کد خبر 359955
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۴
سلامٌ على قلب زينب الصبور


با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد

مادر به او که پیرهن کهنه را سپرد
دل شوره های زخمی خواهر شروع شد

باور نداشت آتش اين اتفاق را
تا عصر روز حادثه باور شروع شد

جمعه حدود ساعت سه بین قتلگاه
تکرار صحنه ى در و مادر شروع شد

اینجا بجای میخ در و قامتی کبود
اینبار جنگ خنجر و حنجر شروع شد

زینب! بلند گریه کن اینجا مدینه نیست
حالا که سوگواری حیدر شروع شد

بر خاک سر گذاشت حسين آسمان گرفت
زينب گريست، خنده ى لشگر شروع شد

می خواستم تمام کنم شعر را، نشد
یک غم تمام شد، غم دیگر شروع شد

زينب نشست و خاک عزا ريخت بر سرش
والشمرُ جالسٌ ... سر و خنجر ... تمام شد

خنجر سوی گلوی برادر بلند شد
وقت فرود، طاقت خواهر تمام شد

وقتی غريو شیون خواهر به عرش رفت
فهمید عرش کار برادر تمام شد

پنجاه و چار سال فقط با حسين بود
پنجاه و چار سال که ديگر تمام شد

پنجاه و چار سال معطر به عطر او
وقتی حسین شد گل پرپر، تمام شد

تازه هجوم و قصه ی آتش شروع شد
وقتی که قصه ی سر و خنجر تمام شد

فریاد زد امام: "علیکُنّ بالفرار"
حجت بر اهل بیت پیمبر تمام شد

زینب میان شعله و خون می دوید آه
این شعر تا رسید به معجر .......
::

اينها گذشت ...
چفيه و سربند را که بست،
وقتى که گريه در دل سنگر تمام شد-

رفتند دسته هاى عزايى که راهشان
با "انتقام سيلى مادر" شروع شد

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس