به گزارش مشرق، حامد حاجی حیدری در سرمقاله امروز روزنامه «رسالت» نوشت:
قضیه دولتی که «اعتدال» را به «متوسط الحالی» و «بی حالی» تأویل برده است، آشکارا به نقطه ”نمیشود“ و ”نداریم“ و ”نمیتوانیم“ رسیده است، و حتی آن چنان سر در گم و سرسام زده مینماید که این سه شعار ضد انتخاباتی را با شعارهای انتخاباتی اشتباه گرفته است، و آنها را مدام و به صد زبان تکرار میکند: ”نمیشود“ و ”نداریم“ و ”نمیتوانیم“. حال،پرسش اصلی انتخابات در ذهن رأی دهندگان آن است که اگر آنها آشکارا تکرار میکنند که ”نمیشود“ و ”نداریم“ و ”نمیتوانیم“، پس، چرا اساساً نامزد انتخابات شدهاند؟ آن هم نه یک قبضه، دو قبضه آمدهاند؛ و ما دو نامزد انتخابات داریم که تمام وجهه همتشان این است که به همه نشان دهند ”نمیشود“ و ”نداریم“ و ”نمیتوانیم“.مردم راهحلهای تازه برای حل مسائلی میخواهند که «دیگر» الزاماً باید حل شوند و «دیگر» نمیتوان حل آنها را به آینده محول کرد. با این سیاستمداران «متوسط الحال»، راهحل تازهای به دست نخواهد آمد. کهولت مفرط، موجب شده است که آنها در جابه جایی یک میز در اتاق کار خود دچار بحران شوند، و با این احوال، معلوم است که تحرک کافی برای طراحی راهحلهای تازه ندارند.
تأمل درقضیه وضع وحال امروزدولت راکه ملاحظه میکنیم، صحنهای مرکب از چند سرتیپ کهنسال میبینیم که در میان آنان سرلشکری جوان و چابک نیست. آنها «اعتدال» را به «میان حالی» و «متوسط الحالی» تأویل بردهاند و مردم در افسوس حضور یک «ابرسیاستمدار» مستغرق شدهاند.
ابرسیاستمداران تاریخ، دارایی همواره تاریخ نیستند. هر چند دهه، یک بار ظهور میکنند، و ملتهایی با فرهنگهای بزرگ را که چنین فرزندانی میپرورند،یک گام تاریخی به پیش میرانند. برای چند دهه، مردم در حال و هوا و اتمسفر تاریخی آنها زندگی میکنند تا یکی دیگر سر بر آورد.
ابرسیاستمداران، علاوه بر آن که «فضایی برای فوران طرحهای نو» برای اداره کشور میگشایند، خودشان نیز در آتیه تاریخ با راهیابیهای سترگ تاریخساز شناخته میشوند. بله؛ اغلب، سیاستمداران معمول، خودشان طراح ایدههای جدید برای اداره کشور نیستند، بلکه معمولاً، مسئولیت ایجاد فضایی مناسب برای نوآوری در کشور را روی شانههایشان احساس میکنند. در مقابل، «ابرسیاستمداران»، در مرکز یک دوران تاریخی از حیات کشور، خلاقیت را یکسره بر عهده دیگران نمیگذارند؛ خودشان پیشتاز نوآوریهای تاریخساز هستند.
ولی ابرسیاستمداران تاریخ چگونه این نوآوریهای تاریخساز را انجام میدهند؟ وقتی مهارتهای پنج گانه در یک سیاستمدار جمع شود، این امکان پدید میآید که او به یک ابرسیاستمدار در سپهر سیاست یک ملت بدل شود.
مهارتاول: برقراری ارتباط بین رویدادهای دور دست
ارتباط دادن موضوعات،مسائل،سؤالات یا ایدههای در ظاهر بیربط به یکدیگر،یکی از مهارتهای بنیادی ابرسیاستمداران است. این کار، تنها از ابرسیاستمداران برمیآید. اطلاعات در فضای فرهنگی یک جامعه مانند یک دائرهالمعارف ذخیره نمیشوند. مفاهیم به هر تجربهای که از این موضوع در زندگی روزمره وجود دارد، ربط پیدا میکند. برخی از این ربط یافتنهای روزمره ممکن است کاملاً منطقی باشند، و، منطق برخی دیگر ممکن است در ظاهر مشخص نباشند. رویدادهای جدید، ارتباطات جدیدی را به وجود میآورند که در برخی موارد میتوانند به راهحلهای تازه برای کشور منجر شوند.برای برقراری ارتباط، بایدیک دید انتزاعی و یک پلان افقی هوشمندانه، عناصر فرهنگ را در یک مرور کلی انتظام ببخشد و ربط مفاهیم میراث فرهنگی ملت را به مسائل و راهحلهای جدید آشکار کند. این، کاری است که از ابرسیاستمدارن بر میآید؛ از این قرار، مهمترین مهارت ابرسیاستمداران، مهارت فرهنگی است. در واقع، ابرسیاستمداران، بیش از هر چیز باید فرهنگ شناسان قابلی باشند.
مهارت دوم: طرح پرسش اصولی
سیاستمداران الهامبخش، که نقشی تاریخی در پیشرانی ملت خود بازی میکنند، اغلب، پاسخهای پیچیدهای نمیدهند، طوری که بیشتر راهحلهای آنها نزد عرف عام، در عین مؤثر بودن، ساده و همه فهم به نظر میرسند، و حکم «معما چو حل گشت، آسان شود» را پیدا میکنند.
نکته اینجاست که ابرسیاستمداران، بیش از پاسخهای پیچیده، سؤالات دقیق و استخوانداری میپرسند. قدیمتر از پنجاه سال پیش، پیتر دراکر، همان دانشمند بزرگ، گفته بود که: «کار دشوار و مهم، پیدا کردن جوابهای درست نیست، پیدا کردن سؤال درست است». اهمیت سؤالات ابرسیاستمداران آن است که آنها اغلب، چیزهایی را به پرسش میگیرند که کار را از زیربنا خراب کردهاند؛ آنها امور بدیهی انگاشته شده را زیر سؤال میبرند. این هم بر میگردد به این که سیاستمداران الهامبخش، از موقعیت فعلی کشور راضی نیستند و به همین دلیل هم مرتب با خودشان فکر میکنند که چگونه میتواننددر مبانیای جابه جایی صورت دهند که همه به آنها خو کردهاند.
مهارت سوم: مشاهده کردن متفاوت
سیاستمداران نوآور معمولاً، ایدههای غیر معمول اما صحیح را از طریق موشکافی در رفتار مردم خود به دست میآورند. زمانی که آنها دیگران را از نزدیک و نه از خلال گزارشها و بولتنها نگاه میکنند، سعی دارند تا درست همانند یک جامعهشناس یایک تاریخشناس عمل کنند. آنها سعی میکنند رفتار افراد را زمانی که زندگی روزمرهشان را میکنند، ببینند و فکر کنند که آنها چرا برخی کارها را به یک شیوه خاص انجام میدهند و نه به صورتهای دیگر. نوآوران همواره در رفتار مردم، رقبا و همکاران به دنبال جزئیات رفتاری کوچک هستند تا به این ترتیب، بتوانند راههای جدیدی برای انجام کارها بیابند.
مهارت چهارم: آزمودن سماجت بار
هماننددانشمندان،سیاستمداران خلاق هم همواره به دنبال آزمودن سماجت بار ایدههای جدید هستند. ولی بر خلاف دانشمندان، ابرسیاستمداران بیشتر به راهحلهای بالقوه توجه دارند، تا مسائل بالفعل. آنها سعی میکنند تا قالب کلی هر ایدهای را بسازند تا جنبههای راهحلهای خود را نشان دهند.
یکی از نیرومندترین آزمودنهای سماجت بار این است که سیاستمداران خود را درگیر مقوله ادبیات میکنند. ادبیات، این خصلت را دارد که شیوههای مختلف زندگی را نشان میدهد و وقتی کسی با ادبیات محشور است، عادت میکند تا موضوعات را از جنبههای مختلف ببیند و مدام بیازماید. در واقع، مشغولیت سیاستمداران به ادبیات، احتمال تبدیل آنها به سیاستمداران الهامبخش ملی را چند برابر میکند.
مهارت پنجم: قرارگرفتن درشبکههای انسانی متنوع
برخلاف اکثرمردم که تنهازمانی به دنبال افراد دیگر میروند که به آنها نیاز داشته باشند، سیاستمداران خلاق، مدام از راه و مسیر خود خارج میشوند و سعی میکنند با افرادی بهرهمند از ایدههای جدید ملاقات کنند تا به این ترتیب، بتوانند دامنه روابط خود را گسترش دهند. قرار گرفتن در مسیرهای ارتباطی مختلف، نه فقط میتواند ایدههای مختلف را خلق کند، بلکه این امکان را نیز پدید میآورد که ایدهها به سرعت در مسیر اجرا سنجیده شوند و به اقدام نزدیک شوند(توأم با اقتباسهای آزاد از پایگاه تحلیلی (اچ بی آر).