به گزارش مشرق، انديشه و عملکرد امام خميني(س) و امام موسي صدر، دو تربيت يافته حوزه علميه قم آنچنان بر مناسبات سياسي، اجتماعي و فرهنگي خاورميانه تأثير گذاشت که تاريخ خاورميانه را نمي توان بدون بررسي نقش آنان بررسي کرد.
حکمت ناخوشايند روزگار چنين بود که يکي از اين دو امام، دقيقاً نهم شهريور 1357 در آستانه پيروزي قيام ديگري، به طرز مشکوکي در بازديد از کشوري ميليتاريزه ربوده مي شود و در کمال ناباوري اين اختفاي مظلومانه و ناخواسته در پرده اي از ابهام و نسيان فرو مي رود. تلاش 31 ساله ياران صدر اگر چه توانسته است تاحدي از اين مساله نادر ناگوار رمزگشايي کند، اما هنوز سرنوشت وي نامعلوم است.
فراتر از تلاش هاي خانواده و ياران صدر و همچنين مذاکرات ديپلماتيک، آنچه به اهميت مسأله مي افزايد، پيگيري مجدانه امام خميني(س) براي رهايي امام صدر است. بازخواني روابط اين دو مرد بزرگ فرصتي فراخ مي خواهد، مرداني که هر کدام به تنهايي مي توانستند جهان را تکان دهند و براي آرمان هاي مشترک همکاري هاي و همياري هاي زيادي داشته اند.
توصيه ها، ديدارها و نامه هاي امام انقلاب ايران در خصوص ربوده شدن رهبر شيعيان لبنان نشان مي دهد که ايشان بشدت نگران وضعيت امام موسي صدر و پيگير موضوع بودهاند. امام در نامه هاي خود مدام ابراز نگراني مي کند و از مخاطبان درخواست فيصله اين قضيه را مي نمايد.
امام خميني(س) فرداي دستگيري امام موسي صدر طي نامه اي به ياسر عرفات با ابلاغ نگراني و تاثر خود از ربوده شدن صدر، از عرفات مي خواهد هر چه زودتر از مکان و سلامتي وي اطلاع پيدا کرده و به او خبر دهد. متن اين نامه بدين شرح است:
« بسم اللَّه الرحمن الرحيم
جناب آقاى ياسر عرفات
رئيس کميته اجرائيه سازمان آزاديبخش فلسطين
از سلامت جناب حجت الاسلام آقاى سيد موسى صدر، رئيس مجلس شيعيان لبنان، هيچ گونه اطلاعى ندارم و موجب نگرانى اينجانب است. از جنابعالى تقاضا دارم که هرچه زودتر از مکان ايشان اطلاع پيدا کرده و اينجانب را از سلامت ايشان آگاه گردانيد. توفيق جنابعالى را در اهداف اسلامى خواستارم.
روح اللَّه الموسوى الخمينى. ( صحيفه امام، ج3، ص: 458 ) »
ادامه نگارش نامه هاي ديگر نشان مي دهد که امام خميني(س) همزمان که مسائل پيچيده انقلاب اسلامي ايران را پيگيري مي کند، نگران وضعيت امام موسي صدر و پيگير آزادي وي هست. سواي توصيه هاي شفاهي به ياران خود، در مهر 1357 در نامه اي به حافظ اسد، رييس جمهور وقت سوريه نيز از غيبت موسي صدر اظهار نگراني مي کند و از او به عنوان رييس جمهور کشوري اسلامي و رييس کنگره جبهه صمود و رفض مي خواهد تا نظر سران کشورهاي فعال در قضيه فلسطين را به پيگيري و حل مساله امام موسي صدر جلب نمايد. متن نامه به اين شرح است:
« بسم اللَّه الرحمن الرحيم
حضرت آقاى حافظ اسد
رئيس جمهورى سوريه و رئيس کنگره جبهه صمود و رفض
پس از اهداى سلام؛ اينجانب از غيبت جناب حجت الاسلام آقاى سيد موسى صدر نگران و متأثرم. از جنابعالى تقاضا دارم که اين موضوع را با سران کشورهايى که در قضيه فلسطين اجتماع کردهاند در ميان گذاريد و اهتمام آنان را جلب نماييد.
ما و ملت ايران، در اين عصر، گرفتار رژيمى هستيم که با اتکا به پشتيبانى امريکا ملت را در آتش ديکتاتورى و کشتارهاى دسته جمعى و سلب همه آزاديها مىسوزاند. ما از شما سران دولتهاى اسلامى براى رهايى ملت بىپناه ايران کمک مىخواهيم. برادران مسلمان شما در زير چکمه دژخيمان شاه خرد شدهاند و حکومت نظامى که در اکثر شهرستانهاى مهم ايران برپاست ملت را به جان آورده.
از پيامبر اسلام- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- نقل مىشود: کُلُّکم راعٍ و کُلُّکم مَسئولٌ عن رَعِيته . همه افراد و از جمله شما سران دولتهاى اسلامى که قدرت دفاع از ملت مظلوم ما را داريد مسئول هستيد. والسلام عليکم و رحمة اللَّه و برکاته.
- روح اللَّه الموسوى الخمينى. » ( صحيفه امام، ج3، ص: 479 )
امام همچنان نگران است، نامه ديگري را به در تاريخ 26 مهر 1357 به سرهنگ معمر قذافي مي نويسد همو که موسي صدر در پايتخت کشور او ربوده شد. امام از قذافي مي خواهد دولت ليبي، ياران و دوستداران صدر را از محل اقامت او مطلع نمايد. البته اين اتفاق هرگز صورت نمي گيرد و همين عدم توجه دولت ليبي به مساله امام صدر باعث شد که بعدها امام خميني (س) هرگز تقاضاي ديدار قذافي را نپذيرفت. متن نامه امام به قذافي چنين است:
« بسم اللَّه الرحمن الرحيم
حضرت رئيس جمهور ليبى
پس از اهداى سلام و تحيت؛ قضيه جناب حجت الاسلام آقاى صدر به شکل معمايى مرموز درآمده است. بستگان ايشان پس از بررسى مىگويند در ليبى هستند. چون جناب ايشان مورد احترام و محبت روحانيون و ديگر جناحها هستند و اين امر موجب نگرانى آنهاست مقتضى است در آن اهتمام نماييد. و از دولت خودتان بخواهيد ما را از سلامت ايشان و محل اقامتشان مطلع نموده نگرانيها را رفع کنند. والسلام عليکم.
15 ذى القعده 98
روح اللَّه الموسوى الخمينى » ( صحيفه امام، ج4، ص: 46 )
اظهار تأثر و نگراني امام تنها به نامه نگاري محدود نمي شود. ايشان که در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان رهبر انقلاب مدام مورد توجه و سؤال خبرنگاران رسانه هاي جهان است، در مصاحبه هاي خود همواره از وضعيت موسي صدر اظهار گلايه مي کند و خواستار پايان اين قضيه است. اين مصاحبه ها در حالي صورت مي گيرد امام خميني(س) و ياران انقلاب با همه وجود درگير انقلابي در آستانه پيروزي هستند.
امام در 15 آبان 1357در نوفل لوشاتو در پاسخ به اين سوال خبرنگار مجله عربى زبان المستقبل که مي پرسد: ناپديد شدن امام موسى صدر، فکر هموطنان لبنانى را اشغال کرده است. آيا در خصوص آن تماسهايى برقرار کرده ايد؟ و نتيجه تماس ها چه بوده است؟، مي فرمايد: «در خصوص وضعيت حجت الاسلام آقاى سيد موسى صدر که مورد علاقه بسيارى از مسلمين است اقداماتى کرده ايم و متأسفانه تاکنون به نتيجه نرسيده ايم.» (صحيفه امام، ج4، ص: 338)
در مصاحبه ديگري در 30 آبان 1357 در نوفل لوشاتو در پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه لبنانى النهار از عاملان ربوده شدن امام موسي صدر اظهار بي اطلاعي مي کند و علاقه خود را به وي اعلام مي نمايد و مي گويد: «راجع به اينکه ايشان را چه کسى مخفى کرده است، من اطلاعى ندارم. اما راجع به اينکه ايشان زندهاند و برگردند، اميدوارم که زنده باشند و برگردند. من به ايشان علاقه دارم و اميدوارم که به سلامت برگردند و کار خودشان را ادامه دهند.» (صحيفه امام، ج4، ص: 443)
مصاحبه ديگر امام با خبرنگار روزنامه لبنانى السفير در 2 آذر 1357 است که باز هم خواهان آزادي موسي صدر است و در پاسخ به اين سؤال که "آيا خبر جديدى در مورد امام موسى صدر هست"، مي فرمايد: «اقداماتى شده است؛ اميدواريم سودمند باشد و ايشان که مورد علاقه من و نيز شيعيان، بلکه مسلمين لبنان است، هر چه زودتر به وطن خويش برگشته و به کار خود مشغول شوند.» (صحيفه امام، ج5، ص: 82)
امام در 16 آذر 1357 در مصاحبه ديگري امام اقدامات خود براي آزادي موسي صدر سخن مي شمارد و در پاسخ به سوال خبرنگار لبناني تشريه "امل" ارگان جوانان حرکة المحرومين مي فرمايد: «در زمانى که نجف بودم، تلگرافى به آقاى ياسر عرفات و تلگراف ديگرى به رئيس جبهه صمود [ حافظ اسد ] در سوريه نمودم و اينجا هم وقتى سفير ليبى آمده بود راجع به ايشان صحبت کردم. اميدوارم هرچه زودتر ايشان به لبنان مراجعت نمايند و به مبارزاتشان عليه اسرائيل ادامه دهند. من از اين قضيه متأثرم و دعا مىکنم که ختم به خير شود. » (صحيفه امام، ج5، ص: 185)
امام همچنين در ديدار و گفت وگو با نمايندگان حرکة المحرومين لبنان با ايشان در نوفل لوشاتو در 6 آذر 1357 به تشريح اهميت مسأله امام موسي صدر مي پردازد و از ياران وي مي خواهد که در غياب امام خود، مأيوس نباشند و راه او را ادامه دهند. در اين ديدار، سيد حسين حسيني نماينده اين جنبش مي گويد: "زمانى که مجلس شيعه و حرکة المحرومين به رهبرى امام موسى کار خود را ادامه مىدهد و در وضعى که به اسلام و تشيع اعتقاد داريم و از راه موسى صدر الهام مىگيريم، ناگهان او را ربودند، که ضربه شديدى به ما زد و ما را سخت به خود مشغول کرد. قدرت فکرى ما را گرفت که نتوانيم به شيعيان دنيا خصوصا ايران کمک کنيم." و امام خميني (س) در پاسخ به سخنان او مي فرمايد: «قضيه آقاى صدر بسيار مهم، و به ما هم لطمه وارد کرده است لکن اميدوارم بزودى برگردد، و کارها را که اسلامى است و به نفع شيعه، انجام دهند. در غياب ايشان نبايد شما آقايان مأيوس شويد. خدا با حق است پشتيبان همه است. بايد به شيعيان دلگرمى بدهيد. از تشتت پرهيز کنيد. خداوند وعده نصرت داده است. حق با شماست. مردم را اميدوار کنيد. به خود اتکا کنيد در تمامى موارد.» (صحيفه امام، ج5، ص: 135)
پيگيري هاي امام خميني(س) براي حل معماي صدر پس ار پيروزي انقلاب اسلامي جديت بيشتري به خود مي گيرد. اين بار امام به عنوان رهبر حقوقي و حقيقي نظام جمهوري اسلامي ايران، خواستار رمزگشايي از اين پرونده است.
امام در ديدار عبدالسلام جلود، معاون سرهنگ معمر القذافي در هفتم اسفند 1357 در مدرسه علوي از وضعيت امام موسي صدر، بشدت اظهار نگراني مي کند و از آنها مي خواهد به سرهنگ قذافي بگويند به اين وضعيت رسيدگي کند: «به محض بازگشت به ليبى به سرهنگ قذافى بگوييد هر چه زودتر در مورد سرنوشت امام موسى صدر رسيدگى کند.» ( صحيفه امام، ج6، ص: 257)
در اين ديدار ، هيئت ليبيايى از امام مي خواهند که اجازه دهند سرهنگ قذافى براى عرض تبريک به ايران بيايد که امام از اين کار استنکاف مي ورزند و مي گويند: "من فعلاً به قم مىروم و اين ديدار را به زمان ديگرى موکول کنيد." ( صحيفه امام، ج6، ص: 257)
امام در ديدار ديگري با هيئت ليبيايي به سرپرستي عبدالسلام جلود در چهارم ارديبهشت 1358در قم باز به شدت اظهار نگراني مي کند و حل اين مسأله را منوط به تلاش دولت ليبي مي داند و مي فرمايد: «قضيهاى که براى ما و علماى ايران و ساير اقشار به طور معما درآمده است اين فاجعه آقاى صدر(1) است. من و علماى ايران براى اين فاجعه بسيار متأثر هستيم و اين براى ما يک معمايى است که اين معما حل نمىشود الّا به دست دولت ليبى. ما اين معما را مىخواهيم که برادر ما «معمر» و دولت حل کنند و ناراحتي هاى ما را به اتمام برسانند.
ايشان در ادامه به دولت ليبي تذکر مي دهد که ربوده شدن امام موسي صدر موجب سوءتفاهم بين ملت ايران و مليت ليبي خواهد بود: «من کراراً به وسائطى اين معنا را تذکر دادم لکن الآن نيز اکيداً تذکر مىدهم که اين معنا در شَعْب (ملت) ما و در بين علماى ما انعکاس سوئى دارد؛ و من ميل ندارم که بين ملت ما و دولت شما يک سوء تفاهمى باشد. من از شما مىخواهم که اين معما را حل کنيد و موجب راحتى ما را فراهم کنيد.» (صحيفه امام، ج7، ص: 119)
امام خميني(س) 30 ارديبهشت 1359در جمع اعضاى کادر مرکزى جنبش امل لبنان در جماران، امام موسي صدر را فرزند عزيز خود معرفي مي کند و مي گويد: «آقاى «صدر» يک مردى است که من مىتوانم بگويم او را بزرگ کردهام. [او] به منزله يک اولاد عزيز است براى من و من اميدوارم که ان شاء اللَّه ايشان با سلامت برگردند به محل خودشان، و بسيار مورد تأسف است که ايشان را ما الآن نمىبينيم در بين خودمان .» ( صحيفه امام، ج12، ص: 319)
دو سال پس از ربودن امام موسي صدر، 6 شهريور 1359 امام خميني(س) در جمع خانواده وي در جماران امام شيعيان لبنان را تربيت يافته دامان خود معرفي مي کند و به شرح خدمات ايشان مي پردازد: «آقاى صدر را که من سال هاى طولانى ديدهام، بلکه بايد بگويم من بزرگ کردم ايشان را، من فضائلشان را مىدانم و خدمتهايى هم که بعد از آنکه به لبنان رفتهاند کردهاند، آن را هم مىدانم و آنچه که لبنان احتياج به ايشان دارد، باز آن را هم مىدانم. من اميدوارم که ان شاء اللَّه، ايشان برگردند به محلّ خودشان و مسلمين آنجا از ايشان استفاده کنند.»
در اين ديدار اعلام ميشود که شواهدي براي زنده بودن موسي صدر و حضورش در ليبي وجود دارد که امام خميني(س) ميفرمايند: «همين حالا هم که ايشان مىگوييد، که شواهد داريم که در ليبى هستند، همين امر، در راه خدمت به مکتب و خدمت به اسلام است. اين هم براى ايشان عبادت نوشته مىشود. براى ماها هم اين امورى که واقع مىشود، بايد سهل باشد، از باب اينکه در راه اسلام است.»
امام در ادامه مصائب امام موسي صدر را به مصائب پيامبر تشبيه مي کند و مي گويد: «اين، هم مايه افتخار شماست و [هم] خانواده آقاى صدر که يک فرد لايقى که خدمت مىکرد، در راه خدمت گرفتارىاى پيدا کرده است. من اميدوارم که اين گرفتارى امدش زود سر بيايد و من دعاى به ايشان مىکنم و خواهم کرد و اميدوارم که زودتر ان شاء اللَّه، ايشان خلاص بشوند و برگردند .» (صحيفه امام، ج13، ص: 166)
امام خميني(س) در سخنراني ديگري در 29 بهمن 1359 درجمع خانواده شهداى کشورهاى با اشاره به بى توجهى کشورهاى اسلامى به مشکلات جهان اسلام و ادعاهاى دروغين حاميان حقوق بشر خطاب به خانواده و ياران امام صدر مي گويد: «ما شريک غم شما هستيم در اينکه از آقاى موسى صدر بىاطلاعيم.» (صحيفه امام، ج14، ص: 136)
ديگر سخن امام(س) در مورد امام موسي صدر آنگونه که در صحيفه امام آمده است، مربوط به ديدار کادر رهبرى جنبش امل است که صبح روز 10 تير 1360 در جماران صورت گرفته است. امام در اين ديدار موسي صدر را بازوي قوي براي اسلام معرفي مي کند: «من از اينکه آقاى موسى صدر(1) در بين شما نبوده است متأثرم. او مثل فرزند من است. او يک بازوى قوى براى اسلام بود. » (صحيفه امام، ج15، ص: 5)
31 سال از معماي ناپديد شدن مظلومانه امام شيعيان لبنان مي گذرد؛ نه سرويس هاي امنيتي، نه تلاش هاي ديپلماتيک و نه پيگيري هاي مجدانه ياران و کسانش، هنوز نتوانسته است، راز سرنوشت نامعلوم موسي صدر را بازگشايد. او که زماني رهبر دل هاي ملت لبنان بود و گرهگشاي مشکلات آنان، اکنون 33 سال تمام است که اين مردم نمي توانند گره گشاي مشکل او باشند.
منبع: جماران
جهان تشيع، چهارده قرن پس از شهادت امام نخست خويش، حضور همزمان دو شخصيت گرانقدر را تجربه کرد يکي در لبنان و ديگري در ايران که هر دو بزرگوار به "امام" معروف و خوانده شدند.