به گزارش مشرق، گفتوگو با سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان، معمولا بازتاب رسانهای وسیعی دارد. دلیل آن این است که این چهره برجسته سیاسی که نقشی مهم در معادلات منطقه و حتی جهان دارد، کمتر حاضر میشود تن به گفتوگوی رسانه ای دهد. با این حال آنچه پیشرو دارید، گفتوگویی خودمانی با این چهره برجسته درباره زندگی خصوصی و حتی خانوادگی اوست؛ گفتوگویی متفاوت که مخاطب را با ابعادی تازه از این شخصیت کمنظیر تاریخ معاصر آشنا میکند. بهدلیل تفصیلی بودن این گفتوگو، بخش اول از آن منتشر شده و بخش دوم آن را میتوانید فردا بخوانید.
طی 25 سال گذشته زندگی شما زندگی بسیار سختی بوده است، مردم دوست دارند بدانند طی این 25 سال به شما چه گذشته است با توجه به شرایط امنیتی که به شما و خانواده شما تحمیل شده است، آیا خانواده شما از این وضعیت خسته نشدهاند؟
انسان به وضعیت عادت میکند، اولا خانواده به این وضعیت عادت کردهاند بویژه همسرم و همینطور فرزندانم. تعداد خانواده ما زیاد نیست و بیشتر فرزندان من ازدواج کردهاند و به طور مستقل و جدای از ما زندگی میکنند. تنها یک فرزندم با ما زندگی میکند. در 25 سال گذشته با شرایط امنیتی، سیاسی و اجتماعی که برایمان پیش آمده سازگار شدهایم و اوضاع زندگی خود را بر این اساس تنظیم کردهایم بهگونهای که توانستهایم با آن کنار بیایم و یک زندگی قابل تحمل داشته باشیم. بنابراین ما راضی به رضای او هستیم و مقدرات الهی را برای خود نعمت میدانیم و در این مورد گزینه دیگری در پیش رو نداریم چون این مسئولیت را پذیرفتهایم. و راهی جز پذیرش آن و ادامه وضعیت موجود نداریم و این حداقل کاری است که میتوانیم در راه خدای متعال انجام دهیم. من به شما و همه کسانی که این سوال را مطرح میکنند اطمینان میدهم که نگران این مسیر نباشند. برخی تصور میکنند مثلا فلانی و خانوادهاش زندگی سختی دارند و ناراحتند و خسته شدهاند، نه اینطور نیست ما این مشکل را از مدتها پیش حل کرده و با پذیرش این وضعیت با آن کنار آمدهایم و اکنون اوضاع برای ما بسیار عادی و طبیعی شده است و از نظر روحی و عاطفی همانند دیگر مردم زندگی عادی داریم (به فارسی) یعنی نگران ما نباشید.»
شما اینطور که من اطلاع دارم دارای پنج فرزند بودید که یکی از آنها آقای محمدهادی شهید شدند و یکی از خیابانهای لبنان هم به نام ایشان است، اما سه فرزند پسر و یک فرزند دختر شما در حال حاضر چه کاری انجام میدهند و آیا آنها ازدواج کردهاند و فرزندی که پیش شما مانده است، کدام است؟
از کوچک شروع میکنم، کوچکترین آنها نامش محمدمهدی است و حدود 15 تا 16سال دارد و در دبیرستان مشغول تحصیل است و طبعا هنوز مجرد است و به تحصیل خود ادامه میدهد. فرزند بزرگتر از آن محمدعلی است که ازدواج کرده و دو فرزند دارد و در تشکیلات حزبالله کار میکند، یعنی در یکی از واحدهای حزبالله مشغول است. پس از او ، دخترم زینب است که ازدواج کرده و او نیز چهار فرزند دارد و دانشجوی حوزه و دانشگاه است و او هم در خانه خود به صورت عادی زندگی میکند.»
شنیدم همسر زینب خانم، محافظ شماست، همینطور است؟
نه درست نیست. او جزو تیم همراه من نیست. او نیز در تشکیلات حزبالله کار میکند و به دور از هر گونه ارتباط مستقیم با من. اصولا من تمایل ندارم نزدیکانم به صورت مستقیم با من کار کنند. ارتباط او با من این است که او داماد من است همانند ارتباط فرزندم یا دوستم یا برادرم با من و فرزند بزرگترم هم محمدجواد است که او نیز ازدواج کرده و چهار فرزند دارد و طبعا به صورت مستقل زندگی میکند و در تشکیلات حزبالله مشغول است.
آیا پیش آمده که تا به حال خانوادگی دور هم و با هم سر یک سفره بنشینید و غذا بخورید و گفتوگو کنید؟
بعضی مواقع پیش میآید اما کم.
کدام یک از فرزندانتان سیاسیتر هستند، در خانه مینشینید چه بحثهایی میکنید؟
فرزندان یا نوههایم اگر سوال سیاسی داشته باشند آن را از من میپرسند، یعنی حتی برخی از نوههایم درحال حاضر مثلا 9 یا ده یا 11 سال سن و به مسائل سیاسی توجه دارند، چرا که در لبنان حتی کودکان نیز به مسائل سیاسی توجه دارند. اما معمولا درباره مسائل سیاسی صحبت نمیکنیم چرا که با فاصله زمانی یکدیگر را میبینیم و به مسائل خانوادگی و اجتماعی و مسائل کلی میپردازیم و به سوالات دینی و فرهنگی آنها پاسخ میدهم.
آخرین باری که به طور دسته جمعی دور هم نشستید کی بود؟
نمیتوانم به شما بگویم.
شما ورزش هم میکنید؟
کم ورزش میکنم بویژه در دوره اخیر؛ به علت فشار کار در ماههای اخیر، حتی مقدار کمی که ورزش میکردم هم نیز متاسفانه کنار گذاشتم، اما انشاء الله آن را از سر خواهم گرفت
چه ورزشی را دوست دارید؟
ورزشی را که دوست دارم نمیتوانم به آن بپردازم. من در گذشته در زمان جوانی فوتبال را بسیار زیاد دوست داشتم، اما طبعا سالهاست که نمیتوانم بازی کنم. زمانی که وارد حوزه علمیه شدم با گروهی از طلبهها فوتبال بازی میکردم، اما الان اینگونه نیست. الان تنها ورزش در دسترس، پیادهروی است، اما پیادهروی بر روی دستگاه ترد میل نه در فضای باز.
شما به دلیل مسائل امنیتی مجبورید از تلفن همراه و تلفن ثابت یا از فضای مجازی دور باشید، این فاصله به شما به لحاظ کسب اطلاعات لطمه نزده است؟
نه، چرا که اولا وسایل متعددی وجود دارد، رسانههای داخلی و بینالمللی، همه چیز در رسانه ها ذکر میشود. همه رسانههای خبری و شاید اکثر آنها را دنبال میکنم. یعنی هم خبرگزاریها و رسانههای داخلی و هم رسانههای خارجی، البته بیشتر رسانههایی را که اخبار را به صورت فوری اعلام میکنند. ثانیا. درست است که من از ارتباط مستقیم با اینترنت دور هستم، اما از آنچه در رسانه ها گفته و آنچه منتشر میشود مطلع هستم یا حتی ویدئوهای کوتاه را دنبال میکنم و برادرانمان در دفتر هر روز به کپی کردن آنها چه روی کاغذ و چه روی سی دی اقدام میکنند و من از آنچه در شبکههای اجتماعی یا پایگاههای اینترنتی خبری ارائه میشود اطلاع دارم و همچنین کلیپهای ویدئویی را به صورت روزانه نگاه میکنم.
درخصوص رخدادها، ما شبکه ارتباطی امن یا تقریبا امنی داریم که میتوانم در هر مکان در لبنان با هر مسئول در حزبالله گفتوگو کنم در این خصوص هیچ منع امنیتی وجود ندارد با جنوب با بقاع با دورترین روستاها تماس میگیرم و اگر چیزی داشته باشند، میفهمم و از آنها سوال میکنم و مشکلی در این خصوص نداریم.
با شمار زیادی از مسئولان حزبالله دیدار میکنم. برخی تصور میکنند من در یک نقطه زیر زمین مینشینم و گاهی با دیگران دیدار میکنم. نه این درست نیست. گاهی اوقات همه وقت روزانه من به صورت مداوم در حال دیدار با مسئولان حزبالله و برادران و حتی روحانیونی میگذرد که از مناطق دیگر میآیند، حتی با شخصیتهای سیاسی. طبعا بیشتر این دیدارها به دور از رسانهها انجام میشود. مینشینیم تبادل نظر و گفتوگو میکنیم و مسائل را میشنویم و برای همین در تماس دائمی برای فهمیدن جزئیات حوادث و رویدادهایی هستیم که رخ میدهد.
اما روزنامه و تلویزیون که مشکلی ندارد و میتوانید بهراحتی به آن دسترسی داشته باشید؟
بله طبیعی است.که به روزنامهها و رادیو تلویزیون دسترسی آسان دارم. حتی گاهی وقتها من به بسیاری از مناطق میروم. برخی تصور میکنند من نمیتوانم از محل سکونتم خارج شوم . نه میتوانم اما به صورت غیرعلنی. یعنی به صورت عادی در خیابان راه نمیروم، به شکل غیرعلنی حضور مییابم و میتوانم به هر جایی بروم و مردم و اماکن را از نزدیک ببینم.
آخرین باری که در ملأعام ظاهر شدید کی بوده است؟
روز دهم محرم گذشته.
مردمی که شما را یکدفعه میبینند و مینگرند که سیدحسن نصرالله جلوی آنها ظاهر شده است چه احساس و برداشتی دارند، شما چه احساسی به آنها دارید؟
من و آنها احساسات دوستی و مودت و احترام متقابل را به یکدیگر ابراز میکنیم. آنها احساسات خویش را بیان میکنند و من هم از این احساسات استقبال میکنم. اما آنها معمولا نگران من هستند و اظهار میکنند که من زیاد در ملأ عام نباشم تا خطری متوجه من نباشد و زیاد با آنها صحبت نکنم و حتی برخی حاضران به من اشاره میکنند که شتاب کن برو و اینگونه آشکارا در معرض دید نباش.
شما گفتید که برخی از اخبار مهم را به صورت دست نوشته برای شما میآورند و به شما اطلاع میدهند. شما نگران نیستید که این اطلاعات نادرست باشد و در تصمیمگیریهای شما تاثیری بگذارد؟
غالبا ما درستی اطلاعات را ارزیابی و درباره آن تحقیق میکنیم بویژه از طریق رسانهها. من همیشه به برادرانم میگویم باید در خصوص هرگونه اطلاعاتی که از رسانهها دریافت میکنند، اطمینان حاصل کنند. زیرا متاسفانه امروزه نمیتوان بسیاری از چیزهایی را که عنوان میشود مورد وثوق و اطمینان قرار داد. ما منتظر میمانیم تا اخبار تائید شوند. منتظر دیگر رسانههای رقیب و حتی مخالف خود میمانیم یا اینکه با طرفهای ذیربط تماس میگیریم تا درستی یا نادرستی اخباری را که گفته شده است، مشخص کنیم.
شما میبینید که دور بودن از فضای مجازی در حال حاضر یک فاصله اطلاعاتی میان شما و جامعه ایجاد میکند، از طرفی هم شما به طور مدام نمیتوانید در ملأعام حضور پیدا کنید، آیا این روی تصمیمگیریهای شما که باید بر اساس منطق و مسائل روز جامعه باشد؛ تاثیر نمیگذارد؟
من دور نیستم. خدمت شما عرض کردم. حتی مطالبی را که در پایگاههای ارتباط اجتماعی نوشته میشوند یعنی مطالبی که افراد عادی درباره موضوعات مهم مینویسند، برادران برای من کپی آن را میآورند و من تصاویر را ملاحظه میکنم و اخبار و مقالات را به طور مستقیم میخوانم. در هر حال، تاکنون بنا بر تجربه، ما از 25 سال گذشته، با شرایط دشوار و مسائل پیچیدهای روبهرو شدهایم. تاکنون شکر خدا، تصمیماتی که رهبران حزبالله اتخاذ کردهاند و من نیز یکی از آنها به شمار میآیم؛ تصمیماتی عاقلانه، درست و خوب بوده است.
شما به مرحوم آیتالله بهجت ارادت ویژهای داشتید. چه ویژگی از شخصیت ایشان شما را مجذوب خود کرده بود؟
تواضع، سادگی، مختصرگویی، صداقت عجیب، همچنین شفافیت و صراحت بیان ایشان مرا تحت تاثیر خود قرار داده بود. شما وقتی روبهروی ایشان مینشستید، احساس میکردید همه چیز مقابل ایشان روشن و بیپرده است از افراد گرفته تا حوادث و آینده.
چرا از ایشان به عنوان پدر معنوی حزبالله نام بردهاید؟
بعد از ارتحال امام خمینی (رضوانالله تعالی علیه)، اغلب مقامات حزبالله، چشمانشان در موضوعات روحی و معنوی و عرفانی به سمت و سوی حضرت آیتالله بهجت متوجه و معطوف شد. آنچه که بیشتر مسئولان حزبالله را به این سمت و سو ترغیب کرد؛ رفت و آمدهای رهبری حضرت آیتالله خامنهای (دام ظله الشریف) با ایشان بود. زمانی که ما مشاهده میکردیم رهبری و ولی امر ما با آیتالله بهجت چنین تماسی دارند و مرتب به دیدار ایشان میرفتند؛ طبیعتا ما نیز تشویق میشدیم که بیشتر به سمت آیتالله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) گرایش و تمایل داشته باشیم. به همین خاطر زمانی که برادران و مسئولان عالیرتبه و فرماندهان مقاومت و نیروها و رزمندگان حزبالله راهی ایران میشدند؛ به دیدار با آیتالله بهجت میرفتند و به پندها و نصیحتها، توصیهها و راهنماییهای ایشان گوش میدادند و بر اجرای این نصایح پافشاری داشتند و اغلب به نصایح ایشان پایبند بودند و از آن تاثیر میپذیرفتند.
شما همان طور که در مصاحبه قبل هم اعلام کردید و بارها هم اعلام کردهاید، به رهبر انقلاب اسلامی ایران، حضرت آیتالله خامنهای، علاقه ویژهای دارید، این علاقه بیشتر سیاسی، اعتقادی یا عاطفی است؟
در درجه نخست علاقه اعتقادی، روحی و معنوی است و به طور طبیعی، عاطفی است و در نهایت علاقه سیاسی به منزله نتیجه آن است و من علاقه اعتقادی خاص به رهبر انقلاب دارم و این من تنها نیستم بلکه بسیاری از برادران و نمیگویم همه تا مبالغه نکنم، اما میگویم بسیاری از ما در حزبالله لبنان، اعتقاد ویژهای به حضرت آیتالله خامنهای داریم و این اعتقاد از تبلیغ دوستان ایرانی نیست، یعنی اینطور نیست که دوستان یا طرفداران ایرانی رهبر انقلاب، عامل این دوست داشتن باشند و مابه این شخصیت تعلق خاطر پیدا کنیم بلکه نتیجه تماس مستقیم و تجربه مستقیم خود ما با ایشان است. من و برادرانمان، در تماس مستقیم با رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران هستیم، البته از زمانی که رئیسجمهور بودند این ارتباط وجود داشت، یعنی در آغاز تاسیس و تشکیل مقاومت در لبنان در سال 1982 در زمان حیات امام خمینی (قدس سره الشریف) و ما در آن زمان، به ایران و نزد ایشان میرفتیم و ساعات زیادی نزد ایشان بودیم و به مسائل ما میپرداختند و این دیدارها پیوسته برگزار میشد و علاقه خاصی بود. بنابر این تجربه، ما از ایشان اوصاف ایمانی، تقوایی، دینی، اخلاقی، رهبری و شخصیتی دیدیم، به صورت آشکار و جذب ایشان شدیم و ایمان داریم که ایشان در جهان اسلام عالمتر، فقیهتر، نیرومندتر و شایستهتر برای عهدهداری این مقام یعنی مقام رهبری و پیشوایی هستند و ما با تجربهای که از ایشان داریم، به این موضوع اعتقاد داریم و از طریق اتفاقات و حوادث و آنچه از ایشان میشنویم و در حوادث مختلف میبینیم که ایشان رهبری است که از طرف خدا تائید و کمک میشود، ما به چنین چیزی یقین داریم و شکی در این باره نداریم که ایشان رهبری است که خداوند ایشان را تائید و کمک میکند و بر همین اساس ما ایشان را بسیار دوست داریم و در لبنان بسیاری در دعاهایشان نمیگویند از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر بیفزا بلکه میگویند مابقی عمر ما را بگیر و به عمر رهبر بیفزا و من یکی از آنان هستم و ما معتقد هستیم که بقای عمر شریف ایشان، به عنوان رهبر بزرگ، فواید و منافع بزرگی برای امت و اسلام دارد و از بقای هر یک از ما مهمتر است.