پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سیمای حضرت ابوطالب را این گونه ترسیم فرمود: «روز قیامت ابوطالب در زی پادشاهان و به سیمای پیامبران محشور می‌شود.»

گروه تاریخ مشرق - سال‌ها بود که جهل و بت‌پرستی در مکه رواج داشت و هر قبیله و گروهی، صنمی برای خود تراشیده بودند و به پرستش آن می‌پرداختند. آدم‌کشی و گردنکشی، خرافات و اندیشه‌های بی‌پایه و باطل همه سرمایه مردم حجاز بود. اما گروهی بودند که در میان این قوم هنوز بر آیین ابراهیم نبی زندگی می‌کردند و خدای یگانه را می‌پرستیدند. جناب ابوطالب (علیه‌السلام) در یکی از خانه‌های همین قوم یکتاپرست دیده به جهان گشود. پدرش عبدالمطلب و مادرش فاطمه دختر عمر بن معاذ بود. او نیز به مانند نیاکانش پاکیزه از عقاید کفر و جاهلی بالید و رشد کرد و از همان نوجوانی به کرامت و جوانمردی در نزد قریشیان معروف شد.

جناب ابوطالب پیشه بازرگانی را به مانند دیگر اعضای خانواده در پیش گرفت. در جوانی در اختلافات قریش حکمیت می‌کرد و به سخاوت و گشاده‌دستی شهرت داشت. با همه تنگدستی‌های خویش باز هم از جود و کرم او کم نمی‌شد و گرفتاران را دستگیری می‌کرد.

حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برادرزاده جناب ابوطالب بود. عبدالله پدر حضرت محمد در جریان سفری تجارتی درگذشت و این عبدالمطلب بود که سرپرستی بزرگترین مخلوق خداوند را به عهده گرفت. پس از هشت سال، عبدالمطلب نیز دارفانی را وداع گفت و سرپرستی محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به ابوطالب سپرد:
«ای ابوطالب! این جوان مقام بزرگی دارد. از او محافظت کن و مواظبش باش. انسانی بی‌نظیر است. برایش همچو مادر باش تا آنچه دوست دارد به رو نیاورد.»

از آن روز جناب ابوطالب کفالت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به عهده گرفت. آنگاه که عالم یهودی پیامبر اسلام را به مجلس خدیجه فراخواند و مهر نبوت او را کشف کرد خدیجه (سلام‌الله علیها) گفت: «اگر عموهایش بودند اجازه چنین کاری را به تو نمی‌دادند.» این نشان می‌دهد که تا چه اندازه عموهای پیامبر از او مراقبت می‌کردند. جناب ابوطالب از همان آغاز اعتقادی محکم به محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) داشت. هنگامی که مکه از نعمت باران محروم شد، ابوطالب دست محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را گرفت و به دیوار کعبه تکیه داد و گفت: «ای خدای مهربان! به حق این جوان باران بفرست و ما را مشمول رحمت خود قرار ده.» وقتی باران آمد از شادی شعری سرود.

ابوطالب خطبه عقد پیامبر اسلام و خدیجه کبری را خواند. مِهر پیامبر اسلام به جناب ابوطالب را زمانی بهتر می‌توان درک کرد که هرگاه در جنگ‌های صدر اسلام پیروز می‌شد می‌فرمود: «کاش عمویم نیز با ما بود.» حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در همین دوران، علی (علیه‌السلام) فرزند ابوطالب را به خانه خود برد و در تربیت او کوشید.

اعلام نبوت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) زمان به ثمر رسیدن زحمات و پشتیبانی‌های جناب ابوطالب بود. هنگامی که 45 نفر از طایفه‌اش را گرد آورد و آن‌ها را از رسالت آسمانی‌اش آگاه ساخت چه کسی خوشحال‌تر و باورمندتر از ابوطالب بود؟ با این همه برای آنکه بتواند همچنان از پیامبر در میان جاهلان مکه یاری رساند، از اعلام حمایت رسمی خودداری کرد. در عین حال هم از پیوستن فرزندش علی (علیه‌السلام) به نبی خاتم جلوگیری نکرد. بلکه برادرزاده‌اش را دلداری می‌داد و می‌گفت: «به پا خیز! تو مقامی والا داری، گروه تو از گرامی‌ترین احزاب است... زبان‌های تیز بای دفاع از تو بر می‌خیزند و شمشیرهای برنده‌ای آن‌ها را می‌ربایند. به خدا سوگند مانند خضوع کودک نزد مادرش در پیش تو خاضع می‌شوند.»

پیامبر اکرم بر دامنه دعوتش می‌افزود و ابوطالب نیز مدافعش بود. در پاسخ به درخواست قریش که دوست داشتند از این نصرت و حمایت درست بردارد فرمود: «به خدا قسم از حمایت تو دست بر نمی‌دارم و تو ماموریت خود را به پایان برسان.» اما فشارهای قریش پایانی نداشت و آنان حتی پیشنهاد تسلیم محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را برای قتل به او ابلاغ کردند. به موازات پیشرفت نهضت حضرت رسول فشارهای به اندازه‌ای افزوده شد که گاهی احترام جناب ابوطالب را نیز خدشه‌دار می‌کردند.

ابوطالب فرزندش علی را بارها در دامان رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خواباند تا پیامبر از دسیسه قریش در امان بماند. آنگاه که پیامبر گروهی را به حبشه فرستاد، ابوطالب سیزده نفر را به سوی نجاشی گسیل داشت تا از وی بخواهند با مسلمانان خوش‌رفتاری کند.

جناب ابوطالب در واپسین لحظه‌های عمر خود نیز ذست از یاری رسول برنداشت. بزرگان خاندان خود را خطاب کرد و فرمود:
« چهار تن را به یاری پیامبر سفارش می‌کنم، فرزندم علی و بزرگ قبیله عباس، شیر خدا حمزه که هماره از پیامبر حمایت کرده و فرزندم جعفر تا او را یاور باشید. و شما که عزیزان من فدایتان باد همیشه برای رسول خدا در برابر دشمنان چون سپرها محافظ باشید.» او بارها سفارش کرد که «ای جماعت بنی‌هاشم! محمد را اطاعت و تصدیق کنید رستگار و هدایت شوید. و نیز گفت: محمد، امین قریش است، راستگوی عرب است، دارای همه کمالات است، دل‌ها به او ایمان دارد ولی زبان‌ها از ترس به افکار برخاسته‌اند.»

جناب ابوطالب پس از چهل و چند سال تلاش در بستر مرگ افتاد و با هشتاد و اندی سال درگذشت. او را در سال 10 بعثت در کنار مزار پدرش عبدالمطلب در قبرستان حجون به خاک سپردند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سیمای حضرت ابوطالب را این گونه ترسیم فرمود: «روز قیامت ابوطالب در زی پادشاهان و به سیمای پیامبران محشور می‌شود.» مولا علی (علیه‌السلام) هم در وصف جایگاه ایشان فرموده‌اند: «روز قیامت، نور ابوطالب به جز انوار پنج نفر بر انوار همه مخلوقات چیره می‌شود... آگاه باشید که نور ابوطالب از نور ماست، خداوند دو هزار سال پیش از آفرینش آدم آن را آفریده است.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس