به گزارش مشرق، آتشگرفتن يک خودرو سمند ساعت ٦:٤٥ روز ششم آذر به کلانتري باغفيض اعلام شد و ماموران پليس و آتشنشانان به محل حادثه در خيابان ابوذر رفتند. آنها پس از خاموششدن آتش، جسد مردي حدودا ٥٠ساله را در صندوقعقب خودرو يافتند. پشتسر اين فرد بهدليل اصابت جسم سخت شکسته بود اما با توجه به اقدام سريع آتشنشانان در کنترل و اطفاي حريق، هيچ آسيبي ناشي از حريق به جسد نرسيده بود.
پليس با بررسي ارکان سمند زردرنگ، پي برد اين اتومبيل متعلق به مردي ٤٧ساله بهنام «مجيد» است. همسر و سه دختر مجيد اعلام کردند او روز چهارم آذر از خانهشان در کرج خارج شد و ديگر برنگشت. در تحقيقات مشخص شد همسر مقتول يکروز بعد از مفقودشدن شوهرش به پليس مراجعه کرده و گفته بود: «مجيد ساعت پنج صبح ديروز طبق روال هرروز به قصد بردن سرويس مدرسه از خانه خارج شد اما پس از آن به منزل مراجعه نکرد و به تلفن هم جواب نميدهد.»
کارآگاهان در تحقيقات اوليه هيچ سرنخي کشف نکردند تا اينکه اطلاعاتي درباره اختلاف ميان مقتول و همسرش به دست آمد و معلوم شد زن ٤٢ساله به نام «مريم» چندبار قصد داشت از شوهرش جدا شود اما مجيد با اين درخواست مخالفت ميکرد. اين مدارک در حالي به دست آمد که مريم در همان تحقيقات اوليه بهشدت منکر داشتن هرگونه اختلاف با همسرش و تلاش براي متارکه شده بود. افسران جنايي با توجه به شواهد موجود اين فرضيه را مطرح کردند که مريم شوهرش را با هدف ازدواج با مردي ديگر به قتل رسانده است.
در اين ميان پسردايي مريم که مردي ٥٠ساله بهنام «حسين» است در مظان اتهام قرار گرفت و تحقيقات پليسي درباره او فاش کرد اين مرد با وجود داشتن سه فرزند، چندي پيش از همسرش متارکه کرده است. کارآگاهان، اين دونفر را براي جمعآوري مدارک بيشتر تحت مراقبتهاي پليسي قرار داده و سرانجام روز شنبه هفته جاري آنها را همراه با يکديگر دستگير و به اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ منتقل کردند. «حسين» و «مريم» در تحقيقات اوليه منکر هرگونه اطلاع از نحوه ارتکاب جنايت شدند و ارتباط خود را صرفا، رابطه خويشاوندي عنوان کردند اما با توجه به دلايل و مدارک به دستآمده، تحقيقات جداگانه از هر دونفر آغاز شد و سرانجام حسين به انجام قتل اعتراف کرد.
اين مرد در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: «من و مريم از زمان مجردي به يکديگر علاقهمند بوديم و حتي قصد داشتيم با هم ازدواج کنيم اما به علت مخالفتهاي شديد هر دو خانواده بهويژه خانواده مريم، موفق به ازدواج نشديم و هرکدام جداگانه تشکيل خانواده داديم. مدتها از يکديگر هيچ اطلاعي نداشتيم تا اينکه پس از چندسال بيخبري در مراسم بزرگداشت يکي از بستگان با همديگر ملاقات کرديم. از آنجا بود که تماسهاي ما شروع شد.
مريم در صحبتهايش عنوان ميکرد از زندگياش راضي نيست و قصد داشت از همسرش جدا شود اما مجيد حاضر به اين کار نشده است. همين موضوع انگيزهاي شد تا براي رسيدن به يکديگر، نقشه قتل را طراحي کنيم. مريم کليد در ورودي مجتمع محل زندگياش را تهيه کرد و در اختيار من قرار داد. ساعت چهار صبح روز حادثه در انباري پارکينگ پنهان شدم. پيش از آن مريم گفته بود شوهرش هرروز ساعت پنج صبح به قصد بردن سرويس مدرسه از خانه خارج ميشود. زمانيکه مقتول به قصد سوارشدن به ماشين، به پارکينگ آمد، از پشتسر به او حمله کردم و با ميلگردي که براي ارتکاب جنايت آماده کرده بودم، چندضربه به سر و گردنش زدم.
مريم پس از چند دقيقه به پارکينگ آمد و با کمک يکديگر جسد را داخل صندوق عقب گذاشتيم. مريم پيش از بيدارشدن بچهها مجددا به خانه بازگشت و من نيز ماشين مقتول را در حاليکه جسد در صندوقعقب آن بود، از مجتمع خارج کردم. تاکسي را تا شهريار بردم اما بهدليل روشنشدن هوا مجبور شدم آن را بيرون از خانه پارک کنم تا شب دوباره به تهران بيايم. پس از تاريکشدن هوا، ماشين را به خيابان ابوذر تهران بردم و در تاريکي و با استفاده از خلوتي خيابان آن را آتش زدم و بهسرعت از محل دور شدم.»
با توجه به اعترافات صريح حسين درخصوص طراحي جنايت و معاونت همسر مقتول در قتل، مريم نيز چارهاي جز اعتراف بيان حقيقت پيشروي خود نديد. سرانجام ديروز لب به اعتراف گشود و تمامي اظهارات پسردايياش را تاييد کرد. سرهنگ آريا حاجيزاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ با تاييد اين خبر گفت: «با توجه به اعتراف صريح هر دو متهم، قرار بازداشت موقت توسط مقام قضايي صادر شده است و هر دو متهم براي انجام تحقيقات تکميلي در اختيار اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفتهاند.»
پليس با بررسي ارکان سمند زردرنگ، پي برد اين اتومبيل متعلق به مردي ٤٧ساله بهنام «مجيد» است. همسر و سه دختر مجيد اعلام کردند او روز چهارم آذر از خانهشان در کرج خارج شد و ديگر برنگشت. در تحقيقات مشخص شد همسر مقتول يکروز بعد از مفقودشدن شوهرش به پليس مراجعه کرده و گفته بود: «مجيد ساعت پنج صبح ديروز طبق روال هرروز به قصد بردن سرويس مدرسه از خانه خارج شد اما پس از آن به منزل مراجعه نکرد و به تلفن هم جواب نميدهد.»
کارآگاهان در تحقيقات اوليه هيچ سرنخي کشف نکردند تا اينکه اطلاعاتي درباره اختلاف ميان مقتول و همسرش به دست آمد و معلوم شد زن ٤٢ساله به نام «مريم» چندبار قصد داشت از شوهرش جدا شود اما مجيد با اين درخواست مخالفت ميکرد. اين مدارک در حالي به دست آمد که مريم در همان تحقيقات اوليه بهشدت منکر داشتن هرگونه اختلاف با همسرش و تلاش براي متارکه شده بود. افسران جنايي با توجه به شواهد موجود اين فرضيه را مطرح کردند که مريم شوهرش را با هدف ازدواج با مردي ديگر به قتل رسانده است.
در اين ميان پسردايي مريم که مردي ٥٠ساله بهنام «حسين» است در مظان اتهام قرار گرفت و تحقيقات پليسي درباره او فاش کرد اين مرد با وجود داشتن سه فرزند، چندي پيش از همسرش متارکه کرده است. کارآگاهان، اين دونفر را براي جمعآوري مدارک بيشتر تحت مراقبتهاي پليسي قرار داده و سرانجام روز شنبه هفته جاري آنها را همراه با يکديگر دستگير و به اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ منتقل کردند. «حسين» و «مريم» در تحقيقات اوليه منکر هرگونه اطلاع از نحوه ارتکاب جنايت شدند و ارتباط خود را صرفا، رابطه خويشاوندي عنوان کردند اما با توجه به دلايل و مدارک به دستآمده، تحقيقات جداگانه از هر دونفر آغاز شد و سرانجام حسين به انجام قتل اعتراف کرد.
اين مرد در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: «من و مريم از زمان مجردي به يکديگر علاقهمند بوديم و حتي قصد داشتيم با هم ازدواج کنيم اما به علت مخالفتهاي شديد هر دو خانواده بهويژه خانواده مريم، موفق به ازدواج نشديم و هرکدام جداگانه تشکيل خانواده داديم. مدتها از يکديگر هيچ اطلاعي نداشتيم تا اينکه پس از چندسال بيخبري در مراسم بزرگداشت يکي از بستگان با همديگر ملاقات کرديم. از آنجا بود که تماسهاي ما شروع شد.
مريم در صحبتهايش عنوان ميکرد از زندگياش راضي نيست و قصد داشت از همسرش جدا شود اما مجيد حاضر به اين کار نشده است. همين موضوع انگيزهاي شد تا براي رسيدن به يکديگر، نقشه قتل را طراحي کنيم. مريم کليد در ورودي مجتمع محل زندگياش را تهيه کرد و در اختيار من قرار داد. ساعت چهار صبح روز حادثه در انباري پارکينگ پنهان شدم. پيش از آن مريم گفته بود شوهرش هرروز ساعت پنج صبح به قصد بردن سرويس مدرسه از خانه خارج ميشود. زمانيکه مقتول به قصد سوارشدن به ماشين، به پارکينگ آمد، از پشتسر به او حمله کردم و با ميلگردي که براي ارتکاب جنايت آماده کرده بودم، چندضربه به سر و گردنش زدم.
مريم پس از چند دقيقه به پارکينگ آمد و با کمک يکديگر جسد را داخل صندوق عقب گذاشتيم. مريم پيش از بيدارشدن بچهها مجددا به خانه بازگشت و من نيز ماشين مقتول را در حاليکه جسد در صندوقعقب آن بود، از مجتمع خارج کردم. تاکسي را تا شهريار بردم اما بهدليل روشنشدن هوا مجبور شدم آن را بيرون از خانه پارک کنم تا شب دوباره به تهران بيايم. پس از تاريکشدن هوا، ماشين را به خيابان ابوذر تهران بردم و در تاريکي و با استفاده از خلوتي خيابان آن را آتش زدم و بهسرعت از محل دور شدم.»
با توجه به اعترافات صريح حسين درخصوص طراحي جنايت و معاونت همسر مقتول در قتل، مريم نيز چارهاي جز اعتراف بيان حقيقت پيشروي خود نديد. سرانجام ديروز لب به اعتراف گشود و تمامي اظهارات پسردايياش را تاييد کرد. سرهنگ آريا حاجيزاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ با تاييد اين خبر گفت: «با توجه به اعتراف صريح هر دو متهم، قرار بازداشت موقت توسط مقام قضايي صادر شده است و هر دو متهم براي انجام تحقيقات تکميلي در اختيار اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفتهاند.»