کد خبر 1511848
تاریخ انتشار: ۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۲۹
حوادث

دختر جوان که نابغه ریاضی بود و در کنکور رتبه دو رقمی داشت در سرمستی قبولی دانشگاه به خواستگارش بله گفت و پای در خانه سیاه گذاشت.

به گزارش مشرق، اوایل تابستان بود که همزمان با نتایج کنکور پسر جوانی همراه خانواده‌اش به خواستگاری‌ام آمدند. آنقدر از ذوق قبولی‌ام در کنکور آن هم با رتبه دو رقمی خوشحال بودم که نفهمیدم چطور شد به خواستگارم جواب بله گفتم، جوابی که پدر و مادرم مخالف آن بودند که ‌ای کاش به حرفشان گوش می‌کردم و هیچ وقت بله نمی‌گفتم.

تازه ۱۸سالگی را تمام کرده بودم که لباس سفید بخت به تن کردم، پدر و مادرم موافق ازدواجم نبودند و بعد از عروسی هم از خانواده طرد شدم.

باختن آرزوها

دو سه ماه از ازدواجمان گذشته بود که من با خوشحالی برای ثبت‌نام دانشگاه آماده می‌شدم که شوهرم مانع ادامه تحصیلم شد و آرزوی رفتن به دانشگاه در دلم ماند. دیگر پای برگشتن به خانه‌ را هم نداشتم. این شد که پا روی خواسته‌ام گذاشتم، یک سال نشده بود که من باردار شدم و در این شرایط بود که متوجه شدم شوهرم رامین اعتیاد دارد... اعتراض کردم اما پاسخ اعتراضم فقط کتک بود، پسرم در اوج ناراحتی و افسردگی من به دنیا آمد.

اعتیاد همسرم هر روز بیشتر از روز قبل بود و دیگر دوستانش را هم پای بساطش به خانه می‌آورد. راه فراری نداشتم، هر چه فکر می‌کردم می‌دیدم که چه سرنوشت شومی پیدا کردم. صحبت‌های پدرم هر روز جلوی چشمم بود که می‌گفت عجله نکن، درس بخوان و بعد ازدواج کن.

اعتیاد عروس نابغه

یک روز صبح که از خواب بلند شدم دیدم پسر شش ساله‌ام را رامین پای بساطش برده انگار آب داغ بر تنم ریختند، دستش را گرفتم و نمی‌دانم چطور شد که از آن اتاق بیرون آمدم...

در روزهایی که رامین مرا کتک می‌زد و از درد به خود می‌پیچیدم او با مخدرهایی که داشت مرا نیز آلوده کرده بود و با این وضع به خانه پدرم پناه بردم.

بازگشت به آرزوها

هفت سال از خانه پدری طرد شده و گرفتار دخمه شوهری شده بودم که هیچ احساس مسئولیتی به من نداشت و مرا از آرزوهای بزرگی که در سر داشتم جدا کرده بود. من شاگرد ممتاز رشته ریاضی فیزیک و با رتبه دو رقمی در دانشگاه رشته مهندسی قبول شده بودم و می‌خواستم مهندس شوم اما حالا یک زن معتاد با یک کودک بودم که معلوم نبود چه سرنوشتی دارد...

وقتی مادرم در خانه را باز کرد اصلاً مرا نشناخت‌، وقتی ماسک روی دهانم را پایین آوردم تازه فهمید من همان دختر چشم آبی او هستم که با ناز مرا بزرگ کرده است. از ناراحتی بی‌هوش شد و روی زمین افتاد، دو خواهرم سپیده و سعیده خیلی زود جلوی در آمدند و در حالی که از دیدن من شوکه شده بودند مادرم را به خانه بردند.

پدر در خانه نبود، وقتی لباس‌هایش را روی آویز اتاق دیدم بی‌اختیار آنها را به آغوش کشیدم و بوسه زدم. خواهرانم، پسرم آرش را به حمام بردند و من کنار مادرم ماندم دستانش را بوسیدم.... از پشت پنجره به حیاط کوچک خانه‌مان نگاه می‌کردم و خاطرات مجردی در مقابل چشمانم رژه می‌رفتند که ناگهان پدرم از در وارد حیاط شد. دستش یک سطل ماست و دو نان سنگک بود، خیلی زود خودم را از اتاق به بیرون کشاندم و به حیاط رساندم. پدرم تا صورتم را دید سطل ماست از دستانش افتاد و چشمانش پر شد و من در این لحظه به آغوش او پناه بردم. او سعی داشت مرا بغل نکند، اما انگار نتوانست محبت پدرانه‌اش را از من دریغ کند. دقایقی من اشک‌ریزان در آغوش او ماندم و پشت هم طوطی‌وار با جملاتی کوتاه به پدرم گفتم اشتباه کردم، باید حرف شما را گوش می‌کردم، کمک کن پدر....

امروز در مقابل شما نشسته‌ام، دو خواهرم مرا اینجا آوردند تا کمکم کنید تا خوب شوم...

اعتیادم را کنار گذاشتم و می‌خواهم درس بخوانم، اما افکار آن خانه شوم ذهنم را پریشان کرده و قدرت تمرکز ندارم.

منبع: روزنامه ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 33
  • در انتظار بررسی: 6
  • غیر قابل انتشار: 2
  • ت IR ۰۹:۲۶ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    10 40
    داستانی دوباره زاده ی تخیل نویسنده نویسنده این داستان ها احتمالا خیلی فیلم هندی نگاه میکنه
    • IR ۱۳:۲۷ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
      1 0
      اگر خیلی ناراحتی و نمی‌تونی حقیقت ماجرا را بپذیری، اصلاً این‌گونه خبرها را نخون
    • IR ۱۵:۵۴ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
      0 0
      حتی اگر زاییده تخیل نویسنده نباشه این رتبه دو رقمی زاییده توهم زن معتاده
  • IR ۱۰:۱۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    11 1
    اگه کامنتای اینجا رو میخونی با یقین صد در صد میگم که تو میتونی. حتی همه اون فکرهای آشغال و هم میتونی دور بریزی و تمرکز کنی.یکم بیفتی تو مسیر شیرینی های راه و بچشی همه چیز یادت میره.یک یا علی بگو و با قدرت ادامه بده
  • حمید IR ۱۰:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    22 16
    " عجله نکن، درس بخوان و بعد ازدواج کن. " شاه بیت این این مطلب همین بود . بعد از اون همه سفارشات و تاکیدات چه ضرورتی داره همچین وقایعی در رسانه بازتاب پیدا کنه؟ رتبه دو رقمی باش و ازدواج نکن!!!
    • IR ۱۴:۰۵ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
      0 3
      عجله کن ازدواج کن بعدش معتاد شو. خوب شد چقدر افکار عقب افتاده ای داری چی میکشیم از دست متحجران واپسگرا
  • IR ۱۰:۵۴ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    3 4
    داشته های دختر همگی کاذب و بی ارزشند چرا که در شرایط جدید منفعلانه عمل کرد.
    • علی IR ۱۱:۴۵ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
      7 5
      به خاطر ضرر زدن مالی به مردم دربورس در نتیجه تصمیم اشتباه دولت ریس جمهور باید پاسخگو باشد.
  • IR ۱۰:۵۶ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    19 0
    به عنوان یک کارشناس آسیب های اجتماعی به خوانندگان عزیز می گویم حتی اگر فرزندتان باب میل شما ازدواج نکرد به هیچ وجه رهایش نکنید. اگر امروز او را رها کنید فردا با اسیب هایی پیچیده اورا مجبورید بپذیرید
  • IR ۱۰:۵۸ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    10 0
    ان شاءالله خدا کمکش کنه
  • IR ۱۱:۰۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    1 6
    دیگه سگ پیر گله ای نمیشه
    • IR ۱۳:۵۷ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
      4 0
      ضرب المثل بهتری میگفتی! من دیدم مادری که با پسرش درس خوند دانشگاه رفت الان هم وکیله
  • IR ۱۱:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    6 1
    یکم تخیلی بود
  • IR ۱۱:۱۷ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    2 2
    اشکم جاری شد خدایا به خودش و خانواده اش صبر دهد
    • IR ۰۸:۳۵ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۵
      0 0
      برای کسی اشک نریز جون من
  • IR ۱۱:۲۰ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    6 17
    بلای مبازره با مواد مخدر کسی مانند علی اف نیاز داریم. برید ببینید چند تا معتاد در اون کشور است؟ ببینید با فروشنده یا مصرف کننده مواد چطور قاطعانه برخورد میکنه؟ دیکتاتور دوست داشتنی
    • IR ۱۳:۴۲ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
      11 0
      آدم قعطی بود اسم الهام خاله رو بردی؟؟؟؟؟
  • حق شناس IR ۱۱:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    2 0
    دختران جوان اگر اسیر احساسات بشوند لاجرم برده خواهند شد. نه برده انسانی دیگر نوع پست تر برده احساس و بی عقلی..... پس اول عقلانیت باید باشد در غیر اینصورت دیر یا زود بردگی اتفاق خواهد افتاد.
  • ابراهیم IR ۱۱:۳۸ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    4 0
    خدایا خودت به همه جوانان ما رحم کن.بحق اقا اباعبدالله این سرنوشت شوم رو قسمت هیج کدوم از دختران و پسران ما نکن.
  • IR ۱۱:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    5 1
    اخه مگه میشه یه دفعه جواب مثبت دادن یه دفعه معتاد شدن پس خداوند عقل ومنطق رو برای چی به ما داده. این که فردا این کنم یا ان کنم ای دلیل اختیار ای صنم
  • IR ۱۱:۴۹ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    11 3
    اگه رتبه اش دورقمی بوددرآن موقعیت به هیچ خواستگاری پاسخ مثبت نمیداد!!!!
  • IR ۱۲:۵۲ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    0 0
    مثل دختر یکی از فامیل . دختر عجول پرمدعا خودش و خانواده ش بدبخت کرو با یه پسر انکل اجتماع ازدواج کرد حالا پشیمان با دو بچه طلاق گرفت. عقل و تجربه و هم سطح بودن همفکر هم عقیده بودن خیلی مهمه
  • IR ۱۲:۵۲ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    0 0
    اصولاً خریت را پایانی نیست
  • IR ۱۳:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    1 0
    سرنوشت انسان ها دست خداست واتفاقاتی ناخواسته واردزندگی انسان ها میشه ماباید دراین مواقع یارهمدیگرباشیم
  • شیوا IR ۱۳:۵۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    0 0
    تو نابغه نبودی منگ بودی بیچاره
  • IR ۱۵:۰۴ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    0 0
    تازه ۱۸سالگی را تمام کرده بودم که لباس سفید بخت به تن کردم، پدر و مادرم موافق ازدواجم نبودند و بعد از عروسی هم از خانواده طرد شدم آفرین دختر ها نباید تا سن پیری ازدواج کنند #زن_زندگی_آزادی
  • IR ۱۵:۴۰ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    0 0
    بازم خدارو شکر رتبش دو رقمی بود اگه یه رقمی بود شاید اتفاقات بدتری میفتاد
  • محمدی IR ۱۶:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    0 0
    واقعیات زندگی خیلی از دختران و پسران جامعه ما هست . همینکه بعد از هفت سال برگشته معلوم میشود واقعا نخبه بوده و حیف از یک تصمیم عجولانه و بدون مشورت که زندگیش را به تباهی کشانده بود . انشالله موفق میشوی از اول شروع کن و امیدوار باش قطعا موفق میشوی
  • شهرام IR ۱۶:۵۸ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    0 1
    عجب داستانی هست اگر تخلیش بیشتر بود بهتر بود.اون سطل ماست با نان سنگک هم خوب بود.
  • احمد.... IR ۱۷:۱۲ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    1 2
    رتبه دورقمی؟؟! ماهم باور کردیم!! رتبه دورقمی کنکور،چقدر هم به شوهرکردن فکر می کرده!! والله ماهرچی رتبه دورقمی وحتی سه رقمی دیدیم،آنقدر افق های علمی ودرسی بالایی داشته اند که نگو. حتما درتوهماتش رتبه اش دورقمی شده!! اگه راست میگه سال کنکور ورشته ورتبه اش رااعلام کنه، والله!!
  • IR ۲۰:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    0 0
    من رتبه ۴ رقمی بود هیچ خدایی رو بنده نبودم. دو رقمی بوده!
  • ناشناس IR ۲۳:۱۹ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    0 0
    این دختر نادون با رتبه دو کنکور چطور وجدانش قبول کرده ازدواج کنه ؟ خوب حالا که ازدواج هم کردی چی گیرت اومد دختر نادون ؟
  • ساسان IR ۰۲:۲۰ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۵
    0 0
    ای داد بیداد .عشق دختر به پدر و عشق پسر به مادر و متقابلاً بغض ترین حس عالم است.خواهشا پدرت دختران خودتون رو همیشه محبت کنید و مادرا پسرا را دریابند

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس