فریدون در سال ٩٣ با انتشار آلبوم «عشق یعنی...» پس از ٤ سال آلبومی را منتشر کرد که علاوه بر آنکه بسیاری از مردم با آن ارتباط برقرار کردند، در نظرسنجی‌های مختلفی که از آن موقع تا کنون برگزار شد نیز مورد تایید بسیاری از منتقدان و کارشناسان قرار گرفت.

به گزارش مشرق،احتمالا طرفداران گونه‌های مختلف موسیقی و خاصه موسیقی پاپ با به میان آمدن نام هر یک از خوانندگان شناخته شده در این حوزه به سرعت یاد دست‌کم یکی دو قطعه به اصطلاح هیت می‌افتند که آن خوانندگان را اولین بار با شنیدن همان یکی دو قطعه شناخته‌اند. روزنامه شهروند امروز با کسی گفت‌و‌گو کرده که با نام بردن از قطعه «غریبه» نامش فورا بر ذهن‌ها نقش می‌بندد.

او در سال ۱۳۹۴ با خواننده سبک رپ آرمین.تو.ای.اف.ام تک آهنگی به نام «نیستی» منتشر کرد که واکنش‌های متفاوتی را برانگیخت. فریدون آسرایی حالا در ٥٩ سالگی است. در ادامه گفت‌و‌گوی «شهروند» با فریدون آسرایی را بخوانید:

آقای آسرایی سابقه اجرا در داخل و خارج از کشور که به ٢ دسته موسیقی مجاز و غیرمجاز تقسیم می‌شود، تجربه‌ای است که بسیاری از هنرمندان فعال در موسیقی کشور ما نداشته‌اند اما شما هر ٢ این تجربه‌ها را در ٢ مقطع جداگانه زندگی تجربه کرده‌اید. با توجه به گفته‌های قبلی‌تان فعالیت جدی در زمینه موسیقی برخلاف انتظار عموم برای شما درست از زمانی آغاز شد که به صورت مجاز و در داخل کشور خوانندگی را پی گرفتید. چطور این ٢ تجربه را در کنار هم جمع کردید؟

من قبل از بازگشت به ایران (پایان سفری که برای تحصیل آغاز شده بود) فعالیت در عرصه خوانندگی مجاز را در داخل کشور شروع کردم و خوشبختانه در طول سال‌های فعالیتم مورد لطف مردم قرار گرفتم، البته شاید باورتان نشود اما امکانات زندگی درحال حاضر و پس از گذراندن سال‌های زیاد از آغاز فعالیت خوانندگی‌ام در کشور اصلا با آن طرف آب قابل مقایسه نیست. از نظرگاه مادی باید بگویم که پس از بازگشت به ایران خیلی ضرر کردم.

در خارج زندگی بسیار مرفهی داشتم، درحالی‌که با وجود تلاش‌های فراوانم در عرصه خوانندگی در داخل خیلی چیز‌هایم را از دست داده‌ام. اما با این وجود فریدون آسرایی همه تلاش خود را کرده است و باز هم این کار را انجام می‌دهد.

با توجه به توضیحاتی که دادید هیچ وقت از این‌که خوانندگی در لس‌آنجلس را‌‌ رها کردید و به ایران برگشتید تا هنرتان را در مملکت مادری ادامه دهید، پشیمان نشدید؟

هیچ‌گاه کارکردن در آن سوی مرز را دوست نداشتم. دوست ندارم از صحبتم سوءتعبیری اتفاق بیفتد، بر همین اساس تأکید می‌کنم که از خوانندگان فعال در خارج ایراد نمی‌گیرم.

این برای من حاصل یک تجربه شخصی است که کاملا آن را درک کردم و درنهایت تصمیم بازگشت به ایران را گرفتم. در لس‌آنجلس برای مدتی طولانی کار کردم از این شرایط خسته شدم. مردم در آن‌جا نمی‌آمدند صدایم را بشنوند.

فقط می‌خواستند شاد باشند و همین برایشان اهمیت داشت. مهم‌تریم دلیلی که کارکردن در ایران را با هیچ جای دنیا عوض نمی‌کنم، دقیقا همین است. در ایران مردم به کنسرت من می‌آیند تا صدایم را بشنوند و حسی را که صدایم دارد، پیدا کنند.

ساکنان آن سوی آب، معمولا غصه‌ای ندارند، آنچه در مورد برخی از آنها به‌عنوان مهم‌ترین مشکل‌شان وجود دارد، غربت است که بعد از مدتی حل می‌شود. آن‌جا بعد از چند‌ سال برای مهاجران تبدیل به خانه می‌شود.

ممکن است به یاد ایران بیفتند اما بیشترش خاطره است. نکته جالبی که من همیشه به‌عنوان یک تفاوت عمده بین مردم ساکن داخل و خارج از کشور به آن فکر می‌کنم این است که فضا در آن‌جا سیاسی نیست. در ایران اما مردم همه منتظرند ببینند چه می‌شود.

همسایه‌های ما در مرزهای مشترک درحال درگیری هستند؛ پاکستان، افغانستان، و عراق سوریه با دشمن جنگ می‌کنند. کشورهای همسایه ما و تمام خانواده‌هاشان درحال جنگ و درگیری و بدبختی‌اند و همین عامل باعث شده مردم ما هم بیش از هر چیز به مسائل سیاسی و نظامی فکر کنند.

اگر قرار باشد با صراحت به این سوال پاسخ دهید حالا که هر ٢ فضا را تجربه کرده‌اید، کار کردن در ایران را ترجیح می‌دهید یا حضور در مارکت خارج از کشور را؟

قبلا هم گفته‌ام که ترجیح می‌دهم در ایران بخوانم. من در کشورمان در مقایسه با لس‌آنجلس بهتر دیده می‌‌شوم. در مورد کارهای هنری که در ایران انجام‌شان می‌دهم نیز حس بهتری دارم. البته در مورد آینده واقعا نمی‌دانم چه اتفاقی می‌خواهد بیفتد.

خیلی‌وقت‌ها دلخور شده‌ام و با دلی غمزده تصمیم گرفته‌ام بروم. برای این‌که رفتنی شوم کافی است خودم را متقاعد کنم. فعلا ایران را ترجیح می‌دهم. ما به فرهنگ‌مان عادت کرده‌ایم. یک جمله تکراری را که همیشه گفته‌ام دوباره بازگو می‌کنم. ۵ جای دنیا را در طول زندگی‌ام ترک کردم و ممکن است ایران را هم به خاطر مسائل احساسی دوباره ترک کنم.

آخرین‌بار رفتم که برنگردم. یک‌سال هم ماندم بعد زنگ زدند که برایت کنسرت و برنامه ترتیب داده‌ایم، البته باید بگویم که در آن دوره دلخوری من ربطی به موسیقی نداشت، بلکه اتفاقی در زندگی شخصی و کسانی که با آنها کار می‌کردم، افتاده بود.

با وجود مشکلاتی که تعبیر شخصی را در موردشان به کار بردید و به ‌گفته خودتان مربوط به آدم‌های دور و برتان می‌شد، چطور شد که دوباره به روی استیج رفتید و برای مخاطبان خواندید؟

به ‌نظر می‌رسد مشکلاتی که از آن صحبت کردید شما را تا حد زیادی ناراحت کرده بودند...

هنرمند‌ان خیلی وقت‌ها باید آنچه را که در درون‌شان دارند، فراموش کنند، البته این وضع برای خیلی از آدم‌ها همچون ورزشکار‌ها هم اتفاق می‌افتد. به ‌گمان من مواجهه با شرایط اینچنینی برای یک خواننده در مقایسه با دیگران کمی مشکل‌تر است، چون باید در عین حال که ممکن است به لحاظ روحی شرایط خوبی را نگذراند، مجبور باشد به روی استیج برود و هنگام اجرای برنامه نقش یک آدم شاد را بازی کند.

آخرین آلبومی که از شما منتشر شد کار «عشق یعنی» بود که بعد از حدود ٤ ‌سال آن را منتشر کردید. آیا دلیل خاصی برای شما وجود دارد که برخلاف رویه معمول در میان خوانندگان پاپ معمولا چند ‌سال بین هر کدام از آلبوم‌هایتان فاصله می‌افتد؟

راستش از همان روزی که پا به عرصه حرفه‌ای گذاشتم نخستین منتقد کارهای من شخص فریدون آسرایی بوده و همیشه گفتم که وقتی کاری را وارد بازار موسیقی کشور می‌کنم اگر مردم به آن اقبالی نشان ‌ندهند، مقصر اصلی خود من و آهنگساز و تهیه‌کننده هستیم، حتما ما کار خوب منتشر نکردیم که مردم به سراغش نیامده‌اند.

هنرمند باید نیاز مخاطب را در نظر بگیرد. آلبوم «عشق یعنی» سه‌سال‌ونیم از عمر من و همکارانم را صرف کرد. حدود ۳۰ قطعه تولید شده مجموعه کارهای ما پس از انتشار آلبوم قبلی بود که از میان آنها ۱۲قطعه را در آلبوم قرار دادیم.

هدف ما همخوانی و همراهی کامل مثلت ترانه، تنظیم و صدا در تمامی کارهای انتخاب شده بود. تمام تلاش ما به این خاطر بود که همه چیز سر جایش باشد، به همین خاطر است که نمی‌توانم مثل بقیه هر ‌سال آلبوم بیرون بدهم.

با وجود تلاش‌هایی که تیم شما برای تولید و انتشار این آلبوم انجام داد، نتیجه کار شما را راضی کرد؟

قطعا در این آلبوم به سقف توقعی که از خودمان داشتیم، نرسیدیم اما در مجموع در شرایطی که بازار موسیقی دارد از استقبال کار توسط مردم راضی بودم. خوشبختانه حداقل ٢ قطعه از این آلبوم مورد توجه مخاطب قرار گرفت و خاصه از قطعه «عشق یعنی» استقبال خوبی شد.

این علاقه‌مندی در فضای شلوغ موسیقی امروز که به شنونده مجال خوب گوش کردن را نمی‌دهد و بلافاصله پس از یک آلبوم، کار بعدی وارد بازار می‌‌شود برای من امیدوار‌کننده بود. در بازار نامناسب موسیقی که ما با آن مواجهیم، وضع آلبوم به‌صورت نسبی خوب بود.

تیراژ اول آلبوم در انتشار اول ۱۰۰‌هزار تا در نظر گرفته شده بود که خیلی سریع تمام شد و کار به چاپ دوم رسید. آنچه خودم درباره این آلبوم می‌بینم و به آن می‌بالم انتخاب آدم‌هایی است که کارشان را بلد هستند.

با توجه به این وسواس انتشار آلبوم‌های شما با فاصله‌ای زیاد از هم (دست‌کم در حوزه موسیقی پاپ که طرفداران آنی و جوان دارد و فروش کار‌ها در آن از اهمیت زیادی برخوردار است) نمی‌تواند توجیه اقتصادی داشته باشد...

نه. من برای کارم اولویت‌بندی‌هایی دارم و اصلا نمی‌توانم کمتر از ٣سال روی آلبومم وقت صرف کنم و در موقعیت سنی نیستم که آلبومی را تولید کنم اما اثرم در نظرسنجی‌ها اول نشود. باور من این است که هر سالی که آلبومم را وارد بازار می‌کنم بدون توجه به کارهای دیگر هنرمندان، کار من باید اول باشد.

اگر هم احساس کنم این موقعیت ایجاد نمی‌شود حتی تا آخرین لحظات برای تحقق این هدف تلاشم را برای لحظه‌ای متوقف نخواهم کرد.

شما در خلال صحبت‌هایتان به اهمیت خواست و نیاز مخاطب اشاره کردید. با این شرایط توجه به دغدغه‌های اجتماعی روز در آثار شما تا چه اندازه مجال خودنمایی خواهد داشت؟

من در آلبوم قبلی‌ام مسائل دیگری را در نظر داشتم. در نتیجه کمتر به پرداخت اجتماعی موسیقی پرداختم، بنابراین قطعا در آلبوم بعدی به چندین موضوع اجتماعی که جامعه ما امروز با آنها روبه‌رو شده است با نگاه ویژه‌ای رودررو خواهم شد. فضای سنگین این موضوعات قطعا با فضای عاشقانه متفاوت است.

بنابراین‌‌ همان‌طور که در کبوتر، بوی سیب و غریبه توانستم فضاهای مهم موسیقایی را در کارم نشان دهم، تلاش خواهم کرد توجه به مسائل اجتماعی را اساس آلبوم بعدی‌ام قرار دهم. ناگفته نماند که در آلبوم اخیرم، قطعه‌ای به نام قهوه‌خونه‌ها وجود داشت که بسیاری از مردم با آن ارتباط خوبی برقرار کردند. همین توجه نیاز مردم به پرداخت‌های اجتماعی در آثار هنری به‌خصوص موسیقی را به خوبی نمایان می‌کند.

پاسخ سوال پیشین ممکن است در ذهن مخاطب این سوال را ایجاد کند که با این توضیحات چرا اکثر خوانندگان امروز در موسیقی پاپ بیشتر مسأله عشق و عاشقی را که خیلی از فعالان در عرصه موسیقی سنتی آن را عشق سطحی می‌دانند، میدان حرکت و تولید آثار هنری قلمداد می‌کنند؟

من در مورد دیگران نمی‌توانم اظهارنظر قطعی داشته باشم اما این را هم می‌دانم که ما چه بپذیریم و چه نپذیریم، هنرمند در مقابل جامعه مسئولیت دارد. همه زندگی که عشق و عاشقی نیست. یک موزیسین متعهد باید مسائل و مشکلات جامعه‌ای که از آن برآمده و با آن دست به گریبان است، به تصویر بکشد و برای حل و فصلش راهی پیش پای مخاطب قرار دهد.

ما وظیفه داریم به موضوعاتی که در اطراف‌مان در جریان است، نگاه کنیم. اساسا یکی از مهم‌ترین پتانسیل‌های مخفی در هنر موسیقی و ترانه توانایی انتقال این مفاهیم با زبان دلچسب است.

با توجه به نزدیک‌شدن به ایام برگزاری جشنواره موسیقی فجر در دوره سی‌ویکم سوالی در مورد فستیوال فجر می‌پرسم. شما در دوره قبلی جشنواره برای علاقه‌مندان موسیقی اجرای کنسرت داشتید. لطفا درباره این تجربه و تفاوت‌های اجرا در سالن‌ میلاد نمایشگاه‌ها و سالن همایش‌های برج میلاد توضیح دهید...

در دوره‌های گذشته، اجرای کنسرت در جشنواره حداقل در حوزه موسیقی پاپ، فرقی با کنسرت‌هایی که در طول ‌سال برگزار می‌شود، نداشت. حداقل ‌سال گذشته که من اجرای کنسرت داشتم، اوضاع این‌گونه بود. همان کنسرت‌هایی را که در سالن میلاد نمایشگاه داشتیم، این بار در برج میلاد برگزار ‌کردیم.

در بخش موسیقی پاپ که رقابتی در کار نبود، یک‌سری خواننده مطرح را که خوب بلیت می‌فروشند، دعوت می‌کردند تا در جشنواره حضور داشته ‌باشند.

در این بین وقتی که من به سه‌سال‌ونیم زمانی که روی ساخت یک آلبوم گذاشتم، نگاه می‌کنم و در مقابل هنرمندانی را می‌بینم که هر ۶ماه یک بار آلبوم جدیدی را روانه بازار موسیقی می‌کنند، فکر می‌کنم برای یک آلبوم نباید این همه زمان می‌گذاشتم و این حس به من القا می‌شود که وقتم را تلف کرده‌ام.

به ‌نظر می‌رسد این حرف چندان درست نباشد، چون بسیاری از چهره‌های قدیمی که امروز در موسیقی ایران به شهرت رسیده‌اند، در زمان انتشار اثرشان چندان مورد توجه قرار نگرفته‌اند و نسل ما به‌عنوان آیندگان نسل سابق، ارزش هنری آثار این هنرمندان را در زمانی دیگر درک کرده است. با این توضیح آیا شما هنوز هم فکر می‌کنید با صرف زمان برای بالا‌تر بردن کار موسیقی‌تان وقت را تلف کرده‌اید؟ مگر باید همه چیز را روی قضاوت آنی و لحظه‌ای مخاطب قمار کرد؟

این‌که من یک کار هنری را با تحمل سختی‌های فراوان و با صرف ارزشمند‌ترین لحظات عمرم بسازم به این امید که بعد‌ها مردم ارزش هنری‌اش را درک کنند، برایم هیچ اهمیتی ندارد. من گمان می‌کنم انسان تا زنده است باید در آرامش و رفاه باشد وگرنه اتفاقاتی که پس از مرگش در این جهان رخ می‌دهد، چندان مهم نیست.

در چنین شرایطی چه دلیلی برای جست‌و‌جو کردن ترانه خوب وجود خواهد داشت؟ متاسفانه تعاریف در موسیقی ما مدت‌هاست که دستخوش تغییرات تخریبی وسیعی شده و همین عامل به هنرمندان زحمتکش این باور را القا می‌کند که کار خوب یعنی کار ۶ و ۸ که مردم با آن برقصند.

من هم گاهی فکر می‌کنم که باید برای ساخت چنین کارهایی دست به کار شوم تا بتوانم هواداران بیشتری جذب کنم و تحت‌تأثیر افزایش جمعیت هواداران درآمدنم را به طرز اغواکننده‌ای بالا ببرم. در این‌باره در جشنواره فجر ‌سال گذشته گفتم: کم‌کم همین‌مان مانده که برای باقی ماندن روی استیج دست به حرکات و رقص‌های مایکل جکسونی بزنیم.

هر چند در گفته‌هایی که در خلال مصاحبه مطرح کردید از سلیقه و خواست مخاطب به‌عنوان مهم‌ترین نکته ضروری که باید مدنظر هنرمند قرار بگیرد، یاد کردید، تا چه اندازه درونیات و احساسات قلبی هنرمند را در شکل‌گیری یک اثر هنری دخیل می‌دانید؟

حرف دل هنرمند (در این‌جا خواننده) اگر بالا‌تر از سلیقه و خواست مردم قرار نگیرد، بی‌شک جایگاه پایین‌تری ندارد.

من کسانی را دیده‌ام که یک‌بار عاشق شده‌اند و پس از تجربه‌ای تلخ در این عاشقی بقیه سال‌ها و روزهای دوران زندگی‌شان را دنبال انتقام مانده‌اند. این را قبلا هم گفته‌ام که ۵بار عاشق شدم و در راه دلدادگی سختی‌های زیادی کشیدم.

بنا به‌ نظر شخصی‌ام، یکی از عوامل مهمی که مرا به سفر از کشوری به کشور دیگر وامی‌داشت ضرباتی بود که در مسائل عاطفی به آنها دچار شدم. وقتی قرار بود از کسی جدا شوم، سفر کردم و به کشور دیگری رفتم.

بعد از گذر از تجربیاتی که در تمامی این سال‌ها به‌خصوص در مسائل عاشقانه برایم پیش آمد، در سال‌های پس از بازگشتم به ایران سعی کردم عشق را از مادرم بیاموزم. از آن زمان تاکنون همیشه گفته‌ام که عاشق واقعی مادر است، حتی یک پدر هم نمی‌تواند به اندازه مادر عاشق باشد. مادر فرزندش را همان‌طور که هست، دوست دارد.

مادر حتی اگر فرزندش بد‌ترین شخصیت روی زمین هم باشد، عاشقانه او را دوست خواهد داشت. صفت بخشندگی را که مربوط به خداوند است تنها در وجود یک مادر می‌توان سراغ گرفت. بنابراین از زمان بازگشت دوباره‌ام به ایران تقویت صفت بخشندگی و عاشقی‌کردن در وجودم برای من به‌عنوان یک هدف بوده است.

شما تا امروز کنسرت‌های زیادی را در شهرهای مختلف ایران اجرا کرده‌اید. بیشتر کنسرت‌هایی هم که مردم از فریدون آسرایی به خاطر دارند، با استقبال نسبتا خوبی از سوی مخاطب روبه‌رو شده است. به‌عنوان یک خواننده که در زمینه کنسرت موفق عمل کرده است، چه عواملی را در اجرای کنسرت‌های موفق بیش از همه موثر می‌دانید؟

به‌ نظر من اصلی‌ترین چیزی که می‌تواند یک خواننده را در زمینه کنسرت با موفقیت مواجه کند، فارغ از توانمندی‌هایش در موارد مختلف موسیقایی که مربوط به او می‌شود به همکاری با یک کنسرت‌گزار حرفه‌ای بازمی‌گردد.

آنچه در مورد یک کنسرت‌گزار حرفه‌ای از نگاه یک هنرمند، بیش از همه جلوه می‌کند، شب اجرای برنامه است. من به‌عنوان یک خواننده همیشه برنامه کنسرت‌گزار در شب کنسرت را بررسی می‌کنم، بنابراین می‌توانم بگویم مهم‌ترین بخش کار برای من رفتاری است که تهیه‌کننده در مواجهه با من در نظر می‌گیرد.

در بعضی موارد با افرادی مواجه می‌شوم که به‌طور کاملا تصادفی و با اهداف صرفا مالی برگزاری کنسرت را برای خود انتخاب کرده‌اند و اصلا نمی‌دانند چرا وارد این کار شده‌اند. توجه به امکانات مختلف در تبلیغات یکی دیگر از مواردی است که موفقیت یک کنسرت را می‌تواند تضمین کند.

با این حال برخی از تهیه‌کننده‌ها به تبلیغات به‌طور جدی توجه ندارند و گمان می‌کنند تبلیغ‌کردن فقط در مطبوعات ممکن است اما برخی از آنها از تمام ظرفیت‌های تبلیغی موجود در شهر همچون بیلبورد‌ها و تابلوهای کنار خیابان هم استفاده می‌کنند.

نحوه ارایه کار و امکاناتی که در شب اجرا مهیا می‌شود، از دیگر نکات مهمی است که می‌تواند بر کیفیت یک کنسرت اثرگذاری مثبت داشته باشد اما تنها برخی از تهیه‌کننده‌ها به آن توجه کافی نشان می‌دهند.

با این‌که از تهیه‌کننده حرفه‌ای به‌عنوان یکی از عوامل مهم موفقیت یک کنسرت یاد کردید، برخی معتقدند کنسرت‌گزاران اغلب کارهایی را تهیه‌کنندگی می‌کنند که از موفقیتش اطمینان دارند و بر این اساس تنها هدف بعضی از آنها انتفاع مالی است. این نوع از تهیه‌کنندگان را که احتمالا در بازار امروز موسیقی ایران هم کم نیستند می‌توان تهیه‌کننده واقعی دانست؟

قضیه کمی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. باید گفت آنها ریکس مالی را که ممکن است بنا بر هر دلیلی اتفاق بیفتد به جان خریده‌اند. بنابراین اگر کارشان را به خوبی انجام دهند و بتوانند کنسرت‌های بزرگ را تهیه‌کنندگی کنند به‌زودی خواهند توانست از نظر اقتصادی بهره‌مندی‌های زیادی به دست آورند.

وقتی ما می‌خواهیم در مورد سود بالای کنسرت‌گزار اظهارنظر کنیم شایسته است به این نکته نیز اشاره داشته باشیم که ضررهای هنگفت مالی تنها توسط خود کنسرت‌گزار تقبل می‌شود، بنابراین تهیه‌کنندگان حق برداشت مناسب مالی را با وجود ریسک زیادی که برای موفقیت یک کنسرت به خرج می‌دهند، خواهند داشت.

در این بین باید بگویم که خیلی از تهیه‌کننده‌ها در ابتدای کارشان ضرر و زیان فراوانی داشته‌اند و با تحمل حرکت در مسیری پر پیچ و خم امروز به شرایط مناسبی از لحاظ مالی دست یافته‌اند.

در پایان با در نظر گرفتن آنچه احساسات درونی خواننده نام‌گذاری کردید و با نگاه به خواست و علاقه مخاطب، به نظر شما وظیفه هنرمند در ارایه کار هنری چیست؟

مردم ما را به نام هنرمند خطاب می‌کنند. من هنرم را خدادادی می‌دانم. خدا نعمتی را به من داد که خودم هیچ ‌وقت آن‌گونه که از آن تعریف و تمجید می‌کنند، به آن نگاه نمی‌کردم. خودم فکر می‌کنم تشویق‌های مردم در این مسیر مرا به دنبال‌کردن راه خوانندگی امیدوار کرد و باعث شد راه هنر را تا این‌جا دنبال کنم.

حالا که در این راه قرار گرفته‌ام، می‌گویم هنرمند مسئولیت دارد. این مسئولیت در طول تاریخ تأثیر خود را نشان داده است. دقیقا به همین خاطر هم است که شخصا در مورد موضوعاتی که در اطرافم می‌بینم و آزارم می‌دهند، می‌خوانم.


منبع: روزنامه شهروند

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ملت گرسنه ۱۳:۵۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    0 0
    حتما شما هم جز اقلیت شکم سیرها هستی...
  • ۱۴:۵۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    0 0
    فیلیپین بوده آقا

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس