به گزارش مشرق، نشانه های این افول قدرت و آن کم رنگ شدن هیمنه را از موضوع پرونده هسته ای ایران تا شکل حضور این کشور در بحران عراق و سایر مناطق بحرانی خاورمیانه می توان مشاهده کرد.
اکنون می توان خاورمیانه را نقطه ای دانست که آمریکا در حال دست و پا زدن در آن است و اصلی ترین چالش های این کشور را به کاخ سفید تحمیل کرده است و به بیانی دیگر دستهایش برای گشودن گره های خود ایجاد کرده در این منطقه فلج به نظر می رسد.
**پرونده هسته ای ایران
دولت اوباما در ارتباط با پرونده هسته ای ایران - که تمام دولت مردان این کشور نیز می دانند، برنامه ای صلح آمیز بوده و تهدیدی علیه امنیت جهانی نیست-، عدم اراده و توانایی اش را بارها نشان داده و دچار ضعف و تردید در تصمیم گیری است.
این موضوع نه تنها در حوزه فنی پایان یافته تلقی می شود، از نظر سیاسی نیز در مراحل پیشرفته ای قرار دارد، اما چرا هر بار به سرانجام نمی رسد، موضوعی است که باید در خود حاکمیت آمریکا و متحدان آمریکایی اش در منطقه جستجو کرد.
این درحالی است که کاخ سفید خوب می داند، هم اکنون تنها نیرویی که در مقابل موج تروریسم بین المللی در منطقه محکم ایستاده و به کشورهایی که از افراط گرایی و گروههای تروریستی آسیب دیده اند، به صورت عملی کمک می کند، جمهوری اسلامی ایران است. و مجموعه رفتارهای ایران نشان می دهد که این کشور دارای نقشی سازنده در تحولات منطقه بوده است.
با این حال، هربار که مذاکرات ایران و کشورهای غربی با مشارکت همه جانبه آمریکا در حال رسیدن به سرانجام است، موج هایی مسیر این حرکت را تغییر می دهند.
زمزمه های مخالفت از تل آویو و برخی پایتخت های منطقه همواره شنیده می شود و اکنون یک جریان قدرتمند در واشنگتن به این زمزمه ها پیوسته است و کاخ سفید آنگونه که نشان می دهد، قدرت لازم را در برابر نیروهای طرفدار وضع موجود ندارد.
بی شک ، حل موضوع هسته ای میان ایران و غرب ، تاثیر دو چندان در مقابله با تروریسم خواهد داشت و به نظر می رسد، جریان هایی که به افراط گریی در منطقه دامن زده اند، همچنان مقاومت می کنند.
طرفداران این برداشت معتقدند، پرونده هسته ای ایران نشانه ای مهم از ضعف دولت آمریکا در اتخاذ تصمیمات بزرگ و سرنوشت ساز است.
** شکل حضور آمریکا در بحران های عراق و سوریه
آنچه بیش از هر چیز ضعف آمریکایی ها را در مواجهه با بحران های منطقه نشان می دهد، تردید آنان نسبت به حقایق منطقه بویژه در دو کشور سوریه و عراق است.
بحران سوریه اکنون در حال سپری کردن چهارمین سال خود می باشد و در طول این مدت همه پرده ها کنار زده شده و پشت صحنه ها مشخص است، اما آمریکایی ها هنوز مرددند.
موضوع خیلی پیچیده نیست. این کشور می توانست از مدتها قبل باب مذاکره با دولت اسد را گشوده و متحدان خود را متقاعد سازد که دست از حمایت گروههای تروریستی بردارند تا اوپوزیسیون واقعی سوریه با دولت این کشور وارد مذاکره شود و صحنه سیاسی امنیتی این کشور در اختیار گروههای تروریستی قرار نگیرد.
این کشور می توانست جلوی کشورهایی را که دروازه های خود را به داخل خاک سوریه گشوده اند، بگیرد تا تروریست ها نتوانند از سراسر جهان بدون کمترین دردسر به عراق و سوریه تردد کنند.
می توانست از آنها بخواهد از تجارت نفت با داعش دست بردارند تا گلوگاههای گروههای تروریستی گرفته شود.
این از دیگر نشانه های افول قدرت آمریکا در منطقه است که تایید می کند این کشور نفوذ خود را بر متحدان منطقه اش از دست داده است. تحرکات اسراییل در بحبوحه جنگ علیه تروریسم در سوریه و عراق و ایجاد مناقشات انحرافی، موضوعی پنهانی نیست و نیز تحرکات دولت سعودی که از حمایت گروههای تروریستی هنوز دست برنداشته و حاضر به همراهی در جنگ علیه تروریسم نیست.
**ضعف حاکمیتی در درون
دولت آمریکا علاوه بر اینکه در بحث پرونده هسته ای دچار یک رقابت درون حاکمیتی است و به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، جمهوری خواهان تمایلی به حل و فصل پرونده ایران در دوران دمکرات ها ندارند و از طرف دیگر نفوذ خود را بر متحدان منطقه ای خود از دست داده، با مشکل دیگری هم روبه روست و آن سردرگمی این کشور در عراق است که نشان از وجود نیروهایی ناهماهنگ و مرکز گریز با کاخ سفید در این کشور دارد.
بطوری که دولت آمریکا در برخی موضوعات در وضعیتی قرار دارد که گویا در جریان برخی اقدامات نظامیان خود در این کشور نیست.
سر و صدا و فریاد نیروهای ضد داعش در عراق بخاطر کمک هایی که نظامیان این کشور به این گروه تروریستی می رسانند، بالا گرفته و مساله در حال تبدیل به یک پرونده در روابط میان عراق و آمریکاست. مقامات رسمی این کشور در حالی این موارد را تکذیب می کنند که اسناد زیادی اعم از فیلم و عکس وجود دارد و موضوع به پارلمان عراق کشیده شده است.
شاید تکذیبیه های دولت آمریکا را بتوان باور کرد، اما سوال اینجاست که اگر این کشور واقعا به موضوع ارتباطی نداشته یا مقامات دولت اوباما از این مسایل اطلاع ندارند، چرا در خصوص این پرونده حساس نشده و تحرکی از خود نشان نمی دهند؟
کارشناسان خوشبین منطقه ای را نیز اعتقاد براین است که این کمک ها توسط نیروهای خارج از کنترل دولت آمریکا انجام می شود و برخی دیگر می گویند احتمال اینکه متحدان منطقه ای آمریکا با استفاده از پرچم آمریکا در حال انجام عملیات کمک رسانی به داعش باشند، نیز زیاد است، اما مساله این است که کاخ سفید به جای بررسی و تحقیق در این زمینه تنها به تکذیب گزارش ها بسنده می کند.
در همین یک هفته گذشته دستکم دو گزارش یکی در شرق فلوجه و دیگری در منطقه النخیب در صحرای جنوبی الانبار و در نزدیکی های استان کربلا ، در خصوص رویت بالگردهای آمریکایی انتشار یافته که یا درحال کمک رسانی به داعش بوده و یا نیروهای این گروه تروریستی را جابجا می کرده اند.
به هر حال این موضوع قابل انکار نیست که جریان هایی در آمریکا سرانجام واقعیات منطقه را پذیرفته اند؛ حقایقی چون 'نقش مثبت و تعیین کننده ایران در صلح و آرامش منطقه'، 'نقش بد اسراییل و دیگر متحدان آمریکا از جمله عربستان'، حقایق سوریه ، عراق و یمن و ... و همچنین حقانیت نیروهای مقاومت در منطقه.
اما به نظر می رسد، اولین قربانی باتلاق ایجاد شده در خاورمیانه، با روند فعلی، دولت آمریکا باشد و این کشور برای نجات خود به تصمیمات بزرگ در شرایط حاضر نیاز دارد. این کشور می بایست خود را از باتلاقی که در آن گرفتار شده، بیرون بکشد.
بنابراین لازم است آمریکایی ها برای برون رفت از شرایط کنونی، ابتدا تکلیف خود را با بندهایی که به دست و پای خود بسته اند، روشن کند؛ بندهایی که می تواند این کشور را تا مرز فروپاشی بکشاند.
اکنون می توان خاورمیانه را نقطه ای دانست که آمریکا در حال دست و پا زدن در آن است و اصلی ترین چالش های این کشور را به کاخ سفید تحمیل کرده است و به بیانی دیگر دستهایش برای گشودن گره های خود ایجاد کرده در این منطقه فلج به نظر می رسد.
**پرونده هسته ای ایران
دولت اوباما در ارتباط با پرونده هسته ای ایران - که تمام دولت مردان این کشور نیز می دانند، برنامه ای صلح آمیز بوده و تهدیدی علیه امنیت جهانی نیست-، عدم اراده و توانایی اش را بارها نشان داده و دچار ضعف و تردید در تصمیم گیری است.
این موضوع نه تنها در حوزه فنی پایان یافته تلقی می شود، از نظر سیاسی نیز در مراحل پیشرفته ای قرار دارد، اما چرا هر بار به سرانجام نمی رسد، موضوعی است که باید در خود حاکمیت آمریکا و متحدان آمریکایی اش در منطقه جستجو کرد.
این درحالی است که کاخ سفید خوب می داند، هم اکنون تنها نیرویی که در مقابل موج تروریسم بین المللی در منطقه محکم ایستاده و به کشورهایی که از افراط گرایی و گروههای تروریستی آسیب دیده اند، به صورت عملی کمک می کند، جمهوری اسلامی ایران است. و مجموعه رفتارهای ایران نشان می دهد که این کشور دارای نقشی سازنده در تحولات منطقه بوده است.
با این حال، هربار که مذاکرات ایران و کشورهای غربی با مشارکت همه جانبه آمریکا در حال رسیدن به سرانجام است، موج هایی مسیر این حرکت را تغییر می دهند.
زمزمه های مخالفت از تل آویو و برخی پایتخت های منطقه همواره شنیده می شود و اکنون یک جریان قدرتمند در واشنگتن به این زمزمه ها پیوسته است و کاخ سفید آنگونه که نشان می دهد، قدرت لازم را در برابر نیروهای طرفدار وضع موجود ندارد.
بی شک ، حل موضوع هسته ای میان ایران و غرب ، تاثیر دو چندان در مقابله با تروریسم خواهد داشت و به نظر می رسد، جریان هایی که به افراط گریی در منطقه دامن زده اند، همچنان مقاومت می کنند.
طرفداران این برداشت معتقدند، پرونده هسته ای ایران نشانه ای مهم از ضعف دولت آمریکا در اتخاذ تصمیمات بزرگ و سرنوشت ساز است.
** شکل حضور آمریکا در بحران های عراق و سوریه
آنچه بیش از هر چیز ضعف آمریکایی ها را در مواجهه با بحران های منطقه نشان می دهد، تردید آنان نسبت به حقایق منطقه بویژه در دو کشور سوریه و عراق است.
بحران سوریه اکنون در حال سپری کردن چهارمین سال خود می باشد و در طول این مدت همه پرده ها کنار زده شده و پشت صحنه ها مشخص است، اما آمریکایی ها هنوز مرددند.
موضوع خیلی پیچیده نیست. این کشور می توانست از مدتها قبل باب مذاکره با دولت اسد را گشوده و متحدان خود را متقاعد سازد که دست از حمایت گروههای تروریستی بردارند تا اوپوزیسیون واقعی سوریه با دولت این کشور وارد مذاکره شود و صحنه سیاسی امنیتی این کشور در اختیار گروههای تروریستی قرار نگیرد.
این کشور می توانست جلوی کشورهایی را که دروازه های خود را به داخل خاک سوریه گشوده اند، بگیرد تا تروریست ها نتوانند از سراسر جهان بدون کمترین دردسر به عراق و سوریه تردد کنند.
می توانست از آنها بخواهد از تجارت نفت با داعش دست بردارند تا گلوگاههای گروههای تروریستی گرفته شود.
این از دیگر نشانه های افول قدرت آمریکا در منطقه است که تایید می کند این کشور نفوذ خود را بر متحدان منطقه اش از دست داده است. تحرکات اسراییل در بحبوحه جنگ علیه تروریسم در سوریه و عراق و ایجاد مناقشات انحرافی، موضوعی پنهانی نیست و نیز تحرکات دولت سعودی که از حمایت گروههای تروریستی هنوز دست برنداشته و حاضر به همراهی در جنگ علیه تروریسم نیست.
**ضعف حاکمیتی در درون
دولت آمریکا علاوه بر اینکه در بحث پرونده هسته ای دچار یک رقابت درون حاکمیتی است و به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، جمهوری خواهان تمایلی به حل و فصل پرونده ایران در دوران دمکرات ها ندارند و از طرف دیگر نفوذ خود را بر متحدان منطقه ای خود از دست داده، با مشکل دیگری هم روبه روست و آن سردرگمی این کشور در عراق است که نشان از وجود نیروهایی ناهماهنگ و مرکز گریز با کاخ سفید در این کشور دارد.
بطوری که دولت آمریکا در برخی موضوعات در وضعیتی قرار دارد که گویا در جریان برخی اقدامات نظامیان خود در این کشور نیست.
سر و صدا و فریاد نیروهای ضد داعش در عراق بخاطر کمک هایی که نظامیان این کشور به این گروه تروریستی می رسانند، بالا گرفته و مساله در حال تبدیل به یک پرونده در روابط میان عراق و آمریکاست. مقامات رسمی این کشور در حالی این موارد را تکذیب می کنند که اسناد زیادی اعم از فیلم و عکس وجود دارد و موضوع به پارلمان عراق کشیده شده است.
شاید تکذیبیه های دولت آمریکا را بتوان باور کرد، اما سوال اینجاست که اگر این کشور واقعا به موضوع ارتباطی نداشته یا مقامات دولت اوباما از این مسایل اطلاع ندارند، چرا در خصوص این پرونده حساس نشده و تحرکی از خود نشان نمی دهند؟
کارشناسان خوشبین منطقه ای را نیز اعتقاد براین است که این کمک ها توسط نیروهای خارج از کنترل دولت آمریکا انجام می شود و برخی دیگر می گویند احتمال اینکه متحدان منطقه ای آمریکا با استفاده از پرچم آمریکا در حال انجام عملیات کمک رسانی به داعش باشند، نیز زیاد است، اما مساله این است که کاخ سفید به جای بررسی و تحقیق در این زمینه تنها به تکذیب گزارش ها بسنده می کند.
در همین یک هفته گذشته دستکم دو گزارش یکی در شرق فلوجه و دیگری در منطقه النخیب در صحرای جنوبی الانبار و در نزدیکی های استان کربلا ، در خصوص رویت بالگردهای آمریکایی انتشار یافته که یا درحال کمک رسانی به داعش بوده و یا نیروهای این گروه تروریستی را جابجا می کرده اند.
به هر حال این موضوع قابل انکار نیست که جریان هایی در آمریکا سرانجام واقعیات منطقه را پذیرفته اند؛ حقایقی چون 'نقش مثبت و تعیین کننده ایران در صلح و آرامش منطقه'، 'نقش بد اسراییل و دیگر متحدان آمریکا از جمله عربستان'، حقایق سوریه ، عراق و یمن و ... و همچنین حقانیت نیروهای مقاومت در منطقه.
اما به نظر می رسد، اولین قربانی باتلاق ایجاد شده در خاورمیانه، با روند فعلی، دولت آمریکا باشد و این کشور برای نجات خود به تصمیمات بزرگ در شرایط حاضر نیاز دارد. این کشور می بایست خود را از باتلاقی که در آن گرفتار شده، بیرون بکشد.
بنابراین لازم است آمریکایی ها برای برون رفت از شرایط کنونی، ابتدا تکلیف خود را با بندهایی که به دست و پای خود بسته اند، روشن کند؛ بندهایی که می تواند این کشور را تا مرز فروپاشی بکشاند.