کد خبر 359946
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۱

گزیده ای از رباعیات عاشورایی کتاب اذان به افق نیزه



لرزید دوباره دست و پای قلمم
هر صفحه گریست همصدای قلمم
وقتی که ورق ورق پراکنده شدی
شد شرح غمت سخت برای قلمم

*****************************

لب وا کرده ولی صدا گم کرده ست
یک یک کلمات را کجا گم کرده ست
باز این دل نابلد به لکنت افتاد
در محضر عشق ، دست و پا گم کرده ست

********************************

شاید این بار واژگون گریه کند
بنشیند و تا مرز جنون گریه کند
از دید تو ، من هنوز سنگم اما
سنگی که بلد شده ست خون گریه کند

***********************

تاریک شده ست چشم صحرا انگار
از من تا تو چه راه دوری این بار
گفتند میان نیزه ها پنهانی
در ظهر که دیده ماه را در نیزار ؟

************************
می چرخد و می بارد و پا می کوبد
غم بر سر رو روی واژه ها می کوبد
در دفتر من مرثیه می خواند شعر
در سینه دلم طبل عزا می کوبد

***********************************

گزیده ای از کتاب اذان به افق نیزه
مجموعه رباعیات عاشورایی
سروده سعیده اصلاحی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس