کد خبر 775186
تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۲:۲۶
دادگاه

دو مرد که از هشت‌سال قبل به اتهام قتل زنی میانسال در بازداشت به سر می‌برند در جلسه محاکمه قتل را به گردن هم انداختند.

به گزارش مشرق، اواخر تابستان سال ۸۸، دختر ۲۲ساله‌ای به نام مهناز مأموران پلیس بومهن را از ناپدید شدن مادر ۴۹ ساله‌اش اشرف باخبر کرد. او گفت: امروز مادرم به دیدن یکی از دوستانش رفته بود. حوالی غروب با او تماس گرفتم و گفت برای شام به خانه می‌آید. ساعت ۱۰ شب بود که دوباره تماس گرفتم، اما تلفن همراهش خاموش بود. نگرانم و از شما درخواست کمک دارم. 

به دنبال طرح شکایت، بررسی‌ها برای یافتن زن میانسال آغاز شد. دختر اشرف در تحقیقات بعدی به پلیس گفت: مادرم بعد از فوت پدرم با مرد ۳۷ ساله‌ای به نام ابراهیم آشنا شد و با او ارتباط داشت. آن شب وقتی تماس گرفت، فهمیدم برای دیدن ابراهیم به خانه او رفته است. احتمال می‌دهم که آن مرد از مادرم خبری داشته باشد.


به این ترتیب مأموران همراه دختر جوان به آدرس خانه ابراهیم رفتند، اما مرد جوان ادعا کرد از او بی‌خبر است. تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه مأموران بنا به شواهد موجود ابراهیم را بازداشت و به پلیس آگاهی منتقل کردند.

او در بازجویی‌ها بار دیگر جرمش را انکار کرد، اما در تحقیقات فنی لب به اعتراف گشود و گفت: شب حادثه اشرف را به قتل رساندم و با کمک دوستم رضا، جسد او را در حاشیه شهر سوزاندم.  با اقرار متهم، همدستش رضا ۳۲ ساله هم بازداشت شد، اما حرف‌های ابراهیم را انکار کرد و گفت: آن شب اشرف خانه ابراهیم بود و زمانیکه از خانه خارج شدم، او زنده بود. به این ترتیب دو متهم روانه زندان شدند اما رضا با قرار وثیقه آزاد شد.


با گذشت هشت‌سال از حادثه و در حالی که تلاش‌ها برای کشف جسد ناکام مانده بود، پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و صبح دیروز روی میز هیئت قضایی به ریاست قاضی اسلامی قرار گرفت. بعد از قرائت کیفرخواست از سوی نماینده دادستان، دختر مقتول در جایگاه قرار گرفت و گفت: مدتی قبل از حادثه با شوهرم اختلاف داشتم و می‌خواستم از او طلاق بگیرم. به همین خاطر نیاز بود وکیل بگیرم، اما پول نداشتم. خواستم از مادرم قرض کنم که گفت پولی ندارد اما راه دیگری نشانم داد. روزی مرا به خانه ابراهیم برد تا از او کمک بگیرم. . . .

شب حادثه وقتی فهمیدم مادرم به دیدن ابراهیم رفته است، مأموران را به خانه او بردم.


در ادامه ابراهیم – متهم ردیف اول – با انکار جرمش گفت: روز حادثه اشرف به خانه‌ام آمد و رضا هم آنجا بود. ساعتی بعد اشرف سر یخچال رفت و بعد از خوردن یک لیوان نوشیدنی حالش بد شد و روی زمین افتاد. من تا به حال آن صحنه‌ها را ندیده بودم به همین خاطر ترسیده بودم و از رضا کمک خواستم. ساعت ۲‌نیمه شب جسد را با نیسان رضا به خارج از شهر منتقل کردیم.  سپس رضا با انکار جرمش گفت: حرف‌های ابراهیم دروغ است. آن روز ابراهیم زنگ زد و گفت به دیدنش بروم. وقتی به آنجا رفتم او با اشرف در خانه تنها بود. وقتی هم که خانه را ترک کردم، اشرف زنده بود.


در پایان هیئت قضایی با توجه به فوت پدر مقتول جلسه را به تاریخ دیگری موکول کرد تا دیگر اولیای‌دم - خواهر و برادرهای مقتول- با گواهی انحصار وراثت در جلسه حاضر شوند.

منبع: روزنامه جوان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • محمود IR ۰۳:۲۳ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۶
    1 0
    خانواده ای که رابطه با نامحرم براشون عادی باشه عاقبتش همینه. دختره خیلی عادی از رابطه مادرش صحبت میکنه. مادرش دست دختره گرفته برده برای ابراهیم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس