گروه بین الملل مشرق - استراتژی امنیت ملی 2015 آمریکا در بهمن ماه سال گذشته منتشر شد تا چشم انداز کلی سیاست های ایالات متحده در قبال جهان بیرونی را برای مدت 2 سال به تصویر بکشد. این سنت طبق قانون موسوم به گلدواتر-نیکولاس در سال 1986 پایه گذاری شد و براساس آن رئیس جمهور آمریکا باید هر ساله راهبرد امنیت ملی این کشور را مشخص و منتشر کند اما روسای جمهور کمتر به انتشار هر ساله سند امنیت ملی پایبند بوده اند.
در سند راهبرد امنیت ملی 2015 آمریکا به مسائل مختلفی از جمله تداوم رهبری آمریکا در جهان، حمایت از متحدین در مناطق مختلف جهان، تروریسم، گسترش تجارت آزاد، امنیت سایبری، مساله هسته ای ایران، مقابله با آلودگی های زیست محیطی و... اشاره شده است. رویکرد جدید آمریکا و استراتژی نگاه به جنوب شرق آسیا از مهمترین راهبردهایی است که در سال های اخیر ذهن استراتژیست های آمریکایی را در نظریه و عمل به خود مشغول داشته است؛ در این سند مورد تاکید قرار گرفته و حتی می توان آن را مهمترین بند سند راهبرد امنیت ملی2015 آمریکا دانست.
در سال های اخیر رشد چین در منطقه آسیا- اقیانوسیه دغدغه های ایالات متحده آمریکا را متوجه خود ساخته است زیرا سرعت رشد این کشور در زمینه های اقتصادی، نظامی و سایبری در منطقه ای رخ می دهد که حدود 40 درصد تجارت جهانی را به خود اختصاص داده است و این مساله تداوم رهبری آمریکا در جهان را به خطر خواهد انداخت.
سازمان های اطلاعاتی و مطالعاتی موثر بر وزارت خارجه آمریکا با رصد مسائل منطقه آسیای جنوب شرقی به خوبی متوجه این مساله شده و تکه های پازل راهبردی را بنا گذاشتند که اولین بار در سخنرانی ژوئن2012 باراک اوباما در استرالیا بطور ضمنی ترسیم گشت. این سخنرانی به نطق «محور آسیا» معروف شده است. به عنوان مثال نهاد امنیتی «شورای اطلاعات ملی آمریکا» ( National Intelligence Council) یکی از سازمانهای اطلاعاتی امنیتی آمریکا است که به تبیین استراتژیهای کوتاه مدت و بلند مدت میپردازد و چالشهای پیش روی آمریکا درعرصه داخلی وبین المللی را نشان میدهد.
این نهاد در گزارشی با عنوان «روندهای جهانی 2030 : جهان جایگزین» (Global Trends 2030: Alternative Worlds) با موضوع پیش بینی تحولات جهان در سال 2030 که در اواخر سال 2011 منتشر شد؛ مسأله هسته ای ایران را یکی از مهم ترین عوامل ترسیم آینده جهان و به خصوص منطقه خاورمیانه در 18 سال آینده دانست همچنین در بخش دیگری از این گزارش 140 صفحه ای اعلام کرد که با روند کنونی در کمتر از 20 سال آینده اقتصاد چین از آمریکا پیشی گرفته و به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد.
بررسی نطق «محور آسیا»ی اوباما تاییدی بر این مساله می باشد که آمریکا نیاز دارد با حضور بیش از پیش در معادلات آسیای جنوب شرقی عرصه را بر چین تنگ کرده و قدرت گیری آنرا به وسیله تغییر معادلات ژئوپولیتیکی و اقتصادی منطقه ای کنترل، محدود و مدیریت کند.
این رویکرد در زمینه نظامی از طریق افزایش حضور نیروهای ارتش آمریکا در منطقه آسیا-پاسیفیک به خصوص در استرالیا و فلیپین و تقویت نظامی متحدینی چون کره جنوبی و ژاپن و در زمینه اقتصادی به وسیله تقویت بلوک تی پی پی یا توافقنامه مشارکت بین اقیانوس آرام (Trans-Pacific Partnership Agreement) و دیگر سازمان های منطقه ای دنبال می شود.
در متن سند راهبرد امنیت ملی 2015 آمریکا چنین آمده است:« تغییر رویکرد ما به سمت آسیا و اقیانوس آرام ، سبب شده است مناسباتی عمیقتر با طیف متنوع تری از متحدان و شرکا بوجود آید. زمانی که پیمان مشارکت فرااقیانوسی تکمیل شود، فرصتهای تجاری و سرمایه گذاری و شغلهایی با کیفیت عالی در داخل آمریکا و در منطقه ای(هدف پیمان) بوجود خواهد آورد که بیش از چهل درصد تجارت جهانی در آن رخ می دهد. ما در اوج بازکردن گره از توان بالقوه در مناسبات خود قرار داریم. میزان همکاری های ما با چین بی سابقه است البته با آنکه ما همچنان مراقب مدرنیزه شدن نظامی چین هستیم و هرگونه نقشی برای ارعاب در زمینه حل و فصل مناقشه های سرزمینی را رد می کنیم»
این سند در ادامه صریحا با اشاره به اهمیت منطقه شرق آسیا بیان می دارد که: « ما روابط امنیتی، موقعیت دفاعی و حضور خود را در این منطقه متنوع می کنیم. ما همپیمانی خود را با ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و فیلیپین مدرن می کنیم و تعاملات میان آنها را تقویت می کنیم تا مطمئن شویم که آنها می توانند به چالش های منطقه ای و بین المللی پاسخ دهند. چون این همکاری ها برای تداوم اقتصاد ضروری هستند. این همکاری ها موتور محرکه رشد اقتصاد جهانی هستند. توافقنامه همکاری میان کشورهای حاشیه اقیانوس اطلس موسوم به تی پی پی در این تلاش ها نقش محوری دارد. همانگونه که از زمان جنگ جهانی دوم عمل کرده ایم آمریکا همچنان به تلاش های خود برای تقویت امنیت، توسعه و دمکراسی در آسیا و اقیانوس اطلس ادامه خواهد داد. این بخشی مهم از همکاری و مشارکت عمیقی است که ما در حال ساخت و ایجاد آن در جنوب شرق آسیا از جمله با ویتنام، اندونزی و مالزی هستیم. ما به تعهدات و توافقات خود در قبال استرالیا، کره جنوبی، ژاپن و فیلیپین و تایلند پایبند خواهیم بود.»
مشخص است که ایالات متحده آمریکا مسیر آینده خود را در حرکت به سمت شرق آسیا و اقیانوسیه ترسیم کرده است اما این حرکت مستلزم ایجاد زمینه هایی است که در قدم اول باید آنرا در پردغدغه ترین منطقه برای آمریکا یعنی خاورمیانه جست و جو کرد.
مسائلی چون تامین انرژی، ثبات در خاورمیانه، تروریسم و افراط گرایی، حمایت از متحدین عرب منطقه و پرونده هسته ای ایران از جمله مسائلی است که آمریکا را از جنگ جهانی دوم تاکنون به شدت به خود مشغول ساخته است و در صورت ادامه حضور آمریکا در این منطقه همانند گذشته چرخش به جنوب شرق آسیا در استراتژی جدید را به چالش می کشد.
پرونده هسته ای ایران مهمترین مساله ایست که در میان چالش های فوق خود نمایی می کند.مساله ای که در صورت به سرانجام رسیدن آن، ایالات متحده بسیاری از دغدغه های خود در خاورمیانه را حل شده می بیند. دغدغه هایی چون تروریسم، افراطگرایی، داعش، تضمین تداوم امنیت متحدین عرب آمریکا و حتی فراتر از آن تضمین امنیت انرژی اروپا در گرو حل تعارض هسته ای میان ایران و آمریکا است.
باراک اوباما براساس دکترین قدرت هوشمند خود سعی دارد ایران را وارد معادلات منطقه کرده تا با اعطای نقش منطقه ای، ایران را از مدار گریز از مرکز در منطقه خارج و به مهره ای ثبات زا در خاورمیانه تبدیل کند. با این دکترین اوباما می تواند علاوه بر به کارگیری ایران در حل بی ثباتی های ناشی از تروریسم و افراطگرایی در خاورمیانه، امنیت متحدین سنتی خود را نیز تضمین نماید.
خاورمیانه ای که براساس دکترین قدرت هوشمند اوباما ترسیم می شود را می توان خاورمیانه جدیدتر نامید. خاورمیانه جدیدتر مفهومی است که در آن ایران نادیده گرفته نمی شود و بسیاری از مسائل آن توسط خود کشورهای منطقه حل می شود و به این ترتیب آمریکا نیازی به حضور پدرسالارانه در خاورمیانه جدیدتر نخواهد داشت.
خاورمیانه جدیدتر برای آمریکا بدون حل تعارض هسته ای با ایران امکان پذیر نمی شود زیرا توافق هسته ای فقط یک توافق هسته ای نیست بلکه توافقی است که ایران را به دلیل اهمیت زیاد در معادلات منطقه مهیای نقش آفرینی در خاورمیانه می کند.
واقعیت این است که خاورمیانه برای آمریکا اهمیت سابق را ندارد و این مساله در کنار بررسی معادلات انرژی منطقه بیش از پیش نمایانگر می شود. ایالات متحده با کاهش مصرف داخلی به همراه افزایش تولید در کنار سرمایه گذاری بر روی منابع پاک انرژی تا سال 2016 به عنوان صادرکننده گاز مطرح خواهد شد و طبق گزارش دستگاههای رسمی دخیل در امر انرژی این کشور در سال 2017 از عربستان به عنوان مهمترین منبع تامین نفت گذر خواهد کرد.
این واقعیت در مصاحبه سال 2012 اوباما با مجله تایم بیش از پیش روشن می شود. وی در دسامبر 2012 در گفت و گو با مجله تایم خاطرنشان کرد« با استفاده از فناوری های جدید و تلاش ها در بخش گاز طبیعی و نفت، آمریکا در مسیر تبدیل شدن به صادرکننده انرژی است. واردات نفت کاهش یافته است و پیش بینی می شود این روند کاهشی ادامه یابد .و معتقدم این وضعیت باعث می شود شرایطی فراهم شود تا بتوانیم درباره خاورمیانه و جهانی که دوست داریم ببینیم با آزادی بیشتری صحبت کنیم. »
در سند راهبرد امنیت ملی 2015 نیز به این مساله اشاره شده است که وابستگی آمریکا به منابع انرژی خارجی به کمترین میزان خود در 20 سال اخیر رسیده است و تنها نگرانی این کشور به استفاده روسیه از گاز در جهت مقاصد سیاسی و اخلال در روند تامین انرژی اروپاست. به همین دلیل است که پس از توافق هسته ای با ایران زمزمه های احداث خط لوله گاز ایران به اروپا به گوش می رسد تا علاوه بر تضمین امنیت انرژی اروپا و قطع اهرم فشار روسیه، ایران بتواند نقش منطقه ای خود را ایفا کند.
مساله تامین امنیت کشورهای منطقه نیز از دیگر دغدغه های ایالات متحده و مانعی برای خروج پدرسالارانه از خاورمیانه است که این موضوع نیز با حل پرونده هسته ای ایران پیوند خورده است.
بررسی دغدغه های امنیتی کشورهای عربی خاورمیانه نشان می دهد که عمده ترین نگرانی این کشورها به نحو اغراق آمیزی از برنامه موشکی ایران ناشی می شود. باراک اوباما در اجلاس اخیر کمپ دیوید که با حضور سران کشورهای عربی حوزه خلیج فارس برگزار شد ثابت کرد که به دنبال رفع این نگرانی البته نه با اقدام مستقیم بلکه از طریق ایجاد سپر موشکی مشترک میان این کشورهاست.
طرح تدوینی آمریکا برای پدافند موشکی خلیج فارس که توسط شرکت ریتون طراحی شده است بسیار بلندپروازانه بوده و قصد دارد تا تجهیزات دفاع موشکی کشورهای عرب منطقه را جمعا به مرکز عملیات موشکی و هوایی در قطر متصل کند تا تمامی رادارها، موشک های پاتریوت و تاد و سیستم های پدافندی خریداری شده توسط این کشورها در هماهنگی با یکدیگر کار کرده و این کشورها بدون نیاز به حضور فزاینده آمریکا در منطقه بار اصلی تامین امنیت خود را به دوش بکشند.
این اقدام به آمریکا در برچیدن یکی دیگر از موانع خروج از خاورمیانه و عمل به استراتژی نگاه به جنوب شرق آسیا کمک فزاینده ای خواهد کرد که البته از هم اکنون نگرانی هایی را در میان سران عرب حوزه خلیج فارس برانگیخته است.
با حصول توافق هسته ای میان ایران و غرب، کشورهای عرب منطقه خود را قربانی این توافق محسوب می کنند اما بهتر است آنها را قربانی استراتژی نگاه به جنوب شرق آسیای باراک اوباما دانست که پایه های آن در نطق محور آسیا گذاشته شد و دیگر تکه های پازل آن به تدریج با حل مساله هسته ای و حضور تدریجی ایران در معادلات منطقه، رفع وابستگی مستقیم آمریکا به انرژی خاورمیانه و تمایل به تشکیل ائتلاف در حل نابسامانی های خاورمیانه دانست.
در سند راهبرد امنیت ملی 2015 آمریکا به مسائل مختلفی از جمله تداوم رهبری آمریکا در جهان، حمایت از متحدین در مناطق مختلف جهان، تروریسم، گسترش تجارت آزاد، امنیت سایبری، مساله هسته ای ایران، مقابله با آلودگی های زیست محیطی و... اشاره شده است. رویکرد جدید آمریکا و استراتژی نگاه به جنوب شرق آسیا از مهمترین راهبردهایی است که در سال های اخیر ذهن استراتژیست های آمریکایی را در نظریه و عمل به خود مشغول داشته است؛ در این سند مورد تاکید قرار گرفته و حتی می توان آن را مهمترین بند سند راهبرد امنیت ملی2015 آمریکا دانست.
در سال های اخیر رشد چین در منطقه آسیا- اقیانوسیه دغدغه های ایالات متحده آمریکا را متوجه خود ساخته است زیرا سرعت رشد این کشور در زمینه های اقتصادی، نظامی و سایبری در منطقه ای رخ می دهد که حدود 40 درصد تجارت جهانی را به خود اختصاص داده است و این مساله تداوم رهبری آمریکا در جهان را به خطر خواهد انداخت.
سازمان های اطلاعاتی و مطالعاتی موثر بر وزارت خارجه آمریکا با رصد مسائل منطقه آسیای جنوب شرقی به خوبی متوجه این مساله شده و تکه های پازل راهبردی را بنا گذاشتند که اولین بار در سخنرانی ژوئن2012 باراک اوباما در استرالیا بطور ضمنی ترسیم گشت. این سخنرانی به نطق «محور آسیا» معروف شده است. به عنوان مثال نهاد امنیتی «شورای اطلاعات ملی آمریکا» ( National Intelligence Council) یکی از سازمانهای اطلاعاتی امنیتی آمریکا است که به تبیین استراتژیهای کوتاه مدت و بلند مدت میپردازد و چالشهای پیش روی آمریکا درعرصه داخلی وبین المللی را نشان میدهد.
این نهاد در گزارشی با عنوان «روندهای جهانی 2030 : جهان جایگزین» (Global Trends 2030: Alternative Worlds) با موضوع پیش بینی تحولات جهان در سال 2030 که در اواخر سال 2011 منتشر شد؛ مسأله هسته ای ایران را یکی از مهم ترین عوامل ترسیم آینده جهان و به خصوص منطقه خاورمیانه در 18 سال آینده دانست همچنین در بخش دیگری از این گزارش 140 صفحه ای اعلام کرد که با روند کنونی در کمتر از 20 سال آینده اقتصاد چین از آمریکا پیشی گرفته و به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد.
بررسی نطق «محور آسیا»ی اوباما تاییدی بر این مساله می باشد که آمریکا نیاز دارد با حضور بیش از پیش در معادلات آسیای جنوب شرقی عرصه را بر چین تنگ کرده و قدرت گیری آنرا به وسیله تغییر معادلات ژئوپولیتیکی و اقتصادی منطقه ای کنترل، محدود و مدیریت کند.
این رویکرد در زمینه نظامی از طریق افزایش حضور نیروهای ارتش آمریکا در منطقه آسیا-پاسیفیک به خصوص در استرالیا و فلیپین و تقویت نظامی متحدینی چون کره جنوبی و ژاپن و در زمینه اقتصادی به وسیله تقویت بلوک تی پی پی یا توافقنامه مشارکت بین اقیانوس آرام (Trans-Pacific Partnership Agreement) و دیگر سازمان های منطقه ای دنبال می شود.
در متن سند راهبرد امنیت ملی 2015 آمریکا چنین آمده است:« تغییر رویکرد ما به سمت آسیا و اقیانوس آرام ، سبب شده است مناسباتی عمیقتر با طیف متنوع تری از متحدان و شرکا بوجود آید. زمانی که پیمان مشارکت فرااقیانوسی تکمیل شود، فرصتهای تجاری و سرمایه گذاری و شغلهایی با کیفیت عالی در داخل آمریکا و در منطقه ای(هدف پیمان) بوجود خواهد آورد که بیش از چهل درصد تجارت جهانی در آن رخ می دهد. ما در اوج بازکردن گره از توان بالقوه در مناسبات خود قرار داریم. میزان همکاری های ما با چین بی سابقه است البته با آنکه ما همچنان مراقب مدرنیزه شدن نظامی چین هستیم و هرگونه نقشی برای ارعاب در زمینه حل و فصل مناقشه های سرزمینی را رد می کنیم»
این سند در ادامه صریحا با اشاره به اهمیت منطقه شرق آسیا بیان می دارد که: « ما روابط امنیتی، موقعیت دفاعی و حضور خود را در این منطقه متنوع می کنیم. ما همپیمانی خود را با ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و فیلیپین مدرن می کنیم و تعاملات میان آنها را تقویت می کنیم تا مطمئن شویم که آنها می توانند به چالش های منطقه ای و بین المللی پاسخ دهند. چون این همکاری ها برای تداوم اقتصاد ضروری هستند. این همکاری ها موتور محرکه رشد اقتصاد جهانی هستند. توافقنامه همکاری میان کشورهای حاشیه اقیانوس اطلس موسوم به تی پی پی در این تلاش ها نقش محوری دارد. همانگونه که از زمان جنگ جهانی دوم عمل کرده ایم آمریکا همچنان به تلاش های خود برای تقویت امنیت، توسعه و دمکراسی در آسیا و اقیانوس اطلس ادامه خواهد داد. این بخشی مهم از همکاری و مشارکت عمیقی است که ما در حال ساخت و ایجاد آن در جنوب شرق آسیا از جمله با ویتنام، اندونزی و مالزی هستیم. ما به تعهدات و توافقات خود در قبال استرالیا، کره جنوبی، ژاپن و فیلیپین و تایلند پایبند خواهیم بود.»
مشخص است که ایالات متحده آمریکا مسیر آینده خود را در حرکت به سمت شرق آسیا و اقیانوسیه ترسیم کرده است اما این حرکت مستلزم ایجاد زمینه هایی است که در قدم اول باید آنرا در پردغدغه ترین منطقه برای آمریکا یعنی خاورمیانه جست و جو کرد.
مسائلی چون تامین انرژی، ثبات در خاورمیانه، تروریسم و افراط گرایی، حمایت از متحدین عرب منطقه و پرونده هسته ای ایران از جمله مسائلی است که آمریکا را از جنگ جهانی دوم تاکنون به شدت به خود مشغول ساخته است و در صورت ادامه حضور آمریکا در این منطقه همانند گذشته چرخش به جنوب شرق آسیا در استراتژی جدید را به چالش می کشد.
پرونده هسته ای ایران مهمترین مساله ایست که در میان چالش های فوق خود نمایی می کند.مساله ای که در صورت به سرانجام رسیدن آن، ایالات متحده بسیاری از دغدغه های خود در خاورمیانه را حل شده می بیند. دغدغه هایی چون تروریسم، افراطگرایی، داعش، تضمین تداوم امنیت متحدین عرب آمریکا و حتی فراتر از آن تضمین امنیت انرژی اروپا در گرو حل تعارض هسته ای میان ایران و آمریکا است.
باراک اوباما براساس دکترین قدرت هوشمند خود سعی دارد ایران را وارد معادلات منطقه کرده تا با اعطای نقش منطقه ای، ایران را از مدار گریز از مرکز در منطقه خارج و به مهره ای ثبات زا در خاورمیانه تبدیل کند. با این دکترین اوباما می تواند علاوه بر به کارگیری ایران در حل بی ثباتی های ناشی از تروریسم و افراطگرایی در خاورمیانه، امنیت متحدین سنتی خود را نیز تضمین نماید.
خاورمیانه ای که براساس دکترین قدرت هوشمند اوباما ترسیم می شود را می توان خاورمیانه جدیدتر نامید. خاورمیانه جدیدتر مفهومی است که در آن ایران نادیده گرفته نمی شود و بسیاری از مسائل آن توسط خود کشورهای منطقه حل می شود و به این ترتیب آمریکا نیازی به حضور پدرسالارانه در خاورمیانه جدیدتر نخواهد داشت.
خاورمیانه جدیدتر برای آمریکا بدون حل تعارض هسته ای با ایران امکان پذیر نمی شود زیرا توافق هسته ای فقط یک توافق هسته ای نیست بلکه توافقی است که ایران را به دلیل اهمیت زیاد در معادلات منطقه مهیای نقش آفرینی در خاورمیانه می کند.
واقعیت این است که خاورمیانه برای آمریکا اهمیت سابق را ندارد و این مساله در کنار بررسی معادلات انرژی منطقه بیش از پیش نمایانگر می شود. ایالات متحده با کاهش مصرف داخلی به همراه افزایش تولید در کنار سرمایه گذاری بر روی منابع پاک انرژی تا سال 2016 به عنوان صادرکننده گاز مطرح خواهد شد و طبق گزارش دستگاههای رسمی دخیل در امر انرژی این کشور در سال 2017 از عربستان به عنوان مهمترین منبع تامین نفت گذر خواهد کرد.
این واقعیت در مصاحبه سال 2012 اوباما با مجله تایم بیش از پیش روشن می شود. وی در دسامبر 2012 در گفت و گو با مجله تایم خاطرنشان کرد« با استفاده از فناوری های جدید و تلاش ها در بخش گاز طبیعی و نفت، آمریکا در مسیر تبدیل شدن به صادرکننده انرژی است. واردات نفت کاهش یافته است و پیش بینی می شود این روند کاهشی ادامه یابد .و معتقدم این وضعیت باعث می شود شرایطی فراهم شود تا بتوانیم درباره خاورمیانه و جهانی که دوست داریم ببینیم با آزادی بیشتری صحبت کنیم. »
در سند راهبرد امنیت ملی 2015 نیز به این مساله اشاره شده است که وابستگی آمریکا به منابع انرژی خارجی به کمترین میزان خود در 20 سال اخیر رسیده است و تنها نگرانی این کشور به استفاده روسیه از گاز در جهت مقاصد سیاسی و اخلال در روند تامین انرژی اروپاست. به همین دلیل است که پس از توافق هسته ای با ایران زمزمه های احداث خط لوله گاز ایران به اروپا به گوش می رسد تا علاوه بر تضمین امنیت انرژی اروپا و قطع اهرم فشار روسیه، ایران بتواند نقش منطقه ای خود را ایفا کند.
مساله تامین امنیت کشورهای منطقه نیز از دیگر دغدغه های ایالات متحده و مانعی برای خروج پدرسالارانه از خاورمیانه است که این موضوع نیز با حل پرونده هسته ای ایران پیوند خورده است.
بررسی دغدغه های امنیتی کشورهای عربی خاورمیانه نشان می دهد که عمده ترین نگرانی این کشورها به نحو اغراق آمیزی از برنامه موشکی ایران ناشی می شود. باراک اوباما در اجلاس اخیر کمپ دیوید که با حضور سران کشورهای عربی حوزه خلیج فارس برگزار شد ثابت کرد که به دنبال رفع این نگرانی البته نه با اقدام مستقیم بلکه از طریق ایجاد سپر موشکی مشترک میان این کشورهاست.
طرح تدوینی آمریکا برای پدافند موشکی خلیج فارس که توسط شرکت ریتون طراحی شده است بسیار بلندپروازانه بوده و قصد دارد تا تجهیزات دفاع موشکی کشورهای عرب منطقه را جمعا به مرکز عملیات موشکی و هوایی در قطر متصل کند تا تمامی رادارها، موشک های پاتریوت و تاد و سیستم های پدافندی خریداری شده توسط این کشورها در هماهنگی با یکدیگر کار کرده و این کشورها بدون نیاز به حضور فزاینده آمریکا در منطقه بار اصلی تامین امنیت خود را به دوش بکشند.
این اقدام به آمریکا در برچیدن یکی دیگر از موانع خروج از خاورمیانه و عمل به استراتژی نگاه به جنوب شرق آسیا کمک فزاینده ای خواهد کرد که البته از هم اکنون نگرانی هایی را در میان سران عرب حوزه خلیج فارس برانگیخته است.
با حصول توافق هسته ای میان ایران و غرب، کشورهای عرب منطقه خود را قربانی این توافق محسوب می کنند اما بهتر است آنها را قربانی استراتژی نگاه به جنوب شرق آسیای باراک اوباما دانست که پایه های آن در نطق محور آسیا گذاشته شد و دیگر تکه های پازل آن به تدریج با حل مساله هسته ای و حضور تدریجی ایران در معادلات منطقه، رفع وابستگی مستقیم آمریکا به انرژی خاورمیانه و تمایل به تشکیل ائتلاف در حل نابسامانی های خاورمیانه دانست.