سرویس فرهنگ و هنر مشرق- تازهترین نقشآفرینی مل گیبسون بیشک طرفداران این ستاره فیلمهای دهه 90 را بسیار امیدوار میکند.این نتیجهگیری از جایی نشات میگیرد که گیبسون در فیلم «پدر خونی» مشخصا در هیات یک ستاره ظاهر میشود، ستارهای که مخاطب را جذب فیلم میکند و بارسنگین جذابیت اثر را در صورت لزوم بر دوش میکشد.
گیبسون در این فیلم در موقعیت صحیح قرار میگیرد، پدری که مدتهاست از دخترش خبر ندارد و از سوی دیگر خود آزادی مشروطش را پشتسر گذاشته و در جلسات ترک نوشیدنیهای الکلی شرکت میکند. او اکنون اعتیادش را ترک کرده و در گوشهای از بیابان در یک کانتینر با کار خالکوبی روزگار میگذراند. پس از مدتی او مجبور میشود برای محافظت از جان تنها دخترش با گروهی خلافکار درگیر شود. موضوعی که بیشک آشنا بهنظر میرسد و روند داستانپردازی آن را در آثار ستارههای دیگری چون استیون سگال و چاک نوریس بارها دیدهایم. در حقیقت مل گیبسون با حضور در این نقش در برزخی قرار میگیرد که گویی تقاص سالها بیتوجهی به جایگاه ستارگیاش را پس میدهد. برزخی که میتوان آن را جایگاهی متوسط برای بازیگران مطرح سالهای دور در ژانری فراموش شده دانست.
هرچند میتوان حضور در این فیلم و چنین شرایطی را بدترین سرنوشت ممکن برای مل گیبسون درنظر نگرفت، زیرا او تا چند سال قبل در اثر نه چندان معقولی چون «گرینگو را بگیرید» در نقش اول ظاهر شد و سپس در آثاری چون «ماچته میکشد» و «یکبارمصرفها 3» در نقشهایی فرعی ظاهر شد. گیبسون با فیلم «پدر خونی» خود را در قدوقامت یک ستاره تراز اول بی-موویها بالا میکشد. اتفاقی که بهخوبی ثابت میکند که اگر او را در شرایط آرمانی و آثاری با طرح داستانی بهتر قرار دهیم بازهم میتواند درخشش روزهای اوج خود را بازیابد. فضای فیلم «پدر خونی» طرفداران این بازیگر کهنهکار سینما را به یاد آثاری که باعث مشهور شدن وی شد میاندازد. نکات مشترک فیلم با سری فیلمهای «مکس دیوانه» نه تنها در فضای بیابان و خشک فیلم تداعی میشود، بلکه در خشونت ذاتی شخصیتها و بهخصوص قهرمان اصلیاش نیز قابل ملاحظه است. سادگی روایت فیلم یکی دیگر از نکات مشابه آن با فیلمی چون «مکس دیوانه» است. لینک که موتورسواری خلافکار بوده پس از گذراندن مدتزمان مدیدی از محکومیت خود حال در دوران آزادی مشروط بسر میبرد. او قصد دارد با سالم نگاهداشتن شیوه زندگی و شرایط جسمانیاش در وهله اول دیگر به هیچعنوان رنگ سلولهای زندان را نبیند و در وهله دوم دخترش که مدتی است گم شده را یافته و برای او پدری کند. از سوی دیگر دختر وی لیدیا (با نقشآفرینی ارین موریارتی) به ناچار جذب گروهی خلافکار که تمرکز اصلی آنها به روی قاچاق مواد مخدر است میشود، او ناگزیر مجبور به ابراز خشونت است تا نظر مساعد رئیس این گروه جونا (با نقشآفرینی دیگو لونا) را جلب کند. مشکل اینجاست که لیدیا در نهایت تحمل بار خشونت حاکم در گروه خلافکار را ندارد و با شلیک گلولهای به جونا او را ناکار کرده و میگریزد. تنها گزینه مناسبی که لیدیا برای پناه بردن در چنین شرایطی دارد پدر عزلتنشینش است. لینک و لیدیا پس از پیدا کردن همدیگر در ابتدا شروع به شناخت خصایص هم دارند. آنها بهصورت طبیعی مدتزمان قلیلی را با هم گذراندهاند. لینک پیش از این معمولا روی موتورش در حال انجام اعمالی خشونتآمیز بوده و پس از آن هم بازداشت شده و به زندان افتاده است. به عبارتی دیگر لینک بخش اعظمی از دوران کودکی لیدیا را از دست داده است و حال با درگیر شدن در مقابل این گروه قاچاق سعی در جبران این دوران را دارد.
کارگردان اثر ژان فرانسوا ریشه است. فیلمسازی که نسخه بازسازی شده «حمله به کلانتری 13» را نیز در کارنامهاش دارد و فیلم «پدر خونی» را براساس فیلمنامهای از پیتر کریگ و آندریا برلوف به تصویر کشیده است. البته باید اذعان داشت که فیلمنامه مذکور اقتباسی از رمان خود پیتر کریگ است که در عالم ادبیات نویسنده مهجوری محسوب میشود. گیبسون بیشتر زمان فیلم را در حال فریاد زدن و شلیک کردن به دشمنان دخترش است. اتفاقی که با اتمسفر حاکم بر فیلم او را شبیه به مکس دیوانه پا به سن گذاشته که کمشباهت به کاراکتر ترمیناتور هم نیست میکند. او برای حفاظت از جان دخترش مجبور میشود بار دیگر به زندگی پیشین خود بازگردد و از دوستان سابقش کمک بگیرد. در زیرلایه داستان فیلم طبق معمول آثار چند سال اخیر گیبسون به مسئله اعتیاد پرداخته شده است، جایی که او سعی دارد با دشمن اصلی خودش یعنی نوشیدن مشروبات الکلی مقابله کند و در این راه از کمک دوست و راهنمایش در جلسات ترک اعتیاد با نام کایربی (با نقشآفرینی ویلیام اچ میسی) استفاده میکند. این بک استوری در لحظاتی پوشش مناسبی به ماجراهای خطی اصلی میدهد و باعث میشود تماشاگر احساس نزدیکی بیشتری به گیبسون بهخاطر پیشینه نافرجامش در دنیای واقعی داشته باشد. فیلم «پدر خونی» بهدرستی در جایگاه یک بی-مووی قادر است تماشاگرش را سرگرم کند، سرگرمی خالص که به قصد نشان دادن قهرمان پا به سن گذاشتهاش سوار بر موتورسیکلت و اسلحه به دست میتواند مخاطبین این قبیل آثار را راضی نگاه دارد. ریتم فیلم از فصل آغاز درگیریهای این پدر و دختر با گروه خلافکار بسیار سریع و مناسب پیش میرود و طرفداران ستاره دهه 80 و 90 سینما میتوانند از تکهکلامهای بامزه وی که یادگار همان دوران است در «پدر خونی» نیز لذت ببرند.
البته تمام این نکات مثبت را میتوان در قالب آثار سرگرم کننده درنظر گرفت زیرا در برخوردی جدیتر با کلیت اثر میتوان بهراحتی رابطه پدر و دختری فیلم را که پر از مشکلات کوچک و بزرگ است زیر سوال برد. این رابطه به اندازهای درست از کار درنیامده است و در برخی مواقع از کلیشههای موجود بیش از حد استفاده میکند که فیلم هر زمان به فصلهای درگیری و اکشن خود رسیده اوج میگیرد و هرگاه این پدر و دختر با هم دیالوگ ردوبدل میکنند به سرعت افت میکند. از این منظر مخاطب آثار جدیتر سینما که تنها به دلیل سرگرم شدن به تماشای آثار مطرح نقاط مختلف جهان مینشیند نمیتواند ارتباط مناسبی با «پدر خونی» برقرار کند. از دیگر نقاط منفی فیلم که در راستای مشکلات ذکر شده مطرح میشود، شخصیتپردازی ضعیف لینک است. در حقیقت شخصیتی وجود ندارد و تمام بار ارتباط با کاراکتر را شخص مل گیبسون برعهده دارد. مخاطب هیچگاه متوجه دلیل منطقی اعمال کاراکتر لینک نمیشود، او بیدلیل به زندان افتاده و بیدلیل گوشهنشین شده است. فلسفهای که دارد در دیالوگهایی که به دخترش میگوید گاهی به اندازهای غیرقابل باور بهنظر میرسد که مخاطب حس میکند دیالوگ را برای دلخوشی دخترش بیان کرده و واقعا به چیزی که میگوید اعتقاد ندارد.
در نهایت میتوان گفت که مخاطب فیلم تازه ژان فرانسوا ریشه و مل گیبسون قهرمان اثر را بهصورت فرمولی در تقابل با دو عنصر مهم میبیند. اولی تقابل لینک با زندگی پیشین و خلافکارانهاش که در نهایت هم ختم بهخیر نمیشود و دومی تقابل وی با دختری که تمام دوران کودکیاش را از دست داده و حال سعی میکند پدری واقعی برای او باشد؛ به عبارتی لینک در مورد اول تجربه زیاد دارد و در مورد دوم بیتجربه است. چنین طرح داستانی میتواند مناسب بازیگری چون گیبسون باشد تا در فرمولی ساده قدرت ستارگیاش را بازیافته و همچنان از جذابیتهایش برای پیشرفت داستان بهره ببرد. فیلم «پدر خونی» به درستی و در نهایت سادگی نمایانگر تلاش یک محکوم سابق است برای رسیدن به رستگاری ، تلاشی که برای شخص مل گیبسون نیز آشنا و بسیار شخصی بهنظر میرسد.