بخشهایی از اسلام مانند اخلاق اسلامی، بد عمل کردهایم.
چطور مردم مالک اموالشان هستند و کسی حق ندارد به مال آنها تعرض کند، رای هم، حق آنان است یعنی رای حقالناس است نه حق الله و هیچ کس حق ندارد در آن کوچکترین طمعی کند. این نگاه متاسفانه در دهه اول ضعیف بود و در دهه بعد نیز عدهای تلاش کردند که نگاه عدم ضرورت جمهوریت را ترویج و آموزش دهند و در بعضی نهادها تقویت کنند که امروز مقابله با آن کار سختی شده است.
کسانی که میگفتند حکومت اسلامی یعنی اسلامیت بیجمهوریت. عدهای میگفتند جمهوری بدون قید اسلامیت و بیشتر سکولارها این موضوع را مطرح می کردند. امام فرمودند: «جمهوری اسلامی یعنی حکومت مردم». تفسیر امام از اسلام که این تفسیر را امثال بهشتیها، مفتحها و مقام معظم رهبری قبول داشتند، این بود که انقلاب و اسلام با آزادی، حقوق بشر، حضور مردم، تفکیک قوا، اقوام و وحدت مسلمانان در تضاد نیست. این ارزشها در قانون اساسی آمده و مردم نیز به آن رای داده اند.
در همان زمان عدهای به این ارزشها اعتقاد نداشتند اما آن موقع جرات نمیکردند حرف بزنند. افکار آنان موج آزادیخواهی و اسلامخواهی را برنمیتابید؛ لذا در حاشیه کار میکردند. اما متاسفانه امروز همین افراد به متن آمدهاند و بعضی از آنان در کرسی مجلس نشستهاند و جوان نسل جدید نیز انقلاب اسلامی را از آنان یاد میگیرد.
ما باید با پرچم عدالت، اعتدال و عقلانیت حرکت کنیم. عدالت برای خودمان در داخل، اعتدال در مشی و عقلانیت در فهم دین و مسائل سیاسی. اگر با این شعار حرکت کنیم هم مشکلات داخلی خود را حل میکنیم و هم می توانیم دنیای اسلام را جذب کنیم. دنیای اسلام نیاز به الگو دارد. تنها مدل اسلامی که توانسته در مقابل جریانهای طوفنده چپ و راست، وهابیت و تکفیریها سر پا بایستد، ایران است.
ما در داخل باید دعواهای سیاسی را کاهش دهیم، همدیگر را تحمل کنیم. عقلانیت، عدالت و دین را به کارگیریم. رجوع کنیم به محکمات انقلاب و قانون اساسی، چرا که همه چیز در قانون اساسی وجود دارد و سلیقههای شخصی و قانونی خود را جایگزین انقلاب نکنیم. در منطقه نیز باید از اسلام عقل و عدل و اعتدال حمایت کنیم، نه اسلام افراط و تفریط و نه اسلام سازشکار.
منافع ما و هم امنیت ملی ما خلاصه در مرزهای جغرافیای رسمی نیست. بخش زیادی از منافع و امنیت ما در کشورهای دیگر است. هیچ کشوری نمیتواند مرزها را دور خود ببندند و بگوید ما به جایی کار نداریم. منافع ما در لبنان است، در عراق است، در فلسطین است؛ امنیت ما در آنجا است و ما بین منافع ایران و منافع غزه و لبنان تضادی نمیبینیم.
آنهایی که شعار " نه غزه؛ نه لبنان ... " را سر دادند سرانشان این حرفها را قبول ندارند
بنابراین اینکه بگوییم ما به این کشورها کار نداریم، اشتباه است و همانهایی که این شعار را سر می دادند، سرانشان این حرف را قبول ندارند و در زمان خودشان به گونه ای دیگر عمل میکردند. مثلا در زمان خاتمی بیشترین کمک ها به سوریه و لبنان انجام گرفت و من خودم بیشترین کمکها را به دستور وی انجام دادم، از استقرار سیستمهای امنیتی گرفته تا کمک های آموزشی. بنابراین هر دولتی چه اصلاحطلب و چه اصولگرا، باید منافع جمهوری اسلامی را دنبال کند. چرا که در اینجا تصمیمات شورای عالی امنیت ملی است که به تائید عالیترین مقام میرسد و بر همان اساس ما منافعمان را دنبال میکنیم.
اما آن شعار، شعار مردم نبود. آن شعار، شعار ضد انقلاب بود که بین مردم رواج دادند و عده کمی نیز این شعار را سر دادند و بعد هم چماق شد که هر مخالف سیاسی را با آن چماق بکوبند. من از اول در جریان شکلگیری آن شعار بودم. خیلی از کسانی که در خارج منتقد بودند، تلاش کردند که این شعار به ایران نیاید اما سلطنتطلبها این شعار را آوردند و عدهای هم ندانسته ممکن است آن شعار را گفته باشند ولی به هیچ وجه اصلاحطلبان با این شعار موافق نبودند. همچنانکه در ۲۲ بهمن هم در راهپیمائی و همراه همه مردم با صدای بلند میگوییم «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران»
بحث اقوام مساله فراسیاسی و ملی است
مطلقاً دید انتخاباتی نداریم. اعتقاد نداریم که پای اقلیتها چه مذهبی و چه قومی و دینی به انتخابات کشیده شود و مساله آنان فرا سیاسی، فرا حزبی و فرا انتخاباتی است. بحث آنان یک بحث ملی است و برای ایجاد همگرایی میان اقوام و اقلیتها باید رویکرد ملی داشته باشیم، نه رویکرد جناحی و سیاسی.
ما در آن جلسه ( جلسه با اصلاحطلبان) به آنان اطمینان دادیم که ما دنبال اینجور کارها ( ورود دولت به انتخابات و حمایت از یک جریان سیاسی) نیستیم. ما بنا نداریم در مسائل انتخاباتی و سیاسی نقشی داشته باشیم.
دولت در انتخابات دخالت نخواهد کرد
تاکنون نه یک بار از ما دعوت شده است ( از سوی شورای مشورتی اصلاحطلبان) و نه یک بار شرکت کردهام. این همایشهای انتخاباتی اصلاحطلبان که مرتب تشکیل میشود، تاکنون کجا دیدهاید که من حضور پیدا کرده و سخنرانی داشته باشم؟
طرفداران دولت خودشان ممکن است فعالیت داشته باشند و قطعا سازماندهی دارند و کارهای انتخاباتی میکنند. مثلا طرفداران دولت در سفر آقای روحانی به اصفهان حماسه آفریدند. چه کسی این همه جمعیت را برای استقبال از آقای روحانی سازمان دهی کرد؟ خب همین طرفداران دولت بودند دیگر. اما ما به عنوان نیروهای دولت نمیتوانیم در انتخابات ورود داشته باشیم. چنانچه اگر هر زمان مسئولیت دولتی از دوشمان برداشته شود، ممکن است فعالیت انتخاباتی داشته باشیم. چنانچه اگر من در انتخابات ریاست جمهوری یک سمت دولتی داشتم، قطعا یک گوشهای مینشستم و فعالیت انتخاباتی نمیکردم و امروز نیز چون که عضو دولت هستم، نمیتوانم یک کار سیاسی و انتخاباتی انجام دهم.
در ادامه بخشهایی از گفتگوی وی با خبرگزاری مهر را می خوانید:
بداخلاقیهای سیاسی فضای داخلی کشور ریشه در افعال کمونیستها دارد
قواعد ادب و احترام مرز نمیشناسد و در هر شرایطی باید رعایت شود حتی در زمان جنگ با دشمن، اما متاسفانه بین ما یک بداخلاقی نفوذ کرد که این مسئله از لحاظ تبارشناسی، ریشه در کمونیسم دارد.متاسفانه بین ما یک بداخلاقی نفوذ کرد که این مسئله از لحاظ تبارشناسی، ریشه در کمونیستها دارد.به کمونیست ها که در جریان مبارزات سیاسی قبل از انقلاب با آنان مواجهه داشتیم مدام طعنه میزدیم که هدف، وسیله را توجیه نمیکند و ما همواره بر این اصل اخلاقی تکیه کردیم و به آن نیز افتخار می کنیم که اسلام اجازه نداده است هدف، وسیله را توجیه کند. لذا با استناد و تیکه بر همین اصل اسلامی بود که در جریان نهضت اسلامی هیچگونه تروری چه ترور فیزیکی، اخلاقی یا اقتصادی صورت نگرفت. اما متاسفانه کمونیستها که به نیمه مسلمانها و یا شبه مسلمانها یعنی مجاهدین خلق نفوذ کردند ترور را به عنوان یک تئوری پذیرفتند و از آن برای رسیدن به اهداف خود بهره بردند.
هنوز هم این تئوری در داخل سازمان مجاهدین خلق وجود دارد و از شیوههای نامشروع غیراخلاقی همچون شکنجه و ترور استفاده میکنند. در پادگان اشرف حتی خیلی از افراد داخلی خود را به صرف اینکه به آنان شک کردند، با شیوههای بدی کشتند و متاسفانه این نوع بدرفتاری و بداخلاقی در جامعه ما نیز نفوذ کرد و در تقویمهای سیاسی ما اخلاق کمرنگ شد. امروز تحمل و بردباری انقلابیون کم شده است.
در انقلاب همه شرکت داشتند/ ضدانقلابی در ایران نداریم؛ همه فراری شدهاند
در انقلاب همه بودند، همه شرکت کردند، همه گروهها، همه اقوام و همه مذاهب، اما امروز انقلاب را به یک عده معدود، محدود میکنند و این بزرگترین ضربه را به امنیت و وحدت ملی میزند.ضد انقلاب در ایران نماند، ضد انقلاب ها، مجاهدین خلق و سلطنتطلبها بودند که در ایران نماندند. لذا ما دعواها و رقابتهای داخلیمان را نباید در اصل انقلابی بودن و یا طرفدار جمهوری اسلامی بودن دخالت دهیم.
ما باید برگردیم به ۲۲ بهمن و پیام اصلی امام. ما باید همگی زیر چتر ولایت فقیه باشیم و هیچ کس حق ندارد ولایت فقیه را از آن خود بداند. ولایت فقیه و قانون اساسی ارزشهایی هستند که ملت ایران آفریده و برای همین است که هیچ نهاد، ارگان، شخص یا حزبی حق ندارد آن را محدود به یک گروه خاص کند. این ارزش ها برای همه است؛ مادامی که برای همه باشد، میتوانیم پیش رویم. الان بعضی جناحها خود را انقلابی و بقیه را خارج از انقلاب میدانند. اشتباه میکنند این بزرگترین ضربه را به جمهوری اسلامی میزند که بخش عظیمی از این مملکت را خارج از انقلاب بدانیم. اختلاف سلیقه و اختلاف سیاسی بوده و لازم است باشد.
بزرگترین اشتباه احمدینژاد/ جریان سومی در فضای سیاسی کشور وجود ندارد
بزرگترین اشتباه اصلی احمدینژاد این بود که احساس کرد نه به اصلاحطلبان وابستگی دارد نه به اصولگرایان. او گفت من حزبی ندارم، خودم آمدم و مملکت را اداره میکنم. اگرچه با سکوی اصولگرایان پرواز کرد، اما خود او به آنان ضربه زد و خیال میکرد، میتواند جریان سومی ایجاد کند؛ امکان خلق جریان سوم در جامعه ما وجود ندارد، به مصلحت هم نیست که ایجاد شود و هیچ کس هم نمیتواند چنین کاری کند. ما یک تقسیمبندی طبیعی تاریخی داریم که از اول انقلاب بوده است و هر روز هم یک اسمی دارد. این تقسیمبندی در مشروطه هم بوده و آینده هم خواهد بود.
سه شعاری که خیلی در انقلاب اصولی بود، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» است. این شعار، اساس همه شعارهای دیگر است. ما در بعضی حوزهها موفق بودهایم، حتی بیش از حد هم موفق بودهایم و آن هم حوزه استقلالطلبی است. کشور ما از جهت سیاسی به استقلال کامل رسیده و به نظر من باید به گونهای عمل شود که این استقلال به دو رکن دیگر ضربه نزند؛ یعنی به آزادی و جمهوری اسلامی. قانون اساسی نیز به این موضوع توجه داشته است و آورده است که هیچ اصلی نباید به اصول دیگر ضربه بزند. یعنی به بهانه آزادی، نمیتوانیم استقلال را نادیده بگیریم و یا به بهانه استقلال، آزادی را. ما در زمینه استقلال سیاسی دقیقا و تحقیقا، موفق بودهایم.
به خاطر مدیریت امام (ره) و رهبر انقلاب در حوزه سیاسی قوی عمل کردیم
عمدتا به خاطر مدیریت موفق حضرت امام(ره) و رهبری در این حوزه بوده که بسیار قوی و مستمر عمل کردهاند. در گذشته بیش از حد به غرب وابستگی فکری و سیاسی داشتیم لذا در زمینه استقلال در انقلاب اسلامی موفق شدیم. اما در استقلال اقتصادی و علمی موفق نبودهایم. البته در آنجا هم توفیقات خوبی داشتهایم.
اقتصاد کشور از یارانهها ضربه اساسی خورد
توزیع پول به عنوان یارانه، فساد، بیکاری و بیمسئولیتی میآورد. یک کشاورزی که زحمت میکشید، ما به جای اینکه وسیله در اختیارش بگذاریم، به آن پول دادیم. ما باید به آن روستایی ابزار کار میدادیم تا تولید بیشتر کند. نه اینکه پول نقد بدهیم بیاید بازار جنس بخرد. این کارها در کوتاه مدت، محبوبیت میآورد اما در دراز مدت به اقتصاد ما لطمه میزند و نه تنها این دولت، بلکه دولتهای دیگر هم نمیتوانند این یارانه را قطع کنند. اقتصاد کشور از یارانه ها ضربه اساسی خورد؛ ضربه ای که موجب شد بخش مولد ما کاراییاش را از دست بدهد.
دولت نمیتواند به این راحتی کاری کند. رئیسجمهور گفتند سنگی بیفتد در چاه، صد نفر نمیتوانند آنرا بیرون بیاورند، به این راحتی نمیشود کار کرد. امروز دولت و مجلس به دنبال پیدا کردن راهکاری برای این موضوع هستند. با توزیع پول هم اقتصاد آسیب دید و هم عزت و کرامت ملی ما.
اسلام را نباید سیاسی کنیم؛ سیاست را باید اسلامی کنیم
به دلیل سیاسی کردن اسلام بود. اسلام را نباید سیاسی کنیم بلکه باید سیاست را اسلامی کنیم. سیاست اسلامی را اجرا کردن درست همان چیزی است که امام(ره) میخواست و رهبری نیز بر آن تاکید دارند.اسلام سیاسی آن است که یک جناح میگوید آنچه که من میگویم اسلامی است، آنچه دیگران میگویند غیراسلامی. اگر اسلام، عدالت و قرآن سیاسی شد، مطمئن باشید از اعتبار میافتد. البته فهم مردم از اسلام و حفظ شعارهای اسلامی خوب انجام شده اما در بخشهایی از اسلام مانند اخلاق اسلامی، بد عمل کردهایم.
چطور مردم مالک اموالشان هستند و کسی حق ندارد به مال آنها تعرض کند، رای هم، حق آنان است یعنی رای حقالناس است نه حق الله و هیچ کس حق ندارد در آن کوچکترین طمعی کند. این نگاه متاسفانه در دهه اول ضعیف بود و در دهه بعد نیز عدهای تلاش کردند که نگاه عدم ضرورت جمهوریت را ترویج و آموزش دهند و در بعضی نهادها تقویت کنند که امروز مقابله با آن کار سختی شده است.
کسانی که میگفتند حکومت اسلامی یعنی اسلامیت بیجمهوریت. عدهای میگفتند جمهوری بدون قید اسلامیت و بیشتر سکولارها این موضوع را مطرح می کردند. امام فرمودند: «جمهوری اسلامی یعنی حکومت مردم». تفسیر امام از اسلام که این تفسیر را امثال بهشتیها، مفتحها و مقام معظم رهبری قبول داشتند، این بود که انقلاب و اسلام با آزادی، حقوق بشر، حضور مردم، تفکیک قوا، اقوام و وحدت مسلمانان در تضاد نیست. این ارزشها در قانون اساسی آمده و مردم نیز به آن رای داده اند.
در همان زمان عدهای به این ارزشها اعتقاد نداشتند اما آن موقع جرات نمیکردند حرف بزنند. افکار آنان موج آزادیخواهی و اسلامخواهی را برنمیتابید؛ لذا در حاشیه کار میکردند. اما متاسفانه امروز همین افراد به متن آمدهاند و بعضی از آنان در کرسی مجلس نشستهاند و جوان نسل جدید نیز انقلاب اسلامی را از آنان یاد میگیرد.
ما باید با پرچم عدالت، اعتدال و عقلانیت حرکت کنیم. عدالت برای خودمان در داخل، اعتدال در مشی و عقلانیت در فهم دین و مسائل سیاسی. اگر با این شعار حرکت کنیم هم مشکلات داخلی خود را حل میکنیم و هم می توانیم دنیای اسلام را جذب کنیم. دنیای اسلام نیاز به الگو دارد. تنها مدل اسلامی که توانسته در مقابل جریانهای طوفنده چپ و راست، وهابیت و تکفیریها سر پا بایستد، ایران است.
ما در داخل باید دعواهای سیاسی را کاهش دهیم، همدیگر را تحمل کنیم. عقلانیت، عدالت و دین را به کارگیریم. رجوع کنیم به محکمات انقلاب و قانون اساسی، چرا که همه چیز در قانون اساسی وجود دارد و سلیقههای شخصی و قانونی خود را جایگزین انقلاب نکنیم. در منطقه نیز باید از اسلام عقل و عدل و اعتدال حمایت کنیم، نه اسلام افراط و تفریط و نه اسلام سازشکار.
منافع ما و هم امنیت ملی ما خلاصه در مرزهای جغرافیای رسمی نیست. بخش زیادی از منافع و امنیت ما در کشورهای دیگر است. هیچ کشوری نمیتواند مرزها را دور خود ببندند و بگوید ما به جایی کار نداریم. منافع ما در لبنان است، در عراق است، در فلسطین است؛ امنیت ما در آنجا است و ما بین منافع ایران و منافع غزه و لبنان تضادی نمیبینیم.
آنهایی که شعار " نه غزه؛ نه لبنان ... " را سر دادند سرانشان این حرفها را قبول ندارند
بنابراین اینکه بگوییم ما به این کشورها کار نداریم، اشتباه است و همانهایی که این شعار را سر می دادند، سرانشان این حرف را قبول ندارند و در زمان خودشان به گونه ای دیگر عمل میکردند. مثلا در زمان خاتمی بیشترین کمک ها به سوریه و لبنان انجام گرفت و من خودم بیشترین کمکها را به دستور وی انجام دادم، از استقرار سیستمهای امنیتی گرفته تا کمک های آموزشی. بنابراین هر دولتی چه اصلاحطلب و چه اصولگرا، باید منافع جمهوری اسلامی را دنبال کند. چرا که در اینجا تصمیمات شورای عالی امنیت ملی است که به تائید عالیترین مقام میرسد و بر همان اساس ما منافعمان را دنبال میکنیم.
اما آن شعار، شعار مردم نبود. آن شعار، شعار ضد انقلاب بود که بین مردم رواج دادند و عده کمی نیز این شعار را سر دادند و بعد هم چماق شد که هر مخالف سیاسی را با آن چماق بکوبند. من از اول در جریان شکلگیری آن شعار بودم. خیلی از کسانی که در خارج منتقد بودند، تلاش کردند که این شعار به ایران نیاید اما سلطنتطلبها این شعار را آوردند و عدهای هم ندانسته ممکن است آن شعار را گفته باشند ولی به هیچ وجه اصلاحطلبان با این شعار موافق نبودند. همچنانکه در ۲۲ بهمن هم در راهپیمائی و همراه همه مردم با صدای بلند میگوییم «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران»
بحث اقوام مساله فراسیاسی و ملی است
مطلقاً دید انتخاباتی نداریم. اعتقاد نداریم که پای اقلیتها چه مذهبی و چه قومی و دینی به انتخابات کشیده شود و مساله آنان فرا سیاسی، فرا حزبی و فرا انتخاباتی است. بحث آنان یک بحث ملی است و برای ایجاد همگرایی میان اقوام و اقلیتها باید رویکرد ملی داشته باشیم، نه رویکرد جناحی و سیاسی.
ما در آن جلسه ( جلسه با اصلاحطلبان) به آنان اطمینان دادیم که ما دنبال اینجور کارها ( ورود دولت به انتخابات و حمایت از یک جریان سیاسی) نیستیم. ما بنا نداریم در مسائل انتخاباتی و سیاسی نقشی داشته باشیم.
دولت در انتخابات دخالت نخواهد کرد
تاکنون نه یک بار از ما دعوت شده است ( از سوی شورای مشورتی اصلاحطلبان) و نه یک بار شرکت کردهام. این همایشهای انتخاباتی اصلاحطلبان که مرتب تشکیل میشود، تاکنون کجا دیدهاید که من حضور پیدا کرده و سخنرانی داشته باشم؟
طرفداران دولت خودشان ممکن است فعالیت داشته باشند و قطعا سازماندهی دارند و کارهای انتخاباتی میکنند. مثلا طرفداران دولت در سفر آقای روحانی به اصفهان حماسه آفریدند. چه کسی این همه جمعیت را برای استقبال از آقای روحانی سازمان دهی کرد؟ خب همین طرفداران دولت بودند دیگر. اما ما به عنوان نیروهای دولت نمیتوانیم در انتخابات ورود داشته باشیم. چنانچه اگر هر زمان مسئولیت دولتی از دوشمان برداشته شود، ممکن است فعالیت انتخاباتی داشته باشیم. چنانچه اگر من در انتخابات ریاست جمهوری یک سمت دولتی داشتم، قطعا یک گوشهای مینشستم و فعالیت انتخاباتی نمیکردم و امروز نیز چون که عضو دولت هستم، نمیتوانم یک کار سیاسی و انتخاباتی انجام دهم.