به گزارش مشرق، علیرضا تقوی نیا، تحلیلگر مطلبی را در کانال خود در ایتا منتشر کرد:
قطعنامه اخیر پیشنهادی آمریکا در بحران فعلی فلسطین ، از سوی روسیه و چین وتو شد.
در خصوص این رخداد مهم چند نکته باید ذکر شود:
روسیه و چین سرزمین های اشغالی ۱۹۴۸ را متعلق به رژیم صهیونیستی می دانند؛ یعنی شهرهایی مانند سدیروت که طی عملیات طوفان الاقصی مورد حمله حماس قرار گرفت ، از نظر آنها متعلق به صهیونیست هاست و منطقه ای اشغالی محسوب نمی گردد.
بنابراین با توجه به مواضع گذشته آنها، انتظار می رفت اینبار نیز حمله حماس را محکوم کنند اما هم قطعنامه آمریکا را وتو کردند و هم مواضع جدی ضد اسرائیلی اتخاذ.
فدراسیون روسیه از بدو تشکیل در پی فروپاشی شوروی، همواره جزء کشورهای حامی اسرائیل بود که البته به دلیل جمعیت بالای یهودیان روسی ساکن در فلسطین اشغالی و نفوذ گسترده لابی صهیونیستی در مسکو تحلیل می شد.
خصوصا در دوره نخست وزیری نتانیاهو ، این رژیم سعی در نزدیکی به مسکو و برقراری توازن در رابطه میان روسیه و آمریکا داشت اما جنگ اوکراین ، معماری سیاست دنیا را دچار تغییر اساسی کرد و پوتین بیشتر از گذشته نسبت به غرب و متحدانش اعلام انزجار نمود ؛ خصوصا که اسرائیل در جبهه ضد روسی در کنار اوکراین قرار گرفت.
پوتین نیز که در بسیاری از پرونده های منطقه ای به طور ویژه ملاحظه اسرائیل را می کرد ، دیگر مثل سابق هوای این رژیم را ندارد.
وتوی چین و روسیه در رابطه با قطعنامه اخیر و عدم محکومیت حماس در واکنش به آنچه که غربی ها کشتار غیر نظامیان اسرائیلی می نامند، بسیار عجیب و غیر مترقبه بود.
جنگ اوکراین باعث معطوف شدن تمرکز غرب علیه روسها شد و تمام توان این بلوک سیاسی به خدمت زلنسکی و ارتشش درآمد.
حال با باز شدن جبهه جدید علیه متحد اصلی غرب در منطقه غرب آسیا، مطمئنا بخشی از توان و تمرکز اروپا و آمریکا به سمت اسرائیل سوق خواهد یافت و تاحدی فشار از روی روسیه در جبهه اوکراین برداشته می گردد.
مواضع اخیر چین و روسیه به تحلیلگران این نکته را یادآور می شود که شکاف میان شرق و غرب روز به روز در حال تعمیق است و واگرایی میان آنان رو به افزایش.
در حالی که تا قبل از جنگ اوکراین اتفاق نظر بیشتری میان ۵ عضو شورای امنیت در مسائل بین المللی وجود داشت.
برای مثال روسیه و چین به قطعنامه ۲۲۰۱ علیه انصارالله یمن رای مثبت دادند و یا از قطعنامه ۱۵۵۹ علیه حزب الله لبنان حمایت کردند و در جنگ ۳۳ روزه ، عملیات اسیر گیری مقاومت لبنان را زیر سوال بردند.
وضعیت جدید بین المللی که شمایی از آن در بالا توصیف شد، سرعت یافتن شروع جنگ سرد جدیدی را به اذهان متبادر می کند که در آن روابط بین الملل از حالت همکاری و همگرایی به واگرایی، تقابل و نگاه امنیتی و بی اعتمادی بازیگران به یکدیگر و منافع جمعی تغییر می کند.
روسیه بعد از جنگ اوکراین متوجه شد که غرب حداقل احترام را برای منافع ژئوپلیتیکی و حوزه های امنیتی او قائل نیست و به همین دلیل سعی در مقابله مثل و موازنه سازی در حوزه های ژئوپلیتیکی آمریکا و متحدانش دارد.
چین نیز با وجود آن که سعی دارد از تنش با غرب پرهیز کند و رقابت با آمریکا و اروپا را صرفا در حوزه های تکنولوژیک و اقتصادی ادامه دهد، در منازعات دیپلماتیک جهانی در جبهه ضد غربی ایستاده است تا در گذار به نظم جدید خود را بازیگری فعال نشان دهد .
در نهایت باید گفت اتفاقات و بحران های سالهای اخیر در دنیا ، از شکل گیری دوره جدیدی در نظم جهانی حکایت می کند و بازیگران بین المللی و منطقه ای سعی دارند در نظام جدید حداکثر منافع را کسب کنند و حداقل منافع را برای طرف های مقابل خود قائل شوند .
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.