به گزارش وبلاگستان مشرق، در پی درج مطلبی در وبلاگ شخصی حمید داوود آبادی در مورد ترفند بكار رفته در مصاحبه با سید حسن نصرالله، كامران نجف زاده، خبرنگاری كه كنایه داوود آبادی متوجه او شده بود، به این اظهارات پاسخ داد و عكسی از مصاحبه اختصاصی خود با نصرالله را منتشر كرد. متقابلا داوود آبادی نیز مجددا جوابیه ای به وی داد.
متن این مناظره مجازی جالب به شرح ذیل است:
در مطلب "صرفا جهت اطلاع! خبرنگار یا مونتاژكار؟!" كه چند روز پیش نوشتم و منتشر كردم، اشاره ای به مصاحبه مونتاژی خبرنگاری ایرانی با دبیركل حزب الله لبنان حجت الاسلام "سیدحسن نصرالله" نمودم. دوست گرامی آقای "كامران نجف زاده" كه ظاهرا از این متن ناراحت شده، در پی پاسخ برآمد. باوجودی كه ایشان سعی دارند دفاعیه برحقش را بنده منتشر نكنم و خصوصی باشد، بنده فقط و فقط برای این كه اگر حرف ایشان حق و درست است، حقی از وی ضایع نكرده باشم، نوشته های ایشان و خودم را به طور كامل منتشر می كنم تا شما عزیزان خود قضاوت كنید. باوجودی كه می دانم از انتشار مطالب ناراحت خواهد شد، ولی لازم است این كار انجام شود تا اگر من دروغ نوشته ام، رو شود.
راستی یادم رفت به ایشان كه الان در لیبی آزاد شده هستند، خسته نباشید و خداقوت بگویم.
"حاجی جان سلام. بنده گویا چند بار مورد محبت شما قرار گرفته ام. شما كه استاد كار هستید بفرمایید عكسی كه خدمتتان می فرستم هم مونتاژی است یا خیر ... اگر به جمع بندی رسیدید پاسخش را برایم بفرستید ... كه حرف دارم. التماس دعا
"بنام حضرت دوست. سلام
برخلاف قد كوتاهت، خیلی بزرگواری! حالا چرا جوش میاری؟
به خداوندی خدا قسم، حاضرم حتی مبلغی به امثال شما بدهم تا ایرادات كار و ضعف هایم را دربیاورید و جلوی جمع برجسته نمایید! می دانی چرا؟ چون معتقدم این گونه، دست و پای خودم را جمع می كنم، از لاف زدن می پرهیزم و تلاش می كنم تا آن ضعف ها را برطرف كنم كه مطمئنا مردم هم متوجه خواهند شد.
اصلا بحث من با جنابعالی نیست.
مگر این دوتا خاطره آخری را نخواندی؟
مشكل من با روسا و سیاست گذاران صدا و سیماست.
چه بخواهید چه نخواهید، چون از دروغ و صحنه سازی كاذب متنفرم، به هركه دروغ بسازد، دروغ بنویسد و درغ بگوید، می تازم. البته نمی خواهم جانماز آب بكشم! بدون شك من هم خصائص بد زیاد دارم ولی چون از ائمه معصومین (ع) نقل شده است كه "همه گناهان را در یك اتاق ریخته و در آن را قفل كرده اند و دروغ كلید آن است." از دروغ متنفرم.
این را ببین:
رئیس صدا و سیما، كیست؟!
فیلتر شدن خاطرات جبهه
davodabadi.persianblog.ir/1389/1/
كه به خاطر آن نه تنها آقای ضرغامی براساس آموزه های اسلامی از بنده تشكر نكرد كه بزرگترین ضعف های سیستمش را نشانش داده ام، كه برآشفت و با بغض و هراس، دستور فیلتر كردن وبلاگ بنده را داد تا كسی نفهمد چه می كند و چه بر سر فرهنگ مملكت می آورد!
حالا این را هم ببین تا متوجه شوی منظور من شخص نیست. هدف من مقابله با تحریف است و بس:
كلاهبرداری فرانسوی در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی
davodabadi.persianblog.ir/1388/11/
برو آقاجان!
راه خودت را برو و هرآنچه را به صداقت خودت و آن ایمان داری عمل كن. برخلاف روسای صدا و سیما، مطمئن باش خدا هم یارت خواهد بود.
هر كجا هستی موفق باشی و سربلند
نجف زاده:
"استاد این عكس را ببینید. التماس دعا"
http://www.najafzadeh.ir/weblog/archives/post_81.php
داودآبادی:
"بنام حضرت دوست
سلام و خسته نباشی.
اول اینكه واقعا شما الان در لیبی جنگ زده هستید؟ یعنی آن كشور درهم وبرهم اینقدر اینترنتش به راهه كه جنابعالی میان اون همه اتفاق و خبر، این قدر راحتی كه بنشینی پای اینترنت و به مطالب من پاسخ بدهی؟
دست مریزاد بابا!
دوما اینكه اگر در پست های تیرماه بنده ببینی، سفارت ایران در بیروت مصاحبه من با سفیرمان را تكذیب كرد. برو ببین من چیكار كردم؟ عكس خودم و سفیر را در حال مصاحبه در همان فضا و زمان گذاشتم.
عزیز دل! بنده به هیچ وجه قصد ضایع كردن شما بزرگوار را ندارم، ولی اگر تصویری از مصاحبه اختصاصی با سیدحسن نصرالله داری منتشر كن، من هم شجاعانه حرفم را پس می گیرم. از این عكس های یادگاری كه خود من صد تا با سیدحسن دارم از سال 62 تا ... مطمئنم بعدها خودت از این درسهای امروزی كه برخلاف دروس فرمالیته اساتید تلویزیونی بهت می دهم، متشكر و سپاسگذار خواهی شد."
نجف زاده:
"هر طور صلاح می دانید...
عكس من با آن پیراهن برای شما كه باید گویا باشد.
آن روز هم حزب الله با دوربین خودشان گفتگو را ضبط كردند و متاسفانه توشات نگرفتند.
درباره اینترنت هم باید ببینید این همه خبرنگار كه در لیبی هستند اخبارشان را پس چطور ارسال می كنند؟
ضمنا كامنت خصوصی یعنی منتشر نشود. اصول نانوشته اخلاق در رسانه را باید بار دیگر مرور كنیم .
نكته دیگر درباره تاثیرگذاری شماست با عقبه ای كه دارید و اهمیتی كه برای من داشت لااقل در باور خودتان بدانید من دروغ نگفتم و ترفندی در كار نبود.
ببخشید اگر ناراحتتان كردم .... یا علی
كوچك شما
كامران نجف زاده
نجف زاده:
"تصویری را كه برایتان فرستادم چرا منتشر نمی كنید بزرگوار؟
http://www.najafzadeh.ir/weblog/archives/post_81.php
چطور كامنت های خصوصی را عمومی می كنید اما كامنت های عمومی مثل این را عمومی نمی فرمایید؟ استاد این عكس در پایان مصاحبه گرفته شده ... مصاحبه هم كه در یوتیوب هست. قضاوت را به مخاطبانتان می سپارم.
یا علی مدد ...
درباره اینترنت هم فكر كنیم در قرن بیست و یكم این همه خبرنگار در لیبی چطور پس گزارش ها و تصاویرشان را ارسال می كنند؟! با كبوتر نامه بر؟!
خدا همه ما را عاقبت بخیر كند"
داودآبادی:
"سلام و خسته نباشی
كدام كامنت را تایید نكردم؟
آن كه عكست در آن بود را كه همان اول تایید كردم. آن را بر مطلب "بزدلانی كز هراس ابتر شدند" نوشتی. لطف كن برو و ببین."
نجف زاده:
"حق با شماست ... اماكاش عكس را بالای مطلب "بزدلانی كز هراس ابتر شدند" می گذاشتید تا ما درس رسانه ای بگیریم كه از تكذیب اشتباهمان نهراسیم."
داودآبادی:
"چون خودت قضیه را كش دادی، من هم برحسب كنجكاوی كه لازمه خبرنگاری (البته غیرحرفه ای اش از نوع بنده كارنابلد و آماتور) می پرسم. بزرگوار، لطفا صریح و راحت جواب این سوال بنده را بده: خداوكیلی، یعنی این طور كه من نوشتم نبود؟ یعنی واقعا مصاحبه به شیوه عادی و رسمی و رو در رو و در یك زمان انجام شده؟ و تصویرهای شما در حال سوال كردن هم متعلق به همان صحنه و زمان با حضور سیدحسن نصرالله است و اصلا بعدا ضبط نشده؟
اگر این طور باشد، من همین جا از جنابعالی معذرت می خواهم و حلالیت می طلبم!
ولی اگر این گونه نبود چی؟
نجف زاده:
"ماجرا را كه برایتان گفتم. حماقت است در قرن بیست و یكم كسی بخواهد مردمی كه هوشمندتر از من و شما هستند را با ترفندهای عهد عتیق فریب بدهد ... كه چه بشود؟
درباره اینكه كنایه زدید لیبی الان آزاد است و گل و بلبل است هم ما چه ادعایی داشتیم؟
به اندازه توانمان دویدیم و خطر كردیم ... هر لحظه خطر كردیم ... می دانی اینجا طرفدار این و آن كه روی پیشانی اش ننوشته ... همین كار را سخت می كند ... می دانی نصف روز در اتاقی دربسته اسیر چند مزدور سرهنگ بودیم؟ می دانی یك شب تمام در راس الجدیر درست وسط دعوای مخالفان و موافقان جای سنگر گرفتن هم نداشتیم؟ مگر بنده ادعایی كردم كه چنین آشفته مدام از ترفندهایی می گویید كه اگر كسی شما را نشناسد می گوید خود استاد این كارها بوده اید و حالا همه را به كیش خود می پندارید.
تصاویر ما در میدان نیست؟ الجزیره و بی بی سی و سی ان ان و دیگران چرا به وقت حمله تك تیراندازهای قذافی با لباس و كلاه مخصوص اینطور سنگر گرفته بودند؟
چرا فرمانده انقلابیون نیم خیز فرار را بر قرار ترجیح می داد؟
حالا مگر چه اتفاق خاصی افتاده؟ گیرم ثابت كردید بچه های این نسل همه هالو پنجشنبه هایی هستند كه به گرد شما هم نمی رسند ... بر شاخه نشسته بن می برید ... راستی مگركسی مونوپل شما را زیر سوال برد؟ مگر ما گفتیم مرد روزهای سختیم؟ نه بزرگوار... ما آدم های عادی هستیم و سوپرمن نیستیم ... اما مطمئن باشید برای این سفر هم حقوق 4000دلاری كه شما گفتید در كار نیست. كه اگر بود هم در برابر آن هزینه هایی كه می شود و بهتر از من می دانی حق بود.
....
باقی بقایتان و خدانگهدارتان و ممنون كه حرف های مرا هم منتشر كردید.
داودآبادی:
سلام و اولش یك عذرخواهی.
بنده از این كه نوشتم "لیبی آزاد شده" به هیچ وجه قصد جسارت و اهانت یا هر چیز دیگر كه فكر كنی، نداشتم. به هیچ وجه هم نمی خواهم زحمات جنابعالی و گروه همراهت را در آن اوضاع و شرایط ضایع كنم كه كاری است بس شنیع و ناحق.
راستی این "مونوپل" كه نوشتی یعنی چه؟!
استغفرالله! كی خواسته بگوید "بچه های این نسل همه هالو پنجشنبه هایی هستند كه به گرد شما هم نمی رسند" نه داداش. اتفاقا خود من یكی این روزها و بخصوص در جنگ 33 روزه لبنان و ... مثل وازده ها، خسته ها و راحتت كنم همچون بزدلان، نه توانستم بروم و چه بسا نخواستم بروم لبنان. حال بحث مالی یا هرچه كه بود بماند. ولی به هیچ وجه شجاعت، جسارت و توانایی نسل امروز را زیر سوال نمی برم.
من از كسانی كه با نسل امروزی ها بازی می كنند متنفرم. از آنان كه برخی مسئولیت های سنگین را به جوانی تازه كار می دهند، گوشه ای به كمین می نشینند تا كار را خراب كنند تا داد و هوار راه بیندازند كه "بفرمایید این هم نسل امروزی كه كار را خراب كرد." و این از همان سال های 76 به بعد رایج شد. چرا كه پا به سن گذاشته های امثال من، نمی خواستند به راحتی عرصه را به نسل جدید واگذارند.
پدر آمرزیده، تابستان 1374 در جنوب لبنان بودیم و درست وسط كاتیوشا باران حزب الله و شلیك مرگبار هلی كوپترهای آپاچی. بماند چه شد. می دانی یكی از بچه های جنوب لبنان چه گفت؟ گفت:
"حمید برای چی با دوربین راه افتادی اومدی وسط میدان جنگ؟ مثل بچه های واحد خبرتون باش. ما از این صحنه ها فیلم می گیریم و در بیروت فیلم را به آنها می دهیم كه پخش كنند."
راست می گفت. فردا كه رفتم واحد خبرمان در خیابان الحمرا، متوجه شدم كه نماینده مان باوجود بودن 4 سال در لبنان، یك بار به جنوب نرفته است و راحت گفت:
"مگه دیوانه ام بروم جنوب؟ من وارد لبنان كه بشوم همه حق و حقوق از جمله حق منطقه جنگی به من تعلق می گیرد. چه بروم جنوب و چه در بیروت امن و امان باشم."
آخرش نگفتی آن مصاحبه چگونه بود!
عیبی ندارد.
باز هم می گویم قصد جسارت نداشتم و مطمئنم زمانی از این نوشته هایم سپاسگذار خواهی شد.
خدا نگه دارتان
نجف زاده:
"شما بزرگوارید. ببخشید اگر جسارتی كردم. درباره گفتگو با سید حسن هم گفتم برایتان اما گویا باید تكرار كنم كه تصویربردارهای حزب الله "تو شات" نگرفتند ... این را اگر شك كردید این بار كه با سید گفتگو می كنید از ایشان بپرسید ...
زیاده جسارت است ...
راستی تسبیحشان را هم یادگاری دادند ... ممنون و شرمنده ..."
میترا لبافی دیگر خبرنگار واحد مركزی خبر و همكار نجف زاده نیز در كامنتی برای داوود آبادی چنین اظهار نظر كرده بود:
قطعا پیدا كردن حرفهایی كه همیشگی نیست . عادی نیست و مثل یادداشت اخیر شما و مطالب وبلاگتان می تواند خواننده جلب كند اما با منطق پشت كلامتان موافق نیستم . نكته ای كه در خصوص شیردلان صداوسیما گفته اید و نمیدانم از كدام جلسه خصوصی و نیمه خصوصی شنیده اید یك بحث درون سازمانی بوده كه شما برجسته سازی كرده اید . نكته ای كه در خصوص تدوین گزارش سید حسن گفته اید هم نشانه ترس یا بزدلی نبوده نشانه محدودیتی بوده كه از دفتر سید حسن نصرالله تحمیل شده و شما خبرنگار سیما باشید . دوست دارید كار متفاوتی هم انجام دهید . چه می كنید؟ خب از حداقل امكانات استفاده می كنید. درست مثل خودتان كه از حداقل امكاناتتان كه همین وبلاگ است استفاده كرده اید و درست و نادرست یا منطقی و غیر منطقی برای جلب مخاطب نهایت استفاده را كرده اید و از اطلاعات كمتان نهایت سود را جسته اید.