کد خبر 6792
تاریخ انتشار: ۲۸ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۰:۰۳

اکنون و در اين شرايط اما جريان سوم به نظر مي‏رسد بيش از پيش نيازمند بازسازي خود باشد. جرياني که در حرکتي انقلابي، سوم تير را رقم زد و در وقايع بعد از انتخابات دهم نيز مفتخر به دريافت مدال عمار ياسر شد.

به گزارش مشرق، رجا نوشت: در فضاي سياسي کشور به‌ويژه بعد از انتخابات دهم خواه‏نا‏خواه سه جريان سياسي شکل گرفت. نخست جرياني بود که از همان آغاز يا اعتقادي به جريان سوم تير نداشت و احمدي‏نژاد را از همان آغاز ولايتمدار(!) نمي‏دانست، جرياني که نمي‏توانست رويشي اينگونه را در جريان اصولگرايي و فراتر از خود ببيند و ارج نهد يا به واسطه برخي دلخوري‏ها دولت را دشمن خود مي ديد و تا کنون بنا بر مصلحت سکوت کرده بود. اين جريان در آستانه انتخابات دهم نيز تصريح کرد که به زودي به مواجهه صريح برخواهد خواست و تمام تلاش خود را خواهد کرد که دولت را از گردونه اصولگرايي خارج کند.
جريان دوم جرياني بود که در ارتباط با برخي دستگاه‏ها يا چهره‏هاي دولتي شکل گرفت و حاضر به پذيرش هيچ نقص و خطايي در دولت نبود. مطلق‏نگري در مورد دولت و آسيب‏زدن به آن به واسطه برخي فعاليت‏هاي افراطي از مشخصه‏هاي اين جريان است.
اکنون و در اين شرايط اما جريان سوم به نظر مي‏رسد بيش از پيش نيازمند بازسازي خود باشد. جرياني که در حرکتي انقلابي، سوم تير را رقم زد و در وقايع بعد از انتخابات دهم نيز مفتخر به دريافت مدال عمار ياسر شد. اين جريان، جرياني است که صد‏ در ‏صد نقشه راه خود را از رهنمودها و مواضع رهبري اقتباس مي کند و از برخوردهاي سليقه‏اي با مواضع رهبر انقلاب نيز تبري مي‏جويد. در واقع اين جريان مانند برخي ديگر، قسمت‏هايي از سخنان رهبري را که نمي‏پسندد، حذف نمي‌کند، بلکه فرمايشات ايشان را در حکم يک کل و يک مسير مي‏بيند و مي‏کوشد خود را با سخنان رهبري تنظيم کند نه سخنان رهبري را با مواضع خود.
دقت در سخنان و مواضع اخير رهبري، به‌ويژه بيانات ايشان در ديدار خبرگان و ديدار با هيئت دولت نقشه دقيقي را پيش روي اين جريان قرار مي‏دهد. نقشه‏اي که البته برخي ديگر که اتفاقا فرياد ولايتمداري‏شان نيز بلند است و هيچ‏کس را جز خود ولايتمدار نمي‏دانند، به واسطه برخوردهاي خطي، سياسي و جناحي علاقه‏اي به مطالعه کامل آن ندارند.
متن بيانات رهبر انقلاب در ديدار با هيئت دولت که با تأخير منتشر شد، حاوي نکات درخور تاملي بود و بيانات ايشان در ديدار با خبرگان نيز. نکاتي که از يک سو تاييدهايي را با خود داشت و از سوي ديگر تذکرها و انتقادهايي را. مرور دقيق اين سخنان و مقايسه آن با ديدارهاي دولتمردان اصلاحات در چهار سال دوم با رهبري شايد بتواند نگاه کامل‏تري را به موضوع ايجاد کند.
رهبر انقلاب در آن ديدارها نه تنها تاييدي درمورد اعتقاد دولت به مباني، يا تاييدي درخصوص جهت‏گيري‏ها و رويکردهاي کلان نداشتند، بلکه گاه تذکرات ايشان به لغزش‏هاي دولت اصلاحات در همين حوزه‏ها مربوط مي‏شد. در يکي از ديدارها و در حالي که سال گذشته از مسئولان خواسته بودند تا فساد را توجيه نکنند، ايشان به گونه‏اي انذارگونه تصريح کردند: «مشروعيت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعيض و نيز عدالت‏خواهى است. اين، پايه مشروعيت ماست.» رهبر انقلاب در همان سال‏هاي نخست اصلاحات با ديدن انحرافات، خود به ميدان آمدند و نسبت به رويکردها صراحتا و از تريبون نماز جمعه هشدار دادند.
اما ديدار رهبري با خبرگان در حالي رقم خورد که ايشان براي بار چندم از لزوم اصلي- فرعي کردن مسائل گفتند و نخبگان حوزوي و دانشگاهي را از ايجاد فضاي بدبيني نسبت به مسئولان برحذر داشتند. ايشان همچنين تاکيد کردند: «معناي وحدت اين است که مشترکات را تقويت و در مقابل چشم مردم برجسته کنيم نه اينکه سايه برخي دلخوري هاي شخصي از برخي افراد بر تمام رفتار انسان حاکم شود و به جاي طرح مسائل اصلي و مشترکات، موضوعات فرعي و خلاف مصالح کشور را مطرح کند.» و با صراحت افزودند: «نبايد به خاطر يک عملکرد در گوشه اي، دولت و ساير قوا را در چشم مردم بي اعتبار کرد. مطالبي که برخي افراد مي گويند، خلاف حق است و اين همان کاري است که دشمن به دنبال آن است.» اين همه بدين معنا بود که ايشان برخي قضاوت هاي اخير را نه تنها قبول ندارند، بلکه آن را در تقابل با منافع ملي مي بينند و بعضا ناشي از برخي دلخوري‏هاي گذشته از دولت مي‏دانند.
رهبر انقلاب در ديدار با اعضاي هيئت دولت نيز بعد از اينکه از فعاليت‏هاي دولت شهيد رجايي و شهيد باهنر ياد کردند، در خصوص فعاليت‏ها و رويکردهاي دولت فرمودند: «اين هم در واقع نوعى نمودار و نمادى از همان جهت‌گيرى‌هايى است که از آن دو شهيد ذکر کرديم؛ يعنى شهيد رجايى و شهيد باهنر. حقاً شهيد رجايى و شهيد باهنر هم همين جور بودند؛ مظهر "کار و تلاش مؤمنانه" و "پايبندىِ بى‌اغماض به اصول". آن‌ها در هر نقشى که حضور داشتند، همين "پايبندىِ بدون اغماض به مبانى و ارزش‌ها" را در جريان کار کشور اعمال و اجرا کردند.»
ايشان با صراحت بيشتري در مورد نظر خود نسبت به ميزان التزام دولت به مباني نيز گفتند: «در سال‌هاى گذشته هم رسم بوده و هفته‌ى دولت تشکيل مي‌شده و اسم اين دو بزرگوار را همه با تجليل مى‌آوردند؛ ليکن همه‌ى آن کسانى که از اين دو شهيد عزيز تجليل مي‌کنند، واقعاً پايبند نيستند به آن راه و آن جهت‌گيرى و هدفگيرى‌اى که آنها داشتند. اين را شما افتخار بدانيد که الحمدللَّه به مبانى انقلاب پايبنديد و به اينکه شعارهاى انقلاب را قبول داريد و مي‌خواهيد اجرا کنيد، افتخار مي‌کنيد؛ اين توفيق بزرگى است. يکى از مهمترين خصوصيات اين دولت اين است که شعارهاى خودش را شعارهاى انقلاب قرار داده و به اين، احساس سربلندى و افتخار مي‌کند.»
به نظر مي رسد جريان اول که علاقه زيادي به حذف و ضد انقلاب و ضد ولايت فقيه سازي دارد، بايد نسبت خود را با اين مواضع رهبري روشن کند. کساني که علاقه زيادي به پروژه "ضد ولايت فقيه سازي از دولت احمدي‌نژاد" دارند، بايد توضيح دهند سخن گفتن رهبري درخصوص نسبت اين دولت با دولت شهيد رجايي به چه معناست؟ رهبري مصلحتاً اينگونه سخن مي گويد؟! يا آنان در قضاوت‏هاي خود براي چندمين بار اشتباه کرده‏اند؟
البته اين به معناي خالي از اشکال بودن دولت نبوده و نيست. دولت هم اشتباه مي کند و نقايصي به طور طبيعي دارد. اما مسئله طرح اين نقايص در جايگاه و سطح خود است. بهانه قرار دادن نقايص در نظام ديني براي تصفيه حساب هاي جناحي و سياسي پذيرفته نيست. تکميل کردن پازل دشمن نيز براي اينکه يک جريان خاص خود را آماده انتخابات رياست جمهوري آتي کند، به همين نسبت قابل پذيرش نيست.
رهبر انقلاب نکاتي را هم مورد توجه قرار دادند که مي‏تواند براي جريان دوم قابل توجه باشد. بخشي از سخنان ايشان ناظر به برخي عملکردها يا رويکردها بود. ايشان نکات مختلفي را درخصوص اهتمام به تسهيل زندگي مردم، توجه به رشد اقتصادي، برنامه ريزي بر مبناي سند چشم انداز، طرح تحول اقتصادي، جايگاه هيئت وزيران و... بيان کردند که مي بايست از سوي دولت مورد توجه قرار بگيرد.
يک نکته مهم در اين ميان بحث انتقاد پذيري بود. رهبر انقلاب فرمودند:«يک جاهايى هم ممکن است انتقاد وارد باشد؛ بنابراين انتقاد پذيرى را در خودتان نهادينه کنيد. بايد جورى باشد که مسئولين دولتى انتقاد پذيرى را در نفس خودشان پذيرا باشند. البته اين کار، سخت هم هست، اما بايد با سعه‌ى صدر برخورد کرد.» اين بدين معناست که دولت نبايد هر انتقادي را در حکم نقشه‏ها و توطئه‏هاي پشت‏پرده قلمداد کند و در مقابل آن طرح‏ريزي انجام دهد. نقد دلسوزانه را حتي اگر گزنده باشد، بايد پذيرفت؛ به‌ويژه از کساني که درخور احترام هستند. گاه اقدام متقابل و برخوردهاي نسنجيده از سوي برخي در بدنه دولت، پازل دشمنان نظام و دولت را تکميل مي کند و دولت نسبت به اين مسئله بايد دقت بيشتري داشته باشد.
اما دو نکته در ميان سخنان رهبر انقلاب ناظر به اهميت بالاتري بود؛ "عدالت و پيشرفت" و "رويکردهاي فرهنگي". رهبر انقلاب به نامگذاري اين دهه با نام عدالت و پيشرفت توجه دادند و فرمودند: «انسان مصاديق پيشرفت را در همين کارهاى گوناگون ملاحظه مي‌کند؛ همين گزارش‌هايى که دادند، گزارش‌هاى خوبى است... ليکن عدالت چه جورى تأمين مي‌شود؟ يعنى واقعاً يک مقياسى لازم است، يک معيارى لازم است براى اينکه ببينيم عدالت در بخش‌هاى مختلف –بخش‌هاى فرهنگى، بخش‌هاى آموزشى، بخش‌هاى اقتصادى- مراعات شده يا نه؟ فرض کنيد در بخش آموزش و پرورش يا در بخش آموزش عالى، معيار عدالت چيست؟ چگونه عدالت تأمين مي‌شود؟ اين بايد مشخص شود تا بتوانيم آن معيار را در برنامه‌ريزى‌ها داخل کنيم و در مقام عمل و در مقام اجرا، به آن عدالت مورد نظر برسيم. تا ندانيم، تعريف نکنيم، نمي‌شود. بنابراين تعيين کردن شاخص و معيار براى عدالت در بخش‌هاى مختلف، خودش يک چيز مهمى است. فرض کنيد در صرف بودجه‌هاى گوناگون -که حالا در بخش فرهنگ من اشاره مي‌کنم- رعايت عدالت به چيست؟ چگونه مي‌شود انسان خاطرجمع شود که در صرف اين بودجه‌ها رعايت عدالت شد يا نشد؟ اينها معيار و شاخص لازم دارد.»
اگر دولت اصلاحات ساعت‏ها بر سر تبيين مباني وقت گذاشت و اگر مباني برنامه چهارم را به صورت کتاب درآورد، دولت نهم و دهم کمترين وقت را به تبيين مفاهيم مد نظر خود براي خواص جامعه اختصاص داد. بزرگ‌ترين برنامه اقتصادي دولت، طرح هدفمند کردن يارانه‌هاست. طرحي که اکنون در آستانه اجراست اما هيچ مجلد تبييني براي مباني علمي آن ارائه نشده است؛ چه برسد به نقطه نظرات جزيي‌تر دولت در مسائلي که محل مناقشه قرار مي‏گيرد. نمي‏توان اين کم‏کاري‏ها را نديد و همه مشکلات را به حساب برخي مخالفين گذاشت.
به همين نسبت در مورد برخي آرمان‌هاي دولت نظير "تحقق عدالت" در عين نياز به فعاليت انقلابي، نيازمند تئوري‌پردازي و تبيين معيارها و مقياس‏هاي لازم هستيم. در واقع در اين زمينه دولت بايد از افتادن در دام عملگرايي و غافل ماندن از کار تبييني و استراتژيک پرهيز کند. دولت آرماني و دولت اسلامي، دولتي است که بتوان فعاليت هايش را بر مبناي شاخص‏هايي برگرفته از مباني خاص آن سنجيد و طبيعي است در اين عرصه، شاخص هاي نظام ليبرال-دموکراسي کارآمدي لازم را نداشته باشد. اين دولت اگر خود را در نسبت با آرمان تمدن اسلامي و آينده انقلاب ببيند، نيازمند کار تبييني و نيازمند مدل‏سازي نيز هست؛ نيازمند استفاده از همه نخبگان در همه سطوح نيز هست.
در واقع اکنون ارائه تبييني از مدل "عدالت و پيشرفت" بر مبناي دين ضرورت دارد. در مسائل مورد مناقشه نيز اگر دولت موضوعات را به جاي برخورد متقابل مسائل را به بحث علمي و کارشناسي بگذارد و از تند شدن يا تعصبي شدن فضاي منتقدين و دولت جلوگيري کند، بسياري از مشکلات حل مي شود. متاسفانه دولت نه به لزوم کار تبييني توجه دارد و نه معناي پرهيز از موضع اتهام را درک مي‏کند. جريان دوم هم به گمان اينکه دارد از دولت دفاع مي کند، با تندتر کرددن فضا تيشه به ريشه دولت مي زند.
مسئله دوم مقوله فرهنگ است. رهبر انقلاب به بحثي که در دولت نهم در مورد مظلوميت فرهنگ مطرح کرده بودند، اشاره فرمودند و از اهتمام جدي در دولت دوم به مقوله فرهنگ ابراز رضايت کردند. اما تذکري را مطرح کردند که درخور تأمل و فکر است و آن پرهيز از کارهاي ويتريني بود.
واقعيت اين است که کار فرهنگي و توليد محصول فرهنگي چندان ساده نيست. وارد شدن در اين حوزه و برنامه‏ريزي و هزينه کردن براي آن جسارت زيادي مي‏خواهد؛ چه آنکه از آغاز انقلاب تا کنون حرف از توليد محصولات فرهنگي بوده است و دستگاه‌ها و نهادهاي مختلف و گوناگوني هم در اين زمينه در کشور شکل گرفته‏اند اما هيچ وقت آن چيزي که مد نظر بوده به دست نيامده است و هنوز در اين حوزه با مشکلاتي مواجه هستيم.
نخبگان حوزه و دانشگاه بايد خود را مسئول اصلي اين حوزه بدانند. چنانکه رهبري هم فرمودند: «محتوا و مضمون در مسائل فرهنگي به عهده روحانيت و حوزه هاي علميه است.» اينکه نخبگان حوزه و دانشگاه کنار بنشينند و از حداقل کارهايي که انجام مي‏شود هم صرفاً انتقاد کنند، راه به جايي نمي‏برد. حل مشکل فرهنگ نيازمند يک همت همگاني است که البته دولت بايد به شکل گيري اين همت همگاني کمک کند. به نظر مي‏رسد دولت همان‏گونه که عالمان اقتصادي را در حوزه و دانشگاه به کمک طلبيد، اکنون نيز بايد در حوزه فرهنگ چنين کند و از تمامي صاحب‏نظران راهبرد و راهکار طلب کند. چرا نبايد حوزه و دانشگاه خود را در کنار دولت ببينند؟ برخي از همان آغاز تلاش کردند صف دولت و نهادهايي نظير حوزه و روحانيت را جدا کنند و متاسفانه برخي اختلاف افکني‏هاشان کارگر افتاد.
رهبري در نقطه مقابل اين گونه نقش آفريني‏ها در ديدار با اعضاي نمايندگي رهبري در دانشگاه ها از روحانيون مي خواهند تا از فرصت خوب ايجاد شده در اين دولت استفاده کنند و اين استفاده را نيز شکرگزاري اين فرصت لقب مي دهند: «خوشبختانه در اين دولت زمينه براى شما فراهم است. اين را من با آشنائى و اطلاعى که از مجموعه‌هاى تصميم‌گيرى دارم، عرض ميکنم. توى اين دوره و در اين مجموعه‌ى دولتى، کار براى شما روان است. در بعضى از دولتها به اين روانى نبوده؛ بعضى‌ها اصل قضيه را قبول نداشتند، بعضى‌ها کمکهاى کمى داشتند. اين هم يکى از زمينه‌هاى شکرگزارى است که بايستى از اين نعمت استفاده کرد.» با اين اوصاف نسبت حوزه و دانشگاه ما اکنون با دولت چگونه است؟ چرا از فرصت حضور دولت انقلابي براي پيشبرد آرمان هاي انقلاب بهره نمي بريم و همين حداقل فرصت را هم بدست اختلاف و دعوا مي سپاريم؟ به نظر مي‏رسد عالمان بايد به مسئله شدن فرهنگ در جامعه به ديد يک فرصت نگاه کنند؛ نه تهديد.
البته در عين اين تجميع توانمندي‏ها نيازمند بازنگري در برخي جهت گيري هاي گذشته نيز هستيم. منتهي بايد رويکردهاي صحيح جايگزين را مطرح کرد و اين وظيفه همه نخبگان کشور است. رهبر انقلاب در خصوص برخي اشکالات در روند فرهنگي دولت فرمودند:«در بعضى از آن دوره‌هاى قبل... ميخواستند کار فرهنگى بکنند، گفتند بودجه‌ى فرهنگى؛ بنا کردند کاروانسراهاى شاه عباسىِ بين راه را به عنوان کار فرهنگى، آباد کردن! بله، آباد کردن کاروانسراى شاه عباسى چيز خوبى است، اثر باستانى هم هست؛ اما آيا کار اولويت‌دار فرهنگى ما همين است؟»
ايشان مي‌افزايند: «ما که اينجور در مواجهه‌ى با فشار عظيم تبليغات جهانى قرار داريم؛ سياست در خدمت فرهنگ است، اقتصاد در خدمت فرهنگ است، هنر در خدمت فرهنگ است، براى فشار آوردن به فرهنگ داخلى ملت ما. آنها ميدانند که اگر فرهنگ را عوض کردند، ديگر مبارزه‌اى باقى نمي‏ماند. اگر مبارزه‌ى با استکبار هست، اگر ميل به ايستادگى و مقابله‌ى با دخالت اجنبى هست، به خاطر فرهنگ است. انسان يک فرهنگى دارد، همين فرهنگ را بيايند عوض کنند، همه چيز ميشود مال خودشان؛ لذا همه‌ى فشار روى فرهنگ است. در مقابل اين حرکت فرهنگى و اين تهاجم عظيم فرهنگى که ميخواهند روح انقلاب را، روح استقلال را، روح دين را از ما بگيرند، اولويت فرهنگى ما اين است که برويم حالا فرضاً کاروانسراى شاه عباسى را آباد کنيم؟! اين يعنى اشتباه کردن در تشخيص آن قلمِ کار فرهنگى؛ اين يک اشکال است. بنابراين در کار فرهنگى بايد دنبال چه باشيم؟ دنبال توليدات.»
جريان دوم بايد بپذيرد برخي رويکردهاي فرهنگي درست تنظيم نشده است.
به نظر مي رسد دولت به جاي آنکه در اين حوزه به چالش با نهادها و شخصيت هاي خارج از دولت بپردازد، نيازمند نوعي به اشتراک گذاشتن کارها و فکرهاست. دولت بايد حتي از منتقدان فرهنگي خود نيز راهبرد بطلبد و استمداد بجويد. کار فرهنگي و توليد فرهنگي چيزي نيست که به سادگي و در جمعي محدود يا در سايه اختلافات و جنگ و گريزها توليد شود.
جريان سوم جرياني است که انتقادات و مشکلات را به اندازه خود ضريب مي‏دهد و قدر داشته‏هاي خود را مي‏داند. دولت را انقلابي، ولايتمدار و برآمده از متن خود مي داند و معتقد است بايد تمام تلاش ها را به کار گرفت براي اينکه اين دولت بتواند در نقش سرباز رهبري عمل کند. اين جريان بين نقص در اعتقاد به مباني و اشکال در عملکرد تفکيک مي کند. فرق گارد گرفتن در برابر ضد انقلاب و گارد گرفتن در جبهه خودي را مي فهمد. معناي برخي سياسي‏کاري‏ها و تخريب‏ها را خوب درک مي‏کند و معتقد است بايد با همدلي از تمام ظرفيت‏هاي موجود براي پيشبرد اهداف انقلاب استفاده کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس