به گزارش مشرق، هادی عامل یکی از گزارشگران توانمند رادیو و تلویزیون که اکثر جامعه ورزش به ویژه کشتی با گزارشهای خوبش آشنایی دارند، چند ماه بعد از المپیک فرصتی داست داد تا درباره مسائل و حواشی ریزو درشت کشتی و همچنین نتایج کشتیگیران در المپیک با وی گفت و گویی انجام دهیم که متن آن به شرح ذیل است:
خیلی ها اعتقاد داشتند که کشتی فرنگی در المپیک ریو نسبت به المپیک لندن دچار افت شده است نظر شما چیست؟
به طور کلی باید گفت ما درطول 60 سالی که در مسابقات المپیک حضور داشتیم، درفرنگی یک مدال برنز در المپیک 1960 رم، توسط محمد پذیرایی کسب کردیم و یک مدال نقره هم توسط رحیم علی آبادی در المپیک 1972 مونیخ داشتیم؛ یعنی تاریخ کشتی فرنگی ما دو مدال نقره و برنز دارد. ما آمدیم در لندن سه تا طلا کسب کردیم.
خیلی ها اعتقاد داشتند که کشتی فرنگی در المپیک ریو نسبت به المپیک لندن دچار افت شده است نظر شما چیست؟
به طور کلی باید گفت ما درطول 60 سالی که در مسابقات المپیک حضور داشتیم، درفرنگی یک مدال برنز در المپیک 1960 رم، توسط محمد پذیرایی کسب کردیم و یک مدال نقره هم توسط رحیم علی آبادی در المپیک 1972 مونیخ داشتیم؛ یعنی تاریخ کشتی فرنگی ما دو مدال نقره و برنز دارد. ما آمدیم در لندن سه تا طلا کسب کردیم.
کاری که شاید دیگر تکرار نشود. مسئله ای ماندگار، که به نظر من هم شاهکار است و هم تکرارش غیرممکن. الان اگر نگاه کنیم، دو برنز در ریو به جز لندن بهترین رکورد بود؛ لندن را استثنا بذاریم کنار. وقتی نگاه می کنیم همین دو تا برنز هم نسبت به دوره های قبل آمار خوبی است. اما لندن توقع مردم ما را خیلی بالا برد.
برخیها هم میگفتند طلایی های المپیک لندن، مانند سوریان، عبدولی و نوروزی از سر شکم سیری کشتی گرفتند آیا واقعا این طور بود؟
بله بعضی ها گفتند که در ریو بی انگیزه کشتی گرفتند؛ اما عقیده شخصی من این نیست، چون عقیده من مخالف دوستان است و دوست ندارم جسارتی به جایگاه آن ها کرده باشم. المپیک جایی نیست که کسی بی انگیزه کشتی بگیرد.در المپیک همه می آیند مدال بگیرند قبول دارم تیممان نسبت به دور قبل شکست خورد؛ آمار نشان می دهد سه طلا کجا و دو برنز کجا؟ از یک طرف تیم ما تیم پیری بود؛ میانگین سنی ما 29 سال و نیم بود و طبیعتا این تیم پیر با سن بالا نمی توانست کار به جایی ببرد.
برخیها هم میگفتند طلایی های المپیک لندن، مانند سوریان، عبدولی و نوروزی از سر شکم سیری کشتی گرفتند آیا واقعا این طور بود؟
بله بعضی ها گفتند که در ریو بی انگیزه کشتی گرفتند؛ اما عقیده شخصی من این نیست، چون عقیده من مخالف دوستان است و دوست ندارم جسارتی به جایگاه آن ها کرده باشم. المپیک جایی نیست که کسی بی انگیزه کشتی بگیرد.در المپیک همه می آیند مدال بگیرند قبول دارم تیممان نسبت به دور قبل شکست خورد؛ آمار نشان می دهد سه طلا کجا و دو برنز کجا؟ از یک طرف تیم ما تیم پیری بود؛ میانگین سنی ما 29 سال و نیم بود و طبیعتا این تیم پیر با سن بالا نمی توانست کار به جایی ببرد.
این یکی از دلایلش بود. از یک طرف دیگر هم مقررات در این چهار سال 180 درجه عوض شده بود.کشتی در المپیک های قبلی، فقط خلاصه می شد به خاک دو دقیقه ای هر کشتی گیر و درنهایت برنده مشخص می شد. دو دقیقه بعد، از صفر شروع می شد.
این نبود که امتیازهای این دو دقیقه به دو دقیقه بعدی هم ارتباط داشته باشد؛ یک دقیقه همدیگر را هل می دادند، یکی روی خاک می نشست و خیلی فشار بدنش کم بود. اما وقتی مقررات عوض شد شش دقیقه کشتی سرپا بود، نیاز به یک بدنسازی در جایگاه خودش داشت. این بدنسازی که در ریو انجام داده بودند هماهنگ با بدن سازی که با این مقررات بود، مناسب نبود؛ یعنی در بخش بدنسازی ما عقب بودیم.
از یک طرف بنا بعد از مسابقات جهانی 2015 آمد؛ یعنی 2015 را ندید، خودش در صحنه نبود. بحث فرصت یک بحث است، بحث دیگر دیدن و آشنا شدن با مقررات جدید است. آقای بنا وقتی آمد، ندید که مسابقات جهانی قبل از المپیک چگونه است، مقررات چطور است، از نزدیک لمس نکرد که چه جایگاهی دارد.
از طرفی نه ماه فرصت داشت که در آن دوره کار سخت است. یک دوره ای تیم هشت سال دستش بود که بعد از هشت سال نتیجه گرفت. از طرفی دیگر هم بنا مربی بزرگی است و من به او احترام می گذارم.
خود بنا هم در این 9 ماه انتظارات را بالا برد؛ همه گفتند این تیم می تواند مدال های لندن را کسب کند. این موضوع هم بی تأثیر نبود قبول دارید؟
خصلت بنا همینطور است؛ از نظر روانی خیلی شارژ می کند و به آن اعتقاد دارد. اینطور نیست که توخالی حرف بزند. اگر بنا نبود، شاید همین دو برنز را هم نمی گرفتیم ولی آقای بنا وقتی این حرف ها را می زند به خاطر اینکه اعتقاد دارد و روحیه تیم را بالا ببرد. فکر نمی کرد در نهایت دو برنز بگیرد و انتظار نتیجه بهتری را داشت. به همین خاطر هم بود که بعد از شکست اشک ریخت و گریه کرد.
خود بنا هم در این 9 ماه انتظارات را بالا برد؛ همه گفتند این تیم می تواند مدال های لندن را کسب کند. این موضوع هم بی تأثیر نبود قبول دارید؟
خصلت بنا همینطور است؛ از نظر روانی خیلی شارژ می کند و به آن اعتقاد دارد. اینطور نیست که توخالی حرف بزند. اگر بنا نبود، شاید همین دو برنز را هم نمی گرفتیم ولی آقای بنا وقتی این حرف ها را می زند به خاطر اینکه اعتقاد دارد و روحیه تیم را بالا ببرد. فکر نمی کرد در نهایت دو برنز بگیرد و انتظار نتیجه بهتری را داشت. به همین خاطر هم بود که بعد از شکست اشک ریخت و گریه کرد.
در عین حال برای مرد سخت است گریه کردن؛ آن هم به این حالت و جلوی دوربین کم آوردن و گریه کردن که به دلیل فشاری بود که رویش بود. ضمن اینکه بنا به طور کلی آدم توانمندی است اما فکر نمی کرد تیمش شکست بخورد.
به طور کلی تیم آقای بنا یک ایراداتی داشت؛ خودشان را در بحث بدنسازی با مقررات جدید هماهنگ نکرده بودند. به نظرم این بحثی که ما شکست خوردیم و نتوانستیم مثل لندن ظاهر شویم، ابعاد مختلفی دارد. یک بحث برمی گردد به هماهنگ نبودن با مقررات جدید در بخش بدنسازی و یک بحث هم اینکه تیم پیر بود.
نظر شما در مورد دور از انتطار ظاهر شدن سوریان چیست؟ یکی از فرنگی کارانی که از امیدهای مدال طلا بود.
در مورد سوریان اشتباه محض کردند و این را با جسارت می گویم؛ اشتباه کردند کشتی گیری که در آستانه 31 سالگی است و کیلوهای زیادی کم می کند به سه گزینشی ببرند. دلیلی نداشت گزینشی اول و دوم ببرند که خود رفت و آمد مغولستان خسته می کند؛ نه ساعت در ارتفاعات و رفت و برگشت 48 ساعت طول می کشد؛ معطلی در فرودگاه، سه ساعت قبل از پرواز حضور داشتن در فرودگاه در ارتفاع هم یک بخش است. این باید وزن هم کم می کرد. واقعا به بدنش فشار آمد و به او آسیب زد.
نظر شما در مورد دور از انتطار ظاهر شدن سوریان چیست؟ یکی از فرنگی کارانی که از امیدهای مدال طلا بود.
در مورد سوریان اشتباه محض کردند و این را با جسارت می گویم؛ اشتباه کردند کشتی گیری که در آستانه 31 سالگی است و کیلوهای زیادی کم می کند به سه گزینشی ببرند. دلیلی نداشت گزینشی اول و دوم ببرند که خود رفت و آمد مغولستان خسته می کند؛ نه ساعت در ارتفاعات و رفت و برگشت 48 ساعت طول می کشد؛ معطلی در فرودگاه، سه ساعت قبل از پرواز حضور داشتن در فرودگاه در ارتفاع هم یک بخش است. این باید وزن هم کم می کرد. واقعا به بدنش فشار آمد و به او آسیب زد.
بعد از مرحله اول و دوم کس دیگری را می فرستادند، اگر سهمیه می گرفت که هیچ، اگر هم نمی گرفت در مرحله سوم خود سوریان با یک گزینشی سهمیه را می گرفت.این سه بار گزینشی اشتباه محض بود که هر کس کرده چه بنا، چه کادر فنی و چه تقاضای سوریان بوده اشتباه بزرگی بوده و سوریان نتوانست ریکاوری شود. در مسابقات قبلی سوریان همیشه سالی یک بار وزن کم کرده است.
اما اینبار آمده در چهل روز، سی کیلو وزن کم کرده و سه مسابقه هم داده که هم فشار روانی، هم بعد مسافت، هم وزن کم کردن باعث شد که سوریان ضربه بخورد؛ ضمن اینکه سوریان با قرعه بدی هم مواجه شد چون در همان گروه بالای جدول حریف قدر او، دور اول استراحت کرد و دور دوم ونزوئلا به خورد. این طرف همه خوبا با این جدول بودند. قرعه هم بد خورد؛ کشتی گیر ژاپنی که فینال رفت 4-0 جلو بود و یک بار بهش باخته بود.
با این حال به کشتی گیر ما می توانستند یک امتیاز بدهند، چون کشتی گیر ما فرار نکرد. اون حالت دو امتیاز داشت و می توانست یک امتیاز هم بدهد. در آنجایی هم که هفت هیچ جلو بود پای مدافع که بیرون رفت، مقررات جدید این است که اگر پایش بیرون رفت می تواند فن را بزند. اگر هم چهار امتیاز را می دادند، ازبک را برده بود.
در کل داوری و قرعه به ضررش شد. گزینشی سه بار بردنش مثل اینکه ابر و مه و خورشید دست در دست هم داد که مدال نگیرد. یک وقت همه دست به دست هم می دهند که مدال بگیرد اما اینجا همه چیز با شانس سوریان مخالف بود که احترام خاصی برای معرفتش و ادبش قائل هستم از نوجوانان گزارش کردم آشنایی کامل با شخصیت این پهلوان دارم واقعا در همه چیز بد آورد؛ از گزیشنی بگیریم که اشتباه کردند و تا جدول قرعه و داوری همه به ضررش بود.
جدول اگر به سود سوریان بود فینالیست می شد؛ سوریان در فینال همیشه خوب کشتی می گیرد که حداقل می توانست مدال نقره را کسب کند. سوریان هم از آن کشتی گیرانی بود که بد آورد. با این وجود از همه قهرمانان تقاضا می کنم در بحران خودشان را کنترل کنند.
درمورد عبدولی و حاشیه های پیرامونش چه نظری دارید؟
من برای عبدولی خیلی گزارش کردم.در رقابت با کشتی گیر فرانسوی خیلی از داوران گفتند عبدولی حقش ضایع نشده و ما گفتیم حقش را ضایع کردند که یک سری جوایز بهش دادند؛ من به عبدولی ارادت دارم و دوستش دارم ولی وقتی که داور رأی را می دهد چه درست چه غلط، کشتی گیر وظیفه دارد کنار داور بایستد. اگر یک لحظه پافشاری کرده بود، مدال بزنر را هم نمی دادند. عبدولی باید بداند که رفتارش زیر ذره بین مردم کره زمین است؛ آدم متعلق به خودش نیست و متعلق به یک کشور است.
درمورد عبدولی و حاشیه های پیرامونش چه نظری دارید؟
من برای عبدولی خیلی گزارش کردم.در رقابت با کشتی گیر فرانسوی خیلی از داوران گفتند عبدولی حقش ضایع نشده و ما گفتیم حقش را ضایع کردند که یک سری جوایز بهش دادند؛ من به عبدولی ارادت دارم و دوستش دارم ولی وقتی که داور رأی را می دهد چه درست چه غلط، کشتی گیر وظیفه دارد کنار داور بایستد. اگر یک لحظه پافشاری کرده بود، مدال بزنر را هم نمی دادند. عبدولی باید بداند که رفتارش زیر ذره بین مردم کره زمین است؛ آدم متعلق به خودش نیست و متعلق به یک کشور است.
به یک کشوری که هفت هزار سال قدمت تاریخی دارد؛ یک کشوری که الان همه کاملا با شخصیت هایش یک جورایی آشنا هستند. دقت کنند در بحران خودشان را کنترل کنند. کشتی گیری که المپیک دومش است، باید بتواند خودش را کنترل کند. هم مربی، هم داور، هم تماشاگر و هم کشتی گیر همه باید بتوانند خودشان را کنترل کنند و در بحران دقت کنند که حرکت غیرورزشی از آنها سرنزند چون یک جورایی نماد مملکتشان هستند.
آقای حمید سوریان در باخت هایش مودب بود؛ اشتباه داوری بود چیزی نگفت، در کشتی بعدش هفت امتیاز جلو بود و ضربه شد و بدنش خالی کرد و گفت تمام شد اما خیلی بد تمام شد؛ یک جمله گفت و به این شکل.
هیچ حرکت غیرورزشی نبود و بچه ها همه خوب بودند.عبدولی هم خوب است ولی اشتباه کرد؛ واقعا اشتباه کرد. در عین حال باید دقت کند یک قهرمان زیر ذره بین مردم است و خیلی باید دقت کند. یا نباید در این وادی بیاید یا وقتی هم آمد باید همه چیز را به تن و جان بخرد و به خود بفهماند که مال خودش نیست. عبدولی احساسی شد و متأسفانه یک حرکت غیرورزشی دیدم که امیدوارم دیگر تکرار نشود.
اگر کشتی گیران جوان به جای سوریان می رفتند می گفتند المپیک جای نتیجه گیری است؛ نظر شما در مورد جوان سازی و نتیجه گیری چیست؟
من همیشه با ارادتی که به بنا دارم واقعا برایشان احترام قائل هستم ولی به نوع گزینش ایشان اعتراض دارم؛ همیشه به خودش هم گفته ام. اصلا این نیست که پیراهن تیم ملی را یک نفر مثل سرمربی یا رئیس فدراسیون یا حتی رئیس جمهور و یا هر که می خواهد باشد، بخواهد هدیه کند؛ پیراهن تیم ملی ملک شخصی کسی نیست بلکه پیراهن تیم ملی باید با قانون به یک نفر برسد؛ با یک قانون و همه در شرایط برابر باید باشند.
اگر کشتی گیران جوان به جای سوریان می رفتند می گفتند المپیک جای نتیجه گیری است؛ نظر شما در مورد جوان سازی و نتیجه گیری چیست؟
من همیشه با ارادتی که به بنا دارم واقعا برایشان احترام قائل هستم ولی به نوع گزینش ایشان اعتراض دارم؛ همیشه به خودش هم گفته ام. اصلا این نیست که پیراهن تیم ملی را یک نفر مثل سرمربی یا رئیس فدراسیون یا حتی رئیس جمهور و یا هر که می خواهد باشد، بخواهد هدیه کند؛ پیراهن تیم ملی ملک شخصی کسی نیست بلکه پیراهن تیم ملی باید با قانون به یک نفر برسد؛ با یک قانون و همه در شرایط برابر باید باشند.
آقای ایکس اگر سال قبل طلا گرفته و سال قبل بوده، امسال معلوم نیست شرایط سال قبل را داشته باشد. این بزرگترین اشتباه است که ما بگوییم انتخابی بگذارند و هر کسی اول شد برود. آقای نوری آمد، 5 کشتی را برد. 5 وزنی که انتخابی نداشت و یک وزن انتخابی گذاشتند. من برای آقای اخلاقی احترام زیادی قائل هستم و به او اعتقاد دارم. 5 کشتی گرفته و دو دفعه اخلاقی را برده و سپس او را کنار گذاشتند.
از کجا معلوم که نوری که جوان بود و بدنش جواب نداد؟ از کجا معلوم نوری بهتر نبوده؟ حرف من این است که نوری بهتر کشتی می گرفت. نظر شخصی خودم است و شاید اشتباه می کنم. وقتی آقای نوری را خط می زنند و اخلاقی را انتخاب می کنند، نتیجه خودمحوری و اعمال سلیقه این می شود. همه باید در شرایط برابر باشند؛ حتی سوریان.
من می گویم عدالت وقتی قشنگ تر است که در این میان یک نفر با قانون انتخاب شود. نه اینکه با سلیقه خودشان انتخاب می کنند و می گویند شورای فنی هیچ. هر چه من گفتم همان است. خادم علنا شورای فنی را به خاطر اینکه سه ماه به شروع المپیک مانده بود، به سکوت وا داشت. باز شورا یک چیزی بگوید اختلاف می شود، بنا قهر کند، برود، باز مردم می گویند اگر بنا بود بهتر بود.
من می گویم عدالت وقتی قشنگ تر است که در این میان یک نفر با قانون انتخاب شود. نه اینکه با سلیقه خودشان انتخاب می کنند و می گویند شورای فنی هیچ. هر چه من گفتم همان است. خادم علنا شورای فنی را به خاطر اینکه سه ماه به شروع المپیک مانده بود، به سکوت وا داشت. باز شورا یک چیزی بگوید اختلاف می شود، بنا قهر کند، برود، باز مردم می گویند اگر بنا بود بهتر بود.
شورای فنی هیچ چیز نگوید و هر چه بنا گفت باشد، بعد هم به این شکل شد که نتیجه گرفته نشد. در مسابقات جهانی المپیک فقط باید مسابقات انتخابی تعیین کند و نفری که می آید انتخاب می شود. هر کس در فینال دو تا برد از سه مسابقه بیاورد، باید انتخاب شود. مگر حبیبی سال اولی که المپیک طلا گرفت، المپیک اولش نبود؟
خیلی ها بودند در المپیک اول خود. رسول خادم و علیرضا دبیر در المپیک اول طلا گرفتند. چه کسی گفته اولین المپیک است و نمی شود اطمینان کرد؟ این ها حرف هایی است که می خواهند نظر خودشان را اعمال کنند. به طور کلی می گویم عدالت بهتر از طلای المپیک است.
خیلی ها بودند در المپیک اول خود. رسول خادم و علیرضا دبیر در المپیک اول طلا گرفتند. چه کسی گفته اولین المپیک است و نمی شود اطمینان کرد؟ این ها حرف هایی است که می خواهند نظر خودشان را اعمال کنند. به طور کلی می گویم عدالت بهتر از طلای المپیک است.
عدالت قشنگ تر و زیباتر است و بعد وقتی که ما اینطور انتخاب کنیم نفرات بعدی کار را می بینند و انگیزه ای ندارند. قرار است هر سال آقای ایکس را بدون انتخابی ببرند و جوان ها بروند دنبال زندگی شان؟ این نمی شود. این واقعا عدالت نیست و من امیدوارم در سال آینده همه آنهایی که هستند در شرایط برابر و مسابقات انتخابی بروند. یکی از بخش هایی که فرنگی ما ضربه خورد به خاطر این بود که تیم انتخاب شده، سلیقه ای انتصاب شد.
در کشتی انتخابی می گیرند، هر کسی که بهتر شد و بهتر بود انتخاب می شود. به طور کلی خود محوری در هیچ جایی جواب نداده است؛ خود محوری به نظرم اصلا در هیچ زمینه ای جواب نمی دهد. ممکن است در مقطعی جواب بدهد ولی در دراز مدت جواب نداده و خرد جمعی همیشه در اولویت بوده است. اگر آقای بنا به شورای فنی گوش می داد و یک مقدار سعی می کرد به خرد جمعی احترام بگذارد، بی شک به نظرم بهتر از این نتیجه می گرفت.
تصمیم خداحافظی بنا را درست می دانید؟
اولا قراردادش بافدراسیون کشتی تمام شده است. این که تصمیم گرفته برای همیشه خداحافظی کند یک تصمیم احساسی است؛ بنا فرد احساسی است و تصمیمات احساسی زیادی می گیرد. بارها قهر کرده و آمده، بارها این اتفاق افتاده است. کسی که بارها قهر می کند و برمی گردد بیانگر این است که در لحظات خاص، احساسی تصمیم می گیرد و بعد هم باز احساسی تصمیمش را عوض می کند. ممکن است برگردد چون تا حالا بارها قهر کرده و این دفعه خداحافظی کرده، قهر کرده و رفته ولی باز هم برگشته است. آقای بنا الان حدود 60 سالش است.
در کشتی انتخابی می گیرند، هر کسی که بهتر شد و بهتر بود انتخاب می شود. به طور کلی خود محوری در هیچ جایی جواب نداده است؛ خود محوری به نظرم اصلا در هیچ زمینه ای جواب نمی دهد. ممکن است در مقطعی جواب بدهد ولی در دراز مدت جواب نداده و خرد جمعی همیشه در اولویت بوده است. اگر آقای بنا به شورای فنی گوش می داد و یک مقدار سعی می کرد به خرد جمعی احترام بگذارد، بی شک به نظرم بهتر از این نتیجه می گرفت.
تصمیم خداحافظی بنا را درست می دانید؟
اولا قراردادش بافدراسیون کشتی تمام شده است. این که تصمیم گرفته برای همیشه خداحافظی کند یک تصمیم احساسی است؛ بنا فرد احساسی است و تصمیمات احساسی زیادی می گیرد. بارها قهر کرده و آمده، بارها این اتفاق افتاده است. کسی که بارها قهر می کند و برمی گردد بیانگر این است که در لحظات خاص، احساسی تصمیم می گیرد و بعد هم باز احساسی تصمیمش را عوض می کند. ممکن است برگردد چون تا حالا بارها قهر کرده و این دفعه خداحافظی کرده، قهر کرده و رفته ولی باز هم برگشته است. آقای بنا الان حدود 60 سالش است.
ما فکر می کنیم که بیست سال دیگر هم کار کند، بالاخره خورشید هم غروب می کند. آقای بنا بیست سال دیگر هم کار کرد چون برایش احترام قائلم. این هایی که می گویم برای این نیست که از ایشان انتقاد کنم، دوستش دارم ولی خب یک جایی هم می توانم پیشنهاد بدهم در خصوص بنا چون به خاطر مردم من می گویم.
ایشان بیست سال دیگر هم کار می کند و یک روزی باید برود یا مریض می شود یا پیر می شود به هر دلیلی، باید چی کار کنیم؟ الان ما باید غم و ماتم بگیریم که بنا رفته؟ باید چه کار کنیم؟ یعنی اگر بنا رفت کشتی ما باید به بن بست بخورد؟ یعنی باید این جوری باشد؟ فکر کنید بیست سال دیگر بنا کار می کند، بیست سال دیگر این اتفاق می افتد.
ما نباید در هیچ کار و زمینه ای به یک نفر متکی باشیم. اگر قرار است ما به یکی متکی باشیم، باید به خدا متکی باشیم. به جز او به هیچ کس نمی توانیم متکی باشیم و آقای بنا یک روزی باید برود؛ می خواهد امروز باشد یا ده سال و بیست سال دیگر باشد. ما بایستی به فکر این باشیم که بدون تکیه کردن به یک نفر، کشتی را بچرخانیم و باید آن اتفاق بیفتد.
"خدا قوت پهلوان که می گویید" در جامعه خیلی خوب جا افتاده است
خدا قوت را بچه که بودم مثلا نیم قرن پیش را می گویم، یک نفر کارگری که کار می کند بهش خدا قوت میگفتم به کشاورز، به کسی که کار بنایی انجام می داد، کسی که کار سخت انجام می داد، کسی که باری جا به جا می کرد و کارهای فیزیکی می کرد خدا قوت می گفتند.
"خدا قوت پهلوان که می گویید" در جامعه خیلی خوب جا افتاده است
خدا قوت را بچه که بودم مثلا نیم قرن پیش را می گویم، یک نفر کارگری که کار می کند بهش خدا قوت میگفتم به کشاورز، به کسی که کار بنایی انجام می داد، کسی که کار سخت انجام می داد، کسی که باری جا به جا می کرد و کارهای فیزیکی می کرد خدا قوت می گفتند.
من دیدم این کار کم رنگ شده و کمتر مردم کلمه خدا قوت را به کار می برند. مخصوصا در شهرهای بزرگ واژه هایی که بوی خارجی می داد مثلا من نمی گویم و مثال نمی زنم چون ممکن است تکیه کلام بعضی ها باشد که جایگزین می شود در این فکر بودم که آن کلمه خدا قوت خیلی قشنگ است و وقتی هم می گویم اگر به دل مردم نشسته به خاطر اینکه با همه وجود می گویم. یک لحظه فکر می کنم کنار خدا هستم وقتی می گویم خدا قوت. از خدا کمک می گیرم و می گویم خدا قوت و به دل مردم نشسته است چون نام بزرگ خدا است.
باید همیشه با استعانت از خدا و اینکه مهربان ترین است، خدایی که بخشنده ترین است، خدایی که هزاران در هزار صفت دارد، ما باید همیشه به هر شکلی که هست به یادش باشیم و نامش همیشه سر زبانمان باشد چون این نام خدا هست. خدا قوت، خدا قوت می دهد.
خیلی می تواند قشنگ باشد، برای خودم هم قشنگ است که با حس خاصی می گویم. همان واژه قدیمی که از پدران ما به ارث رسیده است، از اجداد ما به ارث رسیده و با دین و فرهنگمان عجین شده است.
این کلمه خدا در آن هست و این خیلی می تواند به دل بنشیند که اگر این بوده به خاطر موهبت الهی و به خاطر نام خدا به دل مردم نشسته و وقتی که می گویم خدا قوت باور کنید با همه وجود می گویم و با عشق می گویم. اگر نشسته به دل مردم به خاطر بزرگی خداست.
مخصوصا اوج این شعار شما کشتی حسن یزدانی بود که همه مردم لذت بردند و شما خیلی با احساس گفتید؛ در آن لحظه چه احساسی داشتید؟
ما شش امتیاز عقب بودیم. دیگر خودم هم از گرفتن طلا ناامید شدم چون حریف کشتی گیر باهوشی بود. از لحظه ها خوب استفاده می کرد. اما یزدانی طلا را برد و نشان داد پهلوان بزرگی است و دلاور است.
مخصوصا اوج این شعار شما کشتی حسن یزدانی بود که همه مردم لذت بردند و شما خیلی با احساس گفتید؛ در آن لحظه چه احساسی داشتید؟
ما شش امتیاز عقب بودیم. دیگر خودم هم از گرفتن طلا ناامید شدم چون حریف کشتی گیر باهوشی بود. از لحظه ها خوب استفاده می کرد. اما یزدانی طلا را برد و نشان داد پهلوان بزرگی است و دلاور است.
حمله کرد و دو امتیاز آخرش را واقعا با دلاوری گرفت و خیلی ترفند به خرج داد. از یک طرف عقب بود، از یک طرف یک جورایی نامردی می کردند، بی معرفتی می کردند و اصلا پیروزی به هر قیمت را دنبالش بودند. این بود که وقتی که دو امتیاز اخر را گرفت باور کنید همین جوری که گزارش می کردم به هوا می پریدم و می گفتم "خدا قوت" یا مثلا "مدال طلای نازنین پهلوان" و واژه ای که دلی است نمی شود فکر کرد به دل می آید و برای مردم گفتیم.
خیلی لحظه قشنگی بود، ضمن این که ما به طلا نیاز داشتیم. در فرنگی هم شکست خورده بودیم و دوست داشتم که طلا بگیریم. طلا در المپیک خیلی با ارزش است؛ ضمن اینکه شانزده سال بود در آزاد طلا نگرفته بودیم و کشتی فرنگی ما هم شکست خورده بود و همه دست در دست هم دادیم. خیلی حس قشنگی داشتم و خیلی خاص بود که آنجا سعی می کردم به زبان بیاورم.
بهترین خاطره و بدترین خاطره تان در گزارش ها و مسابقات؟
حمید سوریان وقتی که باخت هفت تا جلو بود و باخت و آمد بیرون. خیلی بد بود؛ من سوریان را خیلی دوست دارم. هم به خاطر مدال هایش و هم به خاطر اینکه پهلوان است و رفتار خوبی دارد. منش پهلوانی دارد. من می گویم تا حالا یک حرکت غیرورزشی از ایشان ندیدم. سوریان بچه منطقه محروم جنوب شهر و شهرری است.
بهترین خاطره و بدترین خاطره تان در گزارش ها و مسابقات؟
حمید سوریان وقتی که باخت هفت تا جلو بود و باخت و آمد بیرون. خیلی بد بود؛ من سوریان را خیلی دوست دارم. هم به خاطر مدال هایش و هم به خاطر اینکه پهلوان است و رفتار خوبی دارد. منش پهلوانی دارد. من می گویم تا حالا یک حرکت غیرورزشی از ایشان ندیدم. سوریان بچه منطقه محروم جنوب شهر و شهرری است.
بچه جایی است که سینه سوخته های کشتی آنجا بودند. هم وقتی باخت من به گریه افتادم و هم موقعی که سوریان اوت شد. بعد گزارش گریه کردم. باور کنید موقعی که کشتی را باخت و دست حریف را بالا بردند، بغض گلویم را گرفت؛ وقتی بغض گلو را بگیرد، حق نداریم گریه کنیم و خیلی سخت است و نمی توانی صحبت کنی و از طرفی هم به اجبار باید صحبت کنی که در این شرایط خیلی کار سخت بود.
من با شورای فنی صحبت کردم که سه تا گزینشی نفرستید یا مغولستان نفرستید بعد گفتند شورای فنی هیچ کاره است و من از ایشان خواهش کردم.تلخ، باخت سوریان بود. روز اول خیلی تلخ بود. سوریان باخت و آقای سعید عبدولی برنز گرفت. سوریان شانس مجدد باخت و اوت شد. روز دوم همه باختند و اوت شدند.
برای فرنگی باور کنید دیگر حس گزارشگری نداشتم. گلویم خشک می شد، برایم سخت بود گزارش کردن. و شیرین ترین خاطره هم پیروزی حسن یزدانی بود که در برابر داور و آقای لالوویچ که در فدراسیون، مافیایی برای خودش دارد شکل گرفت. در عین حال لالوویچ مجبور است برای اینکه منافعش در روسیه تأمین شود و از طرفی همه زندگیش در مسکو است، مجبور است به آنها حال بدهد.
گفته میشه گزارشگرها حقوق های نجومی میگیرند؛ آیا واقعا همینطوره؟
به هیچ عنوان درست نیست. گزارگشری عشق میخواهد. خیلی ها شاید درباره فردوسیپور صحبت کنند که او حقوق زیاد میگیرد ولی اصلا به این شکل نیست؛ عادل پسر بسیار خوبی است و زندگی ساده ای هم دارد. اینکه میگویند گزارشگرها حقوق نجومی میگیرند درست نیست. حرفه ما فقط علاقه میخواهد.
فردوسی پور محبوب مردم است و به خاطر تقاضای زیاد، بیشتر بازی ها برای گزارشگری به عادل میرسد. آیا در کشتی هم مافیا وجود دارد؟
در کشتی، مافیا بازی نیست و هرکس وظایف مشخصی دارد و کار خود را انجام می دهد. کشتی ورزش پهلوانیست و این پسوندها به هیچ وجه به کشتی نمیچسبد. همیشه سعی کرده ام طوری برخورد کنم که بیننده نگوید فلان کار را توجیه میکند و به نفع فلان مربی حرف میزند. در اکثر مواقع بی طرف بوده ام و خدارو شکر همیشه حق را گفته ام و این مردم هستند که باید قضاوت کنند.
گفته میشه گزارشگرها حقوق های نجومی میگیرند؛ آیا واقعا همینطوره؟
به هیچ عنوان درست نیست. گزارگشری عشق میخواهد. خیلی ها شاید درباره فردوسیپور صحبت کنند که او حقوق زیاد میگیرد ولی اصلا به این شکل نیست؛ عادل پسر بسیار خوبی است و زندگی ساده ای هم دارد. اینکه میگویند گزارشگرها حقوق نجومی میگیرند درست نیست. حرفه ما فقط علاقه میخواهد.
فردوسی پور محبوب مردم است و به خاطر تقاضای زیاد، بیشتر بازی ها برای گزارشگری به عادل میرسد. آیا در کشتی هم مافیا وجود دارد؟
در کشتی، مافیا بازی نیست و هرکس وظایف مشخصی دارد و کار خود را انجام می دهد. کشتی ورزش پهلوانیست و این پسوندها به هیچ وجه به کشتی نمیچسبد. همیشه سعی کرده ام طوری برخورد کنم که بیننده نگوید فلان کار را توجیه میکند و به نفع فلان مربی حرف میزند. در اکثر مواقع بی طرف بوده ام و خدارو شکر همیشه حق را گفته ام و این مردم هستند که باید قضاوت کنند.