کد خبر 391705
تاریخ انتشار: ۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۵

روزنامه نگاری از بلژیک و مدیر روزنامه «مرد امروز»، قلم تندی داشت و هیچ یک از بزرگان و صاحب منصبان سیاسی و اقتصادی کشور از نیش قلم او در امان نبودند. از این رو دشمنان زیادی داشت.

گروه تاریخ مشرق- محمد مسعود در یکی از کتابهایش با نام «گلهایی که در جهنم می روید» می نویسد: «من گرفتار خواهم شد، مرا به بدترین وضعی خواهند کشت، مرا به فجیع ترین حالت زجرکش خواهند کرد...»

پیشگویی او درست از آب در آمد. حوالی ساعت 11 شب 22 بهمن 1326 در برابر چاپخانه مظاهری که روزنامه اش را چاپ می کرد، هدف گلوله قرار گرفت.

ترور مشکوک یک روزنامه نویس

روزنامه نگاری از بلژیک و مدیر روزنامه «مرد امروز»، قلم تندی داشت و هیچ یک از بزرگان و صاحب منصبان سیاسی و اقتصادی کشور از نیش قلم او در امان نبودند. از این رو دشمنان زیادی داشت.

پس از قتل وی جنجال‌های زیادی برپا شد و شایعات بی شماری به راه افتاد. هر گروه قتل را به گردن دیگری می انداخت، عده‌ای می‌گفتند علیرضا برادر شاه او را کشته، عده ای می‌گفتند کار ایادی اشرف است، زمانی گفته می‌شد بازاری‌ها کسی را مامور کرده‌اند تا او را بکشد، حتی پای خسرو روزبه و حسام لنکرانی و حزب توده را به‌میان کشیدند.

در آن روزها پررنگ‌ترین شایعه‌ها، شایعه قتل مسعود توسط اشرف خواهر شاه بود. تنها دو هفته پیش از این واقعه، خبری در روزنامه «مرد امروز» به چاپ رسید. خبر جنجالی پالتوی پوست اشرف پهلوی خواهر محمدرضا شاه پهلوی زمامدار وقت.

روزنامه «مرد امروز» در شماره دهم بهمن 1326 ضمن درج خبر بازدید اشرف از کارخانه وطن کازرونی(اصفهان) می‌نویسد: «از این پس، من از این پارچه‌ها برای خود لباس درست می کنم. آقایان بیاییم سرمشق دیگران شویم و از پارچه های وطنی استفاده کنیم.»

این در حالی بود که در کنار این خبر تصویری از اشرف در پالتوی پوست روسی درج شده و زیر آن نوشته شده بود: «یک میلیون و پانصد هزار ریال، قیمت یک پالتوی پوست. والاحضرت اشرف از این پس از پارچه های وطن برای خود لباس تهیه خواهند کرد.» بهار 1325 اشرف پهلوی برای ملاقات با استالین به مسکو رفت و پالتوی بسیار گرانقیمتی به عنوان هدیه از استالین دریافت کرد. نزدیکی چاپ این مقاله تا مرگ مسعود، این شایعه را تشدید می‌کرد، اما این‌که واقعا چه کسی او را کشته است تا 10 سال در هاله ای از ابهام بود تا این‌که سال 1336 پس از دستگیری خسرو روزبه پرده ابهام کنار زده شد. روزبه در بازجویی‌هایی که از وی شد به ترور مسعود نیز اشاره کرد و مرگ محمد مسعود را دوباره بر سر زبان‌ها انداخت.

خسرو روزبه در بازجویی مورخ 10‌‌‌/‌‌‌7‌‌‌/‌‌‌36 که در صفحات 29 تا 31 پرونده به خط خود او موجود است، اینگونه اعتراف می کند: «ما فکر می کردیم ممکن است با ترورهای سیاسی به هدف‌های اجتماعی رسید، به این جهت تصمیم گرفتیم گروهی به وجود بیاوریم که بتواند سریعتر به این اهداف‌ نائل شود، اما درباره انتخاب شخص محمد مسعود...ما فکر می کردیم برای گم‌کردن راه و برای آن‌که دستگاه پلیس نتواند سمت لازم را برای پیدا کردن بیابد، باید اول از کسی شروع کنیم که دارای دستجات مخالف زیادی باشد. محمد مسعود از این جهت ایده آل بود، زیرا با انتشار روزنامه مرد امروز، تقریبا همه را با خود دشمن کرده بود. از یک طرف با مسعودی‌ها و روزنامه اطلاعات سخت درآویخته بود، از طرف دیگر با قوام السلطنه و گروه طرفداران او مخالف بود و جنگ و جدال‌های زیادی با هم داشتند. در عین حال با امثال حاج علینقی کاشانی و سایر ثروتمندان طرف می شد تا از آنها پول بگیرد و دیگر آنان را مورد حمله قرارندهد. از یک طرف روزنامه اش خواننده زیادی داشت و مقالاتی که علیه نهضت جهانی کارگر منتشر می کرد، می توانست تاثیرات منفی داشته باشد... اینها دلایلی بود که ما اقامه کردیم و گفتیم اگر او هدف قرار گیرد، به علت دشمنان کثیری که دارد، توجه مامورین پلیس به همه دسته ها خواهد رفت و اصلا از راه پرت خواهد شد. نکته دیگری که این کار را تسریع کرد و شاید اگر پیش نمی آمد ممکن بود هرگز محمد مسعود به قتل نرسد، مساله مسافرت قریب الوقوع او به اروپا بود. همین امر باعث شد که در اجرای کار سرعت بیشتری به خرج داده شود... نتیجه ای که ما گرفتیم، مثبت بود. یعنی روزنامه های مختلف که در تهران انتشار می یافتند، همان‌طور که ما پیش بینی کرده بودیم، این قتل را به گروه‌های مخالف خود نسبت دادند و به قدری قضیه به هم گره خورده بود که هیچکس نمی توانست به فکر گروه کوچک ما باشد و ما در این عمل موفق شده بودیم...»نیمه دوم سال 1326، روزبه به همراه هفت نفر از اعضای حزب توده با نام‌های حسام لنکرانی، ابوالحسن عباسی، سیف الله همایونفر، منوچهر رزم خواه، ناصر صارمی، ابراهیم پژمان، صفیه خانم حاتمی(معروف به صفاخانم) تشکیل جلسه دادند و تصمیم گرفتند تا برای پیشبرد اهداف حزب، دست به ترورهای سیاسی بزنند.

اولین شخصی که برای این هدف انتخاب شد کسی نبود جز محمد مسعود. این ترور اولین و آخرین حرکت سیاسی این گروه هشت نفره بود.

روزبه ادامه می دهد: «بطور کلی جلسه ای که ما تشکیل داده بودیم یک جلسه افراطی و مرکب از افراد تندرو و احساساتی بود.

عقیده ای که ما را به دور هم جمع کرده بود این بود که خیال می کردیم حزب توده ایران حزب محافظه کاری است یا لااقل رهبران از افراد ترسو و محافظه کار تشکیل شده اند و نمی خواهند یا قادر نیستند تصمیمات تند و شدید بگیرند... به نظر من ترور مسعود با تئوری‌های مارکسیستی مطابقت نداشت... انجام این کار به نظر من در شرایط حاضر نادرست است، ولی در شرایط 10 سال پیش که سطح اطلاعات من در مسائل تئوریک پایین تر از حالا بود و به این اشتباه تئوریک واقف نبودم بی‌اشکال به نظر می رسید.»

پس از کشف عاملین واقعی ترور، مسوولان اصلی حزب توده در آن زمان تصمیم گرفتند تا متنهای دفاعیه را تغییر دهند تا قهرمانی که از روزبه در ذهن‌های جوانان ایرانی که در غرب می زیستند ساخته شده بود درهم نشکند و همین‌طور این لکه ننگ بر دامان حزب خودنمایی نکند، زیرا مردم محمد مسعود را نیز چون قهرمانی دوست داشتند.

احسان طبری در این مورد می گوید: «متن دفاعیه روزبه از طرف کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی به من داده شد که آن را به رهبری حزب توده تحویل دهم؛ سال 1961. در آن موقع نمی دانستیم این سند چگونه به دست معاون شعبه بین المللی حزب کمونیست شوروی (پوزدیناک) رسیده است. پوزریناک توضیح داد که آنها دفاعیه را ترجمه کرده و از متن آن باخبر شده‌اند. شما آن را چاپ کنید و بلافاصله بعد از چاپ آن به فارسی برای چاپ به روسی اقدام خواهیم کرد و افزود: «این دفاعیه نام خسرو را در کنار نام مردان استوار و ستوهنده انقلابی خواهد داشت.» در تمام دوران زندگی و مبارزه روزبه و بعد از بازداشت، ابدا صحبتی از او در مطبوعات شوروی نشده بود... تیرباران و مرگ لازم بود تا نام روزبه در مطبوعات شوروی ظاهر شود. باری تصمیم گرفته شد که موافق توصیه ای که شوروی‌ها کردند، این سند، پس از رفع معایب و نقائص، چاپ شود. ظاهرا از میان چیزهایی که در این دفاعیه حذف شد، یکی جریان ترور محمد مسعود، مدیر مرد امروز است، چون حزب می‌خواست این سند را به نام خود نشر دهد بنابراین نمی توانست ترور محمد مسعود را که عمل شنیعی بود، در متن باقی گذارد...».

قتل محمد مسعود و اعترافات روزبه یک دهه بعد از آن تا سال‌های متمادی محل توجه تاریخ نگاران و ابزاری برای جنگ قدرت در داخل حزب توده بود.

چنانچه فریدون کشاورز در خاطرات خود این قتل را به نورالدین کیانوری که در آن سال، رابط میان روزبه و حزب توده بود مربوط می کند. هرچند این ادعا توسط کیانوری رد می شود. انور خامه ای از فعالان جنبش کمونیستی در ایران در خاطرات خود علاوه بر کیانوری پای رزم آرا را نیز به میان می کشد. کیانوری هم این قتل را ناشی از تصمیم شخصی و به عبارتی خودسرانه روزبه می داند و بابک امیرخسروی منتقد اصلی کیانوری نیز این مدعا را صحیح می داند. با این وجود مظفر بقایی از فعالان اصلی سیاست ایران در دهه 20 و 30 این قتل را متوجه سپهبد رزم آرا رئیس ستاد ارتش شاه می کند. در این میان ارتباط میان روزبه و رزم آرا که هر دو از افسران ممتاز دانشکده افسری ارتش بوده اند نیز به ابهامات می افزاید.راز قتل محمد مسعود و چرایی آن چیزی است که به قول انور خامه ای «شاید این راز تاریخی تا به ابد سر به مهر باقی بماند.»

شکوفه حبیب زاده

منابع:

1. زندگینامه روزنامه نگار مبارز محمد مسعود (جان بر سر قلم...)، امیر اسماعیلی، چاپ اول، تهران: پاییز 1366*
2. ترورهای سیاسی در تاریخ ایران، دکتر علی بیگدلی، انتشارات سروش، تهران: 1377*3. سه چهره جنجالی مطبوعات در عصر پهلوی، امیر اسماعیلی، نشر علم، تهران: 1384*. کشتار نویسندگان در ایران، محمود ستایش، نشر البرز، تهران: 1378*5. سازمان افسران حزب توده ایران 1333-1323، محمدحسین خسروپناه، انتشارات شیرازه، چاپ اول، تهران: 1377*6. خاطرات نورالدین کیانوری، موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نگاه، انتشارات اطلاعات، تهران: 1371*7. مقاله «چه کسی محمد مسعود را کشت؟»، نوشته حبیب احمدزاده، سایت هومولونوس*8. مقاله «افسری که افسانه شد»، علی ملیحی، روزنامه اعتماد ملی، 20 تیر 1388*9. مقاله «زندگینامه محمد مسعود 1326ـ1280»، همشهری آنلاین

منبع: نشریه ایام جام جم، شماره 65

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس