کارگردان فیلم «ضد گلوله» گفت: ما یکبار دنبال آقای هاشمی می‌گشتیم. فکر کنید وسط تیر ماه و در آن گرما دیدیم آقای هاشمی زیر تانک خوابیده و 10 هنرور هم دورش بودند و برایشان خاطره تعریف می‌کرد و می‌خندید. آن وقت من بازیگری را می‌شناسم که سه سال است بازیگر شده سر صحنه برای اینکه بازی کند برایش آب پرتقال می‌آورند.

به گزارش مشرق، «ضد گلوله» یکی از معدود فیلم‌هایی است که سال‌های اخیر در ژانر دفاع مقدس ساخته شده است. از آنجایی که این فیلم در ژانر کمدی است به زعم بسیاری از مخاطبان یادآور فیلم «لیلی با من است» کمال تبریزی است، گرچه عوامل «ضدگلوله» از این مقایسه شدن چندان راضی نیستند.
 
مصطفی کیایی کارگردان این فیلم در دومین تجربه سینمای اش تصمیم گرفت همان ژانری را دنبال کند که در اولین فیلم سینمایی‌اش به آن پرداخته بود، اما این بار با گروهی کاملا متفاوت و با بازیگرانی که مشخص است به خاطر چهره‌شان فروش فیلم را تضمین نمی‌کنند.
 
جمع کردن مهدی هاشمی، مسعود کرامتی و ژاله صامتی به همراه بازیگران جوان نیاز به داشتن فیلمنامه‌ای درست داشت و کیایی با فیلمنامه‌اش از عهده این کار به خوبی برآمد.
 
«ضد گلوله» که از عید فطر روی پرده سینماها رفته است، تا به اینجا فروش قابل ملاحظه‌ای داشته است. این فیلم بعد از «کلاه قرمزی» دومین فیلم پر فروش گیشه است و جالب اینجاست که از «بی‌خداحافظی» نیز پیش افتاده است.
 
مصطفی کیایی فیلمنامه‌نویس و کارگردان، ژاله صامتی و مصطفی کیایی بازیگران، نیما جعفری جوزانی تدوینگر و سحر عصر آزاد منتقد سینما در کافه خبر حضور یافتند تا در خصوص ساخت این فیلم به گفت‌وگو بپردازیم. مشروح گفت‌گوی خبرآنلاین با عوامل «ضد گلوله» را در ادامه می خوانید.
 
آقای کیایی شما که «بعدازظهر سگی سگی» را ساختند، چه احساس نیازی کردید که نگاه‌تان به مقطعی از تاریخ سینما که مهجور هم مانده خیره شد و به سمت سینمای جنگ و دفاع مقدس آمدید؟

مصطفی کیایی، کارگردان: فیلم «بعداز ظهر سگی سگی» هم در مقطعی که ساخته شد در کمدی نگاه نویی داشت. نوع شوخی‌هایی که برایش طراحی شده جلو‌تر از فیلم‌های هم ژانر خودش بود. شاید از نظر ساختاری و قصه «ضد گلوله» از «بعداز ظهر سگی سگی» جلو‌تر باشد، اما من در «ضد گلوله» به برداشت جدیدی نسبت به فیلم «بعد از ظهر سگی...» رسیدم و تجربه‌ای که سر «بعد از ظهر سگی...» بود در این فیلم باعث شد یک سری کارهایی که به فیلم لطمه زد تکرار نشود.
 
در ابتدا هیچ دغدغه‌ای نسبت به ساخت اثر جنگی نداشتم چون می‌دانستم خیلی سخت است. باید در دایره مدیریتی بعضی دوستان و هم فکر آن‌ها می‌بودیم. این سینما جزو سینمای سفارشی آن‌هاست. انجمن دفاع مقدس به یک سری فیلم‌ها بودجه می‌دهد و در فارابی هم همین روند است. دولت می‌خواهد فیلم‌هایی بسازد که برای خودش باشد، اما اگر بخواهی به صورت مستقل در دایره این آدم‌ها کار کنی، سخت می‌شود. همه زمانی که تصمیم به ساخت فیلم جنگی می‌گیرند، این مشکلات را دارند. این تنگ‌نظری‌ها و بسته بودن دایره کلا چشم‌انداز بدی برای فیلمسازانی که حرف جدید می‌خواهند بزنند دارد. اگر قرار باشد در‌‌ همان مقطع جنگ هم اتفاق بیفتد، بخش خصوصی توانایی انجام این کار را ندارد و باید حمایت مادی و معنوی شود و اگر این حمایت صورت نگیرد ترسناک می‌شود و برای تهیه کننده و کارگردان سخت می‌شود.
 
شما فیلمنامه را تنها نوشتید یا برادرتان هم کمک کرد؟
محسن کیایی، بازیگر: من جرات نمی‌کنم.
 
مصطفی کیایی: وقتی فیلمنامه را می‌نویسم و تمام می‌شود جلساتی داریم که با هم فیلمنامه را می‌خوانیم و پیشنهاداتی هم می‌دهیم. محسن و نیما جعفری جوزانی به من پیشنهاد می‌دهند و من فکر می‌کنم،اما اصل فیلمنامه را تنها می‌نویسم چون نظرات مختلف زمان نوشتن گیجم می‌کند. من به همه نظرات و ایده‌ها فکر می‌کنم و نظرات خوب را انتخاب می‌کنم. مخصوصا نظرات بچه‌هایی که قبولشان دارم. قبل از ساخت، فیلمنامه را هر چند بار نیاز باشد بازنویسی می‌کنم،اما به محض اینکه فیلمبرداری شروع شد دیگر به فیلم دست نمی‌زنم. 90 درصد چیزی که نوشته شده فیلمبرداری می‌شود و می‌توانید این را از همه بازیگران بپرسید.
 
همه بازنویسی‌ها نتیجه بازخورد اطرافیان است؟
بازخورد اطرافیان و نتیجه گیری خودم. سر صحنه اتفاقات کمی تغییر می‌کند. چون روی فیلمنامه فکر می‌کنم به همین خاطر دیگر تغییری زمان فیلمبرداری تغییری نمی‌دهم.
 
خوب نگفتید دغدغه‌تان برای ساخت فیلمی با موضوع دفاع مقدس چه بود؟
مصطفی کیایی: به نظرم مهم‌ترین قسمت بعد از انقلاب که خیلی غرورآفرین است و ما حس عجیبی نسبت به آن داریم، جنگ است و بیشتر از همه به مردم برمی گردد نه دولت. این جنگ حسی به وجود می‌آورد که احترام به فیلمنامه‌های جنگی را به همراه دارد. به همین دلیل با این پس زمینه‌ای که در ذهن ماست، قلم آدم به سمت لودگی و مسخرگی نمی‌رود. خیلی‌ها مقایسه می‌کنند که فلان جای فیلم تو به فلان فیلم مربوط است.
 
اما شما به ارجاع دادن در فیلمتان علاقه دارید، این اتفاق در «بعد از ظهر سگی...» هم افتاد.
مصطفی کیایی: بله. من خودم جزو کسانی بودم که «لیلی با من است» را دوست داشتم. بزرگ‌ترین حسن این فیلم این بود که خط شکن بود و جز فیلم‌هایی بود که همه دوستش دارند، اما زمان نوشتن فیلمنامه سعی می‌کردم از آن منفک شوم. بیشتر از همه سعی می‌کردم از «لیلی با من است» فرار کنم و مدام از این فیلم پرهیز می‌کردم. «اخراجی‌ها» هم که اصلا مدنظرم نبود.
 
مشکل ما این است فیلمنامه‌ای که یک مقدار زاویه دارد و نگاه جدیدی دارد ممکن است مدیر هم از آن خوشش بیاید اما مدیر می‌ترسد، نظرش را در مورد فیلم بگوید. مثلا یکی از ارگان‌های دولتی به ما وام داد. زمانی که می‌خواستیم تیتراژ فیلم را بزنیم می‌خواستیم ازشان تشکر کنیم گفتند این کار را نکنید، اما وقتی دیدند فضای فیلم مثبت است سریع آمدند روی خط برنامه «هفت» که به تهیه‌کننده بگویید از ما تشکر کند.
 
مدیریت ما با خواندن یک فیلمنامه نمی‌فهمد که چه بازخوردی دارد، چون تخصص در زمینه سینما ندارد. بازیگر فیلمنامه را می‌خواند و می‌گوید خوب است پس بازی می‌کنم، اما مدیر دولتی نمی‌تواند تشخیص بدهد فیلمنامه خوب کدام است و می‌خواهد تا پایان کار چراغ خاموش حرکت کند و اگر فیلم آبرومند از نظرش درآمد آن وقت می‌گوید ما از این فیلم حمایت می‌کنیم. این بزرگ‌ترین آسیب برای بخش فرهنگی ماست. وقتی پای سلیقه وسط می‌آید این اتفاقات می‌افتد. اگر برای من فیلمساز چارچوب‌ها مشخص باشد، می‌دانم تکلیفم چیست. همه این موانعی که بر سر راه فیلمسازان دفاع مقدس است، آن‌ها را نا‌امید می‌کند. الان اگر به من بگویند 500 میلیون تومان دستمزدت است و یک فیلم جنگی با این پول بساز من این کار را نمی‌کنم. از طرفی بازتاب این فیلم‌ها هم مهم است. یک تعداد آدم خودشان را محق می‌دانند و موضع گیری می‌کنند.
 
 
منظورتان نظر منتقدان است؟
مصطفی کیایی: اگر منتقد به صورت فنی درباره فیلم بد بگوید اشکالی ندارد چون من شاهکار نساختم. هیچ کس هم به اندازه من درست نمی‌فهمد چه کار کردم. مثلا منتقدی زمان جشنواره نقد فیلم «ضد گلوله» را نوشته بود و و بعد هم درباره فیلم در روزنامه کیهان نوشت و نظرش منفی بود، زمانی که ما به برنامه «هفت» رفتیم خودشان گفتند یک منتقد مخالف معرفی کن که روی خط بیاید و درباره فیلم حرف بزند، من اسم او را گفتم، اما وقتی با او تماس گرفتند گفت من اصلا فیلم را ندیدم. این معلوم می‌شود انگیزه و فضایی درباره فیلم است که باید آن را تخریب کند. او نمی‌تواند پشت عقیده‌اش بایستد.
 
سر «بعداز ظهر سگی...» هم منتقدی در روزنامه کیهان مطلب نوشته بود که من از سینما آمدم بیرون و خواهر شهیدی جلوی در سینما گریه می‌کرد و ظاهرا منتقد از او پرسیده چرا گریه می‌کنی و گفته که این فیلم به اعتقادات من توهین کرده است. جالب است که این منتقد بعد‌ها در فرهنگسرای رازی زمان نقد فیلم آمد و پشت تریبون از فیلم تعریف کرد. البته بعد هم عذرخواهی کرد .
 
خانم صامتی برداشت اولیه شما از فیلمنامه زمان خواندن چه بود و با توجه به گزیده کاریتان چطور شد بازی در این فیلم را پذیرفتید؟
ژاله صامتی، بازیگر: فیلمنامه را که خواندم احساس کردم سر و ته دارد، و به من فضا را می‌دهد و می‌توانم تخیل کنم و با آن بخندم و گریه کنم. به همین دلیل توانستم اعتماد کنم و به دفتر بیایم. نقش خیلی کوتاه بود اما اول و وسط و آخر داشت. بعد که با آقای کیایی صحبت کردم دیدم چقدر نگاه‌مان به آن دوره و موقعیت طنزی که در مورد آن قرار دارد همسان است. «ضد گلوله» جزو فیلم‌های آبرومند است. امیدوارم باز هم این اتفاق برای آقای کیایی بیفتد. خیلی وقت‌ها سناریو که دستم می‌آید بعد از خواندن دو سکانس می‌گویم نمی‌توانم بپذیرم و می‌خواهم بروم سفر. بعضی وقت‌ها که اصلا شک می‌کنم که این فیلمنامه مجوز دارد یا نه.
 
 
فیلمنامه دقیقا چه ویژگی‌هایی داشت؟
صامتی: فضای دهه 60 به خوبی در فیلم نشان داده شده بود. فضای آن روز‌ها خیلی سنگین بود که در خاطر همه ما مانده است. همه‌مان از آن روز‌ها آسیب دیده‌ایم، اما مفید هم بود چون ما محکمتر شدیم و نسبت به نسل بعد از خودمان دانا‌تر هستیم. این فضا‌ها در فیلم به خوبی نشان داده شده بود. اتفاقا من اصلا یاد «لیلی با من است» نیفتادم. «ضد گلوله» هیچ شباهتی با آن فیلم ندارد. من آن فیلم را خیلی دوست دارم. اتفاقا در آن فیلم شخصیت اصلی ناخواسته به جنگ می‌رود، اما در این فیلم او خودخواسته به جنگ می‌رود.
 
مصطفی کیایی: وقتی انگیزه شخصیت اصلی شما در فیلم متفاوت شود کنش و واکنش‌ها فرق می‌کند این شخصیت سراغ مرگ می‌رود. این فیلم موقعیت بزرگ کمدی است. در سینمای دنیا هم چنین چیزی وجود دارد. مثلا آدمی که ناخواسته پلیس می‌شود. در ایران چون اولین فیلم این چنینی «لیلی با من است» بوده و لوکیشن هر دو هم جنگ است این اشتباه به وجود می‌آید.

از طرفی ژانر دفاع مقدس فقط در کشور ما وجود دارد. ما در سینمای دنیا اصلا ژانر جنگ نداریم، اما در کشور ما کاملا وطنی شده و مختص به ماست ولی واقعیت این است که ژانر فیلم کمدی است. این دسته‌بندی ما را به بیراهه می‌برد. ما مدام می‌خواهیم در مورد ارزش‌ها و دفاع مقدس حرف بزنیم. اگر بپذیریم این فیلم کمدی است اصلا ربطی ندارد این فیلم کجا ساخته می‌شود. ما به ارزش‌ها هم توجه می‌کنیم و احترام می‌گذاریم چون نگاه من را به مقوله جنگ نشان می‌دهد. اگر جایی شوخی کلامی در فیلم داریم در راستای شخصیت سلیم است. نمی‌خواهیم این شخصیت به هر قیمتی مخاطب را بخنداند. سلیم در 90 درصد صحنه‌ها حضور دارد و باید شوخی‌هایی در این فیلم هم بکند، چون او ناظر همه ماجراهاست، اما ما به فضای جنگ هم احترام هم می‌گذاریم.
 
زاویه نگاه شما در این فیلم کاملا مشخص و متفاوت است. شما انگیزه شخصیت را تغییر دادید و در پایان فیلم شما شخصیت را دچار تحولی نکردید که مطابق با جنس شخصیت نباشد. این ویژگی‌ها باعث می‌شود که فیلم برای شما باشد و «ضد گلوله» در ذهن بماند و قهرمانش تغییر کند. با توجه به اشرافی که به الگوی اصلی داشتید و زاویه نگاه‌تان را حفظ کردید، چطور به این فیلم رسیدید؟
نیما جعفری جوزانی، تدوین‌گر: من قبل از پرداختن به این سئوال می‌خواهم بگویم یکی از مشکلاتی که در سینمای ما وجود دارد این است تنها توجه‌مان به فیلم‌ها سینمای دفاع مقدس است. مثلا در سینمای ایران هزاران فیلم ساخته می‌شود که موضوعش عشق و عاشقی است و همه هم شبیه هم است. خوب چرا کسی به آن فیلم‌ها چیزی نمی‌گوید و ایراد نمی‌گیرد که چرا شبیه هم ساخته می‌شوند. در همه فیلم‌های دفاع مقدس بالاخره صحنه‌های مشابه وجود دارد و این دلیل ارجاع نیست. برخی دوستان مقایسه‌های اشتباهی می‌کنند و نتیجه گیری از این مقایسه‌هایشان می‌گیرند.
 
خوب این فیلم‌ها در اندازه‌ای نیستند که قابل بحث باشد. «لیلی با من است» فیلمی خوبی است و اگر «ضد گلوله» با آن مقایسه می‌شود، اتفاق بدی نیست. یعنی فیلم دیده شده است.
محسن کیایی: اشکالی ندارد این مقایسه صورت بگیرد، اما مسئله اینجاست که این مقایسه در یک جا می‌ماند. چرا ما در مقایسه کردن دو فیلم «لیلی با من است» و «ضد گلوله» پیش نمی‌رویم و یک جا می‌مانیم؟ چرا ما در زمینه فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی و بازیگری این فیلم‌ها را مقایسه نمی‌کنیم؟ من معتقدم این فیلم به لحاظ فیلمنامه و کارگردانی و تجهیزات جنگی بسیار پیشرفته‌تر از «لیلی با من است» است.
 
مصطفی کیایی: البته مقایسه اینطوری هم درست نیست، چون آن فیلم در دهه هفتاد ساخته شده است. من هیچ وقت از مقایسه شدن ناراحت نمی‌شوم چون در همه جای دنیا وجود دارد. «لیلی با من است» در مقطعی ساخته شد که حساس بود و باید بابت این مسئله به سازندگانش تبریک گفت. اصولا تولیدات بیست سال پیش سینما ما با تولیدات سال‌های اخیر خیلی متفاوت است. من می‌خواستیم قدم متفاوتی با «لیلی با من است» برداریم و اگر قرار است‌‌ همان «لیلی با من است» ساخته می‌شد لزومی به ساختن آن نداشتیم. نوع نگاهی که سال 60 به جنگ می‌شد با نوع نگاهی که سال 90 می‌شود فرق دارد.
 
بحث من در «ضد گلوله» شهادت و مرگ است. مرگ به یک نیروی ماورایی مربوط است و هر وقت زمانش باشد اتفاق می‌افتد یا در هر شهادت نیت باید مهم باشد. این بزرگ‌ترین پیام ارزشی ماست که با پیام «لیلی با من است» متفاوت است و نباید مقایسه شود. وقتی فنی فیلمنامه را تحلیل می‌کنیم می‌بینیم چون انگیزه‌ها متفاوت است، جزئیات نمی‌تواند مرتبط باشد و دو فیلم با هم متفاوت هستند. همین دلیل باعث می‌شود که موقعیت‌ها و فضا متفاوت باشد و «ضد گلوله» پایان‌بندی دیگری داشته باشد. من شخصیتی را معرفی می‌کنم که باید آن پایان‌بندی را داشته باشد. من شخصیتی را معرفی می‌کنم که نوع نگاهش به نحوی است که میزان تحولی که در پایان در او می‌بینیم برایش کافی است .
 
این شخصیت از زمان قبل از انقلاب شغلش قاچاق نوار و کپی کردن آن است و بعد از انقلاب و بعد از جنگ هم دوباره همین کار را می‌کند. آخر فیلم هم عکس بچه‌های جنگ روی دیوار کمدش است و دارد سی دی کپی می‌کند، اما اینجا قهرمان‌های این آدم تغییر کردند و بچه‌های جنگ شده‌اند و این تغییر برای شخصیت سلیم کافی است و دیگر بیشتر از این نمی‌توانیم او را متحول کنیم. این مسئله ریز است و گل‌درشت نیست و باید دریافت شود.
 
ما همیشه عادت کردیم پایان فیلم شعار بدهیم و پیام فیلم را شعاری بگوییم. اگر این پیام را به صورت ظریف در یک نما بیاوریم تاثیرگذاری آن بیشتر است. در این سی سال هر چه فیلم درباره دفاع مقدس ساخته شده همه پیام‌های گل درشت داشته و انگار آدم‌ها ماورایی بودند و زمینی نبودند. به خاطر همین مدیران دفاع مقدس عادت کردند به آن فیلم‌ها و الگویشان‌‌ همان فیلم‌هاست. مثلا به من خرده گرفتند که لحظات شهادت، روحانی نیست. من تعمدی این کار را کردم. شما اگر مستندهای جنگ را نگاه کنید می‌بینید که جنگ اجازه نمی‌دهد که به این لحظات پرداخته شود. اگر آن لحظه کوتاه تاثیرگذار باشد یعنی شخصیت را به درستی در فیلم معرفی کردید. در سینما مخاطبان به لحظه مرگ پرویز و مجید واکنش نشان می‌دهند. اگر در طول فیلم شخصیت را درک کرده باشید لحظه شهادت او می‌توانید ناراحت و غصه‌دار شوید.
 
به نظر من شهید با هر عقیده و به هر دلیل که به جنگ رفته و شهید شده به اندازه کافی ماورایی و ایثار از خودگذشتگی‌اش قابل ستایش است.
 
صامتی: همین که یک نفر با علم به کشته شدن در میدان جنگ حاضر شود کافی است. همه انسان‌ها شبیه هم نیستند که قرار باشد نیت‌شان یک جور باشد. من‌‌ همان موقع که فیلم «لیلی با من است» را دیدم انتهایش را دوست نداشتم. تا لحظه‌ای که گلوله را می‌خورد خوب بود، اما بعد از آن تحول آنی او عجیب است.
 
مصطفی کیایی: البته باز هم باید تاکید کنیم که آن فیلم در دهه 70 ساخته شد.
 
حزفیات «ضدگلوله» چه اندازه بود؟
مصطفی کیایی: ما یک سکانس پایانی با بازی خانم صامتی را درآوردیم. قبل از جشنواره این سکانس را از فیلم درآوردیم که به ما پروانه نمایش دائمی بدهند، اما واقعا سکانس خوبی بود و نقد اجتماعی درستی داشت. چون باید پایان شخصیت‌ها را بالاخره یک جا می‌دیدیم.
 
آقای جعفری جوزانی برای تدوین فیلم چطور به نظر مشترک با آقای کیایی رسیدید؟
جعفری جوزانی: در کارگردانی روند فیلم به خوبی طی شده بود و پلان‌بندی‌ها و نوع دکوپاژ و اتفاقات درست کنار هم قرار گرفته بودند. فقط ما فواصل بین اتفاقات را گرفتیم که ریتم کار بالا‌تر برود و بیننده خسته نشود. اگر چیزی اضافه بود و دوباره‌گویی شده بود، سعی کردیم با ترفندی حذف کنیم که مردم را خسته نکنیم.
 
کارگردان به جهت بردن فیلم به فضای دراماتیک تلاش کرده گریزی به شهر بزند که ما همسر سلیم را در شهر ببنیم و فضا یکنواخت نباشد، برای تلفیق این دو فضا با هم چه کار کردید؟
جعفری جوزانی: یک سری جا به جایی‌ها در زمان جبهه انجام شد. برای درست شدن، فواصل سکانس را خرد و یا عقب و جلو کردیم. در فیملنامه هم دقیقا این مسئله لحاظ شده بود. مردم خسته می‌شوند که فقط فضای جبهه را نشان دهیم.
 
آقای کیایی نقش شما زمان فیلمنامه حتما در نظر گرفته شده بود و زود‌تر از همه بازیگران انتخاب شده بودید.
محسن کیایی: اتفاقا من آخرین نفر بودم. زمان نوشتن فیلمنامه خیلی دوست داشتم نقش پرویز را بازی کنم، اما از آنجایی که قرار بود سن بازیگران پایین باشد و نقش سلیم را بازیگر دیگری بازی کند و بعد او نتوانست و از طرف دیگر به دلیل فامیل بودن با مصطفی و مشکلاتی که زمان فیلمبرداری داریم، نشد. من خودم خیلی دوست داشتم نقش پرویز را بازی کنم، اما زمانیکه قرار شد آقای هاشمی نقش سلیم را بازی کند، پرویز هم باید سنش بالا می‌رفت و به همین خاطر از بازی کردن در این فیلم خلع شدم، اما زمانی که با مصطفی فیلم‌های روایت فتح را نگاه کردیم دیدیم همه فرماندهان جنگ سنشان کم است. به همین خاطر مصطفی پیشنهاد داد نقش نایب را بازی کنم. پنج، شش روز مانده بود به کار من نقش را پذیرفتم و آخرین نفری بودم که قرار شد بازی کنم.
 
من هر کاری می‌کنم با مصطفی مشاوره می‌کنم و در جریان کارهای او هم هستم. هر کاری که می‌توانستم در این فیلم انجام می‌‌دادم و اگر بازی هم نمی‌کردم باز هم هر کاری از دستم برمی‌آمد می‌کردم. این گروه کاملا گروه جوانی بود و مسن‌ترین عضو گروه آقای هاشمی بود. یک گروه جوان دست به یک خطری زده و این کار را انجام داده است. کم حاشیه‌ترین پشت صحنه را داشتیم و آنقدر انرژی مثبتی از اعضا به کار ساطع می‌شد که من مطمئن بودم تماشاگر زمان اکران فیلم هم استقبال می‌کند. مصطفی دوست دارد آدم‌هایی را دستچین کند که انرژی مثبتی داشته باشند.
 
جعفری جوزانی: اگر یک مقدار سن گروه بالا‌تر بود نگاه‌شان به فیلم متفاوت می‌شد و این اتفاق خوب نمی‌افتاد. مردم با این ریتم راحت‌تر هستند و بهتر می‌توانند کنار بیایند.
 
محسن کیایی: بازی بازیگران جوان این فیلم هم بیرون نزده و همه‌شان درست و به جا هستند. به نظرم به این افراد هم باید پرداخته شود. به نظرم پوریا رحیمی بازیگر نقش مجید واقعا درست است و به همین دلیل هم لحظه شهادت او تاثیرگذار است.
 
طراحی شخصیت‌ها فرعی و هماهنگی آن‌ها با شخصیت‌های اصلی چطور صورت گرفت؟
مصطفی کیایی: این شخصیت‌ها در راستای پیشبرد داستان بودند. ما برای نقش اصلی هم دنبال سوپراستار نرفتیم و گفتیم از روز اول بازیگر می‌خواهیم. تنها نقشی که از زمان نوشتن به آن فکر می‌کردم خانم صامتی بود. شاید دلیلش هم این بود که چند بار هم فیلمنامه را برایش فرستادیم و نشد. فکر می‌کردم این نقش تنها با خانم صامتی جان می‌گیرد و فرخ یکی از انگیزه‌های سلیم برای رفتن به جبهه است و بازیگر نقش آن باید درست انتخاب شود.
 
منظورتان از اینکه برای نقش اصلی دنبال سوپراستار نبودید چیست؟
مصطفی کیایی: معتقدم خیلی از سوپراستار‌ها بازیگر نیستند.
 
گزینه اولتان برای نقش سلیم چه کسی بود؟
مصطفی کیایی: قرار بود زمانیکه شخصیت جوان نوشته شده بود، نقش را رضا عطاران بازی کند که فیلم خودش شروع شد. ترکیب قبلی می‌شد ژاله صامتی و رضا عطاران، اما از آنجا که می‌خواستم خانم صامتی حضور داشته باشد، با وجود آقای هاشمی او را همسر دوم کردم.
 
محسن کیایی: جسارتی بود که مصطفی بازیگرانش را این‌طور انتخاب کرد. البته اگر الان فیلم خوب باشد می‌فروشد و کسی به بازیگر توجه نمی‌کند.
 
انتخاب بازیگرانتان چطور انجام شد؟ همه‌شان هم تئاتری هستند.
مصطفی کیایی: من دو گزینه بیشتر نداشتم. یا باید می‌رفتم سراغ بازیگران درجه دو و سه تلویزیونی و یا بازیگر کمتر دیده شده. به همین خاطر رفتم سراغ بازیگران تئاتری که تجربه بازی جلوی دوربین را هم دارند و دیده هم نشدند. آن‌ها معمولا با کمال میل می‌آیند و با انرژی کار می‌کنند و بهانه نمی‌آورند که باید سر کار تلویزیون هم بروم و از کار بزنند.
 
شما ذهنیتی داشتید که ژاله صامتی و مهدی هاشمی کنار هم چطور می‌شوند؟
مصطفی کیایی: من با توجه به  ریزه‌کاری‌ها فکر می‌کردم بده و بستان این‌ها در فیلم خوب از آب در می‌آید. بهترین سکانس‌ها هم بازی این دو نفر است. هر دو بازیگر ظرافت‌هایی در بازیشان دارند. من بعضی سکانس‌های بازی خانم صامتی را 20، 25 بار دیدم. برای کارگردان بازیگر باهوش نعمت بزرگی است.‌‌ همان چیزی که تو می‌گویی را می‌گیرد و انجام می‌دهد. من گاهی نمی‌توانم به بازیگر منظورم را بگویم و بعد با مثال سعی می‌کنم آن را بگویم. یک وقت‌هایی می‌دیدم که خانم صامتی دقیقا‌‌ همان جزئیاتی را که مد نظر من است درآورده است. آقای کرامتی هم خیلی خوب بازی کرده است.
 
خانم صامتی از اینکه کنار آقای هاشمی قرار بگیرید مشکلی نداشتید؟
صامتی: فیلمنامه را که فرستادند و گفتند آقای هاشمی با فیلم قرار داد بسته است انگیزه‌ای شد برایم که جواب مثبت بدهم. به نظرم چینش صحنه و بازیگران از اولویت کارگردانی است. اگر کارگردان فیلمنامه خوبی داشته باشد و بر فضا و بازیگران مسلط باشد می‌تواند در کارش موفق باشد. من باید به درد کار بخورم و جنس بازی‌ام با دیگر بازیگران یکی باشد. مطمئن بودم جنس بازی‌ام با آقای هاشمی و کرامتی یکی است. بعد هم که با آقای کیایی حرف زدم دیدم نگاه مشترک ما به آن دوره و طنز آن دوره خیلی نزدیک است. من بازیگری هستم که 50 ورسیون هم بازی می‌کنم و خسته نمی‌شوم تا آن چیزی که آن کارگردان می‌خواهد بشود. اما با کیایی اصلا این مشکل را نداشتم و با یک حرف ساده می‌توانستم متوجه بشوم دوست دارد چه اتفاق بیفتد. ما به هم اعتماد کردیم.
 
مصطفی کیایی: من از آن دسته کارگردان‌هایی نیستم که برای بازیگر بازی کنم. بازیگرانی را انتخاب می‌کنم که به آن‌ها اعتماد داشته باشم و فکر می‌کنم می‌توانند نقش را دربیاورد. کارگردان همه عوامل را باید با این اطمینان انتخاب و به ذهنیت خودش نزدیک کند. بعد می‌ماند یک روتوش کردن. ما با خانم صامتی خیلی قبل از فیلمبرداری حرف می‌زدیم، اما سر صحنه به یک برداشت مشترک رسیده بودیم. اگر بازی‌ها یکدست است به خاطر این است که همه بازیگران باهوش را به مسیر ذهنی خودم آوردم.
 
البته بازیگر در کاراکتر جدید هم تازگی را احساس می‌کند و روابط جالب‌تری اتفاق می‌افتد. بازیگرانی که جنس بازی‌هایشان شبیه هم است، اما تا به حال کنار هم بازی نکردند می‌توانند در تجربه‌های مختلف مخاطب را جذب کنند.
مصطفی کیایی: در فیلم قبلی یکی از لطمه‌هایی که خوردم این بود که گروه بازیگرانم تکراری بودند.
 
صامتی: اتفاقا من وقتی فیلم «بعد از ظهر سگی سگی» را دیدم فهمیدم کارگردان خیلی با هوش است، چون جنس بازی این بازیگران مثل هم است. مسعود کرامتی یا من یا مهدی هاشمی را اگر کنار آن بازیگران می‌گذاشتند به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسید و اتفاق خوبی بین ما نمی‌افتاد.
 
جعفری جوزانی: بازیگرانی که سنشان از دیگر عوامل کمتر بود به ذهنیت کارگردان نزدیک شدند و بازی یکدست از همه‌شان دیدیم.
 
مصطفی کیایی: مهدی هاشمی یک کلاس بازیگری برای من بود. در آن فضای گرم من به آقای هاشمی می‌گفتم آن هنرور فلان پلان را خراب کرده و باید سینه‌خیز را یک بار دیگر بگیریم. وقتی از او عذرخواهی می‌کردم می‌گفت نباید عذرخواهی کنی، چون من بازیگر هستم. فردا اگر فیلم بد شود نمی‌گویند مهدی هاشمی پای سمت راستش درد می‌کند. واقعا بازی و اخلاق او برای من درس بزرگی بود به نظرم همه بازیگران جوان باید یک بار تجربه بازی با آقای هاشمی را داشته باشند.
 
ما یکبار دنبال آقای هاشمی می‌گشتیم. فکر کنید وسط تیر ماه و در آن گرما دیدیم آقای هاشمی زیر تانک خوابیده و 10 هنرور هم دورش بودند و برایشان خاطره تعریف می‌کرد و می‌خندید. آن وقت من بازیگری را می‌شناسم که سه سال است بازیگر شده سر صحنه برای اینکه بازی کند برایش آب پرتقال می‌آورند. آقای هاشمی همیشه می‌گفت ما بهترین کار دنیا را داریم، صبح ماشین می‌‌آید دنبالمان می‌آییم صبحانه می‌خوریم و بعد می‌رویم جلوی دوربین دو تا بپر بپر می‌کنیم و بعد ناهار بهمان می‌دهند و شب هم ما را می‌برند خانه‌مان و بابت این کار پول هم می‌دهند. پس چرا نباید کارمان را درست انجام بدهیم؟
 
صامتی: من بازیگری را می‌شناسم که سر صحنه برایش کولر گازی می‌برند تا بتواند بازی کند.
 
مصطفی کیایی: نکته قابل توجه در دو روز اول فیلمبرداری تا اینجایی که من تجربه کرده‌ام این است که همه عوامل بدانند کارگردان مسلط‌ترین آدم به فیلمنامه و فضای فیلم است. اگر کسی فکر کند بیشتر از کارگردان می‌داند آن فیلم متلاشی می‌شود. همه باید به هم اعتماد کنند و این اعتماد را به کارگردان هم داشته باشند. من در «بعدازظهر سگی سگی» با کارگردان - بازیگر‌ها کار می‌کردم، اما همه چیز را به من سپرده بودند. اگر این را قبول نداشته باشند هر کس ساز خودش را می‌زنند.
 
با بازیگرانی که سابقه تئاتری دارند در این فیلم راحت‌تر بودید؟
مصطفی کیایی: من از بازیگری که بازی می‌کند خیلی خوشم نمی‌آید. در تئاتری‌ها هم کسانی را پیدا می‌کنم که جنس بازیشان رئال است. البته کسانی هم که بازی می‌کنند یک نوع سبک دارند. این‌ها رئال هستند و هر چه در صورتشان دارند بیرون می‌ریزند و از اینکه صورتشان زشت می‌شود نگران نیستند. برای بازیگر نقش و لحظه مهم‌تر است و می‌خواهد‌‌ همان موقع همه چیز خوب دربیاید. مثلا خانم صامتی ریزه‌کاری‌هایی داشت که برای خود من هم جذاب بود و نقش را باورپذیر می‌کرد. یا النگوهایی که در دستش بود و با آن‌ها بازی می‌کرد.
 
محسن کیایی: دلیلش این است که این بازیگر‌ها تجربه‌ای در یک دوره‌ای از زندگی داشتند و آن‌ها را نشان می‌دهند خیلی خوب است. بازیگران جدید این شانس را نداشتند که خیلی چیز‌ها را تجربه کنند و ببینند.
 
مصطفی کیایی: بازیگر باید در اجتماع خیلی بگردد و باید ببیند. کارگردان و نویسنده هم باید در جامعه حضور داشته باشد و بگردد. اصغر فرهادی یکی از کارگردان‌هایی است که من او را خیلی دوست دارم. گاهی او به پارک می‌رفت و ساعت‌ها آدم خاصی را زیر نظر می‌گرفت.
 
آقای کیایی در حال حاضر مشغول انجام چه کاری هستید؟
مصطفی کیایی: یک در خواست پروانه ساخت دادم به نام فیلم «آقازاده‌ها» که رد شد، اما یک تریلر اجتماعی با نام «خط ویژه» نوشتم که فعلا منتظر درخواست پروانه ساخت هستم. سناریو «خط ویژه» را خیلی دوست دارم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس