به گزارش وبلاگستان مشرق، نويسنده وبلاگ "زمانه" در جديدترين مطلب خود با اشاره به جشنواره فيلم فجر نوشت:
جشنوارهي فيلم فجر امسال هم شروع شد. اما اين بار پر و پيمانتر از هميشه و قرار است يک جشنوارهي خاطرهانگيز را سپري کنيم. از وقتي چيزي به نام جشنوارهي فيلم فجر برايم مهم شد يادم نميآيد که يک جشنواره با اين همه فيلم خوب را ديده باشم. تعداد فيلمهاي امسال هم فکر ميکنم از همه سالها بيشتر باشد. طوري که مسئولين جشنواره علاوه بر بخشهاي سينماي ايران و فيلمهاي اول بخشي را هم با نام "نوعي نگاه" ايجاد کردهاند که درست نميدانم قرار است چه اتفاقي در اين بخش بيافتد!
اما اتفاق مهم جشنوارهي امسال حضور نسلهاي مختلف کارگردانان است. به خصوص کارگردانان نامآشناي سينماي ايران که امسال حضورشان از هميشه پُر رنگتر است. آنقدر تعداد فيلمهاي خوب با کارگردانان نامآشنا زياد است که دوست دارم تکتک فيلمها را ببينم. امسال اصغر فرهادي هست و ميگويند فيلم جديدش باز هم چشمها را خيره خواهد کرد. حتي از اسم فيلمش هم ميتوانيم بفهميم که فرهادي باز قرار است ما را با دغدغههاي اجتماعي خاصش همراه کند و برگ درخشان ديگري را در کارنامهاش ورق بزند. خيليها ميگويند سيمرغ امسال بر شانههاي او مينشيند! عبدالرضا کاهاني هم هست و ميگويند اينبار هم دست روي موضوع بکري گذاشته و حاشيههاي زيادي را هم به همراه خود خواهد داشت. مسعود دهنمکي که لقب پولسازترين کارگردان ايران را هم به دوش ميکشد، با اخراجيهاي 3 آمده تا سهگانهاش را تکميل کند و دوباره موجي از اعتراضات و حمايتها را برانگيزد. از همين حالا بايد منتظر مصاحبههاي آتشينش باشيم و ببينيم باز هم داستان مرغ و سيمرغ تکرار ميشود يا نه؟! داريوش مهرجويي هم هست، مسعود کيميايي هم آمده تا دوباره ما را به دنياي خودش ببرد. دنيايي دوستداشتنياي که اين روزها جز در فيلمهاي او نميتوان اثري از آن پيدا کرد و من چهقدر اين دلبستگياش به سنت را دوست دارم حتي اگر خيليها بگويند دورهي اين حرفها تمام شده. جمال شورجه هم با يک فيلم دربارهي جنگ 33 روزهي لبنان آمده. محمدحسين لطيفي و کمال تبريزي و فريدون جيراني و خيليهاي ديگر هم هستند. خلاصه امسال همه هستند...
اما اين جشنواره براي من دو اتفاق ويژه دارد. يعني يک اتفاق خيلي خيلي ويژه و يک اتفاق خيلي ويژه! اول، دومي را ميگويم که حضور سيدرضا ميرکريمي عزيز است که با فيلم "يه حبه قند" وارد جشنواره شده است و فيلمش هم طبق شنيدهها بدجوري بوي سيمرغ ميدهد. ميرکريمي را خيلي دوست دارم و کارهاي قبلياش براي من جزو بهترين انتخابهايم در فيلمهاي پس از انقلاب است. روايت شيرينش از زير نور ماه برايم بسيار خاطرهانگيز است و يا فيلم بسيار زيباي خيلي دور، خيلي نزديکش که يکي از بهترين فيلمهاي سينماي ديني و معنوي است که تاکنون ديدهام و از ديدنش هم سير نميشوم و البته نقطهي درخشان کارنامهاش "به همين سادگي" که نشان داد چهقدر کارگردان توانايي است و به نظرم توانست به خوبي در سينماي ايران جريانسازي کند و تحسين خيليها را هم برانگيزد. هنوز هر چند وقت يکبار به همين سادگي را ميبينم و باز هم برايم طراوت و تازگي دارد. کم داريم آدمهايي مثل ميرکريمي در سينماي ايران که هم متعهد باشند و هم کار بلد. اميدوارم در ادامهي راهش هم موفق باشد.
اتفاق خيلي خيلي ويژهاي را هم که ميگفتم ديگر بايد تا الان حدس زده باشيد. نتوانستيد؟ اشکال ندارد. خودم برايتان ميگويم. ميگويم از حضور ابراهيم حاتميکيا که براي من اتفاق مهمي است. حاتميکيا امسال با فيلم "گزارش يک جشن" به جشنواره آمده. فيلمي که تا همين اواخر اسمش "بانوي شهر" بود. روايتهاي متفاوتي دربارهي اين اثر تازهي ابراهيم حاتميکيا شنيدهام اما به نظرم اينبار با يک حاتميکياي متفاوت و استاندارد طرفيم. حاتميکيايي که بعد از حلقهي سبز و دعوت آن هجمهها را ديد و بعد با اکران به رنگ ارغوان دوباره نگاهها را به سوي خود جلب کرد. حالا ابراهيم اين دوران گذار را طي کرده است و دوباره وارد اين عرصه شده. به نظرم حاتميکيا هميشه سر بزنگاه ايستاده است. کارنامهي او نشان داده که با فضاي عمومي جامعه در هر دوره آشناست و گزارش يک جشن هم از اين قاعده مستثني نيست. مخصوصا اين که داستان گزارش يک جشن هم در يک روز اتفاق ميافتد و حاتميکيا بارها ثابت کرده که استاد روايت اينچنين فيلمهايي است. اما با وجود همهي اينها به نظرم اصلا مهم نيست که گزارش يک جشن چگونه فيلمي خواهد بود. اصلا مهم نيست که فيلمش جزو سيمرغ بگيرهاي اين دوره باشد يا نباشد و حتي مهم نيست که منتقدهاي راست و چپ دربارهي فيلم او چه خواهند گفت. مهم اين است که حاتميکيا هنوز اميدوار است و به فيلم ساختن ادامه ميدهد و همين من را اميدوار ميکند. مطمئنم باز هم سر بزنگاه حاضر ميشود و بار ديگر چشمها را خيره خواهد کرد. دلم روشن است؛ مخصوصا حالا که دارد حرفهاي تازهاي دربارهي آيندهي کارياش ميزند. بايد منتظر فصل جديدي از اشکها و لبخندها در آثار ابراهيم حاتميکياي عزيز باشيم و من دلم بدجوري روشن است!