چرا در شهری که تبدیل به خط مقدم جبهه شده است ماندید، گفت: تصور نکنید از این قضایا بی‌اطلاع بودیم و خودم از یک ماه قبل پیش بینی این خطر را داشتم و حتی دوستانم فکر می‌کردند ترسیده‌ام که نامه می‌زنم اما قبلا اطلاع داده بودم باید سفارت را منتقل کنیم اما وقتی به ما دستور می دهند که باید بمانیم، چاره‌ای جز ماندن نداشتیم.

به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از فارس، ساعت 11 شب در میانه ترافیک خیابان ولیعصر و پارک ملت خود را به جام جم می‌رسانم تا از پشت صحنه برنامه «راز» که حتی موضوعش را نمی‌دانم گزارشی تهیه کنم.

وارد استودیوی راز می‌شوم نادر طالب‌زاده در حال صحبت با دو میهمان خودش است و کمی هم با دست‌اندرکاران برنامه‌اش درباره موضوع برنامه و پلی‌بک‌ها بحث می‌کند.

آن طرف‌تر گروه فنی کار در حال چک کردن «اسکایپ» برنامه هستند گویا یک میهمان خارجی هم به دو میهمان برنامه راز افزوده خواهد شد.

شوخی‌هایی بین نادر طالب‌زاده و محمدحسین جعفریان صورت می‌گیرد و بالاخره برنامه راز برای آخرین بار در ماه رمضان روی آنتن می‌رود.

 

 

 

می‌پرسم که چرا برای آخرین بار و جواب می‌شنوم که شبکه چهار تصمیم گرفته شب عید «عیدانه» پخش کند و «راز» مجبور شده چند موضوع را یکجا در برنامه آخر خود مطرح کند.

 

* قیام عشایر جنوب و افزایش اطلاعات یهودیان آمریکا از جنایات اسرائیل

 

ابتدا «مصطفی محمد قاسمی» از قیام عشایر جنوب و مستندی که در دست ساخت دارد می‌گوید، مستندی که به قیام‌های بین سال‌های 1341 تا 1342 در جنوب کشور می‌پردازد و در آن افرادی چون «سیاه پور» و «شهبازی» به شهادت رسیده‌اند.

قیامی که تنها جایی است که رژیم پهلوی در آن از بمباران علیه مردم خود استفاده کرده است و به گفته «محمد قاسمی» علیرغم سخنان مقام معظم رهبری درباره این قیام‌ها هیچ کار خاصی درباره آن در عرصه هنر صورت نگرفته است.

سه نکته از سخنان قاسمی شگفت‌انگیزتر است، نخست «نقش امام خمینی(ره) در این قیام‌ها و محدود شدن قیام 15 خرداد به تهران و ورامین و قم»، دوم اینکه «همه محلی‌ها در مناطق قیام عشایر جنوب از ریز جزئیات این اتفاق آگاه هستند» و سوم اینکه « در دوران پهلوی این رژیم با نگاه خودش 2 فیلم سینمایی در این باره ساخته است» این سه نکته را که کنار هم می‌گذارم می‌بینم که این همه جزئیات محلی و آن نقش امام خمینی(ره) حال چرا نباید حتی یک فیلم سینمایی پس از انقلاب در این باره ساخته شود در حالی که رژیم پهلوی درباره آن فیلم ساخته است!!

 

 

 

 

در نهایت قرار می‌شود که یک برنامه راز در آینده آن هم با حضور عبدالله شهبازی مورخ برجسته کشورمان به این مسئله پرداخته شود.

پس از این طالب‌زاده به سراغ «نورمن فینکنشتاین» می‌رود فردی که من بارها سخنرانی‌های او در حمایت از حزب‌الله لبنان و اشک تمساح برای هولوکاست را شنیده‌ام.

طالب‌زاده البته اطلاعات بیشتری از او می‌دهد؛ مادر و پدرش در آشویتس بوده‌اند همان اردوگاه کار اجباری یهودیان در لهستان و از او درباره آخرین کتابش با عنوان جذاب «چرا داستان عاشقانه آمریکا و اسرائیل در حال پایان است» می‌پرسد.

فینکنشتاین نیز در تمام صحبتش به یک نکته اساسی اشاره می‌کند آن هم اینکه اطلاعات یهودیان آمریکا از جنایات اسرائیل بیشتر می‌شود.

 

* «راز» به مثابه یک کلاس مستندسازی

 

نوبت به اصل بحث برنامه راز می‌رسد، حادثه کنسولگری ایران در مزار شریف و بحث مستند «چه کسی ما را کشت؟» است که خیلی بیشتر از مستند «مسافران ملکوت» به ریشه‌یابی این حادثه پرداخته است.

جعفریان از ساخته شدن این مستند درباره شهید محمدناصر ناصری می‌گوید فردی که در بیرجند به دنیا آمد و در دهه 60 از مرزهای ایران به افغانستان می‌رود و در کنار مجاهدان افغانی و برای آرمانش با روس‌ها و شوروی می‌جنگد.

در این بین مباحثی درباره این مستند با جعفریان مطرح می‌شود مباحثی تخصصی درباره مستند بازسازی و از این قبیل مطالب واقعا که از این لحاظ برنامه راز در عین مطرح کردن مباحث مهم به نوعی کلاس مستندسازی نیز هست و برخی برنامه‌هایش سوژه‌های مستند خوبی را در اختیار می‌گذارد حتی برخی از آنها پژوهش‌های آماده برای مستند شدن است.

سوال‌های بسیاری مطرح می‌شود، «چرا این جنایت، جنایت بین‌المللی تلقی نشده»، «چرا کمیته حقیقت‌یاب تاسیس نشد» و ... برای همین الله‌مدد شاهسون فردی که تنها بازمانده آن حادثه است معرفی می‌شود و پس از یک پلی‌بک به روی آنتن می‌آید.

 

* ارتباط داخلی با اسکایپ برای نخستین بار در صداوسیما

 

جالب اینجاست که الله‌مدد شاهسون نه از طریق ارتباط زنده با مرکز خراسان رضوی روی آنتن آمده بلکه برای اولین بار در تاریخ صداوسیما یک ارتباط داخلی از طریق اسکایپ برقرار می‌شود.

 

 

 

 

شاهسون کسی است که من را یاد فیلم‌هایی چون «نجات سرباز رایان» می‌اندازد یا به یاد فیلم «تا جایی که پاهایم توان رفتن داشت» که به فرار یک سرباز آلمان نازی از زندان‌های استالین می‌پردازد.

شاهسون نیز پس از حادثه مزارشریف با پای تیر خورده 31 روز پیاده روی کرده است و به وضعی شگفت‌انگیز خود را به ایران رسانده است اما الان در خراسان در حال دامداری و کشاورزی است.

او می‌آید و می‌گوید که قرار بوده آقای برزیده در این باره فیلم بسازد آن هم حول و حوش 15 سال پیش اما تلاش‌های او به ثمر نرسیده است.

شاهسون می‌گوید که 15 سال است که او را رها کرده‌اند و نهایت بی‌احترامی به او شده است و به مسئله حمله به کنسولگری مزارشریف بی‌عنایتی شده است.

وی می‌افزاید: نمی دانم چرا مرا رها کردند و در سالگرد مزارشریف و دیدار با مقام معظم رهبری دعوت نکردند. این نهایت بی احترامی به من بود و برای من و خانواده ام سخت تمام شد.

شاهسون در پاسخ به سوال جعفریان که چرا در شهری که تبدیل به خط مقدم جبهه شده است ماندید، گفت: تصور نکنید از این قضایا بی‌اطلاع بودیم و خودم از یک ماه قبل پیش بینی این خطر را داشتم و حتی دوستانم فکر می‌کردند ترسیده‌ام که نامه می‌زنم اما قبلا اطلاع داده بودم باید سفارت را منتقل کنیم اما وقتی به ما دستور می دهند که باید بمانیم، چاره‌ای جز ماندن نداشتیم.

 

 

 

ارتباط به پایان می‌رسد چند پلی‌بک مانده و هزاران هر نگفته در دل جعفریان است اما دو پلی‌بک پخش می‌شود یکی از دیدار مقام معظم رهبری با خانواده شهید ناصری و دیگری از سخنان آقای بروجردی درباره چرایی باقی‌ماندن دیپلمات‌ها در مزار شریف.

با شوخی و جدی طالب‌زاده سعی می‌کند از وقت بهترین استفاده را بکند جعفریان هم سخنان پایانی‌اش را به نقش پاکستان در این حادثه و سخنان ولی‌الله مژده که آخرین پلی‌بک پخش شده است اختصاص می‌دهد و برنامه تمام می‌شود.

* نحوه نامناسب دادن خبر شهادت دیپلمات‌های ایرانی به خانواده‌هایشان

جعفریان از اینکه من به عنوان خبرنگار فارس هستم می‌خواهد که ناگفته‌هایش که نتوانسته در راز بگوید و وقت کم آمده است را بشنوم قرار مصاحبه‌ای مقرر می‌شود و با او تماس می‌گیرم.

جعفریان نکات بسیاری دارد و می‌گوید: در شمار کوتاهی‌هایی که می‌شود درباره‌اش حرف زد که وزارتخارجه در قبال دیپلمات‌ها انجام داد یکی نحوه خبررسانی شهادت این افراد به خانواده‌هاست.

وی می‌افزاید: اگر برگردیم به سال 77 وقتی خبر اشغال شهر مزار شریف مخابره شد هیچ حرفی از شهادت بچه‌ها زده نشد و خانواده‌ها کوچکترین احتمالی نمی‌دادند چون بارها شده بود کابل را گرفته بودند هیچ وقت به کشتار منجر نشده بود یکی از فرماندهان طالبان همان زمان با بی‌بی‌سی صحبت کرد که از فرماندهان آن جبهه و 10-15 نیروی عمل کنند بودند که شهر را فتح کردند؛ او می‌گفت ما کنسولگری ایران را که گرفتیم خالی بود و کسی آنجا نبود و اگر آقایان بیرون رفتند مسئولیت‌شان با خودشان است لذا خانواده‌ها امیدوار بودند بچه‌ها بروند بانیان و از آنجا برگردند اما 10-20 روز گذشته و خبری نیازمند بویژه که هر روز یک خبری می‌آمد یکبار می‌گفتند دیپلمات‌ها قندهار هستند، یکبار می‌گفتند آنها را بردند پاکستان و مذاکرات دارد انجام می‌شود که برش گردانند و حرفی از شهادت نبود.

جعفریان با اشاره به چگونگی انتشار خبر شهادت این افراد ادامه داد: برادر شهید ناصری می‌گفت یکماه گذشته بود و ما مداوم اخبار را پیگیری می‌کردیم یک شب سفره انداخته بودیم اخبار پخش می‌شد گفتیم ببینیم خبر جدیدی می‌گوید یا نه که یهو خبری گفت که متوجه شهادت پدر شدیم و حال شما سر سفره ببینید چه اتفاقی افتاد همسر شهید غش کرد افتاد تو سفره، فرزند شهید جیغ کشید و شروع کرد به گریه؛ حالا وقتی وزارتخارجه‌ای که چنین حساسیت دارد که برای مرگ مادر رئیس جمهور سیرالئون پیام تسلیت می‌فرستد چطور عرضه نداشتند 9 تا تلفن به این 9 خانواده بزنند و اینها را آماده کنند و ناگهان خبر را از تلویزیون نشنوند؛ تصور کنید چه وضعی در آن خانواده پیش می‌آید؟

* چرایی ماندن دیپلمات‌های ایرانی در مزار شریف 

جعفریان نکته دیگر را اینگونه تشریح کرد: هیچ کس سر در نیاورد دوستان وزارتخارجه اعم از آقای بروجردی یا آقای خرازی چگونه به این تصمیم رسیدند که اینها در مزارشریف بمانند؟ فرض که پاکستانی‌هم امنیت این افراد را تامین کردند چه لزومی داشت که این افراد در مزار شریف بمانند ما وقتی طالبان را به رسمیت نمی‌شناسیم و طالبان دارد شهر را می‌گیرد کنسولگری که نمی‌تواند کار کنسولی انجام دهد طالبان را هم که به رسمیت نمی‌شناسیم لذا باید سفارت را تعطیل کنیم اما چرا دیپلماتها ماندند آنجا؟ کسی پاسخگو نیست.

وی افزود: نکته دیگر اینکه حتی اگر جان این افراد تامین شده بود و برای این امر با طالبان یا پاکستان قرار گذاشته بودند اما همه می‌دانند که وقتی شهرها بین دو گروه دست به دست می‌شد معمولاً در این لحظه اشغال خلاء امنیتی پیش می‌آمد چون یک گروه عقب‌نشینی می‌کرد و تا آن گروه مستقر بشود هرج و مرج هولناک رخ می‌داد لذا اگر کسی به کسی می‌خواست آسیبی بزند می‌توانست؛ حال وزارتخارجه برای این امر چه فکری کرده بود؟

  

جعفریان ادامه داد: حتی اگر گفته آقای بروجردی که وزارتخارجه با پاکستانی‌ها تماس گرفته و قول تامین امنیت داده است را قبول کنند اما در آن زمان پاکستانی‌ها کجا بودند.

* چرا طالبان عامل جنایت مزارشریف نیست؟

این مستندساز همچنان نکات بسیاری دارد، نکته سوم او به این شرح است: نکته دیگر اینکه دوستان علاقه دارند این مساله را به طالبان منسوب کنند که امروز ثابت شده که طالبان نزدیک به یقین عامل این اتفاق نبودند و از چند بعد می‌شود به این قضیه پرداخت اولاً یکبار قبل از سال 77 طالبان مدتی مزارشریف را اشغال کردند که توسط مردم به فرماندهی ژنرال ملک بیرون رانده شدند در آن موقع مردمی که طالبان را بیرون کرده بودند و وابسته به نیروهای جبهه شمال بودند به کنسولگری پاکستان حمله کردند و آن موقع ما می‌توانستیم به علت نفوذ بر نیروهای جبهه شمال از آنها بخواهیم که آسیبی به دیپلمات‌های پاکستانی نرسانید و حتی می‌توانستیم آنها را پناه دهیم و این اقدام را نکردیم و عده‌ای کنسولگری پاکستان را آتش زدند دیپلمات‌هایشان را آوردند بیرون و به طرز فجیعی برهنه‌شان کردند و کشتند‌ که سرکنسول آنها نیز کشته شد که برای پاکستانی‌ها عقده‌ای شد.

وی افزود: دوم اینکه پاکستانی‌ها و بویژه ISI که طالبان را بوجود آورده بودند نگران بودند که طالبانی که خودشان بوجود آوردند داشتند به دامن‌ ما می‌افتادند چون آنچنان با ما داشتند همراه می‌شدند که به ما اجازه دادند در قلب مناطق تحت کنترل‌شان در جلال‌آباد به کنسولگری دادند حتی در یکی از مسائل آبی که تهران شاکی بود یکی از وزرای طالبان سرکنسول ما را برده بود سد تجکی و توضیح داده بود و خودشان را پاسخ‌گو به ما می‌دانستند در حالی که ما به جبهه دشمن آنها کمک می‌کردیم.

جعفریان ادامه داد: نکته دیگر اینکه نفیاً اگر طالبان این کار را می‌کردند به نفع‌شان نبود چراکه می‌توانستند 9 دیپلمات را گروگان بگیرند و از آنها اطلاعات بگیرند؛ به‌ویژه که می‌دانستند کشتن اینها تهران را خشمگین می‌کند و ممکن است تهاجم نظامی به آنها بشود در حالیکه کل افغانستان دست آنها نبود و چطور حاضر بودند که یک جبهه جدید برای خودشان باز کنند؟

جعفریان تاکید کرد: به هر حال از یک ماه و نیم قبل از آن رادیوی شریعت که رادیوی رسمی طالبان بود اخطار می‌داد که مزار شریف در خطر است و دیپلمات‌ها که حتی نام می‌بردند که دیپلمات‌های ایرانی در خطرند و در صورت سقوط شهر مسئولیت‌شان با خودشان است؛ این می‌تواند نشان دهد که طالبان نمی‌خواسته چنین اتفاقی بیفتد یا جناحی در طالبان می‌دانسته که ISI چنین نقشه‌ای برای بچه‌های ما داشته که نیروهای خودتان را ببرید بیرون.

* چگونه برنامه راز متوقف شد؟ 

این مستندساز در ادامه این گفت‌وگو به روند ساخت مستند «چه کسی ما را کشت» اشاره کرد و گفت: در دوران ساخت مستند ما کسی را داشتیم که در ایران پشت خط شهید ریگی بود این فرد می‌گفت که من پیام شهید ریگی را دادم به آقای بروجردی و آقای بروجردی گفت که برای امنیت شما هماهنگ شده و آقای ریگی گفته بود به کسی که دارد با اسلحه درب را می‌کوبد و من یک چاقو هم ندارم چگونه بگویم که امنیت من تضمین شده است.

وی افزود: در نهایت دوستان به این نتیجه رسیدند که کار پاکستان بود و آقای بروجردی در مصاحبه این قضیه را به ما گفت یا آقای ولی‌ا... مژده که در آن زمان از مقامات ارشد وزارتخارجه طالبان بود اقرار کرد که پاکستانی‌ها بودند و گفت که پاکستانی‌ها ما را خواستند و گفتند که چند نفر را اعدام کنید.

جعفریان ادامه داد: نکته دیگری که در این قضیه هست که نشان می‌دهد پشت پرده‌ای هست این است که هیچکدام از بزرگواران علاقه‌ای به تشریح ماجرا ندارند و می‌گویند گذشته است دیگر؛ این حرف از یک جهت درست است که این زخم تازه نشود اما از جهتی دیگر غلط است که اگر این ایرادها رفع نشود دوباره شاهد اتفاقات مشابه خواهیم بود و باید بررسی شود چه کسانی مقصر بودند آنها که مقصر بودند عمد داشته‌اند یا نه و اگر عمد داشتند باید محاکمه شوند یا غیرعمد عذرخواهی کنند و حلالیت بخواهند که این کوتاهی‌ها باعث شده فردی چون سرلشگر ناصری که سال‌های سال کوه‌های کردستان زیرپایش یوده را از ما گرفت.

وی به گفت‌وگویش با آقای بروجردی در این مستند اشاره کرد و گفت: نکته دیگر اینکه آقای بروجردی با اشاره به پست تشریفاتی نماینده ویژه در امور افغانستان گفت علیرغم همه اینها به علت حساسیت مسئله من یک هفته قبل سفیر را خواستم که بیاید تهران و تعداد نیروهای نمایندگی را کم کردم که البته سفیر شاید نزدیک به یک ماه قبل از حادثه به تهران برگشت و آقای بروجردی ادامه داد که وقتی آقای خرازی متوجه شدند به من زنگ زدند که چرا اینها برگشتند من علت را گفتم آقای خرازی گفت مگر خانه خاله است که دستور برگشت سفیر داده شد که سفیر رفت تاجیکستان که از آنجا برگردد که البته این تناقض دارد چرا که نباید می‌رفت تاجیکستان بلکه باید می‌رفت ازبکستان و نیم ساعته به مزار شریف می‌آمد.

جعفریان افزود: علی‌ای‌حال در ساخت مستند من به سختی به آقای خرازی زنگ زدم و ماجرای ساخت مستند را گفتم و با احترام گفتم که با آقای بروجردی صحبت کردم و صحبت‌هایی درباره شما مطرح شده که بهتر است شما بیاید پاسخ دهید که یک طرفه به قاضی نرویم؛ آقای خرازی گفتند شما اینها را پیاده و مکتوب کنید به منشی من فکس کنید تا من بخوانم تا تصمیم بگیرم مصاحبه کنم یا نه که من گفتم که با این وضعیت به مستند ما قد نمی‌دهد لذا رها کردم اما در بیرجند بودم که با ما تماس گرفتند که آیا این مستند را همچنان دنبال می‌کنید و من گفتم بله و ایشان گفتند من کسی را می‌فرستم فیلم را ببینید بعد از آن زمان مصاحبه را تعیین می‌کنیم.

وی با بیان اینکه این صحبت مربوط به 17 مرداد سال 90 است، تصریح کرد: مسئول دفتر آقای خرازی آمد اتاق تدوین‌ ما که تقریباً کار آماده شده بود ایشان آمد که از کار ما سر در بیاورد آمد آقای جباری نامی بود که آدم محترم و دوست داشتنی هم بود و گفت سفیر ایران در سنگال بوده و خیلی هم به آقای خرازی ارادت داشت و می‌گفت اینجا را در بیاورید گفتم که اینگونه که نمی‌شود شما فرصت دارید پاسخ دهید و آقای خرازی هر چه بگویند ما عین پاسخ‌های‌شان را استفاده می‌کنیم.

جعفریان افزود: بعد از آن من یک خبطی کردم گفتم ما فردا شب در برنامه‌ راز می‌خواهیم بخش‌هایی از این مستند را پخش کنیم آقای خرازی تشریف بیاورند صحبت کنند یا تلفنی صحبت کنند و آقای جباری گفت باشد و قرار شد خبر بدهند ما هم منتظر و خوش‌خیال گذشت و خبری نشد که آقای طالب‌زاده زنگ زد گفت که به کسی موضوع برنامه را گفتی که گفتم نه گفت تلفن کرده‌اند و گفته‌اند برنامه را نروید گفتم آقای خرازی کسی را فرستادند و اطمینان کردیم و قرار شد بیایند برنامه راز و این گونه شد که آقای جباری یا هر بزرگوار دیگری برنامه را لغو کردند و آقای طالب‌زاده ناراحت شد و بعد از آن ما خرازی را ندیدیم البته ما در انتهای کار چون آقای بروجردی صحبت کرد برای اینکه این اتفاق نیافتد ما عنوان کردیم که آقای خرازی نیامدند و بعد نباید گلایه کند که مسیر این مستند بد بود چرا که ایشان بعدها رفتند روسیه و در سفارت ایران در مسکو سخنرانی کرده بودند و در سوالی درباره مستند ما تعبیر بسیار مایوس کننده‌ای بکار برد و گفته بود که یک برادر فرهنگی که معلوم نیست چرا زودتر محل ماموریتش را ترک کرده حال به دلیل عذاب وجدان رفته و مستند ساخته و بعد گفته بود که مسیر مستند بد بوده است خب بزرگوار ما که التماس کردیم و بعد شما رئیس دفترتان را فرستادید و ما را پیچاندید.

* روایت جعفریان از بازگشتش از مزار شریف

وی ادامه داد: نکته دیگر اینکه وقتی من مزار شریف بودم شهید ریگی به ما می‌گفت برگردید و چون نیروی سازمان ارتباطات بودم می‌گفتم وزارتخارجه نمی‌تواند به من بگوید برگردم؛ یادم نمی‌رود صبح قبل از حرکتم خواب بودم کسی دست می‌کشید روی صورتم شهید ریگی بود و می‌گفت آقای جعفریان یک پرواز آمده پاشو برو و گفتم تصمیم را بر عهده من بگذارید که گفت این دفعه آقای ناصری گفته که به جعفریان بگویید برود و حرف آقای ناصری که بزرگ ما بود برای ما مهم بود اما آن شب وضعیت وحشتناکی بود همه در حیاط جمع شده بود و طالبان بخشی از شهر را گرفته بودند و بعد آزاد شده بود آقای ناصری دوباره تاکید کرد که آقای جعفریان جمع کن برو گفتم که من بمانم و عملاً به قول بچه‌ها من را با سر نیزه بیرون کردند حال من عذاب وجدان دارم؟ من بچه‌ها را وادار کردم که بمانند و حاضر نشوم که سر بزنم به خانواده‌های‌شان؟

جعفریان افزود: من آن شب نمی‌خواستم برگردم تنها چیزی که باعث شد برگردم این بود که تا قبل از آن هیچ اطلاعی به اداره‌ام نداده بود اما آن شب امکان گرفتن شهر همان بود لذا نصف شب زنگ زدم تهران خاطرم هست که 12.5 شب بود زنگ زدم به آقای نظام‌دوست مدیرکل اداری مالی وقت؛ زنگ خورد، زنگ خورد تا خانمی گوشی را برداشت گفتم می‌تونم با آقای نظام‌دوست صحبت کنم گفت شما که هستید گفتم از خارج کشور تماس می‌گیرم گفت شما می‌دانید اینجا ساعت چند است گفتم شما می‌دانید من از کجا زنگ می‌زنم گوشی را داشته باش؛ گوشی را بردم نزدیک پنجره صدای گلوله‌ها را که شنید گفت چه خبره آنجا؟ گفتم مزار شریف است شهر در حال سقوط است؛ بعد آقای نظام‌دوست خواب‌آلود گوشی را گرفت و گفتم که اگر امشب شهر را نگیرند تکلیف چیست و او گفت که آقای جعفریان حفظ جان شما برای ما از همه چیز مهمتر است شما خودت بهتر از هرکسی می‌توانی تصمیم بگیری اگر فکر می‌کنی کوچکترین لطمه جانی ممکن است به تو برسد یک دقیقه معطل نکن و برگرد و از نظر ما اشکالی ندارد و ای کاش کسی چون آقای نظام‌دوست برای بقیه تصمیم‌گیرنده بود.

محمدحسین جعفریان با تشکر از طالب‌زاده برای اختصاص آخرین برنامه راز ماه رمضان به این مسئله تاکید کرد: آقای طالب‌زاده یاد این شهدا را در راز زنده کرد چراکه دو سال است که مراسمی که وزارتخارجه می‌گرفت دیگر نمی‌گیرد.

* ضرورت نگاه غیرجناحی و سیاسی به حادثه مزارشریف

وی افزود: مشکل ما این است که هر مساله‌ای را از نگاه جناحی و سیاسی نگاه می‌کنیم یعنی همیشه فکر می‌کنیم اگر کسی کاری کرد نقشه‌ای داشته است مثل آقای خرازی فکر می‌کند که عذاب وجدانی در کار بوده یا فکر می‌کنند آقای خرازی چون تازه وزیر خارجه شده بوده است می‌خواسته پوز اصولگراها را بزند یا بگوید که در اوج بحران‌ها سفارتخانه ما باز بوده است اما این نگاه این اشتباه است نباید دنبال این دلایل بگردیم واقعاً این تصمیم از سر دلسوزی بوده کمااینکه آقای خرازی و بروجردی تاکید کردند که این تصمیم در یک شورا در وزارتخارجه که آقای امین‌زاده و دیگران عضو بودند به صورت جمعی گرفته شده است که دیپلمات‌ها بمانند لذا در این تردیدی نیست که این تصمیم از روی دلسوزی گرفته شده و کسی این دوستان را متهم به خروج از تعهد به نظام نمی‌کند.

جعفریان ادامه داد: اما اگر اتفاقی افتاده می‌خواهیم این غبار را پس بزنیم تا باعث تجربه ما بشود و این اتفاق در سوریه یا یمن یا جاهای دیگر تکرار نشود و احترامی هم به نیرویی که با تصمیم اشتباه اما با نیت درست شهید شده گذاشته شود و حداقل یک عذرخواهی کنند اما اگر این مساله را امنیتی کنند که یک طرف آقای بروجردی اصولگرا هست و یک طرف آقای خرازی اصلاح‌طلب هست اشتباه است چراکه مساله سیاسی و جناحی نیست بلکه یک مجموعه اشتباهی را مرتکب شده است و هزار جای دیگر ممکن است چنین اتفاقی بیافتد.

جعفریان پذیرش این اشتباه را ضروری دانست و گفت: اگر این اتفاق می‌افتاد سرمان را بلند می‌گرفتیم و می‌رفتیم سراغ قاتلان دیپلمات‌ها اما اگر بخواهیم به دنبال آنها برویم اولین سوال در ذهن مردم این است که چه کسی اینها را مجبور کرد بمانند لذا چون دوستان این را حل نکردند دنبال کمیته حقیقت یاب نمی‌روند که پاکستان یا طالبان را تحت فشار بگذارند.

وی با اشاره به مصاحبه‌اش با ولی‌ا... مژده به عنوان یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه وقت طالبان، افزود: در برنامه راز برای اولین بار اسم «ملا دوست محمد» به عنوان عامل جنابت معرفی شد لذا حالا یک نام داریم و فردی داریم که موجود است و می‌توانیم افراد را ردیابی کنیم با افغانستان و پاکستان همکاری کنیم و قاتلان‌شان را مجازات کنیم.

جعفریان به پیامک‌های خانواده‌ها شهدای این حادثه پس از برنامه راز اشاره کرد و گفت: همسر شهید فلاح پیام داده بود که 2 ساعت قبل از شهادت شهید با من تماس گرفت و سعی کرد مرا آرام کند یا خانواده شهید ناصری چندین پیامک به من دادند که خوشحال شدند که بعد از 15 سال، 10 دقیقه تصویر از این فرد منتشر کردند.

وی با بیان اینکه بخشی البته از این تقصیر متوجه رسانه هم هست، افزود: البته می‌توانسته این مسئله مربوط به آدم‌های رده پایین‌تر باشد و آنها تقصیرکار باشند اما آقای بروجردی و آقای خرازی که مسئول اصلی بودند مورد توجه قرار می‌گیرند لذا ممکن است این افراد متدین در این فضا مظلوم واقع شده باشند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس