به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: یکی از مسئولین کشور در پرونده هستهای در گفتوگوی دو روز پیش خود با یک شبکه اجتماعی گفت ما این موضوع که کدام طرف اول به تعهدات خود در برجام برگردد را پشت سر گذاشتهایم و قرار است در مذاکرات هفته آینده در وین به توافقاتی با طرف آمریکایی دست یابیم. این در حالی است که حدود ۳۰ روز پیش این خبر از محافل آمریکایی درز کرد که واشنگتن آمادگی دارد «اولین گام اساسی» را بردارد. البته مقامات آمریکایی این را به ملاقات و توافق دوجانبه موکول کرده بودند. با این حال همین مسئول ایرانی در پرونده هستهای میگوید قرار است در قالب ۱+۵ گفتوگویی میان ایران و طرفهای دیگر از جمله آمریکا صورت گیرد و همه میدانند که آمریکا به برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ بازنگشته تا حضور او در نشست کشورهای باقیمانده در برجام در وین موضوعیت داشته باشد. درخصوص این مسایل نکاتی وجود دارد:
۱- تأکید طرف آمریکایی بر مذاکرات با ایران قبل از برداشتن اولین گام از سوی این کشور، چند لایه دارد؛ وقتی آمریکا در موضوع بازگشت ایران به همه تعهداتی که از سال ۲۰۱۶ به طور یکجانبه اجرا کرده، با حد و خط رهبری مواجه شد، صحبت از برداشتن اولین گام از سوی خود کرد بدون آنکه به طور دقیق این «گام اول» معلوم بوده و ضمناً در مدت کوتاه قابل راستیآزمایی باشد. در واقع آمریکا که نمیتوانست بر موضع قبلی خود -اول ایران- بماند، از برداشتن اولین «گام اساسی» از سوی خود خبر داد و این در حالی است که اولاً در سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی و نیز در مصوبه مجلس شورای اسلامی، صحبت از گام اول نیست، بلکه صحبت از برداشتن یکجای «همه تحریمها» - همانطور که در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ آمده - است. ثانیاً صحبت کردن از یک گام؛ اعتراف به باقیماندن تحریمهاست چرا که در عمل میگوید گامهای دیگری تا برداشتن تحریمها نیاز است. با این وصف آمریکا برای عمل به تعهدات برجامیاش، ما را در هر گام وادار به دادن امتیازاتی میکند و در واقع مابهازای عمل به تعهدات آمریکا را ایران باید بپردازد! اما این هم کاملاً واضح است که مابهازای مورد اشاره، فقط لغو گامهایی که ایران از یک سال اخیر در بحث هستهای برداشته نیست؛ بلکه همان چیزهایی است که در اظهارات مقامات آمریکایی و بیانیه اخیر سه کشور اروپایی آمدهاند و آن موضوعات حساس منطقهای است. این یعنی ایران برجامی بزرگتر را بپذیرد تا آمریکا به برجامی کوچکتر بازگردد!
۲- چرا مقامات آمریکایی گفتهاند ما آمادگی برداشتن اولین گام را داریم ولی لازمه آن ملاقات و توافق است؟ اگر آمریکا میخواهد اولین گام را بردارد چه نیازی به ملاقات مستقیم با طرف ایرانی دارد؟ چرا آمریکا میگوید مقدمه برداشتن اولین گام از سوی من، توافق با طرف ایرانی است؟ در واقع وقتی در پسابرجام صحبت از «توافق» میشود، طبعاً منظور توافق قبلی -یعنی برجام هستهای- نیست چرا که همین تیم بایدن در سال پایانی ریاست جمهوری اوباما، آن را امضا کرد. پس از یکسو ملاقات فینفسه برای آمریکا موضوعیت ندارد و برای آن نیست که از طرف ایرانی بپرسد من گام اول را چگونه بردارم و یا از طرف ایرانی بخواهد مابهازای گام اول آمریکا، یک گام از عقبگردهایی که در دو سال اخیر داشته، لغو کند. ملاقات برای آن است که طرف ایرانی به تعهدات جدید -و نه برجامی- ولو به طور خیلی کلی تن دهد و پای نقشه راهی که جلوی او میگذارند، امضا کند. در این صورت ایران به طور نرم به ورطهای کشیده میشود که خروج از آن برایش امکانپذیر نیست.
آمریکا گمان میکند مقامات ایران به دلایل اقتصادی و جلب نظر در سطح بینالمللی نمیتوانند در پرونده هستهای همان کاری را بکنند که ترامپ در سال ۱۳۹۷ انجام داد. از نظر آنان برخلاف ایران که در پی همکاری با روسیه و چین و همراهسازی آنان است، آمریکا، سه کشور اروپایی را به صورت دستوری در کنار خود دارد. از نظر بایدن اگر ایران گفتوگوی مستقیم با آمریکا را بپذیرد و سپس زیر یک نقشه راه آمریکایی - که ظاهری فریبنده و باطنی مکارانه دارد- امضا نماید، در راهی بیبرگشت قدم گذاشته است.
۳- از منظر تیم بایدن، بحث مذاکره جدید و توافق تازه آمریکا با ایران، جمهوری اسلامی را دوشقه میکند. چرا که به موازات آنکه دولت روحانی خود را به مذاکره و توافق نیازمند نشان میدهد، نیروهای انقلاب، دعوت از ایران برای گفتوگو و توافق را مکر تازه آمریکا ارزیابی کرده و در مقابل آن میایستند. تیم بایدن معتقد است طرح موضوع مذاکره و توافق جدید یک موقعیت طلایی را در اختیار واشنگتن قرار میدهد و متقابلاً ایران را به گوشه رینگ میبرد. تیم بایدن میگوید یا ایران به مذاکره و توافق جدید تن میدهد و یا از پذیرش آن اجتناب میورزد. اگر ایران مذاکره و توافق جدید را بپذیرد، به برجامهای نظامی و منطقهای که مهمتر از برجام هستهای میباشند، تن سپرده و در واقع از قدرت مؤثر خود و بالاترین امکان چانهزنی خویش چشم پوشیده است و اگر نپذیرد از یکسو در داخل با فشار غربگرایان مواجه میشود که به توافق با آمریکا به عنوان رمز بقاء و ماندگاری خود نگاه کرده و -از نظر تیم بایدن- هزینه آن را میپردازند. از سوی دیگر تیم بایدن گمان میکند بحث از مذاکره و توافق جدید با ایران با همراهی چین و روسیه هم مواجه میشود.
۴- موضع نظام جمهوری اسلامی در این موارد روشن و مستحکم است. ایران میگوید آنچه در دو دهه گذشته بین ایران و غرب گذشته، مباحث هستهای بوده که از قضا در آن، چندان شرایط و منافع ایران لحاظ نشده و علیرغم آن به امضای ایران رسیده و از سوی جمهوری اسلامی کاملاً به اجرا درآمده است. از آن طرف، آمریکاییها برنامهای که دربردارنده دیدگاه و منافع خودشان بوده را به طمع دست یافتن به منافعی بزرگتر، زیرپا گذاشتهاند و طرفهای اروپایی نیز به آن عمل نکردهاند. چین و روسیه هم به دلیل فشار شدید غرب، به طور محدود به آن عمل کردهاند.
در این میان، آمریکا پنج سال پس از آنکه گامی در جهت انجام تعهدات خود برنداشته و ۳ سال پس از آنکه رسماً از برجام خارج شده و به همین دلیل بعضی اهرمهای فشار را از دست داده است، میگوید من برای انجام تعهدات خود شروطی -خارج از توافق برجام- دارم و شرط او هم از خود برجام بزرگتر است! ایران در برابر چنین رویکردی چه کار میتواند بکند؟
ایران میگوید آمریکا براساس قوانین بینالملل باید به تعهدات خود عمل کند و برای عمل به تعهدات خویش حق شرطگذاری ندارد و پذیرش شرطگذاری از سوی ایران، صدور مجوز خروج دوباره آمریکا از توافق است چرا که با نقض شرطی که در توافق هم نیامده و یا با ادعای نقض شرط توسط ایران، این کشور میتواند دوباره تعهدات خود را فرو گذاشته و از آن خارج شود و این بار آمریکا هزینهای که دولت ترامپ به دلیل خروج از توافق متحمل شد، هم نمیپردازد چرا که در آن زمان شرطی مطرح نبود. حال ایران این شروط را پذیرفته است. پس کاملاً واضح است که منافع و مصالح ایران در تن ندادن به مذاکره دوباره و نیز تن ندادن به شروط آمریکاست. تن دادن ایران به توافق تازه با آمریکا، پذیرش برتری حقوقی این کشور در توافقنامهای است که علیالاصول طرفین آن از حقوق برابر برخوردار میباشند. پس توافق جدید ولو در ظاهر محدود به موضوعی کوچک باشد، از آنجا که نقطه آغاز اعمال فشار جدید آمریکاست، نه تنها به منفعتی برای ایران نمیانجامد بلکه حتی پایه هر توافق واقعی جدیدی میان ایران و غرب را هم ویران میکند و بحران سیاسی فیمابین را توسعه میدهد.
۵- یک جنبه دیگر تلاش آمریکا و عوامل داخلی آن، به رویکرد جدید ایران در اولویتدهی به کار با قدرتهای آسیایی است. این موضوع برای آمریکا، فرانسه، انگلیس و تا حدی آلمان خیلی وحشت ایجاد کرده است. چرا که توافق بین ایران و سایر قدرتهای آسیایی بقیه کشورهای منطقه را هم به پیگیری چنین سیاستی ترغیب میکند و این سبب فروپاشی اقتدار غرب در این منطقه بوده و در این در حالی است که غرب این منطقه را کماکان نقطه بارانداز تحولات آینده جهان میداند.
بایدن در این شرایط خود را ناگزیر به دادن امتیاز میداند اما وجود یک جریان غربگرا در ساختار قدرت ایران سبب شده تا در حال حاضر این امتیازدهی در حد دادن یک آب نبات باشد. بایدن با نشان دادن تصویر کاذب یک گشایش، درصدد گرفتن موقعیتهای واقعی ممتاز از ایران است و متأسفانه بعضی ایران را به تجارت طلا و تصویر کاذب سرگرم کردهاند.