گرچه ممکن است ابعادی از این کرانه وسیع دریای عصمت و طهارت کمتر دیده شده و یا از آن غفلت شده باشد، اما با توجه به رشد آگاهیها در این عرصه و تأکیدات شاعران پیشکسوت و فرزانه انقلاب و در رأس همه آنها رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، هستند شاعرانی که تلاش کردهاند تا همه ابعاد این کرانه وسیع را با نگاهی جامع درنوردیده و تلاش کنند تا دیگر شاخههای شعر آیینی نیز رشد یابد.
شعر آیینی امروزه یکی از قالبهای پرطرفدار شاعران به ویژه شاعران جوانی است که سرودن را از هیئتها و تکایای مذهبی آغاز کردند، در این میان برگزاری کنگرههای و شب شعرهای موضوعی نیز شبب شده که تنوع و فروانی در اشعار آیین این شاعران وجه بارزی باشد.
امام جواد (ع) به دلیل عشق و ارادت شاعران شیعه و فارسی زبان به امام رضا(ع) پدر بزرگوارشان و به واسطه بخشنده بودن این امام از جایگاه ویژهای در میان شیعیان برخوردارند، شاعران جوان نیز در سالهای اخیر تلاش کردهاند تا هر یک به فراخور ظرفیت خود گامی کوچک برای عرض ارادت به ساحت این امام همام بردارند.
در ذیل چند نمونه از این سرودهها آمده است:
پاى عشقى فتاده از نفسم
کاروانى نهفته در جرسم
مفلسى از تبار شوق توام
دامن آلوده در هوسم
موج آهم، شکسته تر ز دلت
غیر یار کریم نیست کسم
نَفَسِ من مقیم سینهی توست
من صدایى شکسته در قفسم
سایه مرحمت شدن چه خوشاست
نور تو مىرسد ز پیش و پسم
تا مرا از تو یاد مىآید
به لبم یا جواد مىآید
پى وصلى شکسته بال توام
منتسب بر توام که مال توام
تا مگر لب نهم به لعل لبت
گوئیا کوزهی سفال توام
جز تو را گر حرام مىدانم
پى یک بوسه حلال توام
صبغة اللَّه، روى دیدنىات
سائل رنگى از جمال توام
نقص را مىکشم به پرده اوج
ناقصم گرچه، با کمال توام
گر جنون را به غیر، میلى نیست
جز دل ما مزار لیلى نیست
تا روم از دلم تو باز بیا
مىکشم ناز با نیاز بیا
خانمان سوز تر ز عشق تو نیست
گل یثرب، مه حجاز بیا
خانهام را خراب ساز خراب
با من خسته دل بساز بیا
تنگ شد خانه معاش دلم
دست کن زیر جانماز بیا
دست بگشاى بر شفاى دلم
تا هدایت شوم به راز بیا
تا گریبان درم به حیرت عشق
همتى لطف کن به غیرت عشق
مىتوان گر ز هجر ناله کشید
باید از شوق بند عمر برید
من عصاى توام که نطق نمود
برگ زیتون، دلم که فیض چشید
من کلامى فتاده از لب تو
چشم من اشک چشم تو که چکید
بیت و مسجد گذارى از قدمت
منت کوفه از تو گشته مزید
دست کوتاه و وصل یار بلند
نقص کى جانب کمال رسید؟
حرز تو کار ساز و بنده اسیر
مددى یا جواد دستم گیر
قیمت من به حسن بودن توست
دل من در پى ربودن توست
رخصت لطف را مهیا کن
دیده محتاج رخ گشودن توست
دل به قید یقین خویش بگیر
کاستى در پى فزودن توست
گرچه رویت وسیع و آینه تنگ
رزق آئینهها ستودن توست
تو اذان همیشه برپایى
گوشها در پى شنودن توست
«لا اله» از تو مىشود « الا»
که تو وجه اللهى و نور خدا
نشود هیچ گه تلف، غم تو
گیرد از هر سلف خلف، غم تو
شأن تو شأن مرتضى باشد
سیرت شاه لو کشف، غم تو
جبرئیل است خاکسار درت
مایه عزت و شرف، غم تو
سینه چاک چاک شوق، صدف
گوهر خالص صدف، غم تو
مشهد و کربلا و سامرّا
مکه و یثرب و نجف، غم تو
چون دلت را کریم مىدانم
کرمت را قدیم مىدانم
در طریق غم است حکم خدا
دوستدار تو اوفتد به بلا
شرح معشوق مىکند هردم
عاشق غم کشیده رسوا
روى تو روى حیدر کرار
بوى تو بوى اکبر لیلا
گوش دل باز مىکنم چو تو را
العطش مىرسد ز کرب و بلا
اربا ارباست آن یکى به زمین
تو هم اینجا شکسته ی بابا
این جواد و على است افتاده
آن حسین و رضاست جان داده
محمد سهرابی
طائر عرشم ولى پر بستهام
یاد دلدارم ولى دلخستهام
آسمانم بى ستاره مانده است
درد، من را سوى غربت رانده است
نالهها مانده است در چاه دلم
قاتلى دارم درون منزلم
من رضا را همچو روحى بر تنم
هستى و دار و ندار او منم
ضامن آهو مرا بوسیده است
خندهام را دیده و خندیده است
بر رضا هرکس دهد من را قسم
حاجتش را مىدهد بى بیش و کم
لالهاى در گلشن مولا منم
غصه دار صورت زهرا منم
زهر کین کرده اثر رویم ببین
همچو مادر دست بر پهلو، غمین
در میان حجرهاى در بستهام
بى قرارم، داغدارم، خستهام
این طرف با فاطمه باشد جواد
آن طرف دشمن ز حالش گشته شاد
این طرف درد و غم و آه و فغان
آن طرف هم دخترانِ کف زنان
کس نباشد بین حجره یاورم
من جوانمرگم، شبیه مادرم
ریشهها را کینهها سوزانده است
جاى آن سیلى به جسمم مانده است
حال که رو بر اجل آوردهام
یاد باباى غریبم کردهام
نیست یک درد آشنا اندر برم
خواهرى نبود کنار پیکرم
تشنه لب در شور و شینم اى خدا
یاد جدّ خود حسینم اى خدا
جواد محمد زمانی