فقط تصور کنید ایده‌ی یک هنجار ایرانی مانند اعتیاد به تریاک و مخلوط کردنش با کاراکتری غربی مانند دراکولا چقدر خلاقانه به نظر می‌رسد و می‌توانست چه قصه‌ی شاهکاری را خلق کند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - دراکولا فیلم خوبی نیست. انتقاد زیادی به آن وارد است و می‌توان صراحتاً آن را یک شکست برای رضا عطاران دانست. همه‌ی این‌ها را قبول داریم. اما نباید این مسئله را نادیده بگیریم که عطاران، پیش از شروع ساخت فیلم، حرف‌های زیادی برای گفتن داشته. دراکولا، قرار بوده یک نقد مهم اجتماعی باشد؛ یک جور اعتراض آشکار در مقابل زندگی امروز آدم‌ها و نقطه‌ی سیاهی که جامعه با سرعت زیادی به سمت و سوی آن در حرکت است.

دراکولای عطاران بیشتر دراکوتاه است تا دراکولا!

عطاران قصد داشته تصویری کاملا سیاه و تا حدی واقعی از زندگی آدم‌ها روایت کند؛ آدم‌هایی که صبح تا شب بی‌هدف دور خودشان می‌چرخند، نه هدف دارند، نه تلاش می‌کنند و نه حتی به فکر رها شدن از این وضعیت وحشتناک هستند. آدم‌ها همه درگیر یک جور اعتیادند. فرقی نمی‌کند اعتیاد به مواد صنعتی و سنتی باشد یا شبکه‌های اجتماعی و اپلیکیشن‌های موبایل یا سریال‌های ترکیه‌ای و ... این اعتیاد مثل هاله‌ای سطح کل جامعه را پوشانده و طبقه‌ی پایین و بالا و متوسط هم نمی‌شناسد.


 دکتر آزمایشگاه، مسئول کارهای فرهنگی مدارس، تکنسین بیمارستان، سوپری سر کوچه یا کارگر افغان، همه درگیر این اعتیاد هستند؛ درگیر همین پوچی و بی حاصلی! همه مریض‌اند و هیچ اراده‌ای برای رهایی ندارند. همین که صبح را به شب برسانند، بخورند و یارانه‌ای آخر ماه توی حسابشان باشد از سرشان هم زیاد است. این رخوت و بی‌حاصلی، لذتی به آنها داده که حاضر نیستند از ذره‌ای جم بخورند؛‌ درست مثل دیالوگی از فیلم که جواد می‌گوید: من تا حالا نه بار ترک کردم و سوپری سر کوچه می‌گوید آخ چه کیفی داره وقتی بعد از یه دوره ترک دوباره میری سراغ مواد ... عطاران، به عمد زندگی آدم‌های این جامعه را مقابل دراکولای خون آشام قرار می‌دهد؛ دراکولایی که شاید تنها خطرش خوردن خون آدم‌ها باشد و بس. به قول خودش خوردن خون آدم به اعتیادی که الان جامعه را گرفته شرف دارد، چون حداقل آدم را حقیر نمی‌کند. دراکولا در ظاهر بسیار خسته کننده و چرکی که عطاران برایش ساخته و پرداخته، پر از حرف‌های مهمی است که درست منتقل نمی‌شوند.

دراکولای عطاران بیشتر دراکوتاه است تا دراکولا!

*چرا دراکولا نمی‌تواند در اندازه‌ی ادعای کارگردانش باشد



داستان فیلم اخیر رضا عطاران، دراکولا، داستان همان پهلوان بزدلی است که توی حمام عمومی با ادعای خالکوبی شیر روی بازویش زیر دست دلاک می‌خوابد و در انتها چیزی که نصیبش می‌َشود، شیری بدون یال و کوبال و دم است.به گزارش همشهری جوان، حکایت آن شیر بدون یال و دم و شکم، حال این روزهای رضا عطاران و فیلم اخیرش است؛ عطارانی که هم کارگردان فیلم است، هم نویسند و هم بازیگر نقش اول دراکولا، فیلمی که ادعای ترسناک بودن و فانتزی دارد و می‌خواهد لحظات مفرح و طنزی هم برایتان بسازد اما در نهایت، چیزی که به مخاطب ارائه می‌َ‌شود نه برخلاف ادعایش فانتزی است، نه به زور جلوه‌های ویژه‌ی نصفه و نیمه و فیلترهای زرد رنگی که عطاران به کار گرفته، حتی زور ترساندنتان را دارد اما ناامید کننده‌تر از همه‌ی این‌ها، فیلم حتی با حضور رضا عطاران هم نمی‌تواند مخاطب را بخنداند؛ مخاطبی که طبق قانون نانوشته‌ای فیلم‌های رضا عطاران و فیلم شناسی او هیچ کدام این‌ها نیست.

دراکولای عطاران بیشتر دراکوتاه است تا دراکولا!

رضا عطاران بیشتر از همه‌ی این‌ها متهم به خیانت است؛ خیانت به اعتماد مخاطبان دست به جیبش که حاضرند برای تماشای او روی پرده‌ی سینما پول خرج کنند. خیانت به ایده ی جذاب و یک خطی دراکولایی که معتاد شده است. خیانت به بازیگرانی که هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارند. زن دراکولا با بازی ویشکا آسایش، پسر دراکولا و راننده‌ی آژانسی که سیامک انصاری نقش او را بازی می‌کند، کدام گره داستان را باز می‌کنند و چه نقشی در پیش رفتن قصه دارند؟ رضا عطاران حتی به شخصیت‌های فیلم خودش خیانت می‌کند. رضا عطاران شبیه کارگری است که در یک معدن الماس ول شده است اما فقط زغال استخراج می‌کند.

فقط تصور کنید ایده‌ی یک هنجار ایرانی مانند اعتیاد به تریاک و مخلوط کردنش با کاراکتری غربی مانند دراکولا چقدر خلاقانه به نظر می‌رسد و می‌توانست چه قصه‌ی شاهکاری را خلق کند. این دقیقا همان بلایی است که عطاران سر ایده‌ی جذاب و بکر فیلمش می‌آورد؛ فیلمی که می‌توانست بستر اتفاقات بکر و دست نخورده در سینمای ایران باشد، به خاطر فقر قصه و سرگردانی کارگردان-شما بخوانید عطاران- شروع به گدایی زمان می‌کند تا تایم فیلم را پر کند.

دراکولای عطاران بیشتر دراکوتاه است تا دراکولا!

فرقی نمی‌کند نمایش تصاویر بی سر و ته حیات وحش توی قصه‌ی اصلی باشد، یا استفاده از سکانس‌های فیلم «فهرست شیندلر» در خاطرات پدر مسعود یا روخوانی جوک‌های تلگرامی از روی گوشی موبایل و حتی رقص گروهی و بشکن و بالابنداز شخصیت‌های اصلی فیلم؛ فیلمی که قصه‌اش قوت و زور رسیدن به زمان 80 دقیقه‌ای یک فیلم را نداشته باشد، کارگردانش را به گدایی می‌اندازد.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس